RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
با بهانه های مختلف باهام حرف میزنه ولی در مورد کار میخواد مثل قبل اینکه شروع رابطمون باشه همه چی، آخه قبل اینکه رابطمون معنای دیگه ای پیدا کنه خیلی باهم خوب بودیم همش سر به سر هم میزاشتیم با هم شوخی میکردیم.....من دلم میخواد برگرده و خودش ازم بخواد جی شد یا......؟؟؟؟من میخوام بهم کمک کنین چه جور باهاش رفتار کنم تا برگرده و من اون وقت ازم بخواد و من بهش بگم که دلیل اینکه همه شرایطو قبول کردم بخاطر دوست داشتنمه نه بچه گی.......
به بهانه های مختلف به خاطر کار باهام حرف میزنه هیچی از رابطمونو نمیگه......من میخوام کمکم کنین که چه جوری باهاش رفتار کنم باهاش با توجه به اینکه خیلیم مغروره که برگرده و خودش ازم بخواد که باهاش حرف بزنم و بگم دلیل قبول کردن من برای همه شرایط دوست داشتمنمه نه بچگی!!!!!!!!!!!بهم جه جور باهاش رفتار کنم برگرده نه میتونم باهاش بد باهاش اگه هم خوب باشم یاده کاراش میوفتم که اینجوری بیخیال داره رفتار میکنه اذیت میشم............
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamed65
سلام الناز گرامی،
همانطور که دوستان هم گفتند در این شرایط هر اقدامی از سمت شما اشتباه است.
ایشون هر وقت خودشون شرایط ازدواج پیدا کنند، اگر هنوز شما رو به عنوان گزینه مد نظر داشته باشند، با شما صحبت خواهند کرد.
از طرف دیگر معلوم نیست که ایشون کی اقدام کنند. و حتی اصلاً معلوم نیست که اقدام می کنند یا نه.
پس شما از هر گونه درگیری احساسی پرهیز کنید و به انتظار ایشون ننشینید!
این انتظار شما باعث ایجاد احساسات و وابستگی می شود.
و اگر ایشون دیگر به خواستگاری شما نیایند، ضربه خواهید خورد.
و اگر هم روزی به خواستگاری شما بیایند، به خاطر احساساتی که داشتید و انتظاری که بالاخره به سر رسیده، این احساسات تصمیم گیری منطقی رو برای شما سخت خواهند کرد.
اینکه با هم همکار هستید فرصتی هست برای زیر نظر گرفتن او برای شناخت بیشتر.
ولی سعی کنید همیشه منطقی بمانید، چون هیچ تعهدی بین شما نیست.
موفق باشید.
سلام. شما این پست رو با دقت خوندی !؟ مخصوصا قسمتهای بولد شده؟
ارسال شده توسط elnaz66 - دیروز ۲۲:۳۷ عصر
با بهانه های مختلف باهام حرف میزنه ولی در مورد کار میخواد مثل قبل اینکه شروع رابطمون باشه همه چی، آخه قبل اینکه رابطمون معنای دیگه ای پیدا کنه خیلی باهم خوب بودیم همش سر به سر هم میزاشتیم با هم شوخی میکردیم.
سر به سر گذاشتن و شوخی باعث میشه با گذشت زمان وابستگی ایجاد بشه در صورتی که معلوم نیست اصلا ایشون از شما خواستگاری میکنند یا نه! شما نباید اجازه بدید که غیر از صحبتهای کاری صحبت دیگه ای با شما بکنند
اگر ایشون قصد ازدواج داشته باشن حتما اقدام میکنن شاید اینکه میگن شما بچه ای بهانه باشه
اگر هم واقعا این دید رو نسبت به شما داشته باشن شما با حرفاتون نیمتونید تغییر بدید چیزی رو
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
از راهنمايي هاتون خيلي ممنونم،از اون جايي من آدم خنده رويي هستم ايشونن که با من همش شوخي ميکنن منم خوب چون بهش علاقه دارم همه چي يادم ميره،يعني شما ميگيم من کلا هر رابطه شوخي و خنده رو با ايشون حذف کنم؟؟؟؟؟؟ي مدت همين کارو کردم انگار تو شرکت وجود نداشت ولي هم خودم و هم اون که از قيافش معلوم بود عذاب ميکشيديم...من متاسفانه ي مشکل ديگم دارم قبلا ي بار شکست خوردم و از اون به بعد به طور وحشناک شک ميکنم و اين آزارم ميده.....کوچکترين تماس يا اسمسي که من نفهمم کيه منو آزار ميدهولي اصلا به روش نميارم به اين دليل همکار بودنم واسم سخته بعضي وقتا کم ميارم تصميم ميگيرم کارمو ول کنم.....بمن هر تماس يا اسمسي رو بعد شرکت کلا قطع کردم ولي من جه جوري ميتونم از فکرم ذهنم بيرونش کنم با اين که روزي 10 ساعت باهميم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ جه جور؟؟؟؟
من شدیدا به راهنمایی نیاز دارم،منوو راهنمایی کنین
من منتظره راهنمایی هاتون هستم،من بخاطر شکاک بودنم خیلی دارم اذیت میشم الان رفتم تو پیج فیس بوکسش کلی دخترا براش کامنت گذاشته بودن من طاقت اینارووو ندارم میخوام از این شرکت برم،تورو خدا منو راخنمایی کنین
RE: من شدیدا به راهنمایی نیاز دارم،منوو راهنمایی کنین
نقل قول:
نوشته اصلی توسط elnaz66
من منتظره راهنمایی هاتون هستم،من بخاطر شکاک بودنم خیلی دارم اذیت میشم الان رفتم تو پیج فیس بوکسش کلی دخترا براش کامنت گذاشته بودن من طاقت اینارووو ندارم میخوام از این شرکت برم،تورو خدا منو راخنمایی کنین
به نظر خود شما اینکه از شرکت برید راه حل منطقی هستش؟!!اگرجای دیگه هم یک نفر پیدا شد که باز رفتارای مشابه رو تکرار کرد چی؟بازم از اون شرکت میرید؟
شما باید رفتار خودتون رو درست کنید که کسی به خودش جرات نده که از شما سواستفاده کنه
شما شوخی کردن و صمیمی شدن با همکاراتون رو بذارید کنار .الان این رفتارو ترک کنید خیلی بهتر از اینه که بعد از یه مدت به ایشون وابسته بشید بعد متوجه بشید که این اقا قصدشون برای ازدواج با شما جدی نبوده:72:
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
elnaz66 عزیز
این نوع روابط قبل از اقدام رسمی موجبات وابستگی و تحریف شناختی را فراهم می کند که باعث آسیبهای فراوان هست . برای همین تأکید زیاد ما بر این است از این نوع روابط بپرهیزید .
به نظر میرسد که ایشون بعد از مدتی فاصله بیشتر به سوی عاقلانه نظر کردن میل کرده و با شناختی که پیدا کرده متوجه مشکلاتی برای آینده هست که احتمال اینکه نخواهد همه را برای شما باز کند هست ، لذا خیلی خوب احوال خود را بیان کرده که گفته اگر احساسی بخواهم نگاه کنم دوست دارم زودتر ازدواج کنیم اما منطقی نگاه می کنم نمی توانی شرایط مرا تحمل کنی .
ایشون شرایط خود را بهتر می داند و شناختی هم از شما دارد که شما نمیتوانی اصرار کنی که توجه به شناختش نکند لذا بر اساس شرایطش و ویژگیهای شما ازدواج را مناسب نمی بیند و باید به این فرد احسن گفت که صادقانه به شما می گوید و حتی از خواست قلبی خود به خاطر اینکه فردا دچار مشکل نشوید می گذرد .
.
اصرار شما کار درستی نیست و خلاف شأن و عزت نفستان هست . بهتره رابطه را قطع کنید و در محیط کار هم سنگین و رنگین رفتار کنید . و از این موقعیت در جهت کنترل احساس بهره بگیرید
موفق باشید .
.
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
واقعا ممنونم از راهنمایی هاتون،ما ی مدت خیلی باهم خوب شده بودیم رابطه اخساسی خیلی شدیدی بینمون بوجود اومد ی بار که پیش هم بودیم ایشون نتونست احساساتشو کنترل کنه و.....ولی اجازه هیچ کاری بهشون ندادم و رک بهشون گفتم.از اون به بعد بود که ایشون از رفتار من ناراحت شدن که من ایشونو سر خرده کردم و داغونش کردم....و چون آدم مغروری هستن و موقع ناراحت شدن دوست دارن تنها باشن تا ی مدت اصلا به من توجه نمیکردن انگار من تو شرکت وجود نداشتم به ی صورت دیگه داشتن منو ادب میکردن که دیگه همچین کاری نکنم من چند بار به اشتباه سعی کردم از دلش در بیارم ولی بدتر شد و مشکلات از این جا شروع شد که روش باز شدو و هر چی که دوس داشتو به زبون میاورد مثل این که من بچم و به این دلیل این چیزارو درک نمیکنم و این که الان فهمیده که اختلاف سنی مون باعث شده که از این حرفا.....طوری که من دیگه کات کردم حتی نپرسید چراااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟من ناراحتم از این که هر وقت دلش خواست اومد گفت عاشقه هر وقت دلش خواست اومدم گفت موقعتشو نداره هر وقت دلش خواست کات کرد بدون اینکه منو در نظر بگیره احساسمو همه چیمو.....و حالا دوس داره مثل قبل باشم باهاش بگم بخندم مثل قبل شاد باشم.....من دلم شکست ولی توجه نکرد
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
با توضیحات کنونی شما باید بگم که : اینرویه و رفتار شیوه کسانی هست که قصد ازدواج ندارند و برای ازدواج بهانه میارند و هدفشان دوستی و کام گرفتن هست . وقتی میرسه به جایی که تقاضای معاشقه و رابطه جنسی از دوست دخترشون دارند ، و دختر نمی پذیره ، چون از وابسته بودن دختر مطمئن هستند ، ترفند کناره گیری و قهر را پیش می کشند که دختر به دست و پای آنها بیافته و بعدش به شرطی حاضر بشند ادامه بدهند که دختر عشقش را ثابت کند و اثباتش هم اجابت همون تقاضاهای ممنوعه هست و متأسفانه خیلی از دخترها به دلیل وابستگی ، ضعیف برخورد کرده و می پذیرند و وارد فاز بسیار آسیب زای رابطه می شوند .
ایشون اصلاً برنامه ازدواج با شما را ندارد ، دختری با این فاصله سنی برای دوستی مناسب هست چون هیجانات سنی او زمینه وابستگی را بیشتر فراهم می کند و پسر از این موضوع بهره برداری می کند برای کام گرفتن .
تحقیرهای ایشون برای به تضعیف کشاندن عزت نفس شما جهت تن دادن به خواسته هاش هست . تأکید به اینکه بچه هستی و نمی فهمی برای خام کردن شماست تا تلاش کنی که نشون بدی بچه نیستی و چون نشان بچه بودن شما را هم عدم درک خودش در اجابت خواسته اش اعلام کرده ، شما اینگونه برای نشون دادن اینکه بچه نیستی تن به خواسته اش می دهی و مطمئن باش اونموقع تعریف تمجیدت می کند تا زمانی که دیگه برای کام گرفتن از شما اشباع شد بعدش با تحقیر شما را دور خواهد کرد .
عزیزم خودت را حفظ کن و بدان او هرگز عاشق شما نبوده و نیست ، احساسات وی نسبت به شما هم بیشتر جنسی هست ( قربون صدقه ها و ابراز علاقه ها عشق جنسی هست ) پس اگر می خواهی واقعاً عاقل و بالغ باشی محکم جلوی او بایست و بگو دیگه بین ما هیچ رابطه ای نیست تا روزی که خواستگاری نیایی ، و اگر هم فکر می کنی مناسب همدیگر نیستیم ، پس تمام . و بعد از آن رسمی با او رفتار کن و روی وابستگی خودت کار کن و دیگر هیچ وقت وارد این روابط نشو .
بدترین کار این است که شما دنبال او باشی .
امیدوارم توصیه ها و حرفهایم را جدی بگیری و جلوی یک آسیب جدی و پشیمانی بعد از اون را بگیری .
.
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
واقعا ممنونم که بهم نیرو میدین که بتونم کنار بیام،من به هیچ عنوان همچین چیزی قبول نمیکنم و هیچ وقتم دنبالشون نمیرم....فقط اینم بگم بعد این جریان یکی دو بار من فقط برای عذر خواهی از بابت نحوه گفتنم پا پیش گداشتم ولی هیچ وقت از اصل حرفم پشیمون نشدم حتی دوباره بهش تاکید کردم من روی حرفم هستم ولی شاید نحوه گفتنم صحیح نبوده که از این بابت عذر خواهی کردم که این آقا شروع کرد به لجبازی و گفت نه تو راست میگی با توجه به این مشکلاتی که من دارم و شرایطشو ندارم این کارا درست نیست اصلا دیگه حتی دسته همم نمیگیریم فقط ی دوستی معمولی که دوست داشتنمون سر جاش باشه و دیگه هیچی.....اولش من گفتم این مسخره بازی چیه دیگه....که اونم شروع کرد به حرفای تکراری روزی 10 بار حتی توی محل کار ازم ایراد میگرفت که کی میخوای اینارو بفهمی که باید فلان کاروو بکنی.........منو خیلی اذیت کرد بخدا وقتی خانواده خواهرش فوت کردن ی لحظم تنهاش نزاشتم سعی کردم همه ی غصه هارو تا اون جایی میشه کم کنم یا کمکش کنم درد نکشه ولی حالا اون........دلم میخواد منم عوض این لحظه هارو در بیام بفهمه با من چی کار کرد...........من براش چه کار کردم.
RE: چگونگی برخورد با مشکل پیش آمده برای خواستگارم
شما هیچ مسئولیتی در رابطه با ایشون ندارید .
هر غمی و هر مسئله ای داشته باشد ، به شما ارتباطی ندارد ک بخواهی غمخوارش باشی . دوستی را به هیچ وجه نپذیر . و آفرین به شما که محکم بر حرفت باقی مانده و خواسته های او را نپذیرفتی :104::104: کاش بعضی از دختران خامی که عزت نفسشون را راحت زیر پا می گذارند از شما یاد بگیرند .
محکم باش ، و در مقابل ایراد گرفتنهاش غمی به دلت راه نده و اهمیت نده ، فقط لبخند بزن ، لبخندی که اقتدار شماست و ضعف ترفند ایشون و این پیام را دارد که : "می فهمم چرا چنینی ولی فایده ای ندارد ، من تسلیم نمی شوم" . این فرصت خوبی برای شماست جهت تقویت اقتدار ، غرور زنانه در مقابل مردان بیگانه ، عزت نفس ، توسعه صبر ، و کنترل هیجان و خشم ، و رشد اعتماد به نفس و ......
این رفتارهای تحقیر آمیز ایشون بری به زانو درآوردن شما جهت تن دادن به خواسته اش هست .
موفق باشی عزیزم ، مواظب خودت باش گلم :46::43:
.