RE: به دادم برسیدچیکار کنم مامان تنبل و بی عارم از جاش بلند شه؟
چشمک عزیز به نکته خوبی اشاره کردند.
شما همش میگید مادرتون هیچ مشکل جسمی نداره . مشکل روحی چطور؟
معمولا بیماری های جسمی باعث به وجود اومدن بیماری های روحی مثل افسردگی و...میشن.
به نظر من اگر امکانش هست با پدرتون دو نفری به مسافرت بروند . رفتن به سینما و کنسرت خوانندگان مورد علاقه ایشان هم واسه تغییر روحیه پیشنهاد میکنم.
همیشه پستهای من دیر میشه:302: من تا پست اول چشمک رو دیده بودم.:311:
RE: به دادم برسیدچیکار کنم مامان تنبل و بی عارم از جاش بلند شه؟
بهار جون اول از همه عنوان تاپیکت را عوض کن گلی که خیلی بار منفی داره. هم روی ما هم روی خودت.
RE: به دادم برسیدچیکار کنم مامان تنبل و بی عارم از جاش بلند شه؟
اره پاییزان حرف چشمک منو خیلی به فکر انداخت که نکنه مامانم افسرده شده؟
اخه به سرو وضع خودشم نمیرسه.اصلا حوصله نداره جایی بره البته منهای خونه فامیلای خودش.
وای دلم براش سوخت.
اخه با بابام رابطش خوب نیست.دو ساعت که پیش همن تا دو روز دعوا میکنن،تا دو هفته قهر.پس مسافرت نرن بهتره.البته الان که اصلا از جاش تکون نمیخوره.
میخوام محض امتحان بهش بار مثبت احساسی بدم.مثلا واسه غذا بگم دلم میخواد مامان دست پخت تو رو بخورم.اخه ازبس نخوردم یادم رفته دلم واسه دست پختت تنگ شده.
نظرتون چیه؟امتحان میکنم ببینم چی میشه؟چی میگه؟
بی نهایت عزیز به نظرت چی بذارم؟
شوکا جان نمیتونم هر شب غذا درست کنم.حداقل گاهی رو میشه ولی هر شب نه.
اره چشمک اما من نمیونم دهن همه رو ببندم بلاخره همه نظرشونو یه جوری به گوشش میرسونن.
چطوره بهش بگم یه شب من غذا درست میکنم یه روز اون؟نظرتون چیه؟
RE: به دادم برسیدچیکار کنم مامان تنبل و بی عارم از جاش بلند شه؟
عالیه خیلی خوبه واسه شروع کار پیشنهاد خوبیه
آفرین که درک خوبی داری و سعی می کنی که با منطق مامان گلی رو نجات بدی منم با نظر دوستان موافق هستم و فکر کنم مامان گلی از لحاظ روحی مشکل ییدا کرده اند امیدوارم که نتیجه خوبی داشته باشی .
RE: به دادم برسیدچیکار کنم مامان تنبل و بی عارم از جاش بلند شه؟
سعی کن تمام نکته ها رو با آرامش و پله پله جلو بری...چون مادرت یهویی نمی تونه تغییر کنه....
لزومی نداره که بری بهر کسی رسیدی بگی که این حرفهارو در مورد مادرم نزنید فقط هر کسی دیدی به مادرت داره توهین می کنه بهش خیلی با احترام بگو که این حرف ها رو نزنه:72:
برای شروع هم بهتره اول با پدرت صحبت کنی و او را در جریان این مسائل قرار بدهی و از او بخواهی مدارا کند..
RE: به دادم برسیدچیکار کنم مامان تنبل و بی عارم از جاش بلند شه؟
بهار عزیز من راه حلی ندارم که بگویم
فقط اومدم بگم که اون همچین مادری باعث شده دختر نازنینی چون بهار اینقدر خانم و کدبانو و پرتلاش و ... بشه
تصور کن اگه مامانت همه ی کارها رو انجام می داد و نمی گذاشت تو دست به سیاه و سفید بزنی ، اون وقت توی خونه خودت اونقدر سختت بود که کارهای خونه رو ردیف کنی
من دیدم
مثلا سه نفر مهمون داره ، میشنه توی خونه عزا میگره که وای خدایا چه جوری این مهمونی رو برگزار کنم ( سه تا ما و اونها هم دو نفر !!!!! ) یعنی من وقتی رسیدم خونشون ، کفم برید ، شوهرم می گفت روز مهمونی رو اشتباه نیومدیم ؟!
امشب دعوتمون کرده بودند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
RE: به دادم برسیدچیکار کنم مامان تنبل و بی عارم از جاش بلند شه؟
سلام بهار(چه تشابه اسمی جالبی!)
مشکل مامانتون چی بوده که حالا دکترش گفته که خوب شدن؟بیماریشون چی بوده؟
چندسالشون هست؟
از ابتدا خانه دار بودن یا تازگی خانه نشین شدن؟
لاغراندام هستن یا چاق؟
------------------------------------------------------
تنها راه برای به حرکت درآوردن مامانتون استفاده از باشگاهه که بصورت روزانه یا یک روز درمیان به باشگاه برن و اونجا بصورت هماهنگ بابقیه مجبورن که تحرک داشته باشن هرطور که شده ایشون رو در باشگاه ایروبیک ثبت نام کنید و نتیجه اش رو حتما میبینید.
هم روحیه شون عوض میشه هم عضلات بدنشون جونه دوباره میگیره.
RE: به دادم برسیدچیکار کنم مامان تنبل و بی عارم از جاش بلند شه؟
دوستان گل ممنونم.:72::72::72:
راستش ظهر خیلی خسته و گرسنه بودم یه ساعت اومدم خونه نهار بخورم و برگردم دیدم نهار که نداریم هیچ...خونمون عین بازار شام شده.به حدی بهم ریخته بود که وحشت کردم.
رفتم برای خودم یه چیزی درست کردم که زود بخورم و برگردم سر کار.دیدم مامانم با طعنه به داداشم میگه زود باش برو یه چیزی بردار بخور،تو این خونه هر کی به فکر خودشه.
داغ کردم.هیچی بهش نگفتم اما تو دلم گفتم ازصبح تا ظهر تخت خوابیده اونوقت انتظار داره یه ساعت اومدم براشون غذا درست کنم.اصلا وقت میکردم؟؟؟
بگذریم
تو این چند ساعت اینکارا رو کردم.اول همه صفات و برچسبهای منفی که در مورد مادرم تو ذهنم بود رو سعی کردم یادم بیاد و روی کاغذ نوشتمشون.بعد همه رو اتیش زدم و از خدا خواستم انرژی منفی این کلمات رو به انرژی مثبت تبدیل کنه.
بعد نوشتم من پدر و مادرم رو میبخشمشون.به خودم حق میدم که ناراحت باشم اما اونها رو میبخشم،دوسشون دارم و میپذیرمشون.
من همه چیز رو به الوهیت باطنم(خدا) میسپارم . مطمئنم اون بهترینها رو برام بوجود میاره.
تصمیم گرفتم از امشب،هرشب خدا رو شکر کنم که دارمشون چون هر بدی که کرده باشن حداقل یه چارچوب به اسم خونواده برام ایجاد کردن.
و هر قدم هر چند کوچیک حتی یه کلمه مثبت که به طرفشون برداشتم خودمو تشویق کنم.حتی کلامی،حتی نوشتاری.
من چوب جادویی اجی مجی لاترجی دستم نیست،راهی که میخوام برم نوسان،خستگی و ناامیدی هم داره اما مهم اینه که برایند همه قدمهای مثبت و منفی که برمیدارم مثبت بشه.
میخوام نهار فردا رو امشب خودم بپزم بعد ازش بخوام اونم گاهی غذا بپزه.چطوره؟
در مورد پدرم کاری نمیتونم بکنم.چون اونا رابطشون خیلی خرابه و من نمیتونم کاری کنم و اصولا خودشون باید مسائلشونو با هم حل کنن.
اما در مورد افسردگی مادرم ایا واقعا اینطوره؟من چیکار میتونم بکنم؟اصلا کار خاصی باید انجام بدم؟
بهار65 جان کمرش درد میکرده.دکترش گفته اگه کار نکنه عضلاتش ضعیف میشه و کمر دردش بیشتر.الان زیاد چاق نیست.باشگاه نمیتونه الان،فعلا شنا.
مرسی خانوم
RE: به دادم برسیدچیکار کنم مامان تنبل و بی عارم از جاش بلند شه؟
:72:
خب ایشون همین شنا رو هم میرن یا نه؟
اگه مرتب نمیرن حتما راضیشون کنید که برن.
اگر برای ایشون جلسات فیزیوتراپی هم دکترشون تجویز کنند بد نیست.
RE: به دادم برسیدچیکار کنم مامان تنبل و بی عارم از جاش بلند شه؟
بله فیزیوتراپی و شنا میره