RE: از رفتارهای زشت همسرم خسته شدم
سلام نمیدنم چرا هر چی مطلب مینویسم کسی جواب نمیده . ولی بازم می نویسم تا شاید حداقل دلم سبک شه . دیشب شوهرم بهم گفت که اصلا از ین به بعد دوست ندارم که هیچ جا بری حتی خونه مادرت بهش میگم کسی بهت چیی گفته میگه نه دوست ندارم . انتظار داره دائم کنار خانوادش باشم و جزیی از اونها باشم و با خانواده خودم مثل غریبه ها رفتار کنم . امروز میخوام برم خونه مادرم و شاید هیچ وقت برنگردم.
RE: از رفتارهای زشت همسرم خسته شدم
سلام خانم ثمین
شما و همسرتان هر دو رفتارهای کودکانه دارید . گویی برای این زندگی آمادگی لازم را نداشتید . اما من به شوهر شما کاری ندارم . در حال حاضر صدای شما را می شنوم و با شما می توانم گفتگو داشته باشم .شما به همین پست هایی که اینجا زده اید توجه کنید .
من در حال حاضر ابدا به زندگی خصوصی شما با همسرتان کاری ندارم همین چند پست سوای از مشکلات زندگی شما نمودار خیلی از مسائل در مورد شخص شماست .
عدم پذیرش
عدم صبوری
هیجان و احساس محوری
سطح توقعات بالا
من خوب - تو بد
و...........
عزیزم شما یک ماه مردی به اسم شوهر را نبوسی یعنی اینکه در کارهای دیگر هم کم می گذاری و کارها و مسئولیتهایت را نسبت به زندگی ات ( نه مرد ) درست انجام نمی دهی . بعد توقع دارید این آقا به عنوان همسر از شما تشکر کند و برایتان فرش قرمز پهن کند ؟!
پس خارج از بحث مشکلات زندگی هر چند که جدی شده باشد که طبیعی هم هست با این شرایط جدی شود شما سر دوربین را به سمت خودت بگیر و فقط خودت و ضعفهایت را ببین و فکری برای این بخش از وجود خودتان بکنید تا انشالله طی تغییرات حاصله به مرور اوضاع زندگی شما نیز بهتر شود
برای اولین گام
پذیرش هست هر آنچه که هست
تغییر نگر ش ( نگرش شما به سمت بیرون و در جهت بد بودن دیگران است )
تمرین بر رفتار و احساسات و افکار در جهت مسئولانه بودن
باور این مسئله که شما امروز مسئول یک زندگی هستید و باید رفتاری والدانه و بالغانه داشته باشید .
کنترل هیجان مداری و احساس مداری رفتار کردن
مطالعه مقالات مختلف سایت همدردی و سایتهای دیگر که بتواند دیدگاه های شما را تغییر بدهد و آگاهی های شما را بیشتر کند .
RE: از رفتارهای زشت همسرم خسته شدم
سلام خانم آنی
ممنون که مطلب منو خوندید . واقعا حرفتون رو قبول دارم من خودم خیلی ایراد دارم . اما گاهی اوقات وقتی سر بدیهی ترین مسائل با ید با شوهرم بحث کنم واقعا ناراحت می شم مخصوصا وقتی که این مسائل دائم تکرار می شه . مثلا چند بار باید خواهر من به این آقا سلام کنه تا این جواب سلام بده ، وقتی بهشم میگم فقط توجیه میکنه ، وقتی خانوادم میان خونمون خیلی اخم میکنه ، یکی دو مرتبه خواستم منم مثل اون رفتار کنم تا متوجه بشه ولی اصلا فایده نداشت و اصلا تحمل نکرد با دعوا و بحث منو مجبور کرد اون طور که درسته رفتار کنم . خانم آنی خوب منم ازدواج کردم با آرزو های خودم ، این خیلی سخته که دوش به دوش یک مرد کار کنی خرج و مخارج خونش رو بدی ساعات کاریت خیلی بیشتر از اون باشه بعد آقا بعد از ظهر ها استراحت کنه ، غر بزنه که خونه رو جمع کن و دائم راه بره تذکر بده که اصول رفتار با مادر و خواهر من چیه . خانم آنی شاید بچه گانه باشه ولی به خدا تحملش خیلی سخته و فقط روم نمیشه طلاق بگیرم ، وقتی یادم می افته بهم چقدر دروغ گفته اعصابم به هم می ریزه . اگه من این کارهارو می کردم این چه واکنشی نشون می داد . مثلا اولین عیده که کنار شوهرم هستم باید پول جمع کنم قرضاشو بدم . در صورتی که به هر کس می رسم میگه شما ماشین دارید برید مسافرت . در صورتی که ماشین دست خانوادشه و ما حق استفاده از اونو نداریم .