-
RE: کمکم کنید
سلام از راهنمایی های قشنگتون واقعا ممنون.میدونم مامان و بابام خیر و صلاح منو میخوان.شاد جان من 2 تا برادر دارم که یکی 26 و یکی 25 سالشه و خودمم که گفتم 18 سالمه.با برادرام مخصوصا کوچیکه خیلی راحتم جوری که قضیه امین میدونه و راهنمایی میکنه.مامانم زیاد منو جلو جمع بد نمیکنه ولی بابام که گاهی از دستم ناراحت میشه. ولی در کل خیلی دوسشون دارم. همش به خودم میگم اگه بابا و مامانم نبودن منم نبودم و خوشحالم که تو این خانواده بدنیا اومدم. من کلی دوست دارم که مامانم فقط یکیش تایید میکنه که دیروز عصر گذاشت باهاش برم بیرون ولی بعد خودش هم اومد. امروزم که باهاش حرف زدم بعد از یک ماه و نیم گفت میتونم با امین برم بیرون. خیلی خوشحالم انگار تمام دنیا رو بهم دادن.امین سر همین قضیه خود کشی کلی باهام حرف زد.راستی اینم بگم من تا 4 سال پیش با بابام خیلی جور بودم ولی نمیدونم این 4 سال اخیر چی شده که با بابام دیگه حرف نمیزنم. به نظرتون چه جوری با بابام مثل سابق حرف بزنم؟
-
RE: کمکم کنید
عزیزم
تو هنوز اول راهی به این زودی ناامید شدی؟
همه از این مشکلات دارن تو نه اولیشی نه آخریش
به نظر من نماز بخون و دلتو روشن کن کمی هم به درست برس که انشاله حتما" در کنکور قبول شی
ما هم حتما" واست دعا میکنیم
-
RE: کمکم کنید
واسه کنکور که دیگه دیره ولی بازم نا امید نیستم میخونم که حداقل آی تی که رشته مورد علاقه ام هست قبول شم. ممنون که برام دعا میکنید چون واقعا به دعاهای شما نیاز دارم.
-
RE: کمکم کنید
ببين توي اين چهار سال چه چيزي بين تو و پدرت اتفاق افتاده . مورد خاصي نيست ؟ مثلا همين امين
خوب فكر كن ببين چي باعث شده كه بينتون فاصله بيافته
-
RE: کمکم کنید
من با امین 3 ماه دوستم.بابام دوست داره من چادر سرم کنم منم خوشم نمیاد. خوب افکار اونا قدیمیه افکار ما به اونا خیلی فرق داره. سر این جور مسایلتازه بابام میگه تو باید تمام کارای خونه رو انجام بدی منم انجام میدم ولی بازم دعوامون میشه سر این مسیله. کلن سر بعضی مسایل با هم نمیسازیم و با هم دعوامون میشه.