RE: نامزدم و دعواهای گاه و بیگاه ما! نگرانم!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam123
در دعواهاتون اگر بدترین فحش ها و ناسزاهار بهت گفت فقط سکوت کن..حتی لازم نیست بهش بگی بی لیاقت...
خانم مریم123عزیز سوالی داشتم از خدمتتون:چطور یه خانم میتونه چنین چیزی رو تحمل کنه که بدترین فحش ها رو از کسی که بهش اعتماد کرده وبه یه امیدی داره زندگی میکنه رو از مردش بشنوه و خم به ابرو نیاره؟
اون لحظه خانم خبلی بیشتراز آقا ناراحت میشه و دلش میشکنه مگه میتونه خودشو کنترل کنه و هیچی نگه!؟
به نظرمن که نمیشه .آدم حتی واسه چند لحظه هم نمیتونه این بی اعتنایی و بی احترامی رو ازطرف کسی که تمام روح و جسمشو تقدیم به اون کرده تحمل کنه. جالبه اگرهم بگی که بی لیاقتی... درجوابت میگه:خودت بی لیاقتی!
RE: نامزدم و دعواهای گاه و بیگاه ما! نگرانم!
سلام
بهار65 شما متاهلی؟!فکر کنم اگر متاهل باشی منظور من رو خوب بفهمی و درک کنی
خب طرف به شما فحش و ناسزا داده
شما بگو بی لیاقت
اون میگه بی لیاقت خودتی و جد و ابادت
شما مگی جد واباد من؟ اون مادر فلان فلان شده خودت چی؟اون بابای بدتر از خودت چی؟خواهر و برادرات چی؟
اون میگه تو غلط میکنی به خانواده من بد وبیراه میگی
اگر همینجوری براتون بنویسم فکر کنم 4 الی 5 صفحه میشه
آخر این دعواها هم فکر نمینم به جای خوبی برسه و همسر گرامی متوجه اشتباهش بشه
بلکه به طور قطع میتونم بگم اخر این دعواها چیزی جز کتک کاری نیست
زندگی یعنی صبر ..یعنی کنترل ارامشو خشم در اوج عصبانیت
اگر تونستی در زمان عصبانیت خودت و کنترل کنی و بتونی شرایط ایجاد شده رو مدیریت کنی اون موقع میتونی بگی که مفهوم زدگی مشترک رو فهمیدی
حالا بهار جان من نظر خودم رو گتم که فکر میکنم نظر اکثر کارشناسا و بچه های باتجربه باشه
اگر شما فکر میکنی همسرت طوریه که وقتی ناسزا به شما میگه شما باید حتما جواب بدی ...خودت مختاری خانومی
RE: نامزدم و دعواهای گاه و بیگاه ما! نگرانم!
دوست عزیزم،چند تا نکته:
1-گاهی ما جاهایی که نباید کوتاه بیایم کوتاه می یام و بعد جایی که باید سکوت کنیم، فریاد میزنیم. خیلی مهمه که بدونیم تو هر موقعیتی چه برخوردی درسته.اتفاقاً این مشکل من هم بود که چند وقت قبل گفتم و البته اینجا جوابی نگرفتم اما می تونم این رو بهت بگم که تو باید رگ خواب همسرت دستت بیاد.مثلاً من فهمیدم اگر اول یه بحث عادی من آروم باشم همسرم آروم میشه اما اگر دعوا طولانی باشه و اون الکی بهانه بگیره،کوتاه اومدن من یه جورایی بدترش میکنه.حالا شما هم باید ببینی همسرت چه جوریه.اگر میبینی که کوتاه اومدن زیادیت داره اثر بدی روش می ذاره،حرفت رو بزن اما مؤدبانه.
2- نمی خوام حساست کنم اما آیا همسرت بدبینه؟ببین،بدبینی مشکلیه که به درمان جدی نیاز داره وگرنه بدتر میشه.این که میگی توهین میکنه و تهمت میزنه،در مورد مسائل ناموسیه؟به نظر من این طبیعب نیست که مردی به همسر شرعیش بگه "یاد بگیر که من تنها مردی باشم که بهش فکر میکنی" این عجیب و ناخوشاینده.چه دلیلی داره که ایشون فکر کنن شما به مرد دیگه ای فکر میکنید؟یا بدبینی ایشون یا برخورد های اشتباه شما که ایجاد سوءتفاهم کرده یا اعتماد به نفس پایین ایشون. پس دنبال علتش باش.چرا وقتی با همسرت بیرون میری به شما متلک میگن؟! نمی خوام توهینی به شما بکنم اما من اونقدرها ساده پوش نیستم،خیلی زشت هم نیستم ولی تا حالا این موضوع واسم پیش نیومده.سعی کن جاهایی با همسرت بری که محیط خانوادگی داشته باشه و سعی کن رفتارت کاملاً در شان یک زن متاهل باشه،همیشه کنار همسرت باش و تا جایی که ممکنه فقط به اون توجه کن.اما با همه ی این حرف ها،قبل از این که بری خونه خودت مطمئن شو که همسرت مشکل بدبینی نداره چون این مشکل اگر درمان نشه روز به روز بدتر میشه
3-خیلی بده که ناز کردن شما قبل ازدواج با تحقیر همسرت همراه بوده.باید سعی کنی به همسرت اعتماد به نفس بدی اما افراط نکن،خصوصاً این که میگی کمی هم خودرای هست.باید زیرک باشی.مثلاً وقتی رابطتون خوبه و رفتار همسرت خوبه ازش تعریف کن و بگو که بهش افتخار میکنی و از ازدواج با اون راضی هستی اما باز هم میگم،باید به جا و به اندازه باشه
4-معمولاً خانواده ها بخاطر روابط احساسی با ما نمی تونن بی طرف باشن.شما هم که میگی خواهرت با همسرش دائم بحث دارن پس بهتره بری پیش یه مشاور خوب.اول خودت برو و بعد هم سعی کن همسرت رو راضی کنی،حتی با این عنوان که تو می خوای رفتارهای بدت رو درست کنی فقط قبلش از خوب بودن مشاور یا روانشناست مطمئن شو بعد همسرت رو ببر
5-بر خلاف نظر دوستان به نظر من دعوا نمک زندگی نیست.دعواهای الکی و مداوم حتی اگر کوچک باشن می تونن اثر بدی روی روابط همسران بذارن پس به دنبال حل مشکل باش.
برات آرزوی خوشبختی و موفقیت می کنم:72:
RE: نامزدم و دعواهای گاه و بیگاه ما! نگرانم!
مجددا از همه دوستان سپاسگذاری می کنم:43:
اول اینکه به پیشنهاد گلنوش عزیزم ، من مهارتهای ارتباطی رو مطالعه کردم و این چند روز تونستم جو بهم ریخته روحی روانی هردومون رو یکی اروم تر کنم:323:
دوم اینکه مریم جان حق با شماست سکوت در حین دعوا و اعصبانیت معجزه می کنه اما گاهی وقتها این سکوتها طرفت رو بد عادت می کنه و فکر می کنم نامزد منم بد عادت شده
اگر ممکنه از همه دوستان خوبم تمنا می کنم راهکارهای رو عنوان کنید تا بتونم اونم در حین اعصبانیت دعوت به سکوت کنم و در واقع نامزدمم یادبگیره یه جاهای حق با منه و باید سکوت کنه:160:
بهار65 عزیز خانمی گل من تمام وجودم رو تقدیم به همسر عزیزم کردم و هیچ گله ای از این بابت ندارم فقط مشکل من این هست که نمی خوام یه روزی برسه که این عشق زیبا رو فراموش کنم و روی خواسته هامون پا بزارم دلم می خواد پیشگیری کنم و این دعواهای بی سروته رو سرو سامان بدم:325:
RE: نامزدم و دعواهای گاه و بیگاه ما! نگرانم!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط deljoo_deltang
اما خوب موفقیتهایی هم داشتم که شاید شما منظورتون اینه که بگیم ایا مشکل ختم به خیر شد یا نه. برای همین و برای اینکه این تاپیک جنبه اموزشیشو حفظ کنه من هم به موفقیتم اشاره می کنم.
راستش من برای برخورد با همسرم به یک نتیجه مهم رسیدم و اون اینکه هر وقت من ارامش دارم (منظورم یک ارامش درونی) هیچ چیزی حتی پرخاشگری همسرم هم نمی تونه اونو به هم بریزه و نتیجه مهم تر اینکه ارامش من نا خود اگاه به همسرم هم منتقل میشه و مشکل قبل از بوجود اومدن حل میشه. به همین راحتی.
اما قسمت سختش پیدا کردن اون ارامش درونیه. حالا چه زمانهایی و با چه طریقی من ارامش درونی رو کسب می کنم:
1- اول و مهمتر از همه به این نتیجه رسیدم که نتیجه تمام تلاشهای ما دست خداست و من به خدا توکل می کنم (البته گاهی یادم میره و باز خرابکاری میشه). و می دونم اگر من با توجه به دانسته هام اونچه که فکر می کنم درسته انچام بدم خدا خودش اثر اشتباهات و ندونسته های منو خنثی می کنه.
2- پذیرفتم که همسرم این خصوصیت اخلاقی رو داره و از دست من کار زیادی جز پذیرش این خصوصیت اخلاقی برنمیاید. پس وقتی همسرم بر اشفته میشه من اینو راحت می پذیرم و دچار استرس نمی شم و این عمل همسرم رو دلیلی برای اینکه اون منو دوست نداره نمی دونم. بنابراین عکس العمل من پذیرش رفتار هر چند نادرست همسرم است و مثل یک مادر همچنان همسرم رو با همین اخلاقش دوست می دارم. وقتی همسرم ارامش و علاقه من رو می بینه دیگه عصبانیتش در نطفه خفه میشه و یا حداقل مثل در یک لوپ بی پایان نمی افته.
3- به خودم این نکته رو گوشزد می کنم که فرزندم داره نحوه برخورد با مسائل رو از رفتار من با همسرم یاد میگیره پس اگر من بتونم ارامش خودم رو حفظ کنم اونم در اینده این توانایی رو در برخورد با مسائل زندگیش خواهد داشت. پس انگیزه بیشتری برای حفظ ارامشم پیدا می کنم.
4- از اون جا که روح سالم در بدن سالمه من تغییراتی در رژیم غذایی خودم صورت دادم ضمن اینکه پیاده روی و ورزش های سالم هم خیلی به شادی و ارامش روانم کمک می کنه.
و در اخر از نظرات دوستان استفاده کردم و از همسرم هم برای بهتر شدن روابطمون و برخوردهامون تشکر می کنم. البته بیشتر غیر مستقیم.
بازم ممنون که به تاپیک بنده سر زدید.
اگر روی پروانه نقل قول کلیک کنی لینک تاپیک من میاد.
اون قسمتی که پر رنگ کردم مهمه تا همسرت نتیجه اینکه عصبانی نشده و یا خشمشو کنترل کرده به صورت یک بازخورد مثبت از شما ببینه که به مرور بر ادامه رفتارش تشویق بشه. این روش اثر پایدارتری داره اگرچه صبر بیشتری می طلبه.
در زمان عصبانیت هم با مهارتهای کلامی و همدلی کردن (نه به معنای تایید بلکه به معنای نوازش دادن عاطفی و احساس مهم بودن به همسرت) همسرت رو اروم کن.
RE: نامزدم و دعواهای گاه و بیگاه ما! نگرانم!
سلام دوست عزیزم
در واقع تمام مشکل ما اینجاست.
مردها در اینجور مواقع خواهان داد و بی داد بیشتری هستن و به قل معروف میخوان مردانگیشون رو نشون بدن
به خاطر همین هم من شما رو دعوت به سکوت میکنم
نمیشه در اوج دعوا بهش سکوت کرن رو یادآور بشی.باید بذاری تخلیه بشه.
سکوت شما در واقع یک جورایی همون حکم دعوت به سکوت رو داره.
طرف هر چی ببینه داد و بی داد کنه و ناسزا بگه شما جوابی نمیدی...خودش خجالت میکشه و سکوت میکنه
مطئن باش در موقع عصبانیت و ناراحتی هرچی بگی حکم بنزین روی اتیش ر داه حالا با هر لحنی باشه
بهتره اینجور مواقع که شروع به زدن حرفهای نامناسب میکنه 2 تا تیکه پنبه بذاری تو گوشت !
اما دقت کن که تحت هیچ شرایطی نفهمه شما اینکار رو میکنی
اما منظور از سکوت این نیست که همیشه سکوت مطلق کنی
بلکه بهتره بعد ازاروم شدنتون خیلی منطقی محترم و مهربان بهش بگی اما توجه داشته باش نه با کلام تند و گله مند
اونجا هم باید لحنت کاملا زانه و پر از محبت باشه
از جملاتی مثل اینجوری میکردی به نطرت بهتر نبود؟کاش فلان حرف رو بم نمیزدی ..دلم شکست
موفق بشی خانومی
RE: نامزدم و دعواهای گاه و بیگاه ما! نگرانم!
سلام
می خواستم فقط یه چیزی بگم اینکه یه دودوتا چهار تا کن ببین الان تو از خصوصیات منفی همسرت فقط گفتی ببین خصوصیات مثبتش بیشتر از ایناست یا کمتر؟ درسته بددهنی و ناسزا گویی به مرور سردی در زندگی ایجاد میکنه
اگه همسرت خصوصیات مثبت زیادی داره بهتره با منفی هاش با صبر و حوصله کار کنی
موفق باشی
RE: نامزدم و دعواهای گاه و بیگاه ما! نگرانم!
سلام به همه
دوستای خوبم
امروز صبح دوباره با نامزدم بحثم شد
خوب بحث که شروع شد من بعد از چند دقیقه سکوت کردم و دیگه تا آخرش صدام در نیومد و چیزی نگفتم
اونم تا دلش خواست حرف زد و تیکه پروند چندبار می خواستم کنترلم رو از دست بدم و داد بزنم ولی تحمل کردم
حرفهای زد که دلمو شکست..
چی بگم...
عصری ازش خواستم یه مدتی(مثلا یک هفته) از هم فاصله بگیریم تا هردومون بتونیم بهتر فکر کنیم و بهتر تصمیم بگیریم
قبول نکرد گفت من اگر بخوام فاصله بگیرم واسه همیشه ازت دور می شم
ترسیدم و حسی بدی بهم دست داد که شاید واقعا خسته شده و دیگه منو نمی خواد و من اویزونم
واسه امتحانش
گفتم خوب واسه همیشه بیا جدا شیم اگر موافقی!
گفت نه اینم نمیشه و باید من اخلاقم رو درست کنم
و وقتی گفتم ایراداتم رو بگو تا تصحیح کنم
بازم شروع کرد با کنایه و فحش و با بدترین شکل ایراد گرفت
منم که دلم از صبح پر بود زدم زیر گریه:302::311:
اصلا نازمو نکشید و گفت حرف حق تلخه
گفتم ای حرفها که زدی حرف حق نبود که توهین و تهمت بود من هیچ کدومش نیستم
و آخرش گفتم تلاشم رو می کنم
وخداحافظی کردیم
راستش فکر می کنم اصلا منو نمی شناسه و تو تصوراتش یک چیزی از من یا... ساخته و می خواد آدم خیالاتش رو درست کنه نه من!
بهار ت
عزیزم در مورد نکته اولی که گفتین باید بگم نمی دونم واقعا فکر می کنم اون انتظار داره من همیشه حتی در زمانهای که حق با منه ساکت باشم و خیلی خودخواه تشریف داره
2-همسر من بدبینه البته بود الان بهتر شده ولی بازم یه چیزای ازش می شنوم و می بینم که نشون میده خودش مشکل داره بعضی وقتام از حد می گزرونه پیش مشاورم نمیاد! لجبازه
من پوششم همیشه همین بوده الان خیلی ساده تر شده همش با مقنعه و... و آدمای بی خانواده تو کوچه و خیابون زیاد هستند خوش به حال شما که تا حالا باهاشون برخورد نداشتی
3-
این موردم یکم نیاز به تمرین دارم اگر شما راهی و مطلبی در نظر دارید که می تونه کمک کنه ممنون می شم ازشون استفاده کنم
4-سعی می کنم راضیش کنم
5- با رفتاراش یه جورایی دو دل شدم و از آینده پیش رومون خیلی می ترسم:163:
RE: نامزدم و دعواهای گاه و بیگاه ما! نگرانم!
بیبین عزیزم،خیلی خوبه که به فکر چاره افتادی اما از الان به جدایی فکر نکن،هنوز خیلیییییییییییییییییییییی یی رها نرفته داری واسه درست کردن زندگیت
دوباره با شماره میگم:
1- نذار لفظ جداشدن حرمتش بینتون از بین بره،نباید میگفتی "بیا واسه همیشه جدا شیم"، گاهی ما خودمون ندانسته بعضی از حرمت ها رو میشکنیم.
2-فکر کنم تو از اونهایی باشی که یه وقتایی خیلیییییییی کوتاه میای و مظلومی،یه وقتایی هم کاملاً بر عکس،من یه زمانی اینجوری بودم.حس کردم همسرت کمی خودخواه و پرتوقعه اما این که مدام بنالی از این اخلاقش عملاً چیزی رو درست نمیکنه،باید به فکر چاره بود. شاید بهتر بود وقتی میگفت "تو باید خودت رو درست کنی،بهش میگفتی عزیزم،من فکر میکنم ما هر دو رفتارهای بدی داریم که باید اصلاحشون کنیم" کاملاً کوتاه اومدن و جمله ی تو یعنی پذیرفتی که تمام ایراد از توه
3-طبق تجربه ی یکی از نزدیکان من بدبینی نیاز به درمان تخصصی داره.اما دو تا نکته که من میدونم: این که کاملاٌ باب میل اونها برخورد کنی،مثلاً وقتی میگن نرو،نری بدترشون میکنه. از طرفی لجبازی هم بدترشون میکنه.واسه همین میگم درمان تخصصی میخواد. البته این در مورد افرادیه که مشکلشون جدیه
4-دعواهاتون سر چیه؟مثلاً همین دعوای آخرتون؟آیا اون اصلاً معذرت خواهی نمیکنه هیچ وقت؟
5-من خودم اشکم دم مشکمه:311: اما این رو خوب میدونم گریه در این موارد بدترین کار ممکنه،خودت هم که نتیجه اش رو دیدی،محکم بودن رو تمرین کن،جدی منطقی و محکم و البته با آرامش و احترام حرفت رو بزن
6-میشه بگی توهین های نامزدت چیه؟آخه گاهی بعضی حرف ها رو ما بد برداشت میکنیم،ایراداتی که از تو گرفت جی بود؟
ناامید و خسته بودن معنی نداره خانم!!با اراده و جدیت سعی کن زندگیت رو بسازی،زندگی یعنی همین،یعنی ساختن
"پنیر مجانی فقط در تله موش پیدا میشود"
موفق باشی:46:
RE: نامزدم و دعواهای گاه و بیگاه ما! نگرانم!
:302:بهار جان ممنون که راهنماییم می کنی عزیز:72:
1-حق با شماست نباید می گفتم. خوب حساس شدم ببینم شاید جدایی حرف دل خودش باشه.
2- منم همینو گفتم، گفتم من سرتا پا ایرادم درست ولی توهم بی عیب نیستی و هر دو نیاز داریم اصلاح بشیم
گفت تو خوب شو من دوبرابر خوب می شم بد باشی بد میشم:301:
3-دقیقا من اگر زمانی گفتم باشه فرداش بدترش کرد و اگر گفتم نه اون بیشتر لج کرد
الان تقریبا سعی می کنم زیاد تو اون شرایط قرار نگیرم و نزارمش ولی اگر باشه که خونمو تو شیشه می کنه
4- امروز من کلاس داشتم دیشب بهش گفتم فردا زودتر بیا دنبالم بریم لباس دیدم نظرت تو رو میخوام بدونم! بعدش منو بزار کلاس. گفت نه بعد کلاس بریم
گفتم باشه
صبحی زنگ زده که کلاس نرو! کلا کنسل!
میگم اخه چرا من همینطوریشم عقبم از بقیه(چندبار دیگه ام خودش کنسل کرده) چند روز دیگه کلاس تعطیل می شه.. گفتم خودم میرم تو اگه کار داری به کارت برس
سروصدا که وقتی می گم نرو بگو چشم
میگم اخه چرا خوب خودم که می تونم برم مگه چی میشه
بعد شروع کرد دیگه. که اره تو حتما بخاطر کسی دیگه می ری کلاس حتما یکی منتظرته اصلا هر وقت من بگم باید بری
خوب زور می گه چرا باید من برنامه کلاسام رو الکی سر هیچ و پوچ به هم بزنم
حالا باز من گفتم باشه نمی رم تو راحت باش
زنگ زده حاضر باش من دارم میام گفتم اگه قرار منت بزاری برو عزیزم ! گفت نه تو بیا من امروز باید ببینم تو چرا اینقدر مشتاق کلاسی:316:
دو دقیقه نشد زنگ زد بیا دم در :300:
خوب هنوز حاضر نبودم تا حاضر شدم چند دقیقه طول کشید
دیگه بهونه اصلی جور شد
که آره تو فکر می کنی نوکرتم مگه توکی هستی تو فکر کردی همه مثل خودت بیکارن....
بخدا 5دقیقه کمتر الاف بود:302:
تا رسیدن به موسسه همینطور غر زد
اول ها معذرت می خواست ولی جدیدا دیگه نه!
5- خوب دلم خیلی از حرفاش می شکنه. ولی بازم نباید گریه می کردم:302:
6-توهین و تهمتاش مثلا تو با فلان آقا سرو سری داری. حتما باهاش درد و دل کردی حتما .. البته اینا رو با بدترین شکل ممکنه می گه
بعضی وقتها که دیگه از حدش می گذرونه:163:
وقتی رو حرفش نه میارم این چیزا رو میگه
7- ایرادای که گرفت:
جواب نده، لج نکن، سر من داد نزن (همه اینها کارهای خودشه)
تو روی همه حتی خانواده ات وایستا و همیشه حق رو به من بده
میگه اینقدر به شوهر خواهرت احترام نزار مگه اون کیه (یک زمانی پیش شوهر خواهرم کار می کردم) میگه چرا ازش حساب می بری:101:
نمی دونم فکر کنم از این بعد باید جواب سلام شوهر خواهرمم ندم:311: یا اگه سلام داد بهش محل ندم:311:
می گه چادر سرت کن
می گم چرا؟
چون فلانی به خانمش گفته چادر سرش کنه خانمشم گوش کرده! تو هم باید اینکارو کنی
می گم اخه اگه می گفتی خودت دوست داری چادر سرم بزارم من با جون و دل می پوشیدم اما واسه چشم هم چشمی..
این ادم نرماله؟؟؟؟:320: