RE: بگویید با تردید او چه کنم؟
سلام
خوبی
به نظرمن اون اقا مثل بقیه پسر ها دچار تردید شده ؟
اخه ازدواج کردن همینجوری نمیشه که باید مقدماتش جور بشه نمی خواد که کاسه بشقاب بخره
شما هم مگر تا حالا مگر پسر با حیا ندیدید شاید روش نمیشه در ثانی شما اگر مایلید چرا خودتان پا پیش نمی گذارید به قول خودتان روشن فکر هم که هستید
RE: بگویید با تردید او چه کنم؟
آقای گردآفرید.اطمینان دارید که برای کمک به دوستان تاپیکها را جواب میدهید؟؟!!من قبول دارم که مغرور هستم ولی نه مثل شما از خود ... . اعتراف میکنم کمی نارسیسیسم هم لازم است ولی نه ...!
شما وقتی خوب از اول تا آخر نوشته ها رو خواندید میتوانید نظرتان را بیان کنید.من به این دلیل که تا این لحظه چنین رفتاری را از جانب پسرها نسبت به خودم ندیده بودم,این مشکل را اینجا مطرح کردم.آنهم به دلیل تازگی که برایم داشت.
اصلا کسی حرفی از ازدواج به میان کشید؟!نصفی از پاسخ شما در نظر من کاملا بی معنیست.با دیدن یک کلمه که به مذاقتان خوش نیامد فورا مسلسلوار صفحه ی 17 اینچ بیچاره را به توپ نبندید.
ترس من از وابستگی همانطور که گفتم بخاطر بینابینی بودن رفتار این آقاست.وتازه و عجیب بودنش برای من.شاید هم بخاطر آسیبی که به خود آن آقا میتواند وارد شود.و .و و....
من بخاطر آشنایی با تجربیات و احساسات و عواطف و راه حلهای موجود در رابطه با همه ی مسایل مهم در این تالارها شرکت میکنم.گاهی اوقات مشکلاتم را بیان میکنم و گاهی سعی میکنم مشکلات دیگران را حل کنم یا با آنها همدردی کنم.شما چطور؟
میبینید که من هم قلمبه سلمبه و ادبی حرف زدن را بهتر از شما بلدم آقای عزیز!اگر گاهی قلم صمیمانه تری داشته باشم به معنای خام بودن ادبیات من نیست.بلکه این از موقعیت شناسی درست و طبع شاد من ناشی میشود.شاید با این صمیمانه تر بودن مشکلات آسانتر حل میشدند.شاید نه قطعا.
من نه به دلیل مرفه بودن,بلکه به دلیل احساسات پاکی که در همه ی روابط از خود نشان میدهم از اطرافیانم توقع خواهم داشت.همین و بس.
به امید روزی که همه ی ما به دور از خودخواهی با دیگران ارتباط برقرار کنیم.
RE: بگویید با تردید او چه کنم؟
دوست عزیزم rose
من با نظر شما کاملا و حتی بیشتر موافقم .ولی اصلا از پچ پچ هایی که راجع به من میکنه ,حالا هرچی باشه اصلا خوشم نمیاد.کار زشتیه.ولی خودم تا حالا این رفتارها رو از یه پسر ندیده بودم.واسهی همین سردرگم شدم.خیلی مواقع هم خیال میکنم چه فکرهایی با خودش میتونه درباره ی من بکنه.نکنه همینطوری واسه ی خودش بره تو عالم هپروت و خودشو بدبخت کنه!
راستی شما rose چه رنگی هستید؟!!!!
RE: بگویید با تردید او چه کنم؟
فرناز جان شما اصلا به این پچ پچ ها توجه نکن چون هرچقدر بیشتر توجه کنی و حساسیت به خرج بدی اعصاب خودت بهم می ریزه و داغون میشی و اتفاقا بدون که اونم متوجه این حساسیتهای زیاد تو شده و برای همینم بدتر میکنه تا تورو بیشتر به طرف خودش جلب کنه و به نوعی هم اذیتت کنه. اون کار زشتی میکنه و این نشاندهنده ی شخصیت ضعیف و ناپخته شه و تو سعی نکن که مثل اون بشی و شخصیت محکم وجدی ای از خودت نشون بده و اصلا به کاراش توجه نکن. فکرشو هم نکن و هیچ نگرانی ای هم از بابت اون به خودت راه نده چون هر آدمی ارزش و مقداری داره برای خودش.
اما در مورد اینکه پرسیده بودی رز چه رنگی هستم؟ من همه ی رنگای رز رو دوس دارم اما آبی و زردشو یه کم بیشتر.
RE: بگویید با تردید او چه کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پیانیست
من خودم هم میدونم که نباید احساسی برخورد کنم.و نمیکنم!میدونم جربزه ی جلو اومدن رو هم نداره حالاحالاها!
ولی میدونید ادب و تربیتش واسم خیلی مهمه.چون ادم با جربزه ی بیشرم وحیا که به دخترها مثل وسیله اونهم بی ارزش! نگاه میکنن و وقتی کارشون پیش آدم گیر کرد سعی میکنند توجهت رو جلب کنن(اونهم بدوستی با دخترهای دور وبرت) دور و بر من بیداد میکنه!واسه ی همین گفتم الکی از دستش ندم.
سلام فرناز
با توجه به "اعتماد به نفس" و "هوش" بالاتون و همينطور "روشنفكري" و "خودكفايي" به سزايي كه دارين؛ (اين به هيچ وجه نظر من نيست، نتيجه اي از نوشته هاي خودتونه) خدمتتون عرض كنم كه نداشتن "جربزه" اون آقا پسر "مودب" يكي از بزرگترين مشكلاتتونه كه "حالا حالاها" باهاش دست و پنجه نرم ميكنيد.
...
صبر كن ....
ديدي متوجه منظورم نشدي؟!
منظورم بعد ازدواجه، نه مرحله پيشنهاد!
شمايي كه اينقدر "باهوش" و "خودكفا" و "با اعتماد به نفس" و "مغرور" هستيد، چطور ميتونيد به يك پسر "بي جربزه" يك عمر تكيه كنيد؟
گاهي اوقات، در انتخاب همسر، يك مولفه آنقدر مهم ميشه كه ساير مولفه ها رو تحت شعاع قرار ميده. مثلا دختري پدرش معتاد بوده و هميشه مورد اذيت و آزار (خصوصا از نوع بدني) پدر قرار ميگرفته؛ اين امر در كودكي باعث ميشه كه الگويي در ذهن اون دختر شكل ببنده كه مردان معتاد قابل اعتماد نيستند. اين امر گاهي اوقات اينقدر شدت پيدا ميكنه كه باعث ميشه ساير فاكتورهاي يك مرد ايده آل غير قابل رويت شه و اولين فرد غيرسيگاري همون يكه سوار روياهاي دختر بيچاره به نظر بياد. (البته از منظر خودش)
....
بعد از ازدواج معلوم ميشه كه مرد هوسبازيه.
چرا؟!!!
"ادب و متانت" اون پسر (البته اميدوارم جايزه بهترين بازيگر نقش اول مرد جشنواره فيلم فجر رو نبره!) هم به قدري براتون مهم شده (حالا نميدونم چرا؟!) كه "بي جربزه" بودنش، اصلا به چشم نمياد.
من فكر ميكنم ستوني كه ميخاين بهش تكيه كنيد (اونم براي يه عمر) خيلي سسته.
در آخر:
ميشه رابطتونو با پدرتون برامون تعريف كنيد؟ به علاوه خصوصيات اخلاقي بد پدرتون رو؟
ببخشيد اگه زيادي رك بود:72::72::72:
RE: بگویید با تردید او چه کنم؟
فرشید عزیز
اولا اینکه من همه ی ویژگیهایی رو که گفتم.دارم. بیشتر هم دارم!:227: چه معنی داره آدم موقع چنین مباحث مهمی الکی از خودش تعریف کنه؟!
شوخی کردم!!:P
در کل بایدبگم با همه ی حرفهای شما و دوستان موافقم.
بعدش هم اون بنده ی خدا اینقدر هم بی عرضه و بی دست و پا نیست به خدا!! خیلی هم فعال و درس بخون و اجتماعیه.
این بیشتر بخاطر نوع برخورد سرد من با پسرهای غریبه است.شاید یک نوع ترس تو وجودش باشه از اینکه بخواد حرفی بزنه یا تکونی به خودش بده!ولی من از این نوع مسایل بین پسرها ندیدم. یا قصدی ندارن,که هیچ.یا اگر قصدی هم دارن میان و میگن و قال رو میکنن! یا آره یا نه.من اشتباه می کنم؟ یعنی غیر از اینه؟
(((((بیشترین سوال من همین بر خورد دو گانه است.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!)))))
{مورد جالب دیگه اینکه مثل من دوست صمیمیترین نداره! من خودم اینطوریم.دوست صمیمی که بخوام باهاش راحت باشم خیلی دارم.در کل با همه راحتم و میگم و می خندم.ولی شخص خاصی فقط برای خودم نه!! شده مواقعی که خیلی احساس تنهایی کردم. اون هم مثل منه.همین شرایط رو داره.}
شاید بیجربزگی صفت مناسبی نبوده یا شاید هم من زیادی شورش کرده باشم!
آقای گردآفرید هم قبلا چنین بحثی رو مطرح کرده بودن.
شاید جسارت واژه ی مناسبتری باشه.بد نیست که جسارت بی کله نداره!
بحث دیگه اینکه فرشید خان مگه ادب و متانت چیز بدیه؟ شما که خودت بهتر میدونی.تو این دور و زمونه کو آدم درست و درمون؟؟ خیلی هم خوبه که سیمرغ بخاطرش ببره! گفته بودم پسرهای بی ادبی که وقتی از تو خو ششون میاد.فوری میپرن بهت میگن یا با کارهایی که سرتون سوت میکشه اگه بگم! میخوان که توجهت رو جلب کنن.
ولی غافل از اینکه آدم درست و حسابی,دختر و پسرش هم فرقی نداره.با این کارها منزجر میشه نه علاقه مند!
در کل من نسبت به این موضوع دو موضع متضاد دارم!(اینم از عجایب خلقته دیگه!)
یکی اینکه بیتفاوتم: اگه خواست میاد.نخواست هم به جهنم .من بهتره برم به کار خودم برسم!کلی کار نکرده و درس نخونده و کارهای تحقیقاتی و ترجمه ی معلق دارم.
تجربه ی شکست خورده هم داشتم که مال چند سال پیش و دوران جوونی وخامیه و میدونم این موارد در حدی نیست که ما بخاطرش زندگیمون رو تلخ کنیم.در حقیقت خودم رو واکسیناسیون کردم تو این موارد!
دوم: بدم نمیاد باهاش بیشتر آشنا بشم.چون خصوصیات خوبی داره.اینم یه جور موقعیته دیگه.و از این حرفها.....!
در کل بگم تو این مدت که کم هم نبوده به نظرم آدم نادرستی نیومده.من هم که مواضع خودم رو عرض کردم!
خوب خوب پاسخ بدید لطفا
ما تو شرایطی زندگی نمیکنیم که بخوایم آدم بی عیب و نقصی رو پیدا کنیم.مگه خود ما کم عیب و نقص داریم.؟؟! باید بگردیم ببینیم کدوم بیشتر به درد ما میخوره.
این رو بهش میگن :انتخاب درست! که مهمترین چیزه و همه ی ما باید یادش بگیریم.بعدا که در مورد پدرم گفتم میفهمید که هر دوی پدر و مادرم با انتخاب درست چه بردی کردند!
گاهی آدم با دوستهای همجنسش بیشتر مشکل پیدا میکنه تا جنس مخالفش! اونجاست که آدم میخواد از بی ملاحظگیهاشون جیغ بنفش بکشه!
باید با زندگی ساخت ولی نه همه جوره!!
بابت جوابهایی که دوستان بعدا خواهند داد :سپاسگذارم!:73::104::72:
RE: بگویید با تردید او چه کنم؟
سلام دوباره
فرشید خان.میشه اگه دوباره پاسخ دادید بهم بگید چرا در مورد پدرم کنجکاو شدید!؟؟؟
رابطه ی من بخاطر شرایط کاری پدرم خیلی خیلی خیلی گرم نیست!!ولی صمیمانه هست.
به جرات میتونم بگم به پدرم افتخار میکنم! خیلی بیشتر از اونی که بتونید تصور کنید.پدرم مهربانترین دلسوزترین روشنفکرترین دست ودلبازترین و... بهترین پدریه که تا حالا دیدم.
من کلا بچه کمی سوسولی هستم!اصلا یاد نگرفتم با مترو و اتوبوس و اینجور چیزها برم جایی که باید سر وقت حاضر شم.واسه همین پدرم بیشتر وقتها که عجله داره و میخواد با من بزنه بیرون,جای اینکه منو با راننده اش بفرسته یا اصلا واسه ی من تاکسی بگیره, خودش منو میرسونه.چه بابای خوبی!!:43::46::73::104::43::46::73::104: تازه این کوچکترین کارشه!!!(ولی مامانم یکم سختگیرتره.بعضی وقتها یکم نه خیلی!. ولی لازمه که اینطور باشه.)
و همینطور بهترین رفتارها رو با مادرم داره.(که مثلشون رو تو بقیه شوهرها کمتر دیدم.البته کمی مناقشات زن و شوهری هم هست که به ما مربوط نمیشه!!) و تربیت من رو به مادرم واگذار کرده .خودش فقط نظر میده.اصلا از این مردهایی که همسراشون رو محدود میکنن بهشون توجه نمیکننو... . چه معنی داره به زنهاشون میگن که تا فلان محدوده با ماشین میتونی رانندگی کنی یا درس بی درس یا سر کارنباید بری یا اگه میری پولهات رو باید بدی به من یا تو کارهای خونه کمک نمیکنن.
یا به دخترهاشون میگن فلان کارو نکن یا با دوستهای دخترت!!(پسر که هیچی!)بیرون نرو یا به سر و وضعش گیر میدن و...
بدبختی اینجاست که پسرهای همچین پدرهایی هم بخوان همچین ارد هایی بدن! مامان من که اصلا این مشکلها رو نداره.وضعش برعکس حالت بالاست.خوش به حالش!
بخاطر همین ناراحتم که چرا برادر ندارم!!!!!!!!!:302:
نمیشه بیشتر بگم چون هم لزومی نداره هم اینکه مردم چی میگن؟نمیگن این دختره چه پزی میده!؟
آ]آ ! خصوصیات بد!باید بگم اینقدر کمه که به چشم نیاد و اگر هم بیاد مشکلی نیست.مثلا اگه باهام لج کنه دیگه تموم!! یه بار دعوامون شده بود .نزدیک هم نشسته بودیم من گفتم بره یه کاری واسم بکنه ولی گفت اول تو برو یه کاره دیگه کن. بعد یهو همه ی روزنامه ها و کتابهای اطراف رو پرت کردیم سمت هم! تا مامانم اومد دعوامون کنه تمومش کردیم !چقدر خندیدیم بعدش!
امیدوارم روزی برسه که همه ی ما آرزو های برآورده نشده نداشته باشیم.