سلام دوستان عزیز
جناب Sci من منتظر نظرتون هستم
فرشته مهربان عزیز
از تذکرت ممنون، سعیمو میکنم، ولی واقعیتش نمیتونم جواب محبت دوستانمو ندم اما حداقل تو این تاپیک جدید سعی دارم کمتر بنویسم
سرافراز عزیزم
از مطلبت ممنون
راستش الآن یه سوال برام پیش اومده که واقعا نمیدونم تصمیمم درست بوده یا نه
مادرم روز 5شنبه گفتن که بابام برن با شوهرم تلفنی قرار بزارن و برن خونه باهاش صحبت کنن، و بگن جریان چیه و رسیدگی کنن
ولی من اصلا به دلم نبود
برام مهمه ببینم شوهرم تا کی ادامه میده و چکار میخواد بکنه
بهشون گفتم اگه اینبار به هر شکلی من برم جلو، اون هیچ تغییری در خودش ایجاد نمیکنه و تازه اگه دفعه دیگه ای هم اینطوری صبرم تموم بشه و نتونم بمونم، میگه مثل دفعه قبل خودش بر میگرده، و نمیخوام تماسی باهاش بگیرن
من واقعا دلم میخواد اگه میشه زندگیمو درست کنم، ولی تو این دوسال به این نتیجه رسیدم که زیادی رفتم جلو
نمیدونم درسته یا نه
ولی حداقل اینه که نتیجه ای نگرفتم
میخوام بدونم واقعا بازم من باید برم جلو؟ یا این تفکرم که بشینم تا ببینم اون چه حرکتی میکنه درسته؟
اصولا اون باید بخواد من برگردم یا من مثل یه بچه که از کارش پشیمون شده برگردم؟
و اینم بگم
اصلا برام مهم نیست که برگردم، واقعا وقتی یاد تموم کاستیهای این دوسال و عذابهایی که سر چیزهای مسلم و واضح که ازم دریغ کرد میفتم حالم از زندگیم به هم میخوره، وقتی یاد رفتارهای نادرستش و ادعاهاش میفتم اعصابم خورد میشه و احساس میکنم الآن امنیت بیشتری دارم
ایا علارغم میلم باید برگردم؟
باید کوتاه بیام؟
و یه سوال دیگه که قرار بود پاسخ داده بشه
چه برنامه خاصی باید داشته باشم؟
و غیر از شرط مشاوره اومدن از شوهرم چی بخوام؟
البته اگه غرورش اجازه بده بیاد جلو
:72: