-
RE: ؟
با درود؛معشوق همینجاست داستان قشنگی بود اما ارتباطش رابا موضوع این گفتار نیافتم!جدا می گویم؛
سمیه،هم انجمن گرامی،
در جهان*انسانیس و طبیعی*هر کسی که از نظر مغزی و عقلی سالم است،اختیار هر کاری را دارد،مشروط بر آنکه آزادی دیگران را سلب نکند.این در رفتار اجماعی هر فرد تا رفتار جنسی و تصمیمات شخصی وی،نمود پیدا می کند و غایت هر فرد جهت زندگی در این دنیا لذت صرف است در ابعاد مادی و معنوی(احساسی)؛
حال اگر کسی احساس بد یا عدم امکان لذتجویی را داشته باشد،پس از گذر از مرحله افسردگی،ممکن است خودکشی نماید.این در امراض لاعلاج تؤام با درد و رنج در بسیاری از کشورهای نمونه و پیشرفته کاربرد داشته و اجرا هم میگردد.
دیدگاه من در این مورد آن است که:در مورد خودکشی شخصی ناشی از سرخوردگی،آن فرد می تواند با مدد از خرد خویش و تلاش روانی،بر مشکلات لاینحل از نظر خودش فایق آید و این البته نگاهی ایده آل گراست و در بیشتر موارد ختم بخیر نمی شود.پس من خودکشی را در این مورد مردود می دانم در عین حالی که بدون تهمت و تهدید او را در انجام این کار آزاد میدانم،ولی در مورد بیماران با آن شرایطی که برشمردم و با میل شخصی خودشان،نظرم پنجاه پنجاه است؛؛
اما در دین با یکسری تهدیدها و ترساندن ها و عقاید نا معقول و نا زمینی این حق را از فرد سلب می کنند که در بیشتر موارد نیز همینگونه است.در ضمن قوانین فیزیکی با آزمایش و روش علمی- که من با افتخار بگویم سرسپده آنها و نیز دانش و خردم- قابل درک و پذیرشند،ولی دین و مقولات متاقیزیکی نه،لذا این دو را به سهو یا به عمد با هم نسنجیده و مثال مع الفارق نیاورید؛؛؛درود.