RE: برگردم تو زندگی یا جدا شم؟؟ کمکم کنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط یک زن امیدوار
شما چه عکس العملهایی نشون دادین؟ درخواست مهریه و از این قبیل؟
بعد از اون درگیری ها رفتم مشاوره به من گفت یه هفته صبر کن و هیچ اقدام دادگاهی نکن بعدش ازش بخواه بیا مشاوره
منم صبر کردم که بعد بهش تلفن زدم که بیاد اما خیلی سرد باهام برخورد کرد انگار من غریبه ام و مزاحم تلفنی
با نرمی بهش گفتم میای بریم مشاوره مشکلمون حل شه؟ گفت من غقط راه دادگاهو میام
ما هم رفتیم راهه دادگاه!
به خاطر آبروریزی اون شبش محکوم شده(مجازاتشم سنگینه) من هم دادخواست مهریه دادم و 1/4 حقوقش توقیف شده
اونا هم در عوض شکایت کردن که هنوز داره مراحل اولیه اش رو میگذرونه امیدوارم که کارشون به جایی نرسه چون شاهدای دروغ آورده
RE: برگردم تو زندگی یا جدا شم؟؟ کمکم کنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط یک زن امیدوار
دوست عزیزم نگفتید عکس العمل شما چی بود؟
من بازم دقیقا نمیتونم قبول کنم فقط به خاطر اختلاف عقاید این قدر مشکل پیش بیاد مگر این که مدام این اختلاف عقاید مسائل دیگه ای رو ایجاد کرده باشه.
کمی هم از برخوردهای خودتون بگید + با دقت تمام مسائلتونو بررسی کنید و مشکلاتتونو دسته بندی شده بگید مثلا تا اینجا من اینها رو برداشت کردم:
1.اختلاف عقاید
2.مخالفت با کار و ادامه تحصیل
3.میل به ابراز وجود به عنوان یک مرد
حالا شما چه واکنشهایی در این موارد نشون دادید؟
1- در مورد اختلاف عقیده سعی کردم بحث نکنم و باهاش کل کل نکنم و بیشتر تشویقش کنم که اونم جذب بشه اما فایده نداشت این آخرا حتی نماز و روزه منو مسخره میکرد یا زیر سوال میبرد نه تنها اون بلکه مامانشم همین طئز البته به یه زبون دیگه
2- ادامه تحصیل :اون لیسانس داره و من تا آخر سال لیسانسم و میگیرم و قصد دارم ارشدم بخونم اما اون میگه چه معنی دازه زن درس بخونه باید بشینه تو خونه بچه داریشو بکنه چون خیلی بچه دوست داشت منم قبول کردم که بچه دار شیم در کنارش درسمم بخونم با لیسانس زیاد مشکلی نداشت دلش نمیخواد ارشد بخونم منم بهش گفتم که حالا امتحانشو میدم معلوم نیست که قبول شم یا نه ! حتی با اینم مخالف بود نمیخواست مدرکم بالا بره
بجای افتخار به این موضوع تحقیرم میکرد یه بار به داداشم گفته بود این خواهرتم میخواد بره درس بخونه با حالت تحقیر امیز برادرم هم بهش گفت خوش بحالت تو فردا بره سز کار حقوق بالاشو میاره تو زندگی تو
درمورد کار هم چون فقط یه بار فقطوفقط یه اونم تو دعوا سر پول بودم گفته بودم که میرم سر کار واسه درامدن هن ناله خودمه منتت و نمیکشم یه قرون بهم پول بدی بهش بر خورده بود
البته 100 بار بهش گفتم که من پول میخوام چیکار هر چی دربیارم مال زندگیمونه اونم میگفت تو بری سرکار وضعمون خوب میشه اما فقط به خاطر همون یه بار مخالف کار من شد
3- مرد بودن و تو امر و نهی کردن میدید میگفت من گفتم نه یعنی نه اصلن به دلیلام واسه انجام یه کار گوش نمیداد
یا اگه میخواست بره بیرون تا دیر وقت میگفت چون مردم هرکار دلم بخواد میکنم اونوقت اگه من 2ساعت میخواستم برم خونه دوستم باید کلی التماس میکردم تا راضی شه البته چند موردم که راضی نشد چون بیدلیل بود من کار خودمو کردم البته بعدش ازش معذرت خواهی کردم
RE: برگردم تو زندگی یا جدا شم؟؟ کمکم کنید
کسی نیست کمکم کنه؟
شنبه دادگاه داریم و باید تا اون موقع تصمیمم رو بگیرم که برگردم یا نه؟
خواهش میکنم کمک کنید
RE: برگردم تو زندگی یا جدا شم؟؟ کمکم کنید
از اول ابراز علاقه اش به شما چطور بود؟ به نظرت توی این دعوا ها بیشتر دنبال لج بازی با توئه یا ولقعا حس میکنی که هیچ جوری نمی تونی نظرش رو عوض کنی؟و اون نمی خواد ادامه بده؟
تو رگ خواب همسرت دستته به نظر خودت لج بازی نیست؟؟
RE: برگردم تو زندگی یا جدا شم؟؟ کمکم کنید
میگفت همیشه دنبال دختری بودم با ویژگی های تو اما فکر میکنم تحت تاثیر حرف های مامانش منو انتخاب کرده بود اینکه مامانش گفته بود ما خوبیم و از این حرفا چون خودم احساس میکردم من اصلن اونی نیستم که شوهرم میخواد
اون یه زن میخواست که هرچی اون بگه بگه چشم هر کاری کنه بهش ایراد نگیره خواسته های خوذشو بزار کنار بخاطر شوهرش!
من فکر میکنم خیلی به مامانش متکیه واسه کوچیکترین کار باید مامانش باشه
توی دعواهای قبلی هم منم مشکلاتم و اختلاف های پیش اومده رو به مادرش میگفتم اونم خداییش طرف منومیگرفت و حل وفصل میشد منم همیشه بهش احترام میزاشتم
اما تو این دعوا آخری نمیدونم چی شد که اینهمه بد با من برخورد کرد و کلی فحشای رکیک و ناموسی بهم داد که اصلن از یه زن که به قول خودش 30سال معلم بوده و شاگرد تربیت کرده انتظار نداشتم
مادر شوهرم یک زن مستبد مطلقه و فقط خودشو قبول داره و حرف باید حرف او باشه
مادر شوهرم یه تک دختر بود و همیشه حرف حرف اون بود خودشو علامه دهر میدونست و به هیچ کس هیچ اختیاری نمیداد و همه چیز باید با رای و نظر اون بود نظرش رو هر جور بود و با هر ترفندی به طرف مقابل القا میکرد
RE: برگردم تو زندگی یا جدا شم؟؟ کمکم کنید
دوست عزیزم تمام نوشته هاتو خوندم.مسلما توی زندگی شما مشکلاتی وجود داره مثله تمام زندگیهای دیگه حالا برای یکی بیشتر و برای یکی کمتر.سوالی که پیش میاد تصمیم واقعی شما چیه؟
روی هم رفته مسائلی که مطرح کردین بسته به نقطه نظر شما میتونه خیلی حاد یا خیلی ساده باشه.
شما خیلی زود راه دادگاهو در پیش گرفتید شاید اگه کمی بیشتر برای مشاوره پافشاری میکردید بالاخره قبول میکرد اما بالاخره کاری هست که دیگه شده.
حالا با این تفاسیر میخاید چی کار کنید؟مسلما میدونید که راه دادگاه هرگز موجب صلح و سازش بین شما نمیشه و اگه واقعا خواهان جدایی هستید میتونید به همین روال ادامه بدید اما اگر در اعماق ذهنتون امیدی به سازش هست هنوزم دیر نشده.
مسلمه که خیلی راهها برای سازش بوده که شما زود ازش گذشتید چون گویا خودتونم به درستی ازدواجتون مطمئن نیستید!
تصمیم واقعیتونو با مطالعه و مشاوره و استفاده از این سایت بگیرید اینجا کسی نمیتونه به شما بگه منصرف شید یا پافشاری کنید اما به نظر من هنوز راه های زیادی برای بهبود وجود داره
مثلا میتونید با کمک یک ریش سفید ازش بخاید که برای حل مشکلاتتون به مشاور مراجعه کنه.
از جلسات مشاوره ای شورای حل اختلاف استفاده کنید
و صدها راه دیگه
همه بسته به شماست و بس
RE: برگردم تو زندگی یا جدا شم؟؟ کمکم کنید
ببین اگه دوستش داری و همچین فکر کنم گفتی بارداری؟ به این دو دلیل سعی کن باهاش حرف بزنی
ببینی واقعا چه مشکلی با هم دارید؟ حرف حسابش چیه؟ بهش زنگ بزن بگو می خوام دلیل اصرارت به جدایی و بدونم و .... بعدش ببین چی می خواد چی می خوای 2 2 تا 4 تا کن بدون لج بازی و کینه فکر کن بدون اینکه خانواده هاتون درگیر موضوع بشن . اگه دوستش داری و اگه زندگی ات ارزشش رو داره ( اینا رو باید خودت یه جمع بندی کنی و بفهمی ) اگه واقعا همسرت ارزشش رو داره و اختلافاتون سر مسائل بیخود و کوچیکه و همش بخاطر بچگی و اشتباه جفتتون به اینجا رسیده تو می تونی همسرت رو رام کنی- یجورایی به اصطلاح خرش کن و برش گردون. همه چیز بسته به ارزش زندگیت - شخصیت همسرت و ارزشش و خیلی چیزای دیگه است.
اگه مواردی که گفتم صلا وجود نداشت که دیگه هیچ.
مشاوره نرفتی خودت به تنهایی؟
RE: برگردم تو زندگی یا جدا شم؟؟ کمکم کنید
ازدواجمون یه اشتباه بزرگ بود و بچه دار شدنمون یه اشتباه بزرگتر!
دیگه نمیخوام اشتباه کنم میخوام عاقلانه تصمیم بگیرم
اگه بخوام احساسی برخورد کنم ممکنه یه ضربه خیلی شدید بخورم که شاید دیگه نشه جبرانش کرد
من با مشاور صحبت کردم نظرش این بود که برگردم و به شوهرم محبت کنم درگیری دادگاهی هم جنگ بین وکیلاست و این خانواده بین دوطرفن که دارن چشمه همو در میارن اما ضربه رو ما جوونا میخوریم
دوست دارم برگردم و محبت بکنم اما میترسم که برگردم چون شوهرم ادم کینه توزیه ! میترسم برگردم و شوهرم کاری کنه که بچم سقط شه یا یه بلایی سرم بیاره که نشه جبران کرد مثلا روم اسید بپاشه یا صورتمو با چاقو خط خطی کنه البته یادم رفت اینو به مشاور بگم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط یک زن امیدوار
میتونید با کمک یک ریش سفید ازش بخاید که برای حل مشکلاتتون به مشاور مراجعه کنه.
یکی از همسایه هامون با مادر شوهرم تماس گرفت و گفت یه قرار بذارید این دوتا جوون بشینن حرفاشونو بزنن مادر شوهرمم گفت ما عروسمونو دوست داریم دلمون براش تنگ شده(آره جون خودت اگه دئسش داری چرا ازشکایت کردی!) اما الان پسرم نیست بیاد باهاتون تماس میگیریم
اما هیچ تماسی گرفته نشد!! فکر میکنم اصلن به شوهرم خبر نداده
RE: برگردم تو زندگی یا جدا شم؟؟ کمکم کنید
زيتون نوشته:
دوست دارم برگردم و محبت بکنم اما میترسم که برگردم چون شوهرم ادم کینه توزیه ! میترسم برگردم و شوهرم کاری کنه که بچم سقط شه یا یه بلایی سرم بیاره که نشه جبران کرد مثلا روم اسید بپاشه یا صورتمو با چاقو خط خطی کنه البته یادم رفت اینو به مشاور بگم
زيتون جان اگر واقعا شوهرت اينقدر آدم خطرناكيه به هيچ وجه برنگرد.:305::305::305:
RE: برگردم تو زندگی یا جدا شم؟؟ کمکم کنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط zeytoon_joon
دوست دارم برگردم و محبت بکنم اما میترسم که برگردم چون شوهرم ادم کینه توزیه ! میترسم برگردم و شوهرم کاری کنه که بچم سقط شه یا یه بلایی سرم بیاره که نشه جبران کرد مثلا روم اسید بپاشه یا صورتمو با چاقو خط خطی کنه البته یادم رفت اینو به مشاور بگم
ایا قبلا ایشون رفتاری ناشی از خشونت تا این حد ازخودش نشون داده؟
نظر مشاورهای دیگه رو هم جویا شید.
ببینید دوست عزیز رابطه ای که به این مرحله رسیده باشه نیازمند تلاش و انگیزه ی بسیار زیاده نمیگم نشدنیه اما کار سختی پیش رو دارید که باید براش هم آگاهی و هم انگیزه داشته باشید.
فکر میکنم خیلی بهتر باشه تا مسالتونو با یک مشاورحضوری بررسی کنید.
موفق باشید