RE: دلخوری های زناشویی و راه حل آن
سلام دوستهای خوبم
من سر اینکه همسرم الکل مصرف میکرد دعوا میکردم و بشقاب میشکستم و کارم شده بود گریه باور میکنید نظر کردم به امام حسین تو ماه محرم و دوم اینکه من نماز نمی خوندم از وقتی که نماز می خونم حرفام رو به خدا میگم اروم میشم نظر کردم از 1 هفته قبل محرم تا امروز همسرم الکل نخورده
و من یاد گرفتم با صبر و توکل به خدا به ارامش برسم
همسرم شبها دیر به خونه میاد چون پیش پدرش کار میکنه و شغلش ازاده من هر شب با هاش دعوا میکردم به جای خسته نباشید ولی الان یاد گرفتم که اگه کنترل نکم همسرم رو و بهش گیر ندم دوست داره زود تر بیاد خونه
از خدا می خوام راه و روش زندگی کردن رو بهم یاد بده و اونجوری که دوست داره بنده خوبی باشم
اگر لایق باشم برای تک تک شما دعا میکنم
خدایا به همه دوستهای همدردی ارامش بده
الهی امین:72:
RE: دلخوری های زناشویی و راه حل آن
چند روز پیش در اثز سهل انگاری من، دخترمون یکی از وسایل خیلی با ارزش و مهم همسرم رو شکست. من هم دیشب متوجه شدم و اول صبر کردم همسرم شامش رو خورد (گرسنه نباشه) و بعد موضوع رو بهش گفتم . همسرم خیلی ناراحت شد و داشت شروع می کرد به عصبانیت که سریع با حالت مظلومیت و لوسی گفتم لطفا بگو فدای سرتون (بهش احساس قدرت دادم تا از موضع قدرت ببخشه). و اونم یک لبخندی زد و گفت امیدوارم شرکتش بتونه درستش کنه. و دیگه دعوایی راه نیافتاد و توبیخی در کار نبود.
RE: دلخوری های زناشویی و راه حل آن
RE: دلخوری های زناشویی و راه حل آن
سلام دوستهای خوبم
همسر من به دوستش پول قرض داده بود تو زمانی که ما خودمون به پول نیاز داشتیم که این قضیه مال 2 سال پیشه
من هم هر چی بهش میگفتم به این دوستت اعتماد نکن ادم زبون بازیه میگفت نه الان گرفتاره من که دیدم حرفم برو نداره گفتم خودت خوب فکر کن بعد تصمیم بگیر که همسرم بدون اینکه به من بگه این کار رو کرد من که تازه متوجه شدم بهش چیزی نگفتم و حالا میبینم از این کارش پشیمونه و دیگه به هیچ دوستی اعتماد نداره که پول قرض بده واین که من دعوا نکردم باعث شده که از کارش پشیمون بشه و درس بگیره خدا رو شکر:72::310:
همسرم هر شب که میاد خونه میره حمام و حوله تنش رو میره بالای در اویزون میکنه میگه اینطوری حوله زود خشک میشه در صورتی که هر دفعه خودم بردم حولش رو تو حمام اویزون کردم و بهش گفتم نمای اتاق رو بد میکنه فایده نداشت که نداشت باز همون کارو انجام میداد من که خسته شدم از بس گفتم حوله جاش تو حمامه با دعوا گفتم نشد با خوبی گفتم نشد خودم میزاشتم سر جاش یاد بگیره نشد اخر به این فکر رسیدم که یکی 2 بار بهش گفتم مثل اینکه فراموش میکنی حولت رو بزاری سر جاش این دفعه من میزارم سری بعد دیگه فراموش نکنی ها اگه منم یادم رفت بهم بگو که نمای اتاق بد نشه موفق شدم ودیگه حولش رو سر جاش میزاره:72::310::104:
RE: دلخوری های زناشویی و راه حل آن
من يه اشتباه بزرگ زندگيم اين بود كه مي خواستم همه عالمو ادم شوهرمو تاييد كنن و اگه يه روزي يه جايي مي ديدم كاري كرده كه احتمالا به كسي بر خورده يا باعث شده بقيه پشت سرش حرف بزنن،بق مي كردم و زهر مار مي شدم.بعد هم كه اون هي مي گفت چي شده منم بي محلي ميكردم تا اخر يكيمون مي تركيد و دعووااااا.....
ولي حالا اصلا اين طوري نيستم.مي گم من مهمم كه اينفدر شكر خدا ازش راضي ام.به بقيه ربطي نداره...هر فكري دوس دارن بكنن.چون محاله كسي پيدا بشه كه همه عالم تاييدش كنن...در ضمن خيلي از اين ادما از نظر خودم اخلاقايي دارن كه قابل تاييد نيست...پس ديگه بخاطر هيچ كس زندگي نمي كنم.
يه اشنباه ديگه من اينه كه وقتي ناراحتم ناراحتيمو نشون مي دم و اين توي جمع واسه شوهرم خيلي بده.چون همه فكرمي كنن اون اذيتم كرده و اين باعث عدم محبوبيت اون مي شه در حالي كه 90 درصد مواقع اين منم كه موقعيت رو خوب مديريت نكرده بودم و اون بي تقصيره...
يه اشتباه ديگه زندگيم اين بود كه فكر مي كردم فقط شوهر منه كه از كوره در مي ره بد و بيراه مي گه و كاهي عصباني ميشه در حالي كه همه مرداي عالم اينجورين..و همين باعث ميشد فكر كنم بقيه خيلي خوشبختن و من بدبختم واينو حتي شوهرم مي فهميد كه داعونش مي كرد...
يه اشتباه من اين بود كه شوهرم اولين نفر زندگيم نبود و خونواده م بهش ترجيح مي دادم كه بعد فهميدم هر چقدر من بيشتر طرف شوهرم باشم اونا كمتر نگران منن چون مي فهمن كه دوستش دارم و برام عزيزه.
يه اشتباه من اين بود كه هر وقت اون داد ميزد منم هوار مي كشيدم ودعوا بيخ پيدا مي كرد درحالي كه اگر سكوت ميكردم مثل يه اب سرد اتيشش خاموش مي شد ومهربون تر از قبل بر مي گشت.
اگر همه ما كاراي معقولي رو كه شوهرمون دوست داره انجام بديم و كارايي كه دوست نداره رو تكرار نكنيم وبه نظر فوق العاده اهميت بديم(كاري كه دوست داريم اون در حقمون انجام بده)مثل يه ملكه ميشيم و بعد از يه مدتي حرف حرف ماست.بخدا اين راسته راسته.اگر به موقعش به اونا ميدون بدي اونا همه زندگيشونو بهت ميدن ولي همه اينا بايد صادقانه و عاشقانه باشه....گاهي فقط يك سكوت يا يك لبخند يا يه تشكر ساده يا يه تعريف اونا رو تا عرش ميبره وشما رو هم در نظرشون بالا ميبره.
پس يه پيشنهاد:
يه دفترچه بردارين و كاارايي كه اون دوست داره و دوست نداره رو بنويسن و كارايي كه شما مي تونين انجام بدين واسش رو هم پيدا كنين.
RE: دلخوری های زناشویی و راه حل آن
سلام دوستان من یه دلخوری از شوهرم دارم اگر ممکنه منو راهنمایی کنید.
همسرم برا یه کار اداری چند روزه که رفته تهران و اونجا مهمون خواهرشه والبته به همراه مادرش این سفر رو انجام داده.تو این چند روزه هر چی می گم عزیزم جات خالیه دلم تنگ شده تاثیری برا برگشتش نداشته.منم تو آخرین تماسش گفتم کی می خوای برگردی و اون گفت شاید فردا یا فردا شب بلیط بگیرم. با ناراحتی گوشی رو قطع کردم.خیلی ازش دلخورم.احساس می کنم دوستم نداره و برا برگشتن اصلا عجله نداره و هیچ احساس مسئولیتی نسبت به من و زندگی مشترکمون نداره. آخه تو این مدت من تنها بودم.البته کار اداریش تموم شده
RE: دلخوری های زناشویی و راه حل آن
مشکل: نامزدیم و مثلا تو دوره شناخت! الان چها روزه حرف نزدیم! قبلا اگه یه روز حرف نمیزدیم کلی ایمیل میفرستادم و زنگ و اینا یعدوم با سخنان منطقی قانعش میکردم هر روز بم زنگ بزنه و خوب یه مدتیم خوب شده بود اما این بار که 4 روزه ازش بی خبرم روز اول یه بار زنگ زدم جواب نداد ! یبارم پیام فرستادم که من خونه ام اما بعد که دیدم آنلاینه و جواب نمیده....
راه حل: شیوه مو عوض کردم ! دیگه با خانوادم میگم زنگ نمیزنه نمیدونم جواب منم نمیده! خودمم نه زنگ نه ایمیل نه هیچی تا با خودش کنار بیاد تصمیم بگیره فعلا هم دارم برنامه ریزیمو طبق قبل ادامه میدم( این ترمم عقب افتادم چون مرخصی گرفتم به خاطرش حالا خوبه بابا م نذاشت انصراف بدم!!! )
الان خیلی خوشحالم احساس خوبی دارم!!!:43: خسته شده بودم از وابستگی و انتظار
RE: دلخوری های زناشویی و راه حل آن
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شكوفه
تا چند وقت پيش همش سراينكه شوهرم توي كار خونه كمكم نمي كنه بهش غز مي زدم و همش دعوا راه مي انداختم اما شوهرم با شوخي و خنده ردش مي كرد اما غافل از اين بودم كه با اين غر زدناي بي موقم اونو از خودم دور مي كردم
اما بعد از يه اتفاق كوچولو و اينكه ديدم شوهر م نسبت به زندگيمون بي انگيرزه شده كم كم سعي كردم با كمك گرفتن از
از مركز مشاوره خودم رو اصلاح كنم و ديگه نه تنها غر نمي زنم بلكه با مهربوني و خنده و حرفهاي عاشقانه درخواستمو به شوهرم ميگم
الان ديگه حتي اگه به شوهرم بگم نمي خواد ظرف بشوري قبول نمي كنه و 1 شب در ميون كمكم مي كنه و منم موقعي كه اون داره كمكم مي كنه دور و برش مي چرخم و تنهاش نمي ذارم و به يه بهونه اي خودمو نزديكش سرگرم مي كنم تا از كاركردن لذت ببره و خسته نشه
الان متوجه شدم كه شوهرم از قبلا هم زودتر مياد خونه و خيلي با انگيزه شده و خيلي خوشحالم
چون يكبار خودمو رو جاي اون گذاشتم و ديدم چقدر سخته يه نفر همش دائم تو سرت غر بزنه
گلم بگو چکار کردی که شوهرت توی ظرف شستن کمکت میکنه؟؟؟؟ بگو ماهم انجام بدیم.
البته خدائیش همسر من توی کارای خونه کمکم میکنه ولی همیشگی نیست.
RE: دلخوری های زناشویی و راه حل آن
بالهاي صداقت عزيزم خداييش خيلي تاپيك جالب و كاربردي و قشنگيه!
فقط حيف به قول دوستان تاريخ گذشته س!
نميشه يه كاري كنيد دوباره همه بيان نظرشونو بگن؟
نميدونم اين پست رو ميخونيد يا نه.
:72::72::72::72::72:
خيلي دوستون دارم:72::72::43::43:
RE: دلخوری های زناشویی و راه حل آن
مرسی از اینکه تجربیاتتون رو در اختیار همه می زارین .