RE: از مدیر قسمتمون در حد مرگ می ترسم!!!!!!!
بی نهایت عزیزم سلام
در ک می کنم چی میگی !
ولی اون آقا تنها با شما چنین رفتاری نداشته و با بقیه هم همین رفتار رو داره
پس برای برخورد تندش به شان طرف نگاه نمی کنه !
بلکه همه شما رو به یک چشم می بینه به چشم کارمنداش
در ضمن معمولا رفتار های نادرست دیگران به شان ما بر نمی گرده ،ایشون با رفتار بدش شان خودش رو نشون داده
بی نهایت جون به نظرم باید استرست رو کنترل کنی و اعتماد به نفست رو بالا ببری .
استرس و روش های غلبه بر آن
استرس و راههای کاهش آن
این لینک رو حتما بخون عزیزم خیلی مفیده .:72:
RE: از مدیر قسمتمون در حد مرگ می ترسم!!!!!!!
ممنونم نازنین جان،
مطلبی که تونستم از این 2 مقاله بگیرم مطلب زیر بود.
استرس در مورد مسائلی که ممکن است در آینده اتفاق بیفتد، عمدتاً به دلیل ترس ایجاد می شود
من یه ترس عمیق و زیادی نسبت به مدیرم دارم واین ترس در من استرس ایجاد می کنه طوری که واقعا بدنم سست میشه .
و از اینده می ترسم . می دونم اینها همه تخیلات ذهنی هست و لی ترس از آینده و این آدم اذیتم می کنه.
در مواقعی که نمی بینمش هیچ مشکلی ندارم اما به محض دیدنش دچار استرس می شم.
می خوام آدم قویی باشم .از این ضعف خودم بدم می یاد.
RE: از مدیر قسمتمون در حد مرگ می ترسم!!!!!!!
دوست خوبم اینو در نظر بگیر که هیچکس امکان نداره توی محیط کار همه چیز رو بلد باشه، بلکه به مرور زمان و با کسب تجربه کم کم ادم تو کارش خبره میشه،
شما سعی کن اول از همه این واقعیت رو بپذیری که من حق دارم اشتباه کنم و چیزهایی رو ندونم ... بالاخره یه چیزایی رو باید از محیط کار یاد بگیریم یا نه؟
بنظر من این یه مساله ی کوچیکه در واقعیت، ولی شما اونقدر در خلوت و ذهن خودت بهش فکر کردی و بزرگش کردی که ازش یه غول ساختی برای خودت، در صورتیکه خیلی خیلی کم اهمیت تر از این حرفاست.
نکته مهم دیگه که حتما انجامش بده : هر وقت تو ذهنت شروع کردی درباره مدیرت فکر کردن سریع بگو ایست و فورا به یه موضوع دیگه فکر کن، یه چند مدت این کار رو بکن یعنی تا خواستی به این موضوع فکر کنی، ذهنت رو منحرف کن به سمت یه موضوع دیگه...کم کم اون غول ساختگی ذهنت کوچیک میشه،
اکثر مدیران موفق در شرکتهای خارجی در چارچوب قوانین و بسیار محترمانه برخورد میکنن، یعنی کارتو درست انجام بدی یا بد بی احترامی ای در کار نیست، نهایتا محترمانه اخراج میشی ولی برخورد توهین آمیز اصلا پذیرفته نیست، پس این مدیر شماست که برخورد مناسبی نداره (متاسفانه مدیران ما اصل مهم ارتباط و احترام رو بلد نیستند)، شما خودتو اذیت نکن، حتی اگر کارتم خوب انجام نداده باشی، بی احترامی و توهین معنا نداره، پس دوست خوبم روزهای قشنگت رو با فکر کردن به شخصی که اصولی ترین و ابتدایی ترین روش های برخورد با کارمندان رو نمیدونه خراب نکن.
RE: از مدیر قسمتمون در حد مرگ می ترسم!!!!!!!
بی نهایت جان
ریشه ترس شما به مدیرتون بر نمیگرده ، بلکه کاملاً به خودت برمیگرده .
شما از یک شخص می ترسید درسته ؟
چرا ؟
بیان کردی که وقتی کم کاری می کنند خیلی سخت برخورد میکند ، تیز بین هست و ..... .
یعنی این صفات در هرکسی که با شما سرو کار داشته باشد ، موجود باشد شما مضطرب می شوید و می ترسید .
چرا اینچنین است ؟
چون امنیت روانیت به هم میریزد .
چرا امنیت روانی تو به هم می ریزد ؟
چون به اندازه کافی خودت را قوی نمی بینی
در چه رابطه قوی نمی بینی ( مگر قراره چه اتفاقی بیافتد ) ؟
در رابطه با خودت خودت را قوی نمی بینی ، در دفاع از خودت .
و این تو را مضطرب و نگران می کند .
ریشه اصلی این اضطراب و نگرانی که پیوسته در تو هست و پنهانه و در این مواقع خود را نشان می دهد ، به گارد دفاعی تو بر میگردد .
عزیزم ، در رابطه با خودت همیشه آماده دفاعی ، به عبارتی بطور پنهان که در اینمواقع و در رابطه با افرادی که قدرتمند می بینی آنها را بروز می کند ، گویی انتظار هرآن توبیخ شدن و سرزنش وسرکوب را داری .
دلیل آن هم دقیق دقیق بخواهم بگویم ، نارضایتی تو نسبت به خودت هست ، در خودت به اندازه لازم احساس کفایت نمی کنی و چشمت به کاستی ها هست و لذا خودت را مستحق سرکوب و سرزنش می بینی و در نتیجه آماده مورد حمله قرار گرفتنی و لذا خودت را در دفاع ضعیف می بینی چون حس می کنی مقصر خواهی بود چرا چون طرف تو آدمی دقیق و تیز و ... است و حتماً اشتباه نمی کند . به عبارتی این حالتت در خصوص افرادی که آنها را قدرتمند می بینی بخصوص اگر مافوقت باشند و آنها را هم متعالی بدانی هست .
مثلاً در اینجا کارت را خوب انجام می دهی و به موقع تحویل می دهی ، اما نسبت به سرعت عمل و استفاده از وقت فراغتت در جهت مطالعات شخصی راضی نیستی و چون راضی نیستی و در واقع دروناً خودت را سرزنش می کنی و حق هم می دانی که سرزنش شوی ، هرآن انتظار داری مدیرت سر برسه و همین ایراد را از تو بگیرد ، آنوقت خودت را مستحق دفاع نمی دانی و لذا پیش پیش می دانی کم میاری و .....
خوب دقت کن و آنالیز کن ( دقیق و اقع بینانه ) اگر همینها بود . اعلام کن تا ادامه دهم و ...... راهکار .
.
RE: از مدیر قسمتمون در حد مرگ می ترسم!!!!!!!
فرشته جان قدم رنجه کردید و به ما سر زدی.
تمام حرف هاتون دقیقا درست هست به جز اینکه از سرعت عملم هم راضی هستم چون سرعت عملم خوب هست اوقات فراغتم سر کار زیاد شده.
منتظر راهکارتون هستم.
RE: از مدیر قسمتمون در حد مرگ می ترسم!!!!!!!
:104::104::104::104:
چند بار متنتون را خوندم بدجوری زدید تو خال ، حالا من چی کار کنم؟ چی جور با این حسم کنار بیام.؟ باید از خودم بیشتر کار بکشم و به خواسته هام اهمیت ندم؟ یا نه به خواسته هام اهمیت بدم و همیشه در استرس باشم؟
RE: از مدیر قسمتمون در حد مرگ می ترسم!!!!!!!
افراد كمال گرا ، در صورتي كه ديگران شاهد نقايص يا معايب كارشان باشند ، غالبا به دليل ترس از عدم پذيرش از سوي آنان ، دچار وحشت مي گردند.
راهکار:
مدتی دست از تلاش برای شدن بردارد. و خود را بشناسد و خود را دوست بدارد. و به خود بگوید که من مساوی آنچه به دست می آورم نیستم. من مساوی هستم با آنچه که اکنون هستم.
خوب من دارم همین کار رو می کنم و به خودم اهمیت می دم ولی به جاش دچار ترس و اضطراب شدم.
یه قسمت بحث درمان کمالگرا هدف گذاری بود و تقسیم اون به هدف های کوچک و حتی اینکه تفریح و ورزش را جزئ هدف قرار بدیم.
اگه من آدم کمال گرایی باشم ، من اولا هدف بزرگی ندارم که بخوام از مسیرش لذت ببرم اتفاقا می خوام از یک مسیر بی هدف لذت ببرم که دچار ترس می شم
RE: از مدیر قسمتمون در حد مرگ می ترسم!!!!!!!
عزیز جان
1 - از لاک دفاعی بیرون بیا ، برای اینکار لازمه روی پذیرشت کار کنی ، پذیرش انتقاد را برای خودت راحت کن .
به خودت بسپار >>> اگر از من انتقاد شد ، بدون ترس گوش می دهم و از طرف مقابل تشکر می کنم و فکر می کنم که اگر وارد بود با روی باز می پذیرم چون همینکه دیگری به من نکته ای را گفته که نمی دانستم را بایدبرای خودم یک نعمت بدانم ، که اگر نمی دانستم که خیلی خوبه که اینجوری فهمیدم و اگر می دانستم اینجوری اهمیتش را فهمیده ام .
اما اگر این انتقاد را واقع بینانه و بدون دفاع از خود ، دیدم که در من نیست و اشتباه برداشت شده ، خوشحال می شوم که یک نکته ای که می تواند اینجا اشکال باشد را یافته ام . در این صورت از فرد مورد نظر تشکر می کنم که نکته ای را به من آموخته ، اما در عین حال اگر ضرورت داشت برایش ابهامات را برطرف می کنم ، ( بدون هدف دفاع ) تا روشنگری کرده باشم و کسی را متوجه اشتباهش کنم ، چه اون شخص بپذیرد چه نپذیرد ، مهم اینه که من با روی باز و گشاده و اخلاقی نرم از انتقادش استقبال کرده و توضیحات لازمه را به او می دهم .
در مورد رفتارهای دفاعی در مقابل انتقاد مطالعه کن و سعی کن این پوسته را از تن به در کنی که بسیار راحت می شوی .
روی ترس از انتقاد هم کار کن . ترس از انتقاد ناشی از ضعف اعتماد به نفس و عزت نفس هست ، چرا ضعف عزت نفس ؟ در حالی که در ظاهر ناراحت از این می شوی که حرمتت شکسته شود .
اینکه ما مواظبیم حرمتمان شکسته نشود اگر اضطراب آمیز و همراه با ترس باشد نشان می دهد ما به اندازه کافی خود را عزیز نزد خود نمی دانیم ، لذا روی عزت نفس باید کار کرد ، به تبع آن وقتی عزت نفس پایین باشد اعتماد به نفس هم پایین می آید ( تاپیک به نظر تو چه کسی عزیزه ؟ را بخوان ) .
به نظر می رسد شما این وضعیت را ( ضعف عزت نفس را ) در رابطه با کسانی که آنها را برتر و قوی تر از خود می دانی ، داری ( اگر چنین بود و تأیید می کنی ، بیان کن چون در این رابطه بحث ویژه ای می طلبد )
2 - در خصوص وظایف :
اولویت شما باید روی انجام دقیق وظایف در چهارچوب شرح وظایفت باشد ، بیش از آنرا برای خودت وظیفه نساز ، یعنی مسئولیت خود ساخته نکن . این بدان معنی نیست که همکاری و ایثار و خدمت رسانی مضاعف نداشته باشی . بلکه به این معنا هست که احساس مسئولیت افراطی نداشته باش . برای روشن تر شدن این موضوع نیازه که روی احساس مسئولیت و احساس تکلیف حرف بزنیم که اینجا جاش نیست ( در این رابطه حرفهایی دارم که حاصل تجربه اخیر خودم در مواجهه با مشکلی بود که اخیراً درگیرش بودیم ، و برای خودم دستاورد بسیار سازنده ای از این مشکل بود که برنامه دارم در تاپیکی آنرا به صورت مقاله ارائه کنم که آنوقت خبرت می کنم بخوانی )
شما همینقدر بدان که احساس مسئولیتت باید در حیطه همان وظایفی باشد که بهت محول شده ، و بیش از آن را نباید برای خودت مسئولیت بسازی بلکه دقت کن که اگر پیش آمد که انجام دهی به عنوان یک خدمت خارج از وظیفه است که در این صورت برایت خوشایند هم خواهد بود و در رابطه با آن احساس آزادی می کنی نه تنگنا ، لذا چه بسا با لذت بیشتر و رغبت انجامش بدهی ، مثلاً اگر در اینجا اضافه وقتت را موظف هستی ( طبق شرح وظایف ) صرف ارتقاء شغلی کنی خب این وظیفه است و عذاب وجدان شما برای پرداختن به مطالعه شخصی حق است و شما کوتاهی داشته ای و لذا باید اصلاح کنی تا ترست از موأخذه احتمالی هم از بین رود .
اگر چنین نیست و همین حد ارتقاء برای انجام وظیفه شما کافیست و وظیفه هم نشده که اوقات اضافه را حتماً به این کار بپردازید و شما سرعت عمل بالایی در کار دارید که اگر معمولی بود این وقت اضافه را پیدا نمی کردید ، پس با خیال راحت و آرامش وجدان در پی مطالعه و ارتقاء فکری خودت از این طریق باش ، که این ارتقاء فکر و آگاهی با این نوع مطالعه در کار و روابط کاری شما هم اثر مطلوب بجا خواهد گذاشت و کار اشتباهی نکردی .
برای جلوگیری از اینگونه عذاب وجدانها که ناشی از سوپر ایگو شدن است ، لازمه از تحلیل شناختی کمک بگیری تا از دام کمال گرایی ( که عامل عمده سوپر ایگو شدن است ) بیرون آمده و ترس از تو دور شود ، مثل همین تحلیل شناختی که من اینجا انجام دادم .
.
RE: از مدیر قسمتمون در حد مرگ می ترسم!!!!!!!
وای فرشته جون انگار آب ریختی روی آتیش
اما در مورد عزت نفس :
به نظر می رسد شما این وضعیت را ( ضعف عزت نفس را ) در رابطه با کسانی که آنها را برتر و قوی تر از خود می دانی ، داری.
در محیط خانواده و دوستان وفامیل چنین حسی ندارم ولی در محیط کار چرا اینجور هستم.
نوشتین که تحلیل شناختی داشته باشم برای جلوگیری از سوپر ایگو شدن ودرجایی گفته اید
ریشه سوپر ایگو ( افراطی گری وجدان اخلاقی ) در کمال گرایی است.
به نظرتون من کمالگرا هستم و باید اون را درمان کنم یا عزت نفسم پایین هست؟
چگونه می تونم به این تحلیل شناختی برسم؟ می ترسم دچار وسواس وانبوه اطلاعت بشم ویه جور درگیری ذهنی پیدا کنم و مشکلم بشه 2 تا.
یه مطلبی که جاموند.
راجع به رفتار های دفاعی در مقابل انتقاد.
در این یه مورد خاص (مدیر مون) همه کارمندان در رده های خاص متفق القول هستند که نمی شه از خودمون دفاع کنیم و باید سکوت کنیم و کاری را که می خواهد همون جور بهشون تحویل بدیم تا رضایتشون جلب بشه.
مدیر پروزه چیه اون هم هیچ گاه در مقابل برخورد های مدیر اصلی حالت دفاعی به خودش نمی گیره.
مشکل اساسی که این وسط هست اینه که در مقابل مدیر به هیچ وجه نباید ونمی شه حالت دفاعی گرفت.
یه موردش را بگم یکی از رده بالاهای مدیران البته رده پایین تر این مدیر جدید که هنوز شناختی از ایشون نداشتند حالت دفاعی به خود گرفتند از فرداش دیگه نیومد سر کار چون مدیر ارشد عذرش را خواسته بود.
RE: از مدیر قسمتمون در حد مرگ می ترسم!!!!!!!
ببین عزیزم
حالت دفاعی به این شکل که ملکه ذهن شود که باید آماده دفاع باشی ، خیلی جاها ما را دچار اشتباه می کند ، یعنی از واقع بینی بیرون می آورد . و چه بسا اشکال به ما وارد باشد ولی با رفتار دفاعی که اغلب با یک سری مغلطه ها انجام می شود خود را گول بزنیم و از ارتقاء شخصیت باز مانیم در حالی که حق ما هست که از هرموقعیتی برای شناخت بیشتر خود ( خودآگاهی ) و به دنبال آن ارتقاء استفاده کنیم ، این مغلطه های دفاعی در زندگی اغلب ما جاری هست و از آن آگاه نیستیم و متأسفانه ما را به فریب خود می کشاند . ( که سعی دارم به زودی این نوع مغلطه های رایج به عنوان رفتار دفاعی را در یک تاپیک ارائه دهم ) . از طرفی پیشاپیش خود را نیازمند آمادگی برای رفتار دفاعی دیدن یعنی پیشاپیش خود را در موقعیت خطا دیدن هست ، یعنی نوعی احساس گناه پنهان را در خود پرورش می دهی که مخرب عزت نفس و اعتماد به نفس هست .
اصلاً لزومی ندارد شما ذهنت را مشغول دفاع کنی ، وقتی هم که مورد انتقاد قرار گرفتی دفاع لازم نیست ، پذیرش لازمه ،دفاع ما زمان تهدید و هجمه هست ، که آنهم سازو کار خود را دارد .
رفتار دفاعی در اینجاهایی که ضرورت ندارد یک ضعف هست . و باید از این وادی بیرون بیایی . آنچه که همکاران شما می گویند نیز اشتباه است ، یعنی باید دقت کنی که نداشتن رفتار دفاعی در اینجا به معنای عدم جرأت ورزی نیست .
شما چه بسا در جای خود به رئیستون نقد وارد کنید ، جرأتمندانه و مستدل ، نه پرخاشگرانه و ناشی از بغض ، آنچه همکاران شما توصیه می کنند پرهیز منطقی از رفتار دفاعی غلط نیست ، بلکه عدم جرأت ورزی است .
بقیه در پست های بعدی .....
.