-
RE: بعد از طلاق
بگو چطوری آشنا شدی، کجا ها مشکل داشتید، چند سالت هست اون چند سالش بود، بچه داری یانه، از مشکلاتت بگو ، بعد جطور شد که تموم شد. الان موقعیتت چطوریه تنها زندگی می کنی یا با خانواده، درآمد داری یا نه؟ از چی بیشتر اذیت میشی؟ تنهایی؟ انگ مطلقه؟ چی بیشتر ناراحتت می کنه خاطرات گذشته؟ داستان زندگیتو بگو ( البته در صورت تمایل )
-
RE: بعد از طلاق
ببین، این جوری که بچه ها نمی تونن به شما کمک کنن، سوالهایی که دوستان کردن رو جواب بدین، یه مقدار بیشتر از روحیاتتون بگین، تا بشه فهمید در چه زمینه ای باید راهنمایی کرد،
دوستان خوبی توی همدردی هست و مطمئن باشین تنهاتون نمی ذارن دوست گرامی:72:
-
RE: بعد از طلاق
دوست گلم سلام
عزیز دل من نمی دونم شما شرایط ظاهری،مالی ،خانوادگی و فرهنگیت چه طوره چون همه ی اینا در داشتن یک زندگی خوب یا بد بعد از طلاق دخیل هستند...خوب من فکر می کنم که اشتباهت اینه که فکر می کنی زندگیت بر سر یک سو تفاهم از هم پاشیده...به نظر من اون زندگی که به جدایی می رسه خیلی وقت بوده یک جای کارش می لنگیده....و فکر نکن فقط بر سر یک اتفاق یا سو تفاهم زندگیت رو از دست دادی چون اگر وابستگی وجود داشت و این زندگی زیرساخت های محکمی داشت از اون مشکل هم سر بلند بیرون می اومدی...گاهی وقتا زندگی ها از درون پوسیده و با کوچکترین تلنگری از هم می پاشه...
شما هرموقع بخوای می تونی پسرت رو ببینی و پسرت حمایت هر دو شما رو داره...نمی دونم چقدر احتمال بازگشت به اون زندگی رو می دی چون شما یک فرزند رو به عنوان پل ارتباطی داری...اما مهمترین مرحله در بهبودی بعد از طلاق اینه که باور کنی همه چیز تموم شده...می دونی دوست عزیز ما همه به این دنیا می ایم که سالیانی رو زندگی کنیم و بعد یک روز بمیریم اما در واقع ما روزی هزار مرتبه و هرروز می میریم تا آیا یک روز بتونیم درست حسابی زندگی کتیم...
شما طعم شیریم مادر بودن رو حس کردی و فرزند داری...شاید امثال من باز هم باید به ازدواج مجدد فکر کنن چون فرزند داشتن و مادر بودن رو دوست دارن اما تو فرزند داری و این یعنی خیلی !:104:
آیا فقط شوهرت به زندگی تو معنا می داد؟ تو بدون شوهرت چیزی نیستی؟ آیا شوهرت اکسیژن است که اگر نباشد زندگی هم نیست؟ یا 6 ملیارد مردمی که روی کره ی زمین شوهر تو را ندارند مرده اند؟
باید خوش بود...این زندگی چه تو ناراحت باشی و چه خوشحال می گذرد پس بهتر است به شادی بگذرد...از خودت مراقبت کن...ورزش کن...کلی دوست پیدا کن...بیا همدردی ببین مردم چه دردهایی دارند که درد تو در میانش گم است...ببین کسانی که روزی هزار بار آرزو می کنند جدا بشوند اما نه پشتوانه دارند و نه خانه ی پدری که درش را بزنند...و خدارا شگر کن که هر چه می کشیم از ناشکریست...از نق زدن هاست...خوب می شوی...باور کن...تو نه اولین زنی هستی که جدا می شوی و نه آخرینش...به خودت بگو درست است که 34 سال داری و یک زندگی از دست دادی اما می شود دوباره عاشق بود می شود دوباره یک زندگی ساخت...چه کسی گفته سهم تو از مردهای روی زمین فقط شوهرت بود؟ یا فقط یک شانس داشتی که زندگی بسازی که خراب شد...قضاوت های دیگران برایت مهم نباشد و هر کاری می توانی برای خوشحالی خودت بکن...کنار ادمهای غرغرو نشین...از آدمهایی که دائم آه و ناله می کنند و برایت دلسوزی فاصله بگیر...باید روابطتت را گسترش بدهی...دوستان تازه آدمهای تازه تفریح های تازه ...نمی گویم ادامه تحصیل بده یا برو سر کار! نه! با خودت حال کن از خودت کمتر کار بکش و در خانه نمان...سعی کن تنها نمانی و دور و برت همیشه شلوغ باشد...ارتباطتت را با شوهرت کامل قطع کن و سعی کن نه سراغ بگیری از پسرت نه چیز دیگر...الان فقط باید بپذیری اگر راه برگشتی نیست و همه چیز تمام شده باید فرصت های تازه خلق کنی برای یک شروع دیگر...یک اتفاق یک ملاقات و یک عشق دیگر...:72:
-
RE: بعد از طلاق
سلام ... اول از همه خوش اومدی :72:
توصیه دوستان واقعا به جا بود .... اگه راه برگشتی نیست زندگی رو از نو بساز ...
اگه مطمن هستی که فقط یک سو تفاهم کوچیک بوده و شوهرت رو تا این حد دوست داری پس زندگی رو نه از خودت و نه از فرزندت زیر سایه پدر و مادر دریغ نکن
خلاصه اینکه ... صبر بهترین احترام به حکمت خداست و خدا هیچ احترامی رو بدون پاسخ نمیذاره
-
RE: بعد از طلاق
:302::302::302::302:چند درصد از آدما بعد از طلاق پشیمون می شن و اگر هم پشیمون شن آیا میان بگن پشیمونیم ؟من خیلی به همسرم وابسته هستم احساس میکنم طلاق را هرگز باور نمی کنم توی دفتر خونه اونقدر جفتمون غمگین و با بغض به هم چسبیده بودیم که دفتر خونه ایه مونده بود چرا داریم از هم جدا می شیم
-
RE: بعد از طلاق
دختر خوب تو اینقدر تلگرافی حرف می زنی که ما الان گیج شدیم این وسط باید چکار کنیم!!!!! سوالات هیچکی رم جواب نمی دی ......
الان ما تکلیفمون چیه ؟؟؟ باید در مورد چی نظر بدیم ؟؟؟
-
RE: بعد از طلاق
سابینا جان قبلا" نوشتم که 34 سالمه و همسرم 5 سال از من بزرگتره و یک پسر 5 ساله دارم من واقعا " همسرمو دوست دارم الان تو خونه پدریم زندگی می کنم و تقریبا" مستقلم اما خانوادم سعی می کنن منو تنها نذارن من به خاطر خواست همسرم استعفا دادم و الان بیکارم اما حتی استعفای من هم مشکلی رو حل نکرد و ما جدا شدیم راستش ذاستان زندگیم خیلی مفصله نمی دونم از کجاش بگم من یکی از مدیران ارشد یک شرکت معروف بودم اما روزی که این پستو گرفتم (2 سال پیش) به دلایل شناختی که ازش داشتم و حس او که فکر میکرد کارمو به زندگی ترجیح می دم نگفتم که مدیر هستم و در خونه خیلی خودمو به کارم بی تفاوت نشون می دادم در حالی که فشار کارم زیاد بود و این فشارو تحمل می کردم و به روی خودم نمی اوردم اما اشتباه اصلی من صحبت با یکی از همکارام از چند ماه پیش بود و ارتباط تلفنی ما با هم زیاد شد همسرم وقتی موضوع را فهمید باور نکرد که ارتباط ما فقط تلفنی بوده و یه پا وایساد که جدا شیم همه این اتفاقا در طی 20 روز اتفاق افتاد و من هنوز باورم نمیشه که در طی چند روز من همه چیموز دست دادم
f_z عزیز راست میگی راستش من حالم خیلی بده و به توصیه یکی از دوستام اینجا اومدم هنوز خودم تو شوکم باور ندارم در عرض چند روز همه چیمو از دست دادم زندگیم بچم کارم ... خیلی سخته سعی میکنم تمرکز کنم و سوالها جواب بدم تا بتونم از کمک دوستان استفاده کنم
-
RE: بعد از طلاق
آنی عزیزم
شرایط طلاق منم یه جاهاییش شبیه شماست .الان توی شرایطی نیستی که کسی بخواد تو رو سرزنش کنه ولی اگه اینقدر که الان میگی به شوهرت وابسته بودی و هستی و اگه اونو همیشه توی این 10 سال زندگیت همراه خودت داشتی ارتباط با یه شخص ثالث چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حتی تلفنی...
و حالا هم که تا این حد جسارت داشتی چرا اینقدر خودت رو باختی؟؟؟؟!!! چرا پسرت رو از خودت دور نگر داشتی؟؟؟ اون که مسول اشتباهات تو یا پدرش نیست..
عزیزم نگران نباش ..حالا که این اتفاق افتاده و تقریبا الان کاریش نمیشه کرد یا اقلا الان زمان جبران نیست ...یه مقدار بذار زمان بگذره و هم تو و هم شوهرت به خودتون و زندگیتون و اشتباهاتون توی تنهایی فکر کنید .اگه خدا بخواد همه چی اصلاح میشه ..
برای کارت نگران نباش .تو تجربه کاری خوی داری و می تونی هر زمان که اراده کنی بازم شروع کنی .هر چیزی رو می تونی بازم شروع کنی .از خدا بخواه بهت کمک کنه و صبور باش ..پسرت رو از خودت دور نکن ..بودن با اون بهت آرامش میده ..
-
RE: بعد از طلاق
آره هزار بار به خاطر این اشتباه خودمو سرزنش کردم اما فایده ای نداره همسرم ظاهرا" حالش خوبه و به من هم میگه سعی کن به خودت مسلط باشی میگه باید واقعیت پذیر باشیم که زندگیمون تموم شده و با این حرفا منو آتیش می زنه من خیلی اصرار کردم که جبران کنم اما گفت دیگه نمی تونه بهم اعتماد کنه و راهی جز جدا شدن وجود نداره
-
RE: بعد از طلاق
عصر جمعه است و من بدتر از دیروزم راستش دوستای خوبم من هی دارم بدتر می شم که بهتر نمی شم واقعا" من چطور میتونم اعتماد از دسته رفته همسرمو برگردونم ؟برا زندگیم چیکار می تونم بکنم ؟باید بشینم و بپذیرم همه چی تموم شده؟؟؟؟؟