RE: دیگه نمیتونم حرفای همسرمو باور کنم...
سعی کن زیاد کنجکاوی نکنی .کنجکاوی زید شک میاره.حالا یه دروغ گفت تو هم متوجه نشدی،دنیا که به آخر نمیرسه.نمیگم چشاتو رو همه چی ببند،دوتا چش داری دوتا دیگه بذار روش که نامزدتو بشناسی که خدای نکرده بعدا"دچارمشکل نشی که ای وای اینی که میخواستم نبود و نمی دونم مرد رویاهام نبود و از این حرفا که اگه یه چرخ تو مطالب انجمنا بزنی میبینی.نمیگم کنجکاوی و شک و تردید میگم:
[size=medium]هرچیزی که نامزدت میگه یا هرکی تو دنیا اول روش فک کن[/size] ،اگه موضوع واقعا حساسه یه تحقیق کوچولو بدون اینکه طرف متوجه بشه بد نیست.اگرم دیدی نه واقعا دروغش ،دروغ حساسیه نرو تو روش وایسا،ببین چرا دروغ گفته.
وقتی شک و تردید شروع شد زنگی زهر مار میشه،شاید یه مشکلی داره الان نگه یا دروغ بگه بخواد اصلاحش کنه و اگه تو دروغشو برملا کنی قبح مسئله از بین میره وجلو چشات هر کاری خواست میکنه.
من اگه این حرفا رو میزنم روانشناسی نخوندم،اصلا" هم به روانشناسی اشراف ندارم،اینارو در اطرافیانم دیدم.
من ا... توفیق
RE: دیگه نمیتونم حرفای همسرمو باور کنم...
حق با شماست حامد جان:104:
نبایدزیاد کنجکاوی کنم
واقعا... شاید میخاد مسئله رواصلاح کنه و من با این کارام باعث میشم که خجالت زده بشه:163:
واااااای منم خیلی اشتباه میکردما
خدا کنه تا الان به این شدت خرابکاری نکرده باشم:203:
اصلا دیگه به روش نمی یارم
امیدوارم موثر باشه
ممنون
RE: دیگه نمیتونم حرفای همسرمو باور کنم...
سلام هستی عزیزم.
خانومی من هم مثل شما در دوران عقد هستم. تقریبا تا همین چند ماه پیش هم با شوهرم دقیقا مثل شما رفتار میکردم ولی خداروشکر الان دیگه حساسیتم روی رفتارای شوهرم نسبت به قبل خیلی کمتر شده.
اوایل فقط مثل یه بازجو باهاش برخورد میکردم. اون هم از دروغ گفتن دریغ نمیکرد. حتی بعضی مواقع با اینکه میدونست من میدونم داره بهم دروغ میگه، عمدا دروغ میگفت. جالب این بود که وقتی من بهش اصرار میکردم که داری دروغ میگی راحت حاشا میکرد. این بازجویی ها بجز اینکه اعصاب خودت و شوهرت رو خرد کنه و تورو از شوهرت دور و دورتر کنه هیچ نتیجه ای نداره. خیلی مواقع با اینکه میدونم شوهرمون داره بهمون دروغ میگه ولی باید به روی خودمون نیاریم. برعکس با عمل بهشون بفهمونیم که ما متوجه شدیم داری دروغ میگی.:305::305:
ضمن اینکه همونطور که بهار جون اشاره کرد مردا گاهی وقتا دوست ندارند حتی همسرشون وارد حریم خصوصیشون بشه. بهتره حتی زن و شوهر هم به حریم خصوصی همدیگه احترام بگذارند.
بنظر من بهتره بجای بحث و اعصاب خوردی با شوهرت یکمی بهش اعتماد کنی و حساسیت نشون ندی. گاهی وقتا دو طرف باید چشمشون رو روی اشتباهای همدیگه ببندند و به همدیگه فرصت دوباره بدهند.
درمرد دوستش هم اصلا نگران نباش. ضمن اینکه انتظار نداشته باش هرموقع میخواد بره پیش دوستش از تو اجازه بگیره. مطمئن باش اگه بتونی کمتر روی شوهرت حساس باشی خیلی از مسائل خود بخود حل میشه و باهم مثل دوتا دوست میشید. اون وقت بجای اینکه بخوای مچشو بگیری خودش صادقانه حقیقت رو بهت میگه.
بهتره واسه یه مدت خودت رو سرگرم یه کار دیگه کنی و آرامش رو وارد زندگیت کنی. خودت رو و شوهرت رو و زندگیت رو به خدا بسپار و آروم باش عزیزم. مطمئن باش پشیمون نمیشی .....:46:
RE: دیگه نمیتونم حرفای همسرمو باور کنم...
سلام
ممنونم مهسا جان که وقت گذاشتی:72:
من توی این چند روز که رفتارم رو عوض کردم خیلی خیلی از رابطم با همسرم راضیم
البته کامل کامل تغیر نکردم خب دست خودم نیست زمان میبره تا بتونم این عادتم رو ترک کنم
ولی تو این مدت هم ازش دروغ نشنیدم
نمیدونم ولی خب کنجکاوی نکردم که بخوام ازش آتو بگیرم
سعی کردم کمتر بهش ایراد بگیرم و راحتش بزارم
نتیجه مثبتی داشت
احساس میکنم باهام راحتتر شده و بهتر میتونه حرفشو بزنه
واقعا مردا از این که هی ازشون ایراد بگیری بدشون میاد
برخلافش ما خانوما.....
RE: دیگه نمیتونم حرفای همسرمو باور کنم...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط *هستی*
واقعا مردا از این که هی ازشون ایراد بگیری بدشون میاد
برخلافش ما خانوما.....
به نظرت این تفکر درست است ؟!
RE: دیگه نمیتونم حرفای همسرمو باور کنم...
ببینید تا جایی که می تونید با همسرتون همراهی کنید تا وقتی که احساس خطر نکردید
در واقع بزارید با شما دوست باشه و راحت
به طور مثال بزارید بعضی اوقات بره ، بعضی اوقات نره
مردی احساس کنه که مدیر یا بالاسر ( اینکه همیشه بگید نره ) روی به دروغ می یاره
RE: دیگه نمیتونم حرفای همسرمو باور کنم...
سلام عزیزان:72:
داود جان ممنون که نظر دادی
aniعزیز منظورم از این که
آقایون از ایراد گرفتن بدشون میاد بر خلافش ماخانوما......
این بود که هرچقدر آقایون از ایراد گرفتن بدشون میاد بر خلافش ما خانوما هی بهشون ایراد میگیریم
واقعا طرز فکرم اشتباهه:(
RE: دیگه نمیتونم حرفای همسرمو باور کنم...
عزیزم
الان بهتر شد اما اساسا کلیتی در کار نیست و باز این حرف هم مشکل دارد .
هم زن و هم مرد از ایراد گرفتن خوشحال نمی شوند و این مسئله ربطی به جنسیت ندارد ( گویی به لنگه کفش بیفتی به جان ضعف طرف و بخواهی با این روش به وی ثابت کنی ببین چقدر بد هستی !)
حال به نظر تو این مسئله فقط مورد تنفر و انزجار یک جنسیت خاص است ؟
و باز در کفه ی ترازو قرار دادن بر میزان بد آمدن آقایان و انجام آن از سمت خانم ها باز هم اشتباه دیگری است .( بی مهارتی ....بی مهارتی است زن و مرد ندارد و اندازه هم ندارد ...........چون تعمدی در کار نیست . ناآگاهانه و اکثرا از سر بیماری اتفاق نمی افتد
و نوع نگارش تو این مفهوم را می رساند هر چی آقایان از این کار بدشان می آید زن ها از این کار خوششان می آید !
آیا با توجه به خورد کردن ماجرا و متن بالا واقعا اینطور است ؟!
RE: دیگه نمیتونم حرفای همسرمو باور کنم...
خب پس سوء تفاهم شده بود
از این لحاظ گفتم چون بین من و همسرم تنها کسی که به طرفش ایراد میگیره من هستم
نمیدونم باید بگم متاسفانه یا خوشبختانه من خیلی ریزبین و حساس هستم
مثلا اگه یه خطا کوچیک از همسرم دیدم بعضی اوقات میگذرم ولی بیشتر اوقات هم بهش تذکر میدم
بعد خودش بهم میگه که چرا
آخه این چیز به این کوچیکی ارزش انتقاد کردن نداره
ولی خب من میگم تمام مشکلات بزرگ روزی کوچیک بودن و چون بهشون توجه نشده و از اونها جلوگیری نشده الان یه کوه شدن
منم از ترس اینکه اینطور نشه میخام همین الان تا یه مشکل کوچیکی پیش میاد سریع بهش رسیدگی کنم
آخه یه جایی خوندم : تفاوت یه زندگی موفق با یه زندگی ناموفق در اینه که توی دومی حرفهایی ناگفته میمونه
ولی شوهرم به این اعتقاد نیست و توی بیشتر موارد گذشت میکنه و از من ایراد نمیگیره
دوستم نداره منم ازش ایراد بگیرم
البته گاهی اوقات هم که یه ایرادیمو بهم میگه از درون ناراحت میشم ولی اصلا به روم نمیارم
واز اون موقع فقط در تلاش برای رفع اون ایرادم
مثلا یه بار گفت من از زن چاق بدم میاد مواظب باش خیلی چاق نشی
حالا من چاق نبودما
رژیم گرفتم چهار کیلو کم کردم:311:
اصلا منظورش به من نبودا
فکر کنم به خاطر همین سعی میکنه ایراداتم رو بهم نگه
RE: دیگه نمیتونم حرفای همسرمو باور کنم...
سلام
دوست عزیز
من با نظرات آقای حامد موافقم .
یه نکته رو هم می گم
اینکه ما خانم ها هم واسه خودمون اسراری داریم که دوست داریم پیش خودمون بمونه شاید خیلی کوچیک باشه اما می خوایم پیش خودمون بمونه و واسه نگه داشتنش توی خودمون ممکنه واسش دروغ هم بگیم
شاید هم اسرار نباشه گاهی از روی ترس - اشتباه- جلب توجه و محبت - و .......... بخوایم دروغ بگیم
دروغ زن و مرد نداره ما انشان ها اینطوری هستیم موارد بالا در مورد آقایون هم همینطوریه فقط اولشو با خانم ها شروع کردم که به خودت هم فکر کتی
یکم فکر کنم ببین خودت چندتا دروغ کوچولو یا بزرگ به اطرافیانت گفتی شایدم نگفتی نمی دونم اما اینو گفتم که یکم از حساسیتت کم شه و درک کنی قضیه رو
اما با این هم موافقم که دروغ کلا چه کوچیک چه بزرگ نباید گفته شه و بهتره روش کار کنی که کمتر شه که قعلا برای قدم اول به رو نیاوردنه چون این بیشترش میکنه که هی بهش بگی و اونم روش باز میشه
و قدم بدی اینه که ریشه دروغ رو در بیاری: از روی استرسه -خجالته - ترسه - جلب محبته - کار بده ؟؟؟ چیه ؟؟؟
بعدش واسش ارزش گذاری میکنی اگه مال ترس های بیهوده (مثل ترس هایی که شاید از کودکی با فرد همراه بوده) و ... باشه میشه با کمک یه روانشناس مجرب از همسرت دورش کنی
اگه کار بد و ناشایستی میکنه و بخاطرش دروغ میگه که زندگیش از دست نره یا به دلیل تصورات غلط دیگه اینکارو میکنه چون توی نامزدی هستی باید بیشتر حواست رو جمع کنی که در اینده خطر ساز نباشه.
پس حساسیت رو بذار کنار و قدم به قدم با چشم باز جلو برو.
موفق باشی:72:
توکلت به خدا باشه.:323: