RE: متأهلم. به یکی علاقه مند شدم چیکار کنم؟
من نمی دونم شما آقایون آخه چرااااااااااااااااااااااا اا اینقدر بی مهر و وفایید؟ فکرش رو بکنید وقتی شما عاشق زندگی تون باشید متوجه بشین همسرتون عاشق یه مرد بهتر از شما شده . فقط لحظه فکرش رو بکنید !!!!!!! عاشقی بعد از ازدواج فقط هوسرانیه ٰ زیاده خواهیه و بی بندباری .احساستون رو دفن کنید اگر می خواهید فاجعه نشه
RE: متأهلم. به یکی علاقه مند شدم چیکار کنم؟
سلام
شما وهمسرتون چندسالتونه؟ بچه هم دارین یا نه؟
چطورباهم آشنا شدین؟
همسرتون شاغل هست یا نه؟
چه چیزی توی اون خانوم دیدین که جذبش شدین؟
RE: متأهلم. به یکی علاقه مند شدم چیکار کنم؟
سلام به همه دوستان واقعا ممنونم از پاسخ های خوبتون اما بازم من قانع نشدم در ضمن دقت کنید من نگفتم رابطه خاصی بین ما وجود داره که میگید تمومش کنم اتفاقا نهایت حرفمون شاید 10 جمله هم نشه در روز یا دوستی گفته احساساتت رو دفن کن مگه الان دارم چیکار می کنم؟ همش می ریزم تو خودم اعصابم خورد شده می بینمش بدم نمی بینمش بدتر
رهای گرامی من که نخواستم اینطوری بشه تا حالا هم که بر خلاف تعهدم عمل نکردم که شما اینطوری میگید
پارمیدای گرامی فکر نکنم سوالتون دردی رو دوا کنه اما ما زیر سی سالیم بچه نداریم همسرم دانشجوه جواب سوال آخرتون رو هم قبلا دادم همه چیز از ظاهر گرفته تا اخلاق
دوستان دقت کنین قرار نیست اتفاق حادی بیافته که این طوری شلوغش کردین اصلا هم به چیزی مثل ازدواج با این خانم فکر نمی کنم شاید سوالم رو درست نپرسیدم:
فرض کنید به یکی علاقه مندید که می دونید بی نتیجه اس چه کاری انجام میدید که این علاقه آزارتون نده؟
فقط نگید فراموشش کن که واقعا از توانم خارج
RE: متأهلم. به یکی علاقه مند شدم چیکار کنم؟
فقط به عنوان یک زن که خودش شوهری مثل شما داره میتونم بگم نکنید با ما این بازی نکنید اگر ما هم حتی دوستی ساده تر و پاکتر از اینها داشته باشیم شما قبول میکنید اگر جذب همه چی ان زن شدید پس چرا زنتان طلاق نمیدید اگر زنتان دوست دارید چرا دنبال این حرفهایید فکر این کنید که خانمتان با دلی مملو از عشق و اعتماد داره میجنگه درس میخونه انوقط شما وقتی که متعلق به ان...... با عذاب وجدانتان چکار میکنید الا رابطه اتان کم مطمئن باشید فردا بیشتر و پررنگتر میشه من برای خانمتان متاسفم
RE: متأهلم. به یکی علاقه مند شدم چیکار کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط dosti
دوستان دقت کنین قرار نیست اتفاق حادی بیافته که این طوری شلوغش کردین اصلا هم به چیزی مثل ازدواج با این خانم فکر نمی کنم شاید سوالم رو درست نپرسیدم:
فرض کنید به یکی علاقه مندید که می دونید بی نتیجه اس چه کاری انجام میدید که این علاقه آزارتون نده؟
فقط نگید فراموشش کن که واقعا از توانم خارج
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شب نم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط dosti
شما دلیل منطقی بگید که چرا باید فراموشش کنم؟
دلیلی مهم تر از اینکه شما جای دیگه و به کسی دیگه ای تعهد دارید؟
دوست گرامی، بهترین کاری که می تونید بکنید قطع ارتباط با این خانم است.
باید نبینیدشون. اگر ارتباط تلفنی، اینترنتی، مجازی، حقیقی ... دارید باید قطعش کنید. سخته، اما شدنی است.
[rl]
چرا نباید فراموشش کنید؟
RE: متأهلم. به یکی علاقه مند شدم چیکار کنم؟
میگم داداش! شما اصلا پست شماره 5 منو خوندی؟؟؟؟ جواب سوالت همونجا هستا! می خوای تلاش کنی صورت مساله رو پاک کنی نمی شه دیگه برادر! باید توقعات خودتو از زندگی بازبینی کنی و با همسرت در این موارد بیشتر اختلاط کنی...هرکی هرچی مینویسه شما بهش میگی "ممنون از راهنماییتون اما..." و این دور باطل ادامه داره...
RE: متأهلم. به یکی علاقه مند شدم چیکار کنم؟
بالاخره شما دلت ميخواد استارت فراموش كردن اين خانم و جذابيت هاش متعددش رو بزني يا نه؟
اگه اره كه شروع كنيم به صحبت درباره تكنيك هاي رهايي
اگه نه كه هيچ.
RE: متأهلم. به یکی علاقه مند شدم چیکار کنم؟
چیزی که من خیلی دوست داشتم بدونم نحوه آشنایی شما وهمسرتون بود که جواب ندادین می خواستم بدونم قبل ازاینکه با همسرتون ازدواج کنین عاشقش بودین یا نه؟
دوست عزیز کسی شما رو بخاطر عاشق شدن سرزنش نمی کنه ولی وقتی ما به کسی متعهد می شویم باید بتونیم ترمزی برای این عاشق شدنهای گاه وبیگاه خودمون داشته باشیم تا بتونیم درکنار همسرمون زندگی پایدار وبدون مشکلی داشته باشیم. وبه نظر من بهترین ترمز، آشنایی با سازوکار عشق وعاشقی است. اگه این آگاهی رو تو این موضوع وارد کنیم می تونیم بدون آسیب رساندن به خودمون ویا دیگران درسهای این مشکل به ظاهرلاینحل رو بگیریم ونه تنها سردرگم نشیم بلکه رشد کنیم و درپله بالاتری از آگاهی بایستیم . یعنی تو می تونی به این مسئله بوجود اومده به عنوان موهبتی برای شناخت خودت استفاده کنی بدون اینکه به اون خانم نزدیک بشی یا بیشتر از این فکرت رو درگیر اون شخص کنی. اگر اهل مطالعه هستی دوست دارم با بحث فرافکنی بیشتر آشنا بشی.
بوبن تو کتابش نوشته:"وقتی عاشق می شویم می کوشیم خطوط گمشده ی چهره ی خویش را در سیمای معشوقمان پیدا کنیم...امید یافتن این خطوط گمشده هرگز زوال نمی پذیرد."
یونگ هم میگه :آن دسته از خصوصیات اخلاقی شما که بی توجه مانده اند رشد نکرده اند و قابل قبول نیستند هرگز از وجودتان پاک نمی شوند بلکه فقط مانند سایه ای در گوشه های تاریک شخصیت شما انباشته میگردند و تولید انرژی می کنند تا وقتی که فرصتی برای عیان و آشکار شدن بیابند.
اگر این سایه ها مدت زیادی پنهان باقی بمانند خود را به شکل فرافکنی نمودار می سازند.
آنچه علاج فرافکنی را تا این حد مشکل می سازد نا خود آگاه انجام گرفتن آن است .
وقتی میگوییم فرافکنی روشی نا خود آگاه است به این معنی است که واقعا نا خود آگاه انجام میگیرد . یعنی از کنترل آگاهانه ما خارج است.
مثل اینکه یه خورده کتابی شد. به زبان ساده و شیرین پارسی! فرافکنی بحث جالبیه که توی زندگی خیلی قابل لمسه و برخورد زیادی هم باهاش داریم. طبق نظریه یونگ اگه ذهن رو به دو قسمت تقسیم کنیم به دو بخش خوداگاه و ناخوداگاه می رسیم. بخش خوداگاه شامل چیزهای بیرونی ماست که افراد ما رو با اونها می شناسند و یا در واقع شخصیت ظاهری. مثلا من (نوعی) رو با خصوصیاتی از قبیل لجباز، کله شق، پولدوست، خوش اخلاق، بداخلاق، بدطینت و الی اخر می شناسند. پس بخش خوداگاه شامل خصوصیات ظاهری می شه.
اما بخش ناخوداگاه شامل خصوصیاتی در ما هست که تا حالا فرصت رشد پیدا نکرده و در این بخش مدفون هست. این خصوصیات می تونه شامل موردهای مثبت یا منفی باشه.
مبحث فرافکنی مربوط به بخش ناخوداگاه است، یعنی دیدن خصوصیات سرکوب شده خودمون (مثبت یا منفی) در دیگران. بذارید ساده تر بگم. مثلا من توی زندگی خودم افرادی با معلومات عمومی بالا رو خیلی دوست دارم. اگه بخوایم از دید یونگ به این قضیه نگاه کنیم به خاطر اینه که من این بخش رو در وجود خودم دارم ولی چون این بخش رو به سطح آگاهیم نرسوندم از اینکه می بینم دیگران این بخش رو زندگی می کنند لذت می برم. به این می گن فرافکنی مثبت. حالا به اطرافیانتون نگاه کنید و ببینید چه بخشهایی از زندگی و خصوصیات اونها هست که تحسین شما رو باعث می شه. اونها رو لیست کنید و مطمئن باشید که چیزیه که خودتون هم توانائی رسیدن به اون رو دارید. البته باید به یه نکته کوچولو توجه کنید. فرض کنید شما کسی رو توی یه رشته خاص تحسین می کنید، مثلا ون گوک در رشته نقاشی، اینجا ممکنه استعداد شما در رشته نقاشی نباشه و شما در رشته هنری دیگه ای استعداد نشون بدید. پس باید بگردید و رشته ای که خودتون توش استعداد دارید رو پیدا کنید. یعنی ممکنه پشت این تحسین شما هنر دیگه ای سرکوب شده باشه که شما با دیدن این نقاش که داره هنرش رو زندگی می کنه، به یاد بخش هنری سرکوب شده خودتون می افتید.
حالا با این توضیح مختصری که در مورد فرافکنی مثبت دادم به نظرتون فرافکنی مثبت رابطه ای با عاشق شدن داره؟ شماها عاشق چه افرادی می شید؟ چه خصوصیاتی باعث می شه که جذب افراد خاصی بشید و شیفته وار به دنبالشون علارغم توصیه های اطرافیانتون برید؟ ببینید روی چه خصوصیاتی فرافکنی مثبت می کنید؟ اما سوال مهم تر حالا چی می شه که با وجود دوست داشتن، بعد از مدتی دیگه زیاد فرد مورد نظر رو دوست ندارید و حتی به حالت تنفر می رسید؟! ایا فرافکنی مثبت تمام شده؟
نه ولی شما در این مرحله به فرافکنی منفی رسیدید...
اگه به این مبحث علاقمندشدی پیشنهاد می کنم برای شروع کتابهای یا رپنهان نوشته یونگ، نيمه تاريک وجود نوشته دبی فورد و روانشناسی کمال نوشته دکتر دوآن شولتس رو مطالعه کنی. کمکت می کنه از این برزخی که توش هستی نجات پیدا کنی. اگر سوالی بود بیا اینجا مطرح کن تا مشاوران ودوستان سایت راهنماییت کنن.
RE: متأهلم. به یکی علاقه مند شدم چیکار کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط dosti
سلام به همه دوستان واقعا ممنونم از پاسخ های خوبتون اما بازم من قانع نشدم در ضمن دقت کنید من نگفتم رابطه خاصی بین ما وجود داره که میگید تمومش کنم اتفاقا نهایت حرفمون شاید 10 جمله هم نشه در روز یا دوستی گفته احساساتت رو دفن کن مگه الان دارم چیکار می کنم؟ همش می ریزم تو خودم اعصابم خورد شده می بینمش بدم نمی بینمش بدتر
رهای گرامی من که نخواستم اینطوری بشه تا حالا هم که بر خلاف تعهدم عمل نکردم که شما اینطوری میگید
پارمیدای گرامی فکر نکنم سوالتون دردی رو دوا کنه اما ما زیر سی سالیم بچه نداریم همسرم دانشجوه جواب سوال آخرتون رو هم قبلا دادم همه چیز از ظاهر گرفته تا اخلاق
دوستان دقت کنین قرار نیست اتفاق حادی بیافته که این طوری شلوغش کردین اصلا هم به چیزی مثل ازدواج با این خانم فکر نمی کنم شاید سوالم رو درست نپرسیدم:
فرض کنید به یکی علاقه مندید که می دونید بی نتیجه اس چه کاری انجام میدید که این علاقه آزارتون نده؟
فقط نگید فراموشش کن که واقعا از توانم خارج
دقیقا با سرافراز موافقم!اصلا پست ها رو خوندید؟
1.متاهلی،2.با خانمت مشکلی خاصی نداری،3.از زندگیت راضی هستی ،4.می دونی به این خانم نمی رسی،. ......4 دلیل واضح برای غیر منطقی بودن و بی فرجام بودن این رابطه داری ......
با این وضعیت که شما با همسرت مشکل خاصی نداری و با اون خانم هم ارتباط خاصی نداری ....
با این شرایط کنونی این همه احساست درگیره اونه ،خوب این اتفاق حادیه با توجه به شرایط زندگی شما!
چون نه دچار شکست عاطفی هستی نه مشکل خاص دیگه ای....
حالا فرض کن سر مسائل کوچیک و روزمره به مشکل بخوری با همسرت یا روابطت با این خانم بیشتر شه ...اون وقت اتفاق حادتری رخ می ده ...
اتفاق حاد الانت اینکه اون توجه ای که100 درصد باید معطوف به همسرت باشه ،به کس دیگه ای داری نشون می دی .شاید از نظر تو حاد نباشه ولی از نظر همسرت هست..
وقتی می بینه مثل سابق بهش توجه نداری،تو خودت هستی،بی جهت باهاش بد رفتاری می کنی و هزار تا چیز دیگه که پیامد این احساساتیه که به اون خانم داری(مگه میشه ذهن ادم درگیر باشه ولی رفتارش هیچ تغییری نکنه!!!پس صد در صد شما اون مرد سابق برای همسرت نیستی و نمی تونی باشی ) و همسرت هم این تغییرات رو می فهمه و باهم دچار مشکل می شید ...
میگی الانم من زیر تعهدم نزدم
اگر همسرت به فردی علاقه مند بود بهش فکر می کرد به همه چیزش علاقه مند بود ،ظاهرش اخلاقش همه چیزش،
این علاقه انقدر براش معضل ایجاد کرده بود که به مشاوره پناه می اورد..
انقدر از این علاقه تاثیر گرفته بود که حرف 10 -15 نفری که بهش می گن ..فراموشش کن قانعش نمی کرد....بازم فکر می کردی همسرت به تو متعهد مونده؟
تعهد فقط عملی و ظاهری نیست ما تو ذهنمون هم قادر هستیم به راحتی زیر تعهدمون بزنیم و خیانت ذهنی کنیم ..
حالا تا کی این تعهد شکنی ذهنی در حد ذهن باقی می مونه و پیشرفت نمی کنه بستگی به خود شخص داره که چقدر قوی و منطقی ..
چه قدر برای خودش باورهاش باید و نباید هاش ،ارزش قائله....
مطمئن باش تعهد شکنی ذهنی هیچ وقت در وضعیت ثابتی نمی مونه یا این هوس از سرت می افته یا قید همه چیز رو می زنی و عملیش می کنی ....
در مورد سوال آخرت
احتیاجی نیست فرض کنم منم در حقیقت به ی نفر علاقه مند شدم که می دونم نتیجه خاصی هم نداره ........از نظر احساسی تو وضعیت بحرانی هستم ...
ولی این توان رو در خودم می بینم که خودم رو نجات بدم و این احساس رو کنترل کنم و از چاله تو چاه نیفتم .
اگر توان این کار رو نداری ناچاری زجر بکشی و آزار ببینی راه حل دیگه ای نداری.انسان های ناتوان و ضعیف راهی جز ،ازار دیدن و تحمل شرایط ای که خودشون مسبب ایجادش هستند و ندارن ...
RE: متأهلم. به یکی علاقه مند شدم چیکار کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط dosti
شما دلیل منطقی بگید که چرا باید فراموشش کنم؟
شما یه دلیل منطقی بیار که چرا نباید فراموشش کنی؟
برادر من دلیل واضحتر ازاینکه باعث شده از نظر روحی انقد به هم بریزی و مشکلت به حدی شده که اومدی اینجا تاپیک باز کردی.
نیاز نیست که هی به خودت بگی میخوام فراموشش کنم.برو ببین زندگیت چه مشکلی داره که باعث شده به سمت یکی دیگه بری.
اگه هم نه..نمیخوای تو زندگیت کند و کاو کنی معنیش اینه که یا مشکلات زندگیت انقد برات ازار دهنده است که ترجیح میدی صورت مسئله رو پاک کنی تا اینکه حلش کنی یا هوس در تو انقد قوی شده که چشم و گوش منطقت رو بسته و تو رو به هر سمتی میخواد میکشونه.
یعنی تو یا با مشکلات زندگیت داری کلنجار میری یا با هوس.
اگه مشکلات زندگیته که ده بار همه راهشو بهت گفتن.اگه هوسه،این هوست مانع بیخیال شدنت میشه یعنی هی بهت میگه فراموشش نکن بذار حداقل ببینیش،گاهی بهش فکر کنی و...یعنی اروم اروم داره تو رو وارد یه رابطه غلط میکنه
اما جای امیدواری اینجاست که تو ناراحتی یعنی با این حست داری کلنجار میری اما هنوز از پسش بر نیومدی