RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
[1- آیا می تونم امیدوار باشم که اون تغییر کنه ( یکی از جیزایی که منو نگه می داره اینه که من روش خیلی کار کردم و واقعا بهتر از قبل شده و نمی خوام نتیجه کارمو به یکی دیگه تقدیم کنم)
2- خسته شدم از شنیدن این جمله که تو اعتماد به نفس نداری، من خیلی آدم موفقیم هم تو زمینه کاری هم درس (شاگرد اول کارشناسی ارشد با معدل 19.08- بیشترین تعداد مقاله در همکلاسی ها، شاغل و ...)، و تا حالا بیشتر از 10 تا از دوستام بهم گفتن دوست پسرت خیلی خوبه و ... چون اون ظاهر خوبی داره واقعا حتی مامانم بعد از دیدنش گفت این تورو از چشم ما می اندازه
مشکل من اینه که موفقیت هام برام مهم نیستن و اصلا خوشالم نمی کنن، فکر می کنم وظیفم بوده نمی دونم شاید مازوخیسم دارم قدر زیبایی ظاهریمو نمی دونم، شاید تواضع بیش از حد باعث شده که ان جوری بشم
وقتی بچه بودم پدر مادرا منو می زدن تو سر بچه هاشون، و من به خاطر اینکه بچه های دیگه ازم بدشون نیاد خیلی خاکی رفتار می کردم به مرور زمان فکر می کنم این مساله باعث شد من کلا خودمو نبینم دیگه و همیشه اولویت اولو به دیگران بدم
اینارو گفتم چون فکر می کنم جزییاتیه که به حل مشکل کمک می کنه
یه بار دیگه می گم دوست من مشکلش تو زبونه و می ترسه از مسئولیت هر وقت هم که بهش گیر می دم سر این مسایل احساس می کنم خودمو ضعیف جلوه دادم
دلم نمی خواد بکارت دلیل ازدواجم باشه (به نظرم این ازدواج به طلاق منجر می شه-عاملی که باعث ازدواج می شه نباید بعد از ازدواج از بین بره بلکه باید تقویت بشه)، می خوام به خاطر شایستگی هایی که دارم منو انتخاب کنه
احساس می کنم یه ذهنیت دوقطبی پیدا کردم یه قطبی که همه چیو منفی می بینه و به همه شک داره و می شه گفت از مردم می ترسه و یه قطب که شدیدا خوش بین و مثبت نگره
در حال حاضر بین این دو قطب گیر کردم و دارم دیوونه می شم
چه کار کنم؟
[
شقايق جان ورود به يه رابطه نامتعارف آدمو تحت فشارهايي قرار ميده كه تو الان توش هستي.
بله شايد دوست شما خيلي آدم رك و .. و.. و.. باشه اما از بعضي جهات قابل اعتماد نيست.آدمهايي هستن كه در بعضي ابعاد خيلي بزرگن.. مهارت هاي ارتباطي نيرومندي با ديگران دارن وچشمگيرن .. وجذاب و خوش تيژ و خوش صحبتن و..اما مسئوليت پذير نيستن. خودخواهي شون مانع ازون ميشه كه شريك زندگي كسي محسوب بشن و اگر با كسي مثل حالاي شما همخونه بشن مرد زندگي نيستن.. دغدغه زندگي ان.
دوست من تعريف رابطه اي كه تو رو با اين آقا پيوند داده چيه؟
1. او نو تعريف كن و براش اسمي انتخاب كن.
در اين تعريف يا دونفر زن و شوهرن با تمام يا بخشي از اون وظايف
يا دوست ان.. دوستان غير همجنس و روابطشون در يه دايره تعريف شده
يا همدل و همسر و هم زبان و..
يا يه جورايي شريك تجاري و همكارن و..فكر ميكنن زن و شوهرن وو..
قسمت دوم:
بعد از تعيين نوع و نام اين رابطه از خودت بپرس آيا هموني هست كه ميخواستي؟
ديدي بعضي ادمها ميرن بازار با يه ليست بعد برميگردن در حاليه كه يه عالم خرت و پرت بنجل خريدن هيچي از چيزاي ضروري رو هم نخريدن كه هيچكلي هم ضرر كردن.. چون گير فروشنده هاي ناقلايي افتادن كه بلد بودن جنس خودشونو بهشون قالب كنن!مثال كوچك و ناقصي يه! ازدواج مثل خريد نيست اما واقعا از خودت پرسيدي تو زندگي چي مي خواستي و الان چي داري؟
قسمت سوم:
گاهي اون چه داريم نسبت به قبل بيشتر شده اما چي به خاطرش پرداختيم؟
سلامت مونو؟ زيبايي مونو؟ عشق مونو؟ بكارت روحمون؟( از جسم نميگم مسائل فردي و اجتماعي بخش جسمي بماند از روح مي گم كه ديرتر خوب ميشه و جاي بعضي از زخماش تا پايان عمر با فرد ميمونه.. دست كم كار آموزي در پزشكي قانوني تهران و خاطرات بد مراجعين كه به من اينو ياد داد!)
من اول رو دوچيز اين آقا انگشت ميذارم مسئوليت پذيري و قابل اعتماد بودن.مسئوليت پذيري در قبال تو يعني تو به عنوان يه حتي دوست در آينده كاري و شغلي ايشون مهم باشي و تو رو بعد از كار و مدرك پي اچ دي و .. و .. قرار نده!اگه قرار داد يعني رابطه شما يه رابطه ابزاريه.. يعني اصالت بود و نبود تو بعد از گرفتن دكترا و .. و.. و..
شرمنده ام.اما در اين حال : شقايق يعني چرخي كه زندگي دوستش بهتر بچرخه نه يك دوست كه اونو در تمام مراحل شريك خودش و زندگيش ميبينه. نميدونم شايد تمرين خاكي بودن تو بهت آموخته يادبگيري چيزي باشي كنار چيزهاي ديگه! اما عزيزمن ! تو يك چيز نيستي.. يه كسي و ارزشت از بسيار چيزها فراتره.. اگه دوستت اينو نميدونه( اونم با اين سطح تحصيلات) نگران كننده است !
مسئله بعد قابل اعتماد بودن. هم خودت و هم باقي دوستان منو به خاطر جسارت و صراحت و گستاخي كلامم ببخشن
در همه جاي دنيا مگه يكي دو نقطه محدود از دنيا زن و مرد وقتي در جسم و از روح به صورت متعارف قانوني يا حتي غير قانوني.. عشقي.. عرفي و .. شريك ميشن به طور ناگفته دارن بهم تعهد ميدن كه جسم و روح خودشونو باكسي ديگه شريك نشن.اين كه سير ساده اين حركت از پيوندهاي بدوي تا مراسم ازدواج امروزي در طول تاريخ بشر چي بوده يه حرف ديگه است. الان اين وجود داره و مقبوله و هنجاره.يعني چي كه ايشون بعد اين نوع زندگي كه شما ايجاد كردي هنوز در تو ايجاد اعتماد نميكنه؟
يعني چي كه شاگرد يه نفر به خودش اجازه ميده به سادگي تقاضايي رو در متن پيامك بهش براحتي پيشنهاد كنه؟يعني چي كه همه پسرا از اين كارا ميكنن؟ نه قربانت! من دوستان زيادي دارم كه آقا هستن و با سنين مختلف و شرايط متفاوت سرشون بكار خودشونه.كي گفته مرد بودن مساوي با پنهان و آشكار سراغ هر رابطه اي رفتن؟
تو ميگي ايشون ايده آل گرا هستن. چه خوب اين ايده آل گرايي يعني من مثل يه تست كننده مسابقات كيك و شيريني به حضور ..جنسيت.. ارتباط ..زيبايي.. افراد مختلف ناخنك بزنم تا بهترين طعمو پيداكنم و بعد بگم بله؟
ببين دوست من يه عيب آدمهاي كتابخونده اينه كه راحت تر از ديگران مي تونن رو اشتباهات سر پوش بذارن و براي خطاها اسامي مناسب و داراي بار منفي كم پيداكنن.
ترديدي نيست كه تو در روابط اجتماعي مهارت داري و توانايي اما درون تو هنوز ناتمام و شكننده و آسيب پذيره..وگرنه رابطه اي كه در تو چنين دوگانگي بزرگي ايجادكنه نمي پذيري.
من خواهش ميكنم براي اين رابطه حتما پيش مشاور بري.
دوست خوبم خودن كتاب ها بدون نتيجه گرفتن ازاونا فقط زنداني كردن اون كتابا در ذهنه.
در ضمن ماها نگفتيم كات كن.. گفتيم اين رابطه اگه قرار ه باشه بايد سالم باشه. رابطه روحي كه در اون يكي استثمار كنه يكي استثمار بشه اسمش دوستي نيست.. يه جورايي برده داري مدرنه.استثمار كردن گرفتن پول و هزينه فرد نيست .. گرفتن توان رشد .. آرامش .. شادي.. عشق حقيقي.. احساس تعالي و پيشرفت.. ميل به زيبا بودن و زيباتر شدن و.. يه عالم چيز ديگه است.. .من كه صاحب نظر نيستم اما اين رابطه در وهله اول بايد اصلاح بشه تا بعد ببيني شايسته تداوم هست يانه:72:
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
نقل قول:
اونم خیلی به من وابسته است اما دقیقا چون مطمئنه من نه هیچ وقت خیانت می کنم نه تنهاش می زارم این جوری رفتار می کنه
مطمئناً این آدم هم توی زندگی وکودکیش مشکلاتی داشته که باعث وابستگی وگرایش اون به سمت دختری با انرژی غالب مادرانه مثل تو شده. ولی مشکل ما الان تحلیل اون آدم نیست واینکه اون می تونه کات بکنه یا نه وبعد ازکات این رابطه چی به سرش میاد نیست.
مشکل مااینه که چرا شقایق عزیزمون وابسته مردی شده که مسئولیت گریزه و داره نقش مادر جدید این آدم رو بازی می کنه ونیازهای عاطفی اون رو بدون هیچ هزینه ای براش برآورده می کنه.
نقل قول:
چه قد الان احساس خوبی دارم
دیشب فکر می کردم بدبخت ترین آدم دنیام
اما الان احساس بهتری دارم
می بینید که اصلا پایدار نیستم
وقتی که ما رضایت درونی وشادبودنمون رو مشروط به رضایت کسانی بکنیم که دوسشون داریم وخودمون رو نادیده بگیریم میشه این حالت ناپایداری که تو داری. اگه اون تو رو دوست داشته باشه تو خوشبخت ترین دختر هستی واگراحساس کنی دوست نداره یا توی این رابطه سرد شده میشی بدبخت ترین آدم. توی تحلیل رفتارمتقابل به این موضوع میگن "دیگران خشنودکن" داشتن ونیاز به تأییدطلبی.
اینها همون افکار دخترکوچولویی هست که یه روزی زندگی ومرگش رو تو رضایت مادرش واطرافیانش می دیدو حالا تبدیل شده به رضایت دوست پسرش. تا وقتی که از این وابستگی راحت نشی وخودت رو بی قید وشرط دوست نداشته باشی همیشه دنبال یک تأیید کننده خارجی برای احساس رضایت درونی ات خواهی بود.
اینکه فهمیدی احساساتی هستی و اعتماد به نفس کمی داری با وجود موفقیت های ظاهری زندگیت می تونه سرآغاز خوبی باشه برای تغییرات بزرگ توی زندگیت.
ببین این آقا چه چیزهای خوبی داره که تورو جذب خودش کرده بعد اون کارها رو خودت برای خودت انجام بده. بفرض مثال این آدم به چند تا زبان خارجی تسلط داره و تو به خاطر این موضوع همیشه پز این آدم رو به دوستات میدی ومثلاً میگی دوست من 4 تا زبان زنده دنیارو مسلطه. از این به بعد به جای اینکار خودت برو دنبال یادگیری زبانهایی که دوست داشتی یادبگیری یا علاقمندیها وکارهای نیمه تمام دیگرخودت.
راستی غیراز درس خوندن به چه کارهای دیگری پرداختی یا می پردازی؟ چه کارهایی بوده که همیشه دوست داشتی انجام بدی ولی موکول کردی به بعد از تمام شدن درسهات؟
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
ملاحت عزیز
احساس می کنم دارم تو دریا غرق می شم
دریای جهل و نادانی
چه چیزای مهمی بودن که من بهشون توجه نکردم
دوس ندارم پیش مشاور برم و مشکلاتمو به زبون بیارم چون مهر تاییدیه به حماقت خودم
اینجا هم احساس بدی دارم
فکر می کنم شماها از دست من به خاطر کارام عصبانی هستین
چرا شما ین همه اونو بد می بینین در حالیکه از نظر من اون بهترینه؟
واقعا می شه این رابطه رو اصلاح کرد؟؟؟
یعنی امیدی هست؟
چه جوری؟
من باید تمرین فکر کردن بکنم
به من یاد ببین فکر کردنو
من بلدم همه چیو از دیدگاه ریاضی حل کنم و برای هر چیزی بهترین جواب علمیو بیارم حتی برای دیگران هم راهکارای خوبی می دم
اما به خودم که می رسم ضعیف می شم
من می خوام قوی باشم
پارمیدا جان:
حدس شما کاملا درسته، مادر دوست من شخصیت مردونه ای داره و همش به فکر پول در آوردنه در حالیکه پدرش خیلی مهربون و عاطفیه
من نمی دونم چرا تقریبا خودمو دوست ندارم
دوست من هم این مساله رو به من گفته که تو خودتو دوس نداری
چرا؟
چی می شه که یه آدم این جوری می شه؟
چیزی که در اون هست و من پزشو می دم چیه؟
اون هرچیزی که اراده کنه به دست می آره
اون خیلی قویه
و یه جورایی برای دخترای دیگه دست نیافتنی
این که من باهاش دوستم به من احساس قدرت و برتری می ده
چه قد جالب خودم اینو نمی دونستم
من قبلا خیلی کتاب می خوندم و نقاشی می کردم بعضی وقتها شعر هم می گفتم
الان مدت زیادیه که ورزش نکردم و هیچ فعالیت هنری نداشتم و آخرین کتاب غیردرسی که خوندم مال اردیبهشت پارساله
دوست دارم برم کلاس رالی، کاراته و یوگا
حتی از فال گیری هم خوشم می آد البته این کارو برای دوستام خیلی انجام می دم و از نظر اونا فالای من درسته ولی متاسفانه واسه خودم نمی تونم بگیرم
یکم آلمانی بلدم اما می خوام تکمیلش کنم
دوس دارم هر روز یه ساعت برقصم
دوس دارم تار یاد بگیرم
و مهم تر از همه من دوس داشتم باستان شناس بشم و برم از بیابونا چیزای قدیمیو پیدا کنم و فرهنگ مردم گذشته رو تفسیر کنم و یا زمین شناسی یا حتی جانورشناسی بخونم از فسیل شناسی هم خوشم می آد
دوس دارم برم مصر
اما رشته ای که خوندم یه رشته مهندسیه و هیچ ارتباطی به باستان شناسی نداره من رشتمو دوس دارم و انقد ایده توش دارم که بهم فرصت نمی ده برم کویرو بگردم
دوس دارم زیر نور ماه بشینم و ستاره هارو نگاه کنم و چند تا از داستانای صادق هدایت رو که از حفظم زمزمه کنم
راستی هدف ما چیه تو زندگی؟
من هیچ هدفی ندارم و اصلا بعضی وقتها شک می کنم به اینکه واقعا یه موجود زنده هستم
یه نکته دیگه
من بدون اینکه بخوام تو روابط اجتماعی همیشه نقش رئیسو پیدا می کنم اما تو این رابطه این جوری نیستم چرا؟
علاقه ای هم ندارم رئیس باشم اما فکر می کنم یه بخشی از مشکل به خاطر اینه که من اختیارمو به طور کامل دست دوستم دادم
رابطه من با دوستم خیلی با رابطه ام با بقیه فرق داره
دوستای من وضع منو نمی دونم و اگه بگم بهشون هرگز باور نمی کنن که شقایق دختری که همرو رو انگشت می چرخونه انقد مطیع باشه
چرا؟
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
راستش وقتی ویژگی ها عشقتون رو خوندم،همش اجساس میکردم شما دارید از دوست صمیمی من صجبت میکنید!اسم مستعارش رو اینجا میزارم میلاد!...
میلاد دوست من هست و حدود 25سالش هست....
میلاد زیبا رو هست..
میلاد پدر پولداری داره
میلاد شدیدا به جنس مخالف کشش داره
میلاد اگه بخواد از شن دریا هم پول در میاره
میلاد با 5 دقیقه صجبت همه رو مبهوت میکنه.
میلاد هر دختری زیبایی که میبینه میگه:به به
میلاد میگه چیزی نیست که من بهش دست پیدا نکنم
میلاد هر دختری که خواهان زیادی داره در عرض 1 هفته به اصطلاح خودش "مخ
میکنه" و به رابطه عاطفی رو به رابطه جنسی میکشونه
میلاد خیلی قویه
و................
می بینید چقدر شبیه هستند!!
شما گول 1نفر شبیه میلاد رو خوردید!،میلاد همیشه به من میگه دخترا رو باید تست کرد و بهترینش رو گلچین کرد.باید از پله های پایین به پله های بالاتر در رابطه با دختر پرید.میلاد میگه همیشه باید طرف مقابل رو به خودت وابسته کنی تا نهایت لذت رو از یک رابطه رو ببری!..
همه این ها رو میلاد شیطون به من گفته و مطمئنم عشق شما هم داره رو شما انجام میده...نمیتونم از میلاد انتقاد کنم چون خودش اینجا نیست اما نکته ای که هست ایشون این طرز فکر رو داره و به نظر 90 جامعه ایرانی ما این طرز فکر اشتباه هست.ایشون در حال شبیه سازی رابطه بی قید و بند اروپایی (که تو فرهنگ اون اصلا مشکلی نداره و اوکی هست)در ایران شبیه سازی میکنه..نمیدونم به کشور های اروپایی سفر کردید یا نه اما میلاد دوست من دوست داره دوست دختر اروپایی داشته باشه و به قول خودش یه روزی میره اروپا و اونجا با کوله باری از تجربه یکه تازی میکنه!!:310:
خواهر گلم مواظب خودت باش ...امثال میلاد ها ،هیچوقت به بی نهایتشون نمیرسند.همیشه دنبال بی نهایت هستند..بی نهایت رو نمیسازن بلکه بی نهایت رو انتخاب میکنند و امثال دختران گل:72: مثل شما رو پیدا میکنند.پس بیشتر به رابطه خودت با عشقت فکر کن و از این به بعد بیشتر مراقب خودت باش....
شما موقعیت اجتماعی خوبی داری و نباید به این راحتی خرابش کنی..
:72:
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
Cent عزیز
ممنون از راهنماییت
دوست من وضعش در این حد حاد نیست
گفتم که ایشون قصد خواستگاری هم داشته در ابتدای رابطمون اما من مخالفت کردم
و اعضای خانوادش منو دیدن و می شناسن
این شخصی که شما می گید شبیه شخصیت بارنی در سریال Hoe I met your mother هستش
که خلا عاطفی داره و به اصطلاح خود آمریکایی ها با Meaningless sex داره پرش می کنه
دوست من بزرگترین خواستش اینه که در مرکز توجه باشه
ولی متاسفانه این تفکر نادرست جامعه که می گه پسری که چندتا دوست دختر داره زرنگ تره و همین طور این باور که به مردا اجازه تنوع طلبی می ده روی دوست من تاثیر گذاشته
من می بینم که اون با وجودی که به من خیانت نکرده خیلی علاقه داره به دوستاش بگه این کارو کرده و هروقت بخواد پیش کسی پز بده می گه من کلی دوس دختر داشتم در حالی که تو 22 سالگی با من دوست شد و من اولین دوست دخترش بودم و فعلا آخرین هستم و یه بار هم که تصمیم گرفت با کس دیگه ای ازدواج کنه رابطشو به کلی با من قطع کرد در حالی که می تونست هردومونو داشته بااشه
متاسفانه اون چندتا دوست نادرست داره که بهش القا کردن که دخترا نباید احساس امنیت کنن اگه این طور بشه هیچ وقت به حرفت گوش نمی دن
خیلی از کاراش نمایشیه برای اینکه منو تو مشتش نگه داره و همین طور خیلی از حرفاش واسه اینه که بگه من خیلی خفنم
به این نتیجه رسیدم که یه مدت رابطمو باهاش کم کنم اگه واقعا منو بخواد اعتراض می کنه اگه هم نه مشخصه که نبود منو با چیز دیگه ای پر کرده
خیلی سخته این کار، نمی دونم از پسش بر می آم یا نه
و یا حتی نمی دونم اپروچ درستیه؟
چه جوری باید به خودم متکی باشم و به دیگران وابستگی نداشته باشم؟
اگه یه روز یه اتفاقی واسه دوستم بیفته فک می کنم من از ناراحتی بمیرم
متاسفانه دنیای کثیفیه
من خیلی از دوستامو می بینم که وضع بدتری از من دارن. اول برای تحریک حسادت طرف می رن با یکی دیگه رو هم می ریزن بعد وضع بدتر می شه و برای فراموش کردن قضیه چندتا دوست پسر پیدا می کنن، خوش بختانه من تحت هیچ شرایطی این کارو نمی کنم
من اعتقاد دارم خیانت دو طرفه هستش یکی از چیزایی که به من آرامش می ده همینه، وقتی من انحراف ندارم اونم نباید داشته باشه
یکی از کارای بدی که من کردم این بود که موبایل و ای میلشو بدون اجازه چک کردم
و این کار فقط به خودم ضربه زد و باعث شد انقد گریه کنم که کارم به بیمارستان بکشه
الان اون می گه تو چرا خودتو با دخترای آویزونی که مشخصه دنبال چی هستن مقایسه می کنی؟ و ناراحت می شه از اینکه من بهش اعتماد ندارم می گه اگه تو خودتو باور داشته باشی اصلا اینارو به حساب نمی آری و وقتی با مخالفت من روبرو می شه شدیدتر کارشو ادامه می ده و می گه قصدش اینه که حساسیت منو از بین ببره در حالی که این کار بدترش می کنه
خلاصه بگم اون منو دوس داره و برای من جایگاه گذاشته تو آینده و می گه ما حتما باید با هم از ایران بریم و می گه اگه اعتماد به نفستو ببری بالا حتما باهم ازدواج می کنیم - با بی اعتمادی من نسبت به خودش مشکل داره و می گه رفتارت توهین آمیزه
اما رفتاراش آزارم می ده چند ساعت که بی خیبر باشم ازش سیل فکرای منفی می آد تو مغزم
حتی تا اونجا پیش می رم که فک می کنم رابطمون مثل فیلم بیترمون می شه
بعضی وقتا تو دعواهامون تهدیدش می کنم به اینکه ازش شکایت می کنم، یا به خونواذش زنگ می زنم و ...
همینا باعث شده به گفته خودش من دیگه اون شقایق مهربون دوس داشتنی نباشم و اگه چاقو دستم بدن بکشمش!
ولی این طور نیست اینا همش یه ابزار دفاعیه
اما بعد یکی دو ساعت همه چی فراموش می شه
دوباره روز از نو روزی از نو
چه کار کنم که کنترل محبتم و همین طور عصبانیتم بیاد دستم؟
چه کار کنم که قدرمو بیشتر بدونه؟
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
بنظرمن اولین کاری باید بکنین اینه که در اسرع وقت ، این همخونه گی رو تموم کنین
وقتی اینقدر به هم نزدیکین نمی تونین درست و منطقی تصمیم بگیرین
خودتون رو از این فضای مبهم و الوده به وابستگی جدا کنین
شما بیش حد تصور در دسترس هستین !
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
شقایق جان،
این پسر در 22 سالگی با شما آشنا شده. با تعاریفی که از ایشون کردید از اون پسرهایی هست که اگر دست و پاش در رابطه با شما اینقد بسته نشده بود حداقل تا سی سالگی یه هفت-هشت- ده تایی دوست دختر عوض می کرد و حسابی بالا و پایین این روابط را می سنجید و بعد واسه زندگیش تصمیم می گرفت.
به درست و غلطش کار ندارم. ولی از این گروه است.
حالا شقایق را دارد که:
به قول دوستی، برایش مادری کند.
خانه گرمی که هر وقت خواست بهش برگرده.
شام و نهار و خدمات پس و بعد از آن.
صفر شدن هزینه های زندگیش ( اگه هزینه خانه و خوراک و ... باشماست ) یا حداقل نصف شدنش ( اگر نصف نصف می دهید )
کسی که گاه و بیگاه پول توجیبی و هزینه خوشگذرونی ( های مجازش) را می دهد.
کجا می تونست بره از خانه ی تو بهتر؟
نمی تونه از تو دل بکنه چون براش منفعت ( مادی و غیرمادی ) داری.
از طرف دیگه آدم به یه گلدون توی خونه اش هم دلبستگی پیدا می کنه و اگه موقع اسباب کشی بخواد بذارتش و بره یه کم همچین نگاش می کنه و دل دل می کنه. به هر حال چند سال باهات زندگی کرده، شام و نهار خورده، ... کم نیست. ولی برای ازدواج اصلا دلیل خوبی نیست. یه روزی تصمیم نهاییش را می گیره. اگر به این با هم بودن ادامه بدید قطعا با شما ازدواج نمی کنه یا اگر ازدواج کنه فقط از روی دلسوزی و عذاب وجدان است که نتیجه اش را خودت می دونی.
اما اگر الان جدا بشید ... شاید بره یه دو سه سالی گشت هاش را بزنه، جوونیش را بکنه، با به قول خودتون فاح .. و غیرفا ... دوست بشه و سبک سنگین کنه و بعد شاید موقع ازدواج برگرده و به گزینه تو فکر کنه. اون موقع دیگه به دلیل مجبور بودن انتخابت نمی کنه. به خاطر همه شناختی که ازت داره. اون موقع دیگه گزینه دلسوزی اثرش کمرنگ می شه و شاید اگه به نتیجه مثبت برسه زندگی بهتری داشته باشید.
خارپشت پسر هست و از دید مردها برات نوشته. نظرش را دوباره بخون. شاید اونطرف قضیه را بهتر از ما خانمها می بینه.
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
شقايق عزيزم... گفتني ها با تو بسيار دارم و روحيه ات براي من اشناست...
دختر گل! دقيقا قضيه تو از اونجا آب مي خوره كه در كودكي باهات بد رفتار شده... پارميدا خيلي خوب بهت تشخيص داد و من هم روش تاكيد مي كنم... مشكل دست كم گرفتن خودت، نديدن ارزش ها و خوبي هاي خودت، وابستگي بيش از حدت، تلاش براي راضي نگه داشتن اينو اون و پايين بودن اعتماد بنفست در تو بيداد مي كنه!
راستش تعجب مي كنم! دختري كه دانشگاه شريف درس خونده معدل بالا بوده در 25 سالگي داره دكترا مي گيره صحبتهاش مثل يك دختر 14 ساله است كه عاشق پسر همسايه اشون شده(IQ بالا لزوما به معناي داشتن EQ بالا نيست)...اين نشون مي ده تو تا الان كه به اين سن رسيدي اصلا روي مهارتهاي فردي، شناخت خود و غذا دادن به روح و روانت هيييچچچ كاري نكردي! زندگي با دوست پسرت هم به اين مساله دامن زده و همه وقت آزادت رو براي فكر كردن روي خودت ازت گرفته...
تو راست ميگي...نمي توني كات كني چون با اين روحيه و در اين شرايط برات محال ممكنه!
براي تو واجبترين كار ممكن در اسرع وقت اينه كه خودت رو بصورت اورژانسي بشناسي و درمان كني... بهت تاكيد مي كنم اين شناختن تو نبايد براي بدست آوردن دوست پسرت باشه بلكه فقط و فقط براي پيدا كردن من واقعي خودت بايد انجام بشه...
اينكه در 17 سالگي با صحبتهاي يه روانپزشك انقدر متحول شدي خيلي عاليه و نشون ميده دختر حرف گوش كني هستي.در مرحله اول سريعا از دوست پسرت فاصله بگير و در اسرع وقت تحت نظر يك مشاور خبره قرار بگير تا قدم به قدم اين حالتهات درمان بشه...
هر قدمي كه برداري و هر پله اي كه بري بالاتر و خودتو پيدا كني حرفهاي بچه هاي اينجا رو بيشتر متوجه ميشي و وضعيت اسفناك خودت در اين رابطه بهتر متوجه ميشي...اونوقت خودت براي دوري كردن از اون پسر پيشقدم ميشي و با خودت ميگي اي واااي! اين من بودم كه اينطوري بودم؟؟ باورم نميشه!!:163:
برو هرچه سريعتر يك روانشناس خوب پيدا كن مرتب ازش وقت بگير برو پيشش... روي مطالعات شخصي ات اصلا حسابي باز نكن چون با روحيه اي كه از تو ديدم فايده نداره...بايد اقدام جدي تري انجام بدي...وگرنه متاسفانه بايد بگم بزودي به بيماري افسردگي مبتلا مي شي(نمونه اش رو قبلا ديدم)
يك يا علي بگو و همت كن!
شقايق در خطره!!
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
می شه یه یه روانپزشک خوب به من معرفی کنید؟
خودم یه صدای گریه روحمو می شنوم
شقایق از دست من ناراحته
بعضی وقتا برام آرزوی مرگ می کنه
نیت می کنم به شقایق برسم به خاطر خودش نه به خاطر کس دیگه ای
شقایق لطفا منو دوست داشته باش