RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
سلام بازم خانومی
من اصلا ناراحت نشدم عزیزم.خودمم قبول دارم کمی صریحانه بود.ولی دلم نیمخواد شبا و روزای وحشتناکی رو که من از روی نادانی و بی تجربگی گذروندم تو بگذرونی.
امیدوارم مادرت زودتر شفا یپدا کنه و خوب خوب بشه.من براش امشب 114 تا ام یجیب میخونم.
آخه الان اجرا گذاشتی همه چی بدتر میشه دوست خوبم.
چرا با خانم یا آقای ani که اینجا مشاوره میدن صحبت نمیکنی.؟ایشون خوب جواب میدن
به نظر من تا دیرتر نشده یا با ani جان یا با یه مشاور دلسوز صحبت کن.
برای حفظ زندگیت بجنگ نه اینکه میدون خالی کنی.اجرا گذاشتن مهریه میدون خالی کردنه.
با صبوری برو جلو
برای ارتباط با ani نمیدونم باید چکار کنی.شاید به آقای حامد که به تاپیکا سر میزنن بگی کمکت کنن
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam1363
خلاصه کنم بعد عقد از این رو به اون رو شد
...... مشاور حرف بزنم و شرایط رو توضیح بدم(البته خودش نیومد مشاوره) که نتیجه این شد که این آقا به خاطر داشتن همچین مادری و نبود پدر در زندگیش از یه حقارت درونی شدید رنج میبره و کلی با مادرش مشکل داره حتی گاهی مادرش رو کتک هم میزنه ولی از طرفی همه چیز زندگیش رو هم برای مادرش تعریف میکنه(یه اخلاق کاملا دوگانه)!!! و حال تقریبا مطمئن شدم که دارای شخصیت خود شیفته س منتهی نمیدونم تا حد اختلال شخصیت هم رسیده یا نه .با مشورت خانواده و مشاور صلاح به این شد که جدا بشم والان داره ازطریق دادگاه کارای جداییم دنبال میشه .....
سلام
موقعیت حساسی داری
و مراجعه به مشاوره خانواده حضوری بیشتر میتونه کارساز باشه
پیشنهاد می کنم توصیه به جدایی و یا ادامه را با نظرات کارشناسان تالار پیگیری کنید
=========================
خانوم maryam1363 ، نکاتی در پست شما به نظرم رسید که امیدوارم براتون مفید باشه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam1363
بعد عقد از این رو به اون رو شد تحقیر و خودخواهی و کم محلی و قشغرغ راه انداختن سر کوچکترین مسئله و اینکه حتی کمترین مسئله بینمون رو به مادرش گزارش میکرد و خوب اونم که با اون اوضاعش معلومه چه واکنشی نشون میداد. اصلا نمیومد خونه مون،بیرون نمیرفتیم،بهم زنگ نمیزد و
من مجبور بودم همه چیز رو ازش گدایی کنم.
شما دارای پیشرفت های بالایی در زندگی هستید که در نتیجه تلاشتون حاصل شده و موفقیتی برای شما به حساب می آید ، ضمن اینکه نباید اجازه دهید غرور شما را فرا بگیره ، چرا در خصوص رابطه با همسرتون عزت نفس خود را زیرپا گذاشته اید؟!
عزت نفس ، یعنی دوست داشتن خودتون ، وقتی من خودم را همان گونه که هستم با شناخت کامل به ضعف ها و نقص هایم دوست بدارم پس چرا محبت را از دیگری گدایی کنم؟
مقاله هایی در خصوص خویشتن شناسی و تعامل درست با افراد در تالار هست مطالعه کنید
و حال تقریبا مطمئن شدم که دارای شخصیت خود شیفته س منتهی نمیدونم تا حد اختلال شخصیت هم رسیده یا نه .با مشورت خانواده و مشاور صلاح به این شد که جدا بشم والان داره ازطریق دادگاه کارای جداییم دنبال میشه در صورتی که توی این مدت حتی یه اسمس ناقابل هم نداده که اوضاع رو درست کنه یا حداقل توجیه کنه.
راه حل اساسی مشکلات توجیه آنها نیست ، چرا که بعد از مدت زمان کوتاهی با برطرف شدن بار احساسی توجیه ، اون مشکل بعدتر از قبل خودش را نشان میده
اون چیزی که باعث شد اینجا بیام و مطلب بنویسم اینه که من خیلی نگران آینده م هستم.نگران اینکه این عقد لعنتی سه ماهه چقدر میتونه زندگیم و آینده م رو تحت تاثیر قرار بده؟
همان قدر می تواند تاثیر بگذارد ، که شما در ذهنتون و رفتارتون به آن بها بدهید
ببینید وقتی شما رفتار و راهی درست رو در پیش بگیرید و در آن راه نهایت تلاش خود را نیز انجام دهید ، دیگران نمی توانند در آینده شما خللی وارد کنند
اما به عکس اگر شما تصمیماتتون رو بر اساس نظرات دیگران پی ریزی کنید آنگاه می توان گفت از اساس و بنیان راه را اشتباه رفته اید
منکر صحبت های و نظرات دیگران در خصوص زندگی ها نمی شوم ، بلکه نحوه برداشت ما از این سخنان و نظرات می تونه در زندگیمون تاثیرگذار باشه
اگر انسانی دهن بین و فاقد اراده باشیم ، هیچگاه نمی توانیم به خوب بودن و راضی بودن از زندگی و خودمون برسیم
خواهرم میگه با این طلاق موقعیت های خوبت رو از دست میدی تازه اگر هم کسی پیدا شه بعدها سرکوفتش رو بهت میزنه
مسلما خواهر شما هم خوب شما را می خواهد ، اما ایشون هم از همان قاعده دیگران مستثنا نیستند ، هرچند که اثر سخنان ایشون بر شما بیشتر از بقیه هست!
ازدواج یک امر ساده نیست که امروز بخواهیم و فردا بگوییم نه
و افسوس گذشته مون رو بخوریم
شما دخترتحصیل کرده و اجتماعی هستید ، در خصوص طلاق یا ادامه نظری ندارم
اما توجه کنید که یکی از خصوصیات شریک زندگی این هست که دارای درک و منطق درستی از زندگی و رویدادهای آن باشد.
توروخدا کمکم کنید خیلی اوضاع روحی بدی دارم.
آرام باشید
سه ماه تحمل کرده اید ، سه ماه دیگر هم صبر کنی ، ضرر نمی کنی
منتها در این مدت منفعل نباش
یعنی به دنبال بالا بردن دانشت از ازدواج ، ویژگی های ازدواج سالم ، مهارت های زندگی و ... باش
وقتی دور وبرم رو نگاه میکنم که دوستام زندگیای خوبی دارن دلم میشکنه.
خیلی سخت هست ، درک می کنم
در این مواقع خالصانه به سوی خدا برو
برای اطرافیان و خوشبختی شون دعا کن و توکل کن بر خدا که برای تو نیز همین خیر و شادی رو عطا کنه
چه بسا آینده ای که خدا برایت رقم زده بهتر و برتر از همین دیگران نباشه
یه چیز دیگه م هست وقتی فکر میکنم که همسرم دوباره ازدواج بکنه و با زنش خوب باشه من باید تا آخر عمرم دق کنم که مگه من چی کم داشتم که باهام نساخت
به این قسمت هم اصلا فکر نکن
این افکار رو بذار توی زندان و اصلا بهشون اجازه عبور نده
تا اومدن توی ذهنت ، سریع ذهنت رو به قسمت دیگری و یا چیز دیگری منحرف کن
وقتی عزت نفستون رو بازیابی کنید
این موضوع خود به خود رفع میشه ، چون اون موقع خواهی فهمید که ارزش واقعی هر انسانی چیست و به چیزهایی بستگی داره
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
سلام عزیزم
درک می کنم که در شرایط سخت و بحرانی قرار داری
اینکه به شما کسی بگوید طلاق بگیر و یا طلاق نگیر در نهایت منجر به تصمیم گیری شخص شماست و این شما هستید که بهای تصمیم گیری خود را پرداخت می کنید .
به نظر من بسیار عجول هستی و زود می خواهی نهالی را که کاشته ای به ثمر بنشانی . بذری که امروز بکاری مدتها زمان می برد تا به بار بنشیند و بار بدهد و اگر امروز زندگی ات این است بذرت را سالها قبل کاشته ای . حال اگر در مواردی از جای جای زندگی موفق به کسب مدالهایی شده باشی و یا در جاهایی به علت بذر نامناسب و یا عدم رسیدگی و.........روند رشد بذر و نهال با مشکل روبه رو شده باشد .
اول از همه اینکه تو مشاور همسرت نیستی و دکترش هم نیستی . پس خواهشا اولین کاری که نباید اتفاق بیفتد .....تشخیص خودشیفتگی و اختلال شخصیت و ...........در وی است .
قطعا این مرد را انتخاب کرده ای . مدتی را با او معاشرت کرده ای و حتی تحقیق ..............چه اتفاقی باعث شد که تو این تشخیص ها را آن زمان و قبل از وقوع عقد ندهی و ..................
من به درست و غلط همسرت کاری ندارم . ایشان قطعا مشکلاتی دارد از جمله میزان بالای ترس اما به خودت نگاه کن .
تو درست بودی ؟ از رفتارهای خودت بگو . از احساسات خودت . از فکرهای خودت .
هر آنچه گفتی و تعریف کردی نتیجه اش این است که آنها ( مادرشوهر - شوهر - خواهر شوهر ) بد هستند.
اما چرا ؟
خودت را خیلی قشنگ و عالی معرفی کردی . دختری موفق دارای فارغ التحصیل ممتاز یکی از 10 دانشگاه برتر کشورم و کارمند دولت و.....................
....................آقایی عقد کردم که اول خیلی خوب خودش رو نشون داد
برو پست اول همین تاپیک را بخوان تفاوت در نوع معارفه را ببین . این تفاوت از کجا میاد ؟!
آیا برای من خواننده مهم نبود که این دختر که با این توانایی بالا خودش را اینقدر قشنگ معرفی می کند الزامی به معارفه ی قشنگ همسرش حتی اگر در آستانه ی طلاق باشند ندید یا اساسا این آقا را در حد بسیار پائین تر از خود دیده و ...........
دلیلش هر چه که باشددر درون توست . اما همین دلیل یک نکته است در مورد تو و آنچه بین شما دو نفر اتفاق افتاده
و اما من خواننده
دوست دارم در مورد "تو خوب " بدانم اما از همه چیز و همه ی بخش های خودت نسبت به این اقا.
با این آقا رابطه ی جنسی داشتی ؟
چرا فکر می کنی با سه ماه زندگی غیر سقفی باید مهریه بگیری و اساسا از این رقم مهریه چقدر به تو می رسد ؟
وضع مالی و تحصیلی و شغل و ...........سن ایشان چقدر است ؟
چند ساله بودند که پدرشان را از دست دادند ؟
این دوست داشتنی که عنوان کردی ( گفتی همسرت را دوست داری ) میزانش چقدر است ؟
چقدر حاضری برای نگاهداری و ساختن چیزی که دوست داری بها بدهی ؟
البته من ندیدم جایی از دوست داشتن زندگی ات چیزی گفته باشی شاید از قلم افتاده و یا اساسا زندگی شکل گرفته و نوپایت را باور نداری
به سئوالاتم پاسخ بده .
این زندگی یا می شود یا نمی شود اما یکی از چیزهایی که تو نیاز داری این است که دیگران را قدری در قد وقامت خودت ببینی !
نکته ی بعدی اینکه حرف مشاور و در و همسایه گویا برات خیلی مهم است ؟!
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
سلام،ممنون از همه دوستایی که نظر دادن. در پاسخ به آنی جوون نخیر ما رابطه جنسی نداشتیم . اینکه فکر میکنم بعد سه ماه عقد هم به من مهریه تعلق میگیره که تفکر اشتباهی نیست هر چند نوشتم که واسه این مهریه رو اجرا گذاشتم که بهش فشار بیاد برای طلاق. همسرم فوق دیپلم حسابداریه پیام نوره، حسابدار یه شرکته و وضع مالیش هم متوسطه. ایشون 30 سالشه و پدرش رو 9 سالگی در یک تصادف از دست داده. من واقعا خیلی دوستش داشتم وحالا هم دارم همونطور که قبلا هم گفتم پدرم به خاطر چیزهایی که راجع به مادرش گفته بودن راضی به این ازدواج نبود، منتها چیزی که باعث شد من راضی باشم نوع برخورد این آقا بود که پیش ما خیلی با مادرش منطقی برخورد میکرد و عنوان کرد که اخلاقای مادرش رو میشناسه و کاری نمیکنه که مادرش بتونه توی همه امور بعد ازدواج وارد بشه،خوش قیافه بود،اهل کار بود، به خاطر نبود پدر خودساخته و محکم بود.حامی مادرش و خواهراش بود من هم فکر کردم که اینا امتیازای خوبی برای یه مرد فقط یه چیز رو ندید گرفتم : همون جلسه اول فهمیدم که خیلی خودش رو قبول داره و به خودش مینازه منتها من فکر کردم که اعتماد به نفسش خیلی بالاس اصلا حدس هم نزدم که ممکنه با این خود قبول داشتن دیگه هیچ کس رو آدم حساب نکنه. یه چیز دیگه هم این بود که قبل عقد هر روز عصر بهم زنگ میزد و یه ساعت حرف میزد راجع به همه چیز ولی از کلمات محبت آمیزی استفاده نمیکرد و خیلی رسمی حرف میزد حتی چند بار که من معترض شدم که چرا انقد سردی گفت که واسه اینه که هنوز رابطه مون رسمی نشده و محرم نیستیم،خوب به نظر منطقی میومد من هم حرفش رو قبول کردم.خواسته های نامعقولی ازم نداشت،خیلی هم پیگیر این قضیه بود که هرطور شده پدرم رو به این ازدواج راضی کنه میگفت که من رو دوست داره و تمام تلاشش رو میکنه که من پیشش احساس خوشبختی کنم. خوب منم جواب دادم. من مغرور نیستم از خودمم تعریف نکردم که همسرم رو کوچیک کنم، من فقط نخواستم که توی اون زندگی همه چیزهایی رو که خودم به تنهایی و با سختی و بدون کمک این آقا به دست آوردم رو از دست بدم. من نمیگم من وخونواده م از اونا بالاتر بودیم ولی حداقلش این بود که اصلا پایین تر هم نبودیم اما مدام پدر و مادر و خونه و ماشین و هرچیزی که شما فکرش رو بکنید مسخره میکرد. بهش زنگ میزدم کلی ازش تعریف میکردم و ابراز محبت اما اون در جواب یه متلک اساسی بهم میانداخت و تحقیرم میکرد. اینکه از خودم تعریف کردم واسه این بود که فکر نکنید همسرم با یه دختر خیلی سطح پایین روبه رو بوده که مدام مسخره ش کنه. یه چیز دیگه : من دکترش نیستم ولی این رو مشاور به من گفت که حقارت درونی شدید داره و نیاز فوری به رفتار درمانی و حتی درمان دارویی.خودمم هرچی شخصیت های خودشیفته رو مطالعه میکنم میبینم حداقل 70% در مورد همسرم صدق میکنه. انقد دوستش داشتم که توی این سه ماه هرچی بهم گفت من با محبت جواب دادم و یک کلمه شم به خونواده م منتقل نکردم و همه ش ازش خواستم که برای زندگیمون تلاش کنیم ولی نتیجه ش این بود که پر رو تر میشد یه پله میومد بالاتر. الانم فکر میکنم که خیلی اعتماد به نفسم پایینه که با وجود کشیدن این همه حقارت بازم دوستش دارم. دوست دارم برم باهاش زندگی کنم ولی شما اگه جای من باشید این ظرفیت روانی رو دارید که با وجودی که صاحب همه چی هستین مدام تحقیر بشین و خواسته هایی که از زندگی مشترک داری نرسین؟ یا شما حاضرید برید با کسی زندگی کنید که اصلا به روی خودش نمیاره که نامزدش انقد از دستش دلخوره و فکر نمیکنه که ممکنه 1% هم اون مقصر بوده؟ باید اون بخواد زندگی کنه تنها خواستن من که به درد خودم میخوره. اون اصلا براش مهم نیست اگه مهم بود یه بار اسمس میداد یا زنگ میزد:302: دل من خیلی شکسته هرشب هم گریه میکنم. دوست داشتم با این آقا بهترین زندگی دنیا رو داشتم. حالا با این چیزایی که گفتم ممنون میشم کمکم کنید. در ضمن زمان تحقیقاتمون کسی نگفت که با مادرش بده اما حالا خیلی از همسایه ها و فامیلاشون میگن مادرش رو کتک هم میزنه.
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
سلام آنی جون. من منتظر جواب و نظر شمام، خیلی وقته جواب سوالاتون رو دادم. فقط میخوام یه چیزی بهتون بگم. وقتی میرم و تاپیک های بقیه اعضا رو میخونم میبینم تغییر یه آدم اگه محال نباشه ولی فوق العاده سخته. اونم آدمی مثل شوهر من که اصلا مشاور رو آدم حساب نمیکنه( یعنی هیچکی رو آدم حساب نمیکنه) که بخوایم بریم مشاوره.
میدونم با جداییم خیلی اذیت میشم،میدونم زجر میکشم ،میدونم کلی خودخوری میکنم و عصبی میشم ولی وقتی فکر میکنم که دارم بین بد وبدتر انتخاب میکنم یه کم آرومتر میشم. همه دوره خوشیشون نامزدیشونه من که توی نامزدیم انقد داره بهم بد میگذره بعد چند سال زندگی تکلیفم چی میشه؟ مگه من با اون همه اصرار با این آقا ازدواج کردم که بعد 3 ماه ازش جدا بشم؟:302: ولی وقتی ناچارم چیکار کنم؟ خواهش میکنم دوستای دیگه هم نظر بدن به خدا خیلی حالم بده:302:
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam1363
تغییر یه آدم اگه محال نباشه ولی فوق العاده سخته. اونم آدمی مثل شوهر من که اصلا مشاور رو آدم حساب نمیکنه( یعنی هیچکی رو آدم حساب نمیکنه) که بخوایم بریم مشاوره.
خیلی جالبی که به فکر تغییر شوهر ت هستی اما به فکر تغییر خودت نه !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam1363
میدونم با جداییم خیلی اذیت میشم،میدونم زجر میکشم ،میدونم کلی خودخوری میکنم و عصبی میشم
این رابطه دو سو داره و یک سو هم همسرت است ..............او را در این لحظات می بینی ؟!......بی چشمداشت . بی منت . بی توقع .....معنی دوست داشتن و زندگی مشترک چیست ؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam1363
ولی وقتی فکر میکنم که دارم بین بد وبدتر انتخاب میکنم یه کم آرومتر میشم.
با این جمله و با فهم این طرز تفکر مشکل دارم . چرا که بد و بدتر شرایط موجود حاضر و آماده هستند و بی مشکل ترین و به ظاهر ساده ترین انتخاب .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam1363
همه دوره خوشیشون نامزدیشونه من که توی نامزدیم انقد داره بهم بد میگذره بعد چند سال زندگی تکلیفم چی میشه؟
یک سر این بدگذشتن خودت هستی .این را ابدا یادت نرود .در حال و لحظه شرایط و نتیجه برای خودت ایجاد کن نه اینکه در شرایط و نتیجه ی دیگران ذوب شوی ( امیدوارم منظور این جمله را خوب و درست متوجه شوی )
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam1363
مگه من با اون همه اصرار با این آقا ازدواج کردم که بعد 3 ماه ازش جدا بشم؟:302: ولی وقتی ناچارم چیکار کنم؟
نه . اما فکر کرده بودی که زندگی هلو برو گلوست و حالا می بینی نیست و ناچار به جدایی هم نیستی اما برای اینکه تلاش برای ساختن نکنی راه فرار به جلو را انتخاب می کنی .
این حرف را بارها زده ام اما چون تازه واردی و شاید آن را نخوانده باشی برای تو هم می گویم
قدیمی ها یک جمله ی پند آموزی داشتند
اینگونه می گفتند :خانه ی شوهر هفت خم خسروی زهر است !( به نظر من این جمله را باید همراه با درک صحیح آن با طلا نوشت .........)
و در ادامه توضیح می دادند
نه اینکه هفت خمره زهر بدهد تا بخوری و بمیری ......
منظور این است که از ناز و نعمت خانه ی پدری ( هر چه که باشد و در هر حالتی ناز و نعمت است ) خبری نیست . در خانه ی شوهر مسئولیت پذیری و تعهد و وفاداری و تاثیر گذاری و مدیریت اقتصادی و مدیریت بحران و پذیرش واحساسات و عواطف خودت و دیگران را دیدن .شناخت و مهارت و.............................است .
آره عزیزم سخت هست اما ناممکن نیست.
فقط ناممکن ؛ ناممکن است .
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
با این لحن نوشتنتون حس میکنم از دستم عصبانی هستید و فکر کردید دارم فرار میکنم. شایدم دارم فرار میکنم ولی وقتی توی یه زندگی که توی 3 ماه نامزدی یه بار هم از دهن شوهرت کلمه (جان) رو نشنیدی وحتی یک ذره تعریف نشنیدی و هی من انرژی دادم وتعریف کردم و تحقیر شدم باید فرار رو بر قرار ترجیح داد. منظورتون از اینکه بمونم و بجنگم مشاوره حضوریه؟ خوب نمیاد. منظورت اینه که من تغییر کنم؟یعنی چیکار کنم خودمو به نفهمی بزنم بعد یه روز بفهمم هیچ عزت نفسی برام نمونده؟ به خدا این آدم خودشیفته س، به خدا قبول نداره 1% هم مقصره. میگه هرچی من میگم درسته تو هم بگو چشم. آخه این آدم از دماغ فیل سقوط آزاد نفرمودن؟؟؟ حالا چیکار کنم دوباره برم بیافتم به دست و پاش بگم درسته تو به من در حد یه اسمس هم محل نذاشتی و زنده و مرده من برات مهم نیست ولی من اومدم تا آخر عمرم آویزون تو بشم و تحقیر بشم؟
من خودمو دوس دارم نمیذارم هیچکس خردم کنه. من فقط گردنم رو پیش خدا کج میگیرم اگه کمکمم نکرد ناراحت نمیشم بالاخره اون خداست و پادشاه عالم عالمیان. ولی اجازه نمیدم بنده ش با غرور و خودخواهی و حقارت درونی خودش(که منم در به وجود آوردنش نقشی نداشتم) خوارم کنه. :302::302::302:
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam1363
با این لحن نوشتنتون حس میکنم از دستم عصبانی هستید و فکر کردید دارم فرار میکنم.
عزیزم مسئله ی شما به من ربطی ندارد که بخواهم ناراحت و یا عصبانی باشم . ( دقت کن این یک خطا از جانب شماست و من برای همین به تو این پاسخ را دادم چرا که رد این دست خطاهای شناختی و احساسی را می توانی در دنیای واقعی زندگی خودت پیدا کنی . )
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam1363
شایدم دارم فرار میکنم ولی وقتی توی یه زندگی که توی 3 ماه نامزدی یه بار هم از دهن شوهرت کلمه (جان) رو نشنیدی وحتی یک ذره تعریف نشنیدی و هی من انرژی دادم وتعریف کردم و تحقیر شدم باید فرار رو بر قرار ترجیح داد. منظورتون از اینکه بمونم و بجنگم مشاوره حضوریه؟ خوب نمیاد. منظورت اینه که من تغییر کنم؟یعنی چیکار کنم خودمو به نفهمی بزنم بعد یه روز بفهمم هیچ عزت نفسی برام نمونده؟ به خدا این آدم خودشیفته س، به خدا قبول نداره 1% هم مقصره. میگه هرچی من میگم درسته تو هم بگو چشم. آخه این آدم از دماغ فیل سقوط آزاد نفرمودن؟؟؟ حالا چیکار کنم دوباره برم بیافتم به دست و پاش بگم درسته تو به من در حد یه اسمس هم محل نذاشتی و زنده و مرده من برات مهم نیست ولی من اومدم تا آخر عمرم آویزون تو بشم و تحقیر بشم؟
من خودمو دوس دارم نمیذارم هیچکس خردم کنه. من فقط گردنم رو پیش خدا کج میگیرم اگه کمکمم نکرد ناراحت نمیشم بالاخره اون خداست و پادشاه عالم عالمیان. ولی اجازه نمیدم بنده ش با غرور و خودخواهی و حقارت درونی خودش(که منم در به وجود آوردنش نقشی نداشتم) خوارم کنه. :302::302::302:
حالا با توجه به صحبتم این بخش از مطالبی را که نوشتی خودت یکبار دیگر اما دقیق و عمیق بخوان .
آیا تو نیاز به تغییر نداری ؟! تنها به این دلیل که دچار خطا و اشتباه احساسی و شناختی و مهارتی و ..........نشوی .
نکته : من به همسرت کاری ندارم در حال حاضر تو هستی و حرفها و واکنش های تو ...............که اگر با همین حد در مقابل مردی ظاهر بشوی صدایش در می آید ( این حرف به معنای بی عیب و اشکالی رفتار همسرت نیست )
اما خلاصه اینکه عزیزم
تو هم نیاز داری روی خودت کار کنی اساسی .
درس خوانده و فهیم هستی اما در دانشگاه و ................به تو مهارت همسرداری و........را یاد نداده اند در کمترین حد و خوش بینانه ترین حالت نیاز هست روی خودت کار کنی .
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
اگر با همین حد در مقابل مردی ظاهر بشوی صدایش در می آید . منظورتون از همین حد چیه؟ چرا به طور واضح بهم راه حل نمیدین؟ فقط میگین رو خودت کار کن. حرف شما درسته من هیچوقت ادعا نکردم بی عیبم و نیازی به کار کردن رو خودم ندارم. اما الان من با یه آدم دیگه هم روبه رو هستم، خودم تنها که نمیتونم. میتونم برم پیش مشاور خوب رفتم میگه در زندگی با این جور آدما تو فقط به مرور عزت نفست رو از دست میدی و اون هیچوقت درک نمیکنه که تو داری باهاش میسازی. از نظر خودشیفته ها خودشون بی عیب ترین آدم دنیان،تو هیچوقت نمیتونی به خواسته هات از یه زندگی مشترک برسی چون این آدما توان همدلی کردن رو ندارن.
حالام کار رفته تا دادگاه و نزدیک مرحله اجراییه. شما واضح بگین چیکار کنم؟
RE: طلاق بعد از 3 ماه عقد
مریم عزیز سلام
دوست گل من کارشناسان واضح بهت راه حل دادن بهتره یکم خودت اروم کنی بعد با ارامش خاطر دوباره پستشون رو بخونی تا متوجه بشی
از جمله فقط ناممکن ناممکن است خیلی خوشم امد:104:
امیدوارم مشکل مریم عزیز هم حل بشه:72: