RE: دودلی و نداشتن اشتیاق در انتخاب همسر به علت رابطه دوستی
دوست عزیز سلام
1- من احساس می کنم شما در این رابطه نقطه ی کشف نشده ی دیگری نداری...تو به نیازهای جنسی ات رسیدی...امتحان کردی...حالا 4 سال گذشته و دیگر این خانوم برای شما جنس دست خورده ای شده که خیلی جذابیت هایش را از دست داده...تمایلاتت نسبت به این خانوم فروکش کرده و رابطه رنگ تکرار گرفته...
2- عواقب این رابطه؟ شاید بعد از گذشتن 4 سال اثبات اینکه چه کسی بکارت ایشان را از بین برده کاری غیر ممکن باشد ...پس از لخاظ عواقب قانونی بعد از مشورت با یک مشاور حقوقی می توانید مطمئن شوید...
3- بعد از ازدواج پشیمان می شوی؟ 100 در 100
با کسی که می خواهیم با او ازدواج کنیم نباید رابطه جنسی داشته باشیم که این ریشه ی خیلی بد گمانی و اعتماد نداشتن ها و ایجاد محدودیت ها و کلی سوال های بی جواب خواهد بود...
4- مقصر کیست؟ من فکر می کنم شروع یک رابطه ی جنسی با رضایت یک خانوم است...من فکر می کنم ایشون انسانی نیست که به اصول اخلاقی پایبند باشه...انسان خویشتن داری نیست...و کسی که اینقدر زود افسار امیالش از دستش در می رود ....شاید اگر شما به وعده ازدواج رفته بودی جلو...نامزد بودی می شد گفت ایشان شما رو همسر آیندش می دیده ....اما حرفی از ازدواج هم در میان نیوده...
این همه دروغ؟...خودش را زن شوهر دار معرفی کرده...بعد کسی که قربانی تجاوز شده و....ایشان یک روده ی راست در شکمش نیست! اینها همه توجیه است برای اینکه نگوید من آدم لاقیدی هستم!
5- و اما شما....نقش قربانی بازی کردن و یک پسر پاستوریزه که در چنگ حیله های این دختر اسیر شده اصلا به شما نمی آید...پسر 20 ساله که نیستید دوست عزیز ...مرد 28 ساله اید! شما هم به اصول اخلاقی پایبند نبودید به اندازه ی همون خانوم...خودتون رو تبرئه نکنید و اشتباهات خودتون رو بپذیرید...به هیچ وجه نمی شه گفت شما پاک بودین و ایشون ناپاک...هر دو شما از یک جنسید...
6- ازدواج بکنید یا نه؟
به هرحال ازدواج هم بکنید فکر نمی کنم دوامی داشته باشد...من با چنین ازدواجی مخالفم ...شما خودت هم تمایلی به ازدواج نداری...یک کمکی می خواهی که خودت را بکشی بیرون...و با خودت درگیری...هر دو مقصرید...شما استفاده ات را از این خانوم کردی او هم اجازه اش را داده هر دو مقصرید....
7- به یک مشاور حضوری مراجعه کنید
RE: دودلی و نداشتن اشتیاق در انتخاب همسر به علت رابطه دوستی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryamp
دوست عزیز سلام
1- من احساس می کنم شما در این رابطه نقطه ی کشف نشده ی دیگری نداری...تو به نیازهای جنسی ات رسیدی...امتحان کردی...حالا 4 سال گذشته و دیگر این خانوم برای شما جنس دست خورده ای شده که خیلی جذابیت هایش را از دست داده...تمایلاتت نسبت به این خانوم فروکش کرده و رابطه رنگ تکرار گرفته...
2- عواقب این رابطه؟ شاید بعد از گذشتن 4 سال اثبات اینکه چه کسی بکارت ایشان را از بین برده کاری غیر ممکن باشد ...پس از لخاظ عواقب قانونی بعد از مشورت با یک مشاور حقوقی می توانید مطمئن شوید...
3- بعد از ازدواج پشیمان می شوی؟ 100 در 100
با کسی که می خواهیم با او ازدواج کنیم نباید رابطه جنسی داشته باشیم که این ریشه ی خیلی بد گمانی و اعتماد نداشتن ها و ایجاد محدودیت ها و کلی سوال های بی جواب خواهد بود...
4- مقصر کیست؟ من فکر می کنم شروع یک رابطه ی جنسی با رضایت یک خانوم است...من فکر می کنم ایشون انسانی نیست که به اصول اخلاقی پایبند باشه...انسان خویشتن داری نیست...و کسی که اینقدر زود افسار امیالش از دستش در می رود ....شاید اگر شما به وعده ازدواج رفته بودی جلو...نامزد بودی می شد گفت ایشان شما رو همسر آیندش می دیده ....اما حرفی از ازدواج هم در میان نیوده...
این همه دروغ؟...خودش را زن شوهر دار معرفی کرده...بعد کسی که قربانی تجاوز شده و....ایشان یک روده ی راست در شکمش نیست! اینها همه توجیه است برای اینکه نگوید من آدم لاقیدی هستم!
5- و اما شما....نقش قربانی بازی کردن و یک پسر پاستوریزه که در چنگ حیله های این دختر اسیر شده اصلا به شما نمی آید...پسر 20 ساله که نیستید دوست عزیز ...مرد 28 ساله اید! شما هم به اصول اخلاقی پایبند نبودید به اندازه ی همون خانوم...خودتون رو تبرئه نکنید و اشتباهات خودتون رو بپذیرید...به هیچ وجه نمی شه گفت شما پاک بودین و ایشون ناپاک...هر دو شما از یک جنسید...
6- ازدواج بکنید یا نه؟
به هرحال ازدواج هم بکنید فکر نمی کنم دوامی داشته باشد...من با چنین ازدواجی مخالفم ...شما خودت هم تمایلی به ازدواج نداری...یک کمکی می خواهی که خودت را بکشی بیرون...و با خودت درگیری...هر دو مقصرید...شما استفاده ات را از این خانوم کردی او هم اجازه اش را داده هر دو مقصرید....
7- به یک مشاور حضوری مراجعه کنید
سلام خانم 'maryamp'
تا الان از اینکه فقط خانم آنی پست میزدن و سعی میکردن منو راهنمایی کنن یکم ناراحت بودم چون انتظار داشتم دوستان دیگه هم به تاپیک من بیان و نظراتشونو بگن. ولی اگه بخواد اینجوری باشه خوب من فکر کنم اینجا هم به نتیجه نمیرسم. چون شما پست اول و مابقی مطالبی رو که مطرح کردم مثل اینکه سرسری خوندی و سریع خواستی با عنوان کردن جملاتی منو از نظراتتون بهرمند کنید. لطفا یک بار دیگه پستهای قبلی رو مطالعه کنید و بعد مجدد نظرتونو بدید. فقط در زیر مطالبی را که قبلا اشاره نکردم مطرح میکنم.
دوست من که هنوزم دوستش دارم و بهترین آرزوها رو براش دارم همانطوری که خودش میگه در سن 18 مورد هتک حرمت قرار گرفته. یه مرد قریبه این بلا رو سرش آورده و قابل پیگیری هم دیگه نیست و اصلن دلیلی هم براش نیست.
درسته که رابطه جنسی پیش از ازدواج ممکنه مشکلاتی رو پیش بیاره ولی این مورد به مواردی چون طرز نگرش فرد، فرهنگ خانواده و جامعه و خود فرد و ... بستگی داره. یه مورد دیگه هم اینکه این رابطه در چه شرایطی داره رخ میده و رابطه عاطفی دو طرف نسبت به هم چگونه است نیز بستگی داره. خیلی میشه بسطش داد و راجبش صحبت کرد ولی مشکل اصلی من الان با این رابطه جنسی خود رابطه به تنهایی نیست. مشکل نحوه اتفاق افتادن اون برای بار اول هستش. پس لطفا هیچ چیزیو حتی اگه به فکر خودتان 100 درصد میاد 100 در مورد دیگران ندونید.
در ادامه باید بگم که رابطه ما در سن 24 سالگی من و 25 سالگی ایشون اتفاق افتاد. در اون سن هم بچه نبودیم ولی یه سری مسائل دست به دست هم داد تا این اتفاق بیوفته. مهم اینه که این شروع فقط بر پایه هوس و شهوت نبوده دوست داشتنی هم در ورای اون بوده که با شناخت بدست اومده.
خانم 'maryamp' شما در جریان ریز کل ماجرا نیستید. شما من و دوستمو نمیشناسید. پس لطفا مارو متهم به چیزی نکید و تهمت نزنید. البته حق میدم ظاهر امر یه فکرای بدی رو که قبلا سابقه ای براش بوده تداعی میکنه ولی هیچ دو پیشامد به ظاهر یکی ای در باطن یکی نیستند.
من و دوستم به خوبی از کرده خود آگاهیم. من فقط اومدم اینجا تا راهنمایی بگیرم برای یه تصمیم درست نه اطمینان از اینکه یکسری از دوستان یکیمون یا هردومون رو مقصر قلمداد کنن و نظر بدن.
متشکرم
RE: دودلی و نداشتن اشتیاق در انتخاب همسر به علت رابطه دوستی
به هر حال این هم نظر من بود دوست عزیز
البته فرمایشات شما هم کاملا متین
قبول دارم
RE: دودلی و نداشتن اشتیاق در انتخاب همسر به علت رابطه دوستی
الان مشکل شما دقیقا چیه؟ آیا شما الان اشتیاقی به ازدواج ندارید چون نمی توانید شب عروسیتان یک شب رمانتیک را تجربه کنید؟ یا مشکل دیگری هم دارید؟
RE: دودلی و نداشتن اشتیاق در انتخاب همسر به علت رابطه دوستی
یکی از مشکلاتم دقیقا همینی هست که قبلا اشاره کردم و شما هم نوشتید.
در رابطه با مسائل جنسی مشکلاتم اینه:
1- اولین بار در شرایط روحی بدی اتفاق افتاد طوری که حتی روی روابط بعدی هم تاثیر میذاشت و باعث ناراحتی و رفتن توی خودم میشد. ناراحت میشدم از اینکه این کارو دوباره انجام دادم. چون احساس میکردم این رابطه باعت صدمه دیدن عشقم شده و میشه.
2- ایده آلم الان اینه که رابطه جنسی رو بعد از ازدواج باید تجربه میکردیم چون فکر میکنم توی استحکام رابطه نقش مثبتی واقعا داره. همچنین از عواقب این رابطه بع د از ازدواج و فکرای مزاحمی که بعضا به ذهنم خطور میکنه نگرانم و احساس میکنم اگه برم توی زندگی ممکنه نتونم عاشقانه زندگی کنم.
3- من تا مرز عاشق شدن فاصله داشتم وقتی این اتفاق افتاد. و چون بد اتفاق افتاد و اتفاقای بدتری هم پشتش پیش اومد باعث شد که از رابطه سرد بشم. از دوست داشتنم دست نکشیدم چون دوستمو با روحیات و اخلاقش شناخته بودم، با قابلیتاش ولی این مسائل باعث شد تا رابطه رمانتیک نشه.
خوب یه موردی که بعضی از پسرا میرن دنبال ازدواج و کلا موردی که نیروی محرکه آقایون واسه ازدواج هست تخلیه نیروی جنسی است. این باعث میشه که سختیهای ازدواج رو بپذیرند بخصوص با این رسم و رسومات ما و برای تشکیل خانواده اشتیاق بیشتری داشته باشند. ولی خوب این نیروی محرکه در هم به دلایلی که در بالا ذکر کردم هم دیگه اون رمز آلودگیشو نداره و هم خدشه دار شده و از اشتیاقم واسه ازدواج بشدت کاسته.
RE: دودلی و نداشتن اشتیاق در انتخاب همسر به علت رابطه دوستی
سلام دوست عزیز
شما حق دارین و این مسیری که میگین کاملا طبیعیه نمیشه اسم این رو گذاشت سیر شدن شما از اون خانم و اینجور مسائل چون دقیقا تو مباحث روانشناسی هم رابطه جنسی قبل از ازدواج رو به خاطر به هم زدن مسیر صحیح رشد عشق و انحراف این مسیر رد می کنن
مثل چیدن یه میوه نارسه پس اگرچه این کار درست نبوده ولی اینم درست نیست که شما به خاطر احساس الانتون سرزنش بشین چون این احساس طبیعیه
ولی یه سوال از شما دارم که خواهش می کنم با مراجعه به احساستون صادقانه بگین
فکر نمی کنین شما تصمیم قطعی خودتون رو می دونین و می دونین که قطعا می خواین از اون خانم جدا بشین ولی احساس واقعیه شما ترحم نسبت به اون خانمه و فقط حس ترحمه که باعث ادامه این ارتباط می شه؟ لطفا بگین
RE: دودلی و نداشتن اشتیاق در انتخاب همسر به علت رابطه دوستی
LEGENDS
من تاپیک شما رو کامل خوندم و سرسری هم نخوندم
این جوری به نظرم رسید که شما با این خانم مشکلی ندارید حتی انگار با اینکه قبل ازدواج هم با شما رابطه داشته مشکلی ندارید منم به این قسمت قضیه کاری ندارم خودتون دیگه بهتر از هر کسی می دونید چقدر راه اشتباه اومدید...یا چقدر درست؟!
شما با این مساله مشکل دارید که اون شوق و اشتیاق لازمه ازدواج رو به خاطر روابط قبلی که بین شما بوده از دست دادید
الان چون این خانم رو دارید و رابطه باهاش رو هم تجربه کردید و 4 سال باهاش بودید ،چون همیشه دردست رس بوده و
حتی خودش زبانا خیلی زیاد به شما ابراز علاقه کرده ....شما دقیقا نمی تونید بفهمید بهش چقدر وابستگی و دلبستگی دارید و افکار منفی سراغتون می اد
به نظر من بیاین از یه منظر دیگه به این قضیه نگاه کنید
به این فکر نکنید که با ازدواج با این خانم چه چیزاییی را از دست می دید (همون جور که گفتید پیچیدگیهای شب زفاف،و شوق ازدواج رو از دست دادید و.....)
به این فکر کنید با ازدواج نکردن با این خانم چه چیزهایی رو از دست می دید؟
فکر کنید که جواب شما نه است و ببینید چه حسی دارید !چقدر کشش دارید بهش ؟به جواب نه که دادید چه قدر اطمینان دارید؟به این فکر کنید که بعد از جواب نه و قطع این رابطه احساس شما پیش این خانم می مونه یا می تونید بزارید کنار و دختر دیگه ای رو برای ازدواج انتخاب کنید !
و بعد این نتیجه ها رو باهم مقایسه کنید ،ببینید اون چیزهایی که با ازدواج با این خانم باید ازش چشم پوشی کنید براتون مهم تره
یا اون چیزهایی که با ترک این خانم ،از دست می دید؟(البته باید بدون احساس ترحم به این چیزا فکر کنید)
الان که به قول خودتون شناسنامه اش پاکه،الان بهش ترحم نکنید ؛با خودتون رو راست باشید ،تا خدایی نکرده بعد از ازدواج احساس منفی تون باعث نشه ازش دلچرکین باشین و زندگی هردوتون خراب بشه )
RE: دودلی و نداشتن اشتیاق در انتخاب همسر به علت رابطه دوستی
اول ینو بگم که یه حرفایی روی دلم سنگینی میکنه که دوست دارم بگم. بخصوص در مورد نوشته های خانم "maryamp" و مشخصا در مورد این جمله که "شما از یک جنسید...(این 3 تا نقطش تهشه)" ولی چون هدفم به نتیجه رسیدن توی این تاپیک و در کل این رابطه است میزارم واسه بعد. به پست دوستان جواب میدم اینجوری شناخت بیشتری از رابطه ما دستشون میاد و فکر کنم بهتر بتونن راهنمایی کنن. یه پست از خانم Andiaaaa از دستم در رفته بود
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Andiaaaa
شاید دوست شما چون میترسیده اگه به خواستگاراش قضیه هتک حرمت رو بگه ممکنه اونا منصرف شن، پس از یه راهی راحت تر اقدام کرده، اول از علاقه شما مطمئن شده و از سادگی و بی تجربگی شما سواستفاده شده..
نه این مورد رو رد میکنم. چون قضیه جداییون بارها مطرح شده و به این مورد هم اشاره شده تو صحبتامون. یه بار بهم گفت اگه بین من و تو رابطه پیش نمیومد و میخواستم با کس دیگه ای ازدواج کنم با وجود مشکلم شاید خیلیها حاظر بشن باهم باشن ولی با وجود این رابطه احتمالش کمتر میشه. و الان یکی از دقدقه هایی که بابت جدایی احتمالی دارم از بابت اینکه ایشون نتونه به خاطر این قضیه خودمون خوشبخت بشه. عذاب وجدان دارم و احتمالا شما اسمشو میزارید ترحم.
در مورد اینکه خاصه از به اصطلاح پاستوریزه بودن و سادگی من استفاده کنه باید بگم که این جزو افکار منفی است که وقتی میرم تو فاز منفی گرایی گاهاً میومد سراغم. میدونید دیگه وقتی آدم بره توی این فازا دیه همه پیو بد میبینه. ولی کلا نظرم اینه که ایشون قصدش این نبوده. گفتم اوایل دوستیمون خیلی ابراز علاقه میکرد. میگفت دوست دارم حست کنم. و یه بار یه جمله ای گفت توی این مایه ها. گفت "میخوام بکارتمو به تو هدیه کنم".
بعضی جاها خجالت میکشم از چیزایی که میگم اینجا. اونم دختر خجالتیی بود و هست. ولی خجالت واسه من انگار براش منی نداره.
وقتی ازش بپرسید واسه چی با من خواست رابطه برقرار کنه بدون فکر میگه چون عاشقت بود. پیش مشاور هم که رفتیم گفت کاملا عاشقه و اهل زندگی. مشاور تنهایی 1 ساعت باهاش حرف زد. قبلشم یه جلسه 2 ساعته پیش مشاور با هم بودیم.
نمیدونم ولی میگن عشق چشم آدمو کور میکنه. اینجا خیلیها هستن که به نظر خودشون اینقده عاشقن که وارد شدن به زندگی یه مرد یا زن متاهل رو بد نمیدونن. خب دوست من که نه متعد بود به کسی و نه نگرانی داشت نسبت به بکارتش. خودش گفت اگه بکارت داشت شاید تردید میکرد توی این کار.
منو پسر خوبی دیده بود. دفعه اولی که اومده بود پیشم برای کار از چهرم خیلی خوشش اومده بوده. اون موقع تازه اون پسره خواستگاریش رفته بوده بنابراین حسش علاقه نبوده بلکه میگفت یه مصومیت خاصی چهره ات داشت و از این خوشش اومده بوده فقط همین.
توی کار با هم رسمی بودیم. زیاد حرف نمیزدیم ولی من گهگاه که بیرون میرفتم چیزی بخرم واسه ایشونم خرید میکردم. از روی محبت به یه همکاری که وجدانه کاری داره این کارو میکردم. توی همین دوران اون پسره اخلاق بدشو نشون میده. و ایشونم ازش زده میشه. خب منو پسر خوبی دیده بود چون نه دوست دختر داشتم، نه رفتارای مشکوک. فقط به کار و زندگی فکر میکردم. واقعا همینطور بودم. دنبال رابطه بودم ولی یه رابطه عاطفی و طولانی مدت در قالب ازدواج. با اونکه میل جنسی داشتم ولی بهش در قالب خودارضایی پاسخ میدادم. مورد انحراف زیاد بود بخصوص اون موقعه ولی شرم و حیام مانع بزرگی بود. آیا اون واقعا عاشق شده بود و این عاشق شدن شرم و حیاشو واسه من از بین برده بود؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط آسایش
شما حق دارین و این مسیری که میگین کاملا طبیعیه نمیشه اسم این رو گذاشت سیر شدن شما از اون خانم و اینجور مسائل چون دقیقا تو مباحث روانشناسی هم رابطه جنسی قبل از ازدواج رو به خاطر به هم زدن مسیر صحیح رشد عشق و انحراف این مسیر رد می کنن
مثل چیدن یه میوه نارسه پس اگرچه این کار درست نبوده ولی اینم درست نیست که شما به خاطر احساس الانتون سرزنش بشین چون این احساس طبیعیه
ولی یه سوال از شما دارم که خواهش می کنم با مراجعه به احساستون صادقانه بگین
فکر نمی کنین شما تصمیم قطعی خودتون رو می دونین و می دونین که قطعا می خواین از اون خانم جدا بشین ولی احساس واقعیه شما ترحم نسبت به اون خانمه و فقط حس ترحمه که باعث ادامه این ارتباط می شه؟ لطفا بگین
واقعا حس های متغییر و گوناگونی دارم. یکیشو که توی پست قبلیم گفتم. به خودم اطمینان ندارم. به اینکه الان بگم باشه ولی باز ایده آلام از مسیری که انتخاب کردم منحرفم کنن.
از دوستان خواهشی که دارم تند و انتقادی وارد بحث با من نشن. چون چیزایی ممکنه بعدا بگم که از دید شما مشکل داره. خواهش میکنم مثل یه گوش شنوا بشنوید و نظر بد و خوبتونو محترمانه بازگو کنید. همین. ممنون.
من در کل آدم ایده آل گرا و کمال گرایی هستم. کافیه به یک جنبه از زندگیم گیر بدم. اونوقت باید همون جوری بشه که در زمان حال دارم بهش فکر میکنم. البته این تا حدی خوبه ولی از اونور سعی میکنم بعضی جاها با بی خیالی باهاش مبارزه کنم. الانم توی این رابطه دنبال ایده الام همستم.
ببینید من توی رابطه با جنس مخالف بیشتر دنبال ارضا نیازهای روحی و عاطفیم بودیم. ولی میدونید بعد از مدتی توی رابطه با دوستم اسیر چه موضوعاتی شدیم. وضع و ظاهر من، بهداشت من، تفریحات مشترک، مهارتهای زندگی من، .... این یعنی چی!!! یعنی شروع شدن گیر دادنهای دوست من. و سر هر موضوعی جمله آخر چی بود! یا این کارو میکنی یا من دیگه نیستم. بعد قهر. جواب ندادن تلفن. کم محلی. گفتن جملاتی از این دست که به درد هم نمیخوریم و ... از اونور حرص خوردن، مشکلات روحی، فشار کاری بیشتر و ... واسه من. منی که دنبال محبت بودم. دنبال یه همراه زندگی. یه پشتوانه. رابطه پیچیده شده بود خلاصه ولی من اینقده بهش اهمیت میدادم که آخر توی چهرش و رفتاراش خوندم مشکلی داره که از من پنهان میکنه. میخواست منو پس بزنه چون فکر میکرد اگه بفهمم تنهاش میزارم. مشکلی که کهنه بود ولی اون موقعی که تازه هم بود مادر پدر خواهر برادر و دوست هیچ کدوم دردی رو که داشته تحمل میکرده نفهمیده بودن. مشکل حتک حرمت رو میگم.
خلاصه یه خلاء روحی واسه من پیش اومده بود. یکیو رو دوست داری اونم میگه دوست داره ولی سر مسائل کم اهمیت که دلیلم واسش داشتم گیر میداد . محبتشو دریغ میکرد. کلا نظرش ایشونم توی رابطه این بوده همیشه که میگه من تمام مهر و محبتمو بهت نشون نمیدم چون میخوام بعد از ازدواج واست رو کنم. میگه اگه الان همرو رو کنم دیگه بعد از ازدواج چیزی نمیمونه تا رابطه رو گرمتر کنه! ولی من کم نذاشتم و تا جایی که میشده خودمو بهش از نظر محبت نشون دادم.
دیگه چی بگم؟!!!!
آره ترحم جزو احساسام هست
RE: دودلی و نداشتن اشتیاق در انتخاب همسر به علت رابطه دوستی
LEGENDS عزیز
این چند پست آخر شما و دوستان را با دقت چندین بار خواندم و سکوت کردم تا تمرکز بیشتری داشته باشم تا بتوانم نظر قطعی خودم را عنوان کنم
این نظر کاملا شخصی است و ممکن است اشتباه باشد . تصمیم گیر ی نهایی با شماست .
شما و این خانم به درد ازدواج با هم نمی خورید .
نه به این دلیل که رابطه ی جنسی میان شما اتفاق افتاده شما خوب هستید - این خانم هم خوب هستند . بلکه به دلیل میزان بالای آزردگی و نیازمندی هر دو نفر شما به توجه و محبت و ............ همان علتهایی که به نوعی به صورت یک نمودار باعث ایجاد رابطه ی جنسی شد نه خود فعل آن .
و اگر پافشاری و اصرار بیشتری بر این انتخاب دارید توصیه می کنم حتما تحت نظر مشاور حاذق و طی جلسات طولانی مهارتی و .................باشد .
RE: دودلی و نداشتن اشتیاق در انتخاب همسر به علت رابطه دوستی
من يه سري مسايل رو از نظر شخصي خودم بيان مي كنم. اول از همه نمي تونم و نخواهم گفت كه شما بدرد ازدواج هم مي خوريد يا نه..چون اين فروم ..فروم يك طرفه هاست و اونور قضيه انساني با پوست و گوشت و هزاران سلول و ديدگاه هاي گوناگون ايستاده كه ما از هيچ چيزش خبري نداريم و فقط يك طرف قضيه رو بررسي مي كنيم.حالا شايد به درد هم بخوريد يا نه...
1. من نفهيدم كه چرا دوستتون به شما گفته بود متاهلم؟ چرا اصلا قضيه هتك حرمت رو بيان كرده در صورتيكه باكره بوده؟(اگه سوالام تكراريه معذرت مي خوام)يه ذره پيچيدگي دروني مي بينيم در دوستتون...
2.دوست من شب زفاف و به قول شما پيچيدگي هاي شب زفاف..فقط يك شبه ...همچين پيچيدگي هم نداره...تنها عشق و حس اش مهمه. ولي شخصي كه براي ازدواج انتخاب مي كني عمري باهاش سر مي كني. به نظرمن شما به جاي اينكه به شناخت شخصيت و مسايل اصلي ازدواج بپردازيد چسبيديد به يه مساله حاشيه ايي...مثل پسر 17-18 ساله ايي كه ازدواج براش در شب زفاف معني پيدامي كنه. آيا كسي به شما نصيحتي كرده؟ دوستانتون ؟ نمي دونم احساس مي كنم تحت تاثير حرفاي اطرافيانتون قرار داريد.
3. من درك مي كنم كه مي گيد اون حس و حال عاشقي رو نداشتيد ...به همين علت تنها توصيه من به شما اينه يك مدت از دوستتون جدا بشيد..با هماهنگي هم ديگه البته نه اين كه دختر ر دو در كنيد. با هم صحبت كنيد قبلش چارتي از اخلاقيات و مزايا و معايب هم ديگه بكشيد . به مدت چند ماه از هم دور باشيد نه ديداري نه مسيجي ..هيچي..ولي با دختر ديگه اي هم نباشيد . ببينيد حستون چه طوره ...دلتنگ مي شيد ...مشتاقش مي شيد..هوسش رو ميكنيد....مي دونيد زياد با كسي بودن و از روي ارضاي غريزه و نياز جنسي رابطه داشتن زده گي مياره...بعد ازاين مدت اگه ديديد كه نه اصلا ميلي به اين خانم نداريد رابطه اتون رو كات كنيد. ولي پشتيباني اش كنيد . تو اين مدت جدايي هم به تنهايي به مشاور بريدو
4. كلا از ديدگاه من شما براي ازدواج كردن هنوز پخته نشديد... بايد بيشتر صبر كنيد و بيشتر آموزش ببينيد. اگه دوستان متاهل داريد بيشتر باهاشون رفت و آمد كنيد در بطن قضييه بيشتر باشيد...
براي ازدواج كردن هيچ وقت دير نيست ولي براي يك زندگي خوب داشتن بايد تلاش بيشتري كرد مخصوصا تو اين زمانه..