RE: چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
دوباره سلام.
هدیه ی عزیزم، دوستان خیلی حرفای کاملی زدن در این باره.
من یه چیزایی شندیم. اونا رو اینجا نقل قول میکنم. بعدش هم حرفای خودم رو میزنم.
تا به حال شده یه روز تابستونی، توی ذهنتون بگذره که "چقدر بستنی توی این هوای گرم میچسبه"، و بعد از ظهر، یکی از افراد خانواده بستنی به دست بیاد خونه؟ (یا اتفاقهایی مشابه؟)
و بعد از اینکه به اون خواسته میرسیم، فوراً میگیم کاش از خدا یه چیز دیگه خواسته بودم. :)
این موضوع (آرزوی داشتن بستنی) شاید به نظر یه مسئله ی ساده بیاد. اما از توش یه چیزایی میشه فهمید.
ما چیزای زیادی توی زندگیمون میخوایم و برای رسیدن بهشون تلاش میکنیم. به بعضی ها نمیرسیم و به بعضی ها میرسیم.
در واقع، ما به هر چیزی که میخوایم میرسیم بجز اونایی که خیلی برامون مهمه.
چرا؟ به این خاطر که اونایی که برامون مهم تر هستن، در موردشون نگرانیم.
بیاید ببینیم مواردی مثل بستنی رو چه جوری میخوایم که با کمترین دغدغه اونا رو بدست میاریم؟
(شاید به نظرتون مسخره بیاد. اما بخونید شاید ارزشش رو داشته باشه)
1. واقعاً با تمام وجود، از ته دل دلمون میخواد بستنی داشته باشیم در اون لحظه
میگن مثل کسی باشید که داره غرق میشه در آخرین لحظه های غرق شدن چه جوری به اکسیژن محتاجه؟ به همون اندازه به خواسته تون محتاج و مشتاق باشید. با تمام وجود اونو بخواید.
امام صادق (ع): مثال مشتاق، مثل کسی است که دارد غرق میشود.او هیچ نمیخواهد جز نجات.
2. برای بستنی نگران نبودیم و تو سر و کلمون نمیزدیم.
استرس نداشتیم که "یعنی میشه؟ نمیشه؟ و ... "
اما برای بسیاری از خواسته هامون نگرانیم.
3. {این مورد بیشترین ربط رو داره به تاپیک شما}
وقتی میگی بستنی میچسبه، یعنی همین الان باید بستنی بیارن؟ یا مرگ یا بستنی؟
نه. اینجوری نیست. حالا نبود هم نبود.
چند ساعت دیگه داد و بیداد و ناله و فغان راه نمینداختیم که "مگه من نگفتم بستنی؟ پس چی شد؟!! "
میگن هر چه وابستگی به نتیجه بیشتر، نتیجه از شما دورتر، دورتر، و دورتر.
با تمام وجود بخواه. اما بگو اگه نشد هم، نشد.
امام رضا (ع): هر گاه از اجابت خواسته یا عدم اجابت خواسته به یک اندازه راضی بودید، فوق العاده به اجابت خواسته نزدیک هستید.
4. بعد از اینکه به بستنی رسیدیم، اونو به رخ بقیه نمیکشونیم.
ما بسیاری از خواسته هامون (مثلاً دانشگاه قبول شدن) برای اینه که به رخ بقیه بکشونیم و در مقابلشون اظهار فضل کنیم.
هر کدوم از خواسته هات رو میتونی توی موارد 4 گانه ی بالا بذاری و محک بزنی.
میتونی راحت تشخیص بدی که درست داری اونو میخوای یا نه.
ببخشید طولانی شد.
الان دیگه فرصت ندارم حرفای خودم رو هم بنویسم.
حرفای خودم رو در پست بعدی میگم.
:72:
RE: چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
دوباره سلام
از پست هایی که گذاشتید خیلی ممنونم هر کدومشون رو چند بار خوندم.
می شه یک مقدار راجع به جنبه عملی قضیه بیشتر توضیح بدید؟ اجازه بدید یک مثال بزنم تا ابهاماتی که برام باقی مونده مشخص بشه :
فرض کنید من امتحان دارم
حالت 1: شروع می کنم به درس خوندن , نمونه سوال حل می کنم و سوال می پرسم و رفع اشکال می کنم و ... و خلاصه کارهایی که به نظرم برای موفقیت در امتحان لازمه انجام می دم ولی در عین اینکه تلاش می کنم و امیدوارم امتحانمو خوب بدم ,دیگه در بند نمره نیستم چون اگه خیلی بخوام روی نتیجه کار زوم کنم بدتر استرس می گیرم و امتحانم هم خراب می شه.
در واقع من بی خیال امتحان نیستم ولی اضطراب و نگرانی هم ندارم سعی می کنم ریلکس کارمو انجام بدم و بقیه اش هم دیگه توکل به خدا هر چی شد, شد. (اصراری به نمره خوب ندارم شاید اصلا باید اون درسو بیفتم.)
خوب در این حالت من تلاش در جهت یک امتحان موفق رو متوقف نمی کنم و یه کاری انجام می دم ولی به زور نمی خوام نمره خوب بگیرم و نتیجه رو می سپرم به خدا.
حالت 2: من نه تنها از لحاظ ذهنی نگرانی و استرسی در مورد نمره و نتیجه ندارم که دیگه اصلا دنبال نمونه سوال و رفع اشکال و هیچ چیز دیگه ای هم نیستم , کتابم هم می بندم و بلند می شم می رم دنبال کارای دیگه!
خوب در هر دو حالت من نتیجه کار رو به خدا واگذار کردم و اضطراب و نگرانی در موردش ندارم ولی کاری که عملا انجام می دم یکسان نیست.
(امیدوارم این مثال منظورمو برسونه)
دختر مهربون جان از پستت ممنونم منتظرم نظر خودت رو هم بگی.:72:
RE: چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
سلام.
دوست عزیزم، همواره گفتن از تو حرکت از خدا برکت.
توکل یعنی ما تا حد امکان تلاشمونو بکنیم، نتیجه رو به خدا بسپاریم. این امر هم دلیل داره. شاید خیر اصلی در تلاش شما نهفته باشه.
داستانی هست که مردی خودشو در غار حبس کرد و گفت من به خدا توکل کردم، او باید روزی منو بده. روزی به شخص نرسید تا اینکه مرد گرسنه از غار خارج شد. همین که خارج شد، شخصی اونو دید و سهمی از غذای خودش رو با او شریک شد و از این طریق فرد رهگذر هم کار خیری کرد. در حالی که رساندن مواد غذایی به اون بنده برای خدا هیچ کار دشواری نبود.
اما خیلی مواقع خیر اصلی در تلاش ما نهادینه است. پس نباید از تلاش دست کشید به امید توکل. همانطور که تمام خیر های عالم از یک واسطه پیروی میکنند. باران با ابر، حرکت ابر ها با باد، روشنایی با خورشید، راندن شیطان از سمع ملکوت با شهاب سنگ، رشد گیاه با خاک و.... در حالی که اگر خدا میخواست از خلاء نور ایجاد کنه، بر او سخت نبود. همانگونه که از خلاء جهان رو آفرید.
نکته: عدالت خداوند رو هم نباید نادیده گرفت. خداوند اگر بخواد تو رو شامل رحمتش کنه، و عین همان چیزی که خواستی بهت بده، پس در اون عدالت رو نادیده نخواهد گرفت و اگر خواست شامل حکمتش کنه و عوضش رو بهت بده، عوض اون یا بهتره یا عادلانه است. پس از خداوند انتظار ظلم نباید داشت. او عادله.
RE: چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
چند روزی هست که فکر میکنم خدا بیشتر حواسش بهم هست
دیروز یه کلاس داشتم که خیلی خیلی مهم بود چون چند جلسه غیبت داشتم و اگه نمیرفتم احتمال حذف شدنم بود کلاسم ساعت 9 صبح بود و من فکر کردم ساعت 9و نیم شروع میشه . نمیدونم چرا اشتباه کردم . فاصله خونم تا دانشگاه 45 دقیقه پیاده و 10 دقیقه سواره هست . از خونه اومدم بیرون تا سر خیابون رفتم دیدم هیچ پولی تو جیبام نیست . دیگه بر نگشتم خونه چون میدیدم 45 دقیقه وقت دارم . گفتم خدایا به امید تو و حرکت کردم . سر 9 و نیم رسیدم سر کلاس تازه فهمیدم کلاس 9 بوده (استاده هم خیلی بد اخلاقه و حضور دیگه نمیزنه و یه بار دیگه سر همین درس افتاده بودم) گفتم خدایا خودت کمک کن . اخر کلاس به استادی که التماسش هم میکردی کارتو راه نمینداخت گفتم استاد حضور نمیزنید برام؟! بعد گفت باشه خودم درستش میکنم ... من میخواستم درسرو حذفش کنم ولی دیدم گفت باشه و فکر میکنم که این یه جور کمک از طرف خدا بوده .. ببخشید زیاد شد
RE: چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
سلام شما نوشتین:
"هر شخصی در هر زمینه ای بسته به استعدادش ظرفیتی داره. یکی ریاضیش خوبه، زبانش ضعیفه، اون یکی برعکسه. یکی خوش اخلاقه، یکی بد اخلاق اما سخت کوشه و .... اما در کل مجموع تمام ظرفیت ها در همه ی انسانها، در همه ی اعصار با هم برابره و هر شخصی با توجه به ظرفیت هاش، در هر زمینه ای آزمایش میشه. و این بر میگرده به حکمت خدا"
ایا شما مطمئن هستین که هر کس با توجه به ظرفیتش آزمایش میشه ؟فکر نمیکنین که شرایطی که برای بعضی افراد پیش میاد که دست به خودکشی میزنن یا اینکه کلا از زندگی ناامید میشن یا خلاف میکنن و ...به خاطر این بوده که شرایط از حد ظرفیت انها بیشتر بوده؟؟و چه بسا که ما هم اگه در شرایط اونها بودیم دست به این کارها میزدیم !
این مسایل خیلی گیجم کرده
:325:
RE: چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
سلام دوست خوبم. بله مطمئنم. آیه قرآن رو هم آوردیم که "خداوند هیچ کس را جز به اندازه توانایی اش مکلف نمی کند."
اما برای اینکه قلبتون مطمئن شه یه چیزیو میگم:
مولانا یک جا در مورد اختیار میگه:
هیچ گویی سنگ را فردا بیا؟
هیچ عاقل مر کلوخی را زند؟
تعبیر: مولانا اشاره میکنه به اینکه وقتی پاهات به یه سنگی گیر میکنه و میخوری زمین، آیا به اون سنگ میگی فردا بیا دادگاه تا حسابتو برسم؟ یا سنگ رو مورد ضرب و شتم قرار میدی که چرا منو انداختی؟ تو این کارو نمی کنی. چون میدونی که سنگ به اختیار خودش این کارو نکرده.
اما عقوبت خودکشی و خلاف در قرآن چیه؟ آتش جهنم.
اگر انسان به اختیار گمراه نمی شد و اگر آزمایشی بالاتر از ظرفیت یک انسان بود که اونو به فساد بکشونه، آیا آتش بر انسان سزاوار میبود؟
اگر خدا کسیو بیش از ظرفیتش مکلف کنه، و بعد هم بندازه جهنم که دیگه اوج ظلمه!:163:
مگر خداوند به بنده اش ظلم میکنه؟
خداوند برای چیزی که در ظرفیت تو نیست که از تو بازخواست نمی کنه. اما وقتی پاداش در نظر میگیره، بهشت یا جهنم، روز محشری به پا میکنه، پس اختیار و عدالتی در میان بوده.
یه ماشین حساب تو یک ثانیه 60 تا عدد 5 رقمی با اعشار رو ضرب میکنه، تحویل میده. آیا ما میشینیم بالا ماشین حساب واسش دست میزنیم؟ نه! چون ظرفیتشو داره. اما اگر یک انسان تو دو دقیقه هم این کارو بکنه، سزاوار پاداش و تشویق هست. چون اونو نسبت به ظرفیت خودش می سنجیم.
پس هیچ کس جز به اندازه تواناییش مکلف.... نمیشه!
RE: چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
RE: چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
rahaی عزیز خیلی ممنون :72:, توی پست قبل که عنوانشو گفتی دنبالش گشتم ولی پیدا نکردم, مرسی که گذاشتی :46:
قسمت هایی از این مقاله که لینکشو در پست قبل گذاشتن اینجا می ذارم( دوست داشتین نظرتونو در موردش بگید) :
هر آنچه را كه مي تواني انجام بده بقيه را به خدا بسپار
حقيقت اين است كه دو قاعده رها كردن و متمركز شدن دو قانوني هستند كه يكديگر را تكميل مي كنند و هر كدام بدون ديگري ناقص است
مهم ترين رسم دنيا، مشروط بودن كمك هستي به عمل هاي ما و نه خواسته هاي ما است. يعني اين كه ما چه چيزي را دوست داريم و چه چيزي را مي خواهيم و علاقه منديم به كجا برسيم و آرزو داريم به چه چيزهايي دست يابيم، اين دوست داشتن هاي ما براي دنيا هيچ اهميتي ندارد. در مقابل اين اعمال و كارهاي ما است كه اتفاقات بعد از اين زندگي ما را تعيين مي كند و روي برآورده شدن آرزوهاي ما تأثير مستقيم دارد.
به زبان ساده اگر مي خواهيم با كاينات تماس بگيريم فقط يك راه وجود دارد و آن مشخص كردن دقيق چيزي است كه مي خواهيم و انجام هر كاري است كه از دستمان بر مي آيد تا به آن چيز برسيم.
نكته كليدي اين جاست كه در مورد آن كارهايي كه از ما ساخته است بايد با تمام وجود گير بدهيم و به آن كارها بچسبيم و سعي كنيم به بهترين شكل آن ها را به پايان برسانيم. سرنوشت بقيه كارهايي كه نمي توانيم انجام دهيم هم رهايي است. بايد اين امور را به خدا واگذار كنيم و در عين حال اعتماد كامل به خالق هستي داشته باشيم كه خداوند عالم آن گونه كه به نفع و خير ما است حتماً اين كارهايي را كه رها كرده ايم به بهترين شكل به جواب خواهد رساند.
وقتي همه كارهايي را كه از ما ساخته است به شكلي متعادل و معقولانه انجام داديم آن گاه اين حق را داريم كه انجام باقيمانده اي كه قادر به انجامشان نيستيم را به كاينات واگذار كنيم و در عين حال به نتيجه حتمي خير و مثبت بودن سرانجام آن كارهايي كه رهايشان كرده ايم حتي لحظه اي شك نكنيم.
هنر رها كردن كارهاي انجام نشدني غير قابل دسترس به خالق هستي مهارتي است كه به دست آوردن آن نياز به يقين و ايماني قوي به خداوند عالم دارد. يعني شخص بايد از درون به آن درجه از اعتماد و اطمينان به خالق هستي برسد كه وقتي او همه كارهاي انجام پذير را انجام داد خداوند عالم به نفع او و به خير و مصلحت او وارد عمل خواهد شد و همه كارهاي باقي مانده را مديريت خواهد كرد.
همه آن چه فرد در اين ميان لازم است انجام دهد چيزي نيست جز انجام همه آن كارهايي كه از او بر مي آيد و واگذاري بقيه امور به خالق هستي.
RE: چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
hadieh جان
خیلی از گفتنی ها را دوستان به خوبی بیان کردند . من فقط نکاتی چند را در تکمیل بیان می کنم .
خواستن و نخواستن >>> تو خواسته ای را داری و عمیقاً هم آنرا می خواهی . اما با علم به اینکه هرچقدر هم واقف به خیر بودن آن خواسته باشی باز هم نمیتوانی مطلق مطمئن باشی که اون برای تو خیر خواهد بود و تو را در مسیر درستی که در هستی باید در پیش بگیری کمک رسان هست بلکه مطمئنی تنها کسی که این علم مطلق را دارد آفریننده تو و همه هستی هست . لذا خواسته ات را می خواهی اما نمی خواهی خارج از خیر و صلاح الهی باشد و چون خیر و صلاح الهی را نمی دانی . به او می سپاری و امید داری هرچه پیش بیاد خیر است .
نتیجه اینکه >>>آن خواسته را می خواهی ولی فراتر از اون رضایت خدایت را بر آن مترتب می دانی و لذا وابسته به آن خواسته ات نیستی در عین اینکه عمیقاً هم طلب می کنی ، این >>>یک بعد از رها کردن است
توکل >>> با علم و اعتماد به اینکه خداوند جز خیر برای تو چیزی رقم نمی زند و جز خیر برایت نمی خواهد . حاجتت را طلب می کنی و مطلق به او می سپاری و فقط طبق فرمان او عمل می کنی و در عین طلب انتظار نداری که حتماً اجابت شود . بلکه مطمئنی که اگر خیر باشد حتماً اجابت می شود . چون مطمئنی که خدا خیر خواه است ، رزاق است ، دانا است ، قادر و حکیم است و سخی و بخشنده است تا آنجا که طلب ناشده و بی حساب هم می بخشد ( هرآنچه در مسیر خیر و صلاح تو باشد ) لذا تو فقط وظیفه خود می دانی که آنچه در حیطه عمل تو است به انجام برسانی که مهمترین آن برداشتن موانع است چه مانع بین تو و اجابت کننده ، چه مانع عملی که در اختیار تو و تحت اراده تو است . ( مانع بین تو و اجابت کننده ، یعنی هرآنچه که شرایط اجابت را مختل می کند مثلاً بعضی رذائل که خود سد راه می شود ، مثل اینکه ظلم در حق دیگران روا بداری و .... موانع عملی مثلاً رخوت ، تنبلی ، عدم اقدامات ممکن و لازم و صحیح ) . لدا همه آنچه از سوی تو باید تحقق یابد به انجام می رسانی و دیگه مطمئنی اگر خیر و صلاحت در او باشد اجابت می شود لذا انتظار نداری . به عبارتی می خواهی و می سپاری . این هم >>> بعدی از رها کردن است
اخلاص در توکل >>> اینجا دیگر مرتبه اعلا است . یعنی حاجتتت را طلب می کنی اما فوق آن خشنودی او را طلب کرده ای در واقع تمام خواسته هایت در ظل طلب خشنودی اوست . می خواهی اما نه به امید و با اطمینان به اینکه هرآنچه تحقق بخشد خیر است پس به امید پیش آمد خیر به او نمی سپاری بلکه هرچه شد را عین حق می دانی و هرچه نشد را ناحق . لذا خالصانه بر سیاق طلب خشنودی او می طلبی .... وقتی اخلاص در توکل پیش می آید در عین اینکه بنده عاجز و نیازمند اویی ، بی نیاز از هر خواسته ای هستی ( این بحث کمی پیچیده و تفصیل بردار است ) .
نیستم نیست که هستی همه در نیستی است
هیچم و هیچ که در هیچ نظر فرمایی
الهی غیر از تو کسی نیست که مرا کسی غیر از تو باشد
نه هستنم که بخواهم و نه چیزی هست که بخواهم که هرچه هست تویی
بنده در این موضع جز خدا نمی بیند و از او جز او را طلب نمی کند ( خشنودی او را) لذا در عین اینکه سراسر نیاز و طلب است گویی هیچ طلب نمی کند . خود را به خدا می سپارد بی آنکه توقعی داشته باشد و به هر چه دهد و ندهد رضایت می دهد ( توکلی در اوج اخلاص ) به او نمی سپارد تا خیر ببیند به او می سپارد تا جز او نبیند .
این اوج رهایی است .
در همه اینها نکته حائز اهمیت همان رهایی است . نه به معنی عدم تلاش و نه به معنی نخواستن ، بلکه به معنی جهت درست یافتن خواسته ها و تلاش است و محتوایی و معنایی شدن آن .
هم سرفصل و هم حاصل این رهایی قطع وابستگی هاست
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
پاورقی
=====
این یافته ها کاملا ًشخصی ( چه به تجربه عملی چه استدلال عقلی ) است . و لذا جای ارتقاء یا تصحیح یا تجدید نظر دارد ( این را گفتم تا اگر فردا حجتی و یافته ای دیگر اینها را تکمیل یا تصحیح کرد و .... شائبه پیش نیاید ) شما هم تأمل کنید و به تجزیه و تحلیل آن نزد خود و تفکر بپردازید که منم در جای خود بهره می برم .
.
.
RE: چگونه چیزی را رها کنم و به خدا بسپارم؟
سلام،
فکر می کنم اکثر دوستان با هم همنظر بودند و پاسخ های خوبی دادند. من که خیلی استفاده بردم :)
فکر می کنم نیت هم خیلی مهم است.
شاید کسی صبح تا شب کار کند تا بتواند خرج خانواده اش رو بدهد، و هدفش این باشد که پولی جمع کند و استفاده ای در راه صحیح از این پول داشته باشد. ضمن اینکه تلاش می کند، همیشه هم به خدا امیدوار است و خیالش از بابت او راحت است.
ولی شاید یک شخص دیگر صبح تا شب کار کند و هدفش "پولدار" شدن باشد و خیرش به کسی نرسد و یا حتی از پولش برای ظلم و ستم به مردم استفاده کند.
به نظرم این دو نفر نزد خدا یکسان نیستند. شاید به هر دو در این دنیا یک اندازه کمک کند، ولی در آن دنیا قضیه فرق خواهد کرد.
من همیشه می گویم خدایا، من فکر می کنم که انجام فلان کار به صلاح من است. و هدفم رو برای خودم مشخص می کنم. و می گویم خدایا اگر واقعاً صلاح من در این است، تو هم تلاش من رو به نتیجه برسان.
فراموش نکنیم که همه کارهای بزرگ با تلاش زیاد انجام می شوند، و البته به خواست خدا.
البته که خدا هر کاری رو می تواند در یک لحظه به ثمر برساند، ولی فکر می کنم در مورد اعمال بشر اینطور است که خدا پاداش زحمات رو می دهد. هرچند که گاهی هم بدون اینکه انتظار داشته باشیم، نعمتی به ما می بخشد که البته در این لحظه مورد امتحان الهی قرار می گیریم و نباید او رو فراموش کنیم.
ولی نباید بنشینیم و بگوییم خدایا، من به تو توکل کردم، خودت کارهایم رو انجام بده!
به قول اون بنده خدا که می گفت: خدایا من حال پیدا کردن راه راست رو ندارم، خودت راه راست رو به سوی من کج کن :)
در همه حال ضمن اینکه تلاش کافی می کنیم، هدفمون جلب رضایت خدا و نیتمون خیر باشد.
و در جایی که دیدیم دیگر از ما کاری ساخته نیست، خودمون رو آزار ندهیم و کار رو به خدا بسپاریم.
فکر می کنم "صبر" و "اعتماد به خدا" هم نوعی "تلاش" حساب می شوند، البته به موقعش.
الآن که نوشتن این پست تمام شد، دیدم اکثر حرفهام تکرار حرفهای بقیه بود :)
خلاصه ببخشید.
موفق باشید.