RE: نمی خوام باز م اشتباه کنم .
تناقضات واضحی در رفتار و شخصیت این اقا وجو داره
شاید بنظر پیچیده باشه ولی من فکر میکنم تفسیر رفتار ایشون چندان هم سخت نیست
همونطور که خودش گفته همون بار اولی که شمارو دیده باوجود اینکه از متاهل بودن شما مطلع بوده ، به شما علاقمند میشه
همون داستان قدیمیه عشق در یک نگاه!
نمیخوام بگم علاقه ایشون صرفا یه هوس زودگذره اما در منطق نداشتنش شکی نیست
ادم مذهبی ، با خدا ، محترم ، سرشناس ،بانفوذ و ..........هزار تا ویژگی اینچنینی هم که داشته باشه عملکرد فعلیش عقلانی و منطقی نیست
شخصیت شما در حال حاضر به هر دلیلی براش جذابه ولی تضمینی وجود نداره که بعد از ازدواج با شما و درک اختلاف عمیق در زمینه های مختلف باز هم شما رو به عنوان همسرش بپذیره
ایا هیچوقت مستقیما از کم و کیف رابطه با دوست متاهلتون براش توضیحی دادین ؟!
البته بعید نیست که باز هم مصر به ازدواج با شما باشه ، بنظر میرسه ایشون در شما چیزی دیدن که در اون 200 تا خانم زیر دستشون ندیدن !
هوس لزوما به معنای لذت طلبی جنسی نیست اشکال مختلفی داره
خیلی جالبه با وجود اینکه خاستگارهاتون بنظر خیلی به هم شبیه نیستن اما در جایی که به شما میرسن خیلی شبیه به هم رفتار میکنن!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط f_z
فکر می کنین در جوابم چی گفت ..کلی سکوت کرد و گوش داد و بعدش با کلی مقدمه چینی گفت که در مورد اختلاف فرهنگی ما اون بچه نیست که بخواد خانواده براش تصمیم بگیرن و اونه که برای خانوادش تصمیم می گیره ..به صراحت بهم گفت که من دلم پیش شماست و تا زمانیکه این حس رو داره نمی تونه جایی دیگه بره ..گفت من اقلا 200 تا زن و دختر دارن زیر دستم کار می کنند اما نمی تونم دنبال کسی برم . به صراحت گفت تا زمانی که شما مشکلات بعد از طلاقت حل نشده و از لحاظ مالی مستقل نشدی و ی نیاز نشدی ازدواج نمی کنه ..گفت تو عزیز ترین کس منی و تا زمانیکه تکلیف زندگیت روشن نشه ازدواج نمی کنم حتی اگه ده سال دیگه هم طول بکشه ..گفت من پشتکارم زیاده ازت توقعی ندارم ولی تا زمانی که تو هستی هم ازدواج نخواهم کرد ..
نقل قول:
نوشته اصلی توسط f_z
سه ماه بعد از طلاقم یه روز توی ماشین من به صراحت عنوان کرد که از همون روز اول نمایشگاه منو دوست داشته و منو از امام رضا خواسته بوده!!
با وجود سن بالایی که دارن حرفاشون و عملکردشون کاملا بر پایه احساسه
در مورد اون خواستگار متاهل هم به همین ترتیب ، از اینکه رابطه شما هوس الود نامیده بشه نترسید
ایشون از زندگی فعلی در کنار خونواده و پسرش راضیه اما در عین حال دلتنگ شماست
این دلتنگی از جنس احساسه ، خیلی لطیف ، خیلی رمانتیک
اما باور کنین که اسمش هوسه !
این اقای متاهل حاضره روح و روان و جسم شما رو به بازی بگیره تا کمبودهایی رو که در زندگیش داشته جبران کنه
ناگفته نماند که شما هم همین کار رو کردین اما حداقل اینکه بالاخره بعد از سه سال اونقدر شهامت داشتین که شوهر سابقتون رو به بازی نگیرین
اگه میخواین باز هم اشتباه نکنین
سعی نکنین احساس بی منطق خودتون و یا دیگران رو تطهیر کنین (حتی اگه قصد ازدواج با اونها رو هم ندارین )
یه توصیه تکراری ، از عقلتون کمک بگیرین
با عقلتون رفتار دیگران رو بسنجین
متاسفانه من حس میکنم شما همه این ها رو خیلی خوب میدونین اما
اما با وجود اینکه میگین دلتون نمیخواد مردی تو زندگیتون باشه ناخوداگاه (شایدم خوداگاه ) از داشتن یه زندگی بدون احساس و هیجان های اینچنینی هراس دارین
RE: نمی خوام باز م اشتباه کنم .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط خارپشت
........................................یه توصیه تکراری ، از عقلتون کمک بگیرین
با عقلتون رفتار دیگران رو بسنجین
متاسفانه من حس میکنم شما همه این ها رو خیلی خوب میدونین اما
اما با وجود اینکه میگین دلتون نمیخواد مردی تو زندگیتون باشه ناخوداگاه (شایدم خوداگاه ) از داشتن یه زندگی بدون احساس و هیجان های اینچنینی هراس دارین
:104::104::104::104:
راهنمايي از اين كاملتر نميشه.من تا حالا با شما گفتگويي نداشتم ولي جريان زندگيتون رو ميدونم. از زن سرد و گرم چشيده اي مثل شما انتظار ميره به توصيه هاي خارپشت عمل كنين
RE: نمی خوام باز م اشتباه کنم .
فائزه هر دو را فراموش کن . ابدا الان وقت ارتباط گیری تو نیست .
چرا که با این اوصاف بعد از طلاق تو به خودت زمان لازم را نداده ای که تنهایی کامل را تجربه کنی و به معیارهای خودت فکر کنی .
به هر حال دو مرد در زندگی ات ظاهر شده اند که هر کدام به روش خودشون دارند روی مخ تو ماراتون می روند و هر کدام هم از شیوه ی خاص خودشان بهره می برند .
هر دو را رها کن . ارتباطات خودت را کات کن . می دونم در این شرایط که من کنار گود هستم و تو درون گود گفتن لنگش کن در حد حرف ساده است و در عمل کار سختی است خصوصا با شرایط خلاهایی که تو داری . اما فائزه می تواند .
و یک نکته که لازم است خیلی جدی و قاطع برخورد کنی مسئله ارتباط گیری فرید با این آقا ست . ابدا اجازه نده مردی از کانال نقطه ضعف تو ( یعنی فرید ) بخواد بهت نزدیک بشه . به نوعی این مرد داره با فرید و تو بازی می کنه و این کار ابدا درست نیست بعدها هم مطمئن باش از همین کانال آسیب می بینید . فرید را به شدت و با جدیت از این مسائل دور کن و اجازه نده کسی به او نزدیک بشود این بهانه ها را هم ابدا نپذیر . دوستی یک مرد جا افتاده و ............با یک پسر بچه ده دوازده ساله چه معنی داره ؟!این یک شیوه ی نخ نماست .
مرد دوم هم که بهش احساس داری را به کل فراموش کن سخت هست اما ناممکن نیست . تو الان حکم مولتی ویتامین رابطه ی او و همسرش را داری بعدها که پیکره ی زندگی شان بی نیاز از ویتامین شد درست مثل ویتامین اضافی رسوب می کنی و ...............این انتخاب ابدا کم اشتباه تر از انتخاب دیگرت نخواهد بود . شان فائزه و لیاقت تو خیلی بیشتر از این داستان هاست که بخواهی ناجی رابطه و زندگی دیگران باشی . کلا به تو چه که دیگران در زندگی هایشان چه بدبختی هایی دارند و چرا دارند و چطور روابطشان درست شد یا نشد و .............؟! قدر خودت را بدان . نگران فقدان عشق در زندگی ات نباش اتفاق می افتد . مردی که از شرایط مناسب برخوردار باشد و اهل زندگی و مسئولیت و تعهد باشد و قصد ش از ازدواج با تو زندگی به معنای حقیقی کلمه باشد دل تو را خواهد برد نه یک دل بلکه صد دل به این علت که تو دنیای نیاز هستی کافی است به نصف آنها توجه کند که چنین مردهایی خیلی بیشتر هم توجه می کنند . پس نگران فقدان عشق و احساس و ..............نباش
به نظر من تو لایق بهترین زندگی و بهترین های هستی هستی . قدر خودت را بدان . بس است این ناکامی . کم مشکل داشته ای ؟!کم بدبختی کشیده ای ؟!
دنبال رابطه بی درد سر باش یک چیز شسته و رفته که مثلا اسمش شسته و رفته است هزارتا مشکل باخودش دارد وای به حال روابطی که از ابتدا این همه داستان دارد .
در ضمن اگر حتی به پول نیازمند بودی معنی نداره که این آقا برات پول بفرسته و پولش را به رخت بکشه و بخواد از این کانال مخت رو بزنه !عاقل باش دختر خوب .
آدم اگر از گرسنگی با دل درد شب رابه صبح برسونه خیلی بهتر از این پولهاست که کلی حیله و نیرنگ و ...... با خودش همراه داره . حساب بانکی ات را مسدود کن و حساب دیگری در جایی دیگر باز کن و شماره حسابت را به این آقا نده و ..............
همین دو موردی که از این مرد برایت با توجه به حرفهای خودت برات گفتم نشان می دهد که این مرد چیزی در چنته به غیر از همین مسائل ندارد مذهب و .........همه نقاب است که تازه این تفاوت ها به دلیل اینکه کامران و بی دل و خارپشت و المیرا و ..........به آن پرداخته بودند در موردش حرفی نمی زنم .
از اینکه قدری تند نوشتم عذرخواهی می کتم اما گاهی لازم است که کشیده ای به صورت آدم بخوره تا بیدار بشود و قدر خودش را بداند و یادش بیفتد کیست و چیست و کجای دنیا ایستاده .
RE: نمی خوام باز م اشتباه کنم .
خارپشت عزیز:
همونطور که خودش گفته همون بار اولی که شمارو دیده باوجود اینکه از متاهل بودن شما مطلع بوده ، به شما علاقمند میشه
همون داستان قدیمیه عشق در یک نگاه
ایشون اوایل فکر می کردن من مجردم...چون اینجا تنها بودم و کسی با من نبود اینطور به نظرش رسیده که من مجرد هستم ..تا مدتها بعد از اینکه من کار ایشون رو انجام می دادم نه ایشان پرسید و نه من وارد این مقوله شدم ..حتی زمانیکه بعد از سه چهار ماه من عنوان کردم که پسری دارم و متاهل هستم این آقا تصور می کنه که من جدا شدم ..چون خودش میگه همیشه تنها بودی و من حس می کردم جدا شدی اما نمی خوای بخاطر مسایل ایمنی عنوان کنی ..با اینکه اصلا و ابدا رفتار ایشان طوری نبود که بخواد نشون بده چنین فکری داره اما من همون زمان هم تا حس کردم ایشون همچین حسی داره گذاشتم شوهرم اومد از ایران و دعوتش کردیم با هم به رستوران ..حتی برای من سوغاتی زیاد میاورد ..برای من و فربد مخصوصا وحشتناک خوراکی می فرستاد من برای تشکر با شوهرم رفتیم یه خودکار خیلی گرون براش خریدیم به عنوان تشکر و من دادم شوهرم بهش دادش تا تصور نکنه شوهر من در جریان نیست ...روابط من با ایشون همیشه خیلی بسته و رسمی بوده .اما ایشون چند باری که من برای رفع مشکل شوهرم توی ایران ازش کمک خواستم ضمن اینکه واقعا هم کمک کرد اما از شرایط زندگی من مطلع شد ......اگرم عاشق شده در یک نگاه من چیزی حس نکردم ..شرایط من همیشه توی این ده سال به گونه ای بوده که سایرین رو به غلط می انداخته متاسفانه.
ایا هیچوقت مستقیما از کم و کیف رابطه با دوست متاهلتون براش توضیحی دادین ؟!بله توضیح دادم بصورت کامل ..اصلا به همین دلیل می خواستم ایشون رو متقاعد کنم که من توی چه شرایطی هستم ..ناگفته نماند ک ایشان زمانیکه من و شوهرم برای طلاق دادگاه رفتیم شوهرم به عنوان یک آدم معتمد و دوست خانوادگی با ایشان صحبت کرده بود و مشکل ما رو بصورت سربسته بهش گفته بود و ازش خواسته بود منو راضی کنه که از طلاق منصرف بشم ...ایشون هم جاهایی وساطت کرد اما در جوابش خیلی پوستکنده گفتم وقتی کسی رو وارد زندگی متاهلیم کردیم این یعنی مرگ یه رابطه و شوهرم بازم اصرار داره بهش دروغ بگم؟؟؟؟ من به ایشون علاقه ای ندارم و اگه توی زندگیش باشم اونه که آزار می بینه نه من..حتی همین آقا معتقد بود که مهریه تو نبخش و به فکر فربد باش اما من بهش گفتم که نمی خوام شوهرم رو بیشتر آزار بدم ......
اون توی متن زندگی ما بود..
در مورد اون خواستگار متاهل هم به همین ترتیب ، از اینکه رابطه شما هوس الود نامیده بشه نترسید
ایشون از زندگی فعلی در کنار خونواده و پسرش راضیه اما در عین حال دلتنگ شماست
این دلتنگی از جنس احساسه ، خیلی لطیف ، خیلی رمانتیک
اما باور کنین که اسمش هوسه !
شاید اینطور باشه ..با اینکه من بخاطر علاقه قلبیم به ایشون باورش برام سخته اما انکار نمی کنم که شاید همینگونه باشه ..خارپشت عزیزم دقیقا به همین دلیله که این رابطه رو گذاشتم کنار ..اونم باید با خودش صادق باشه ..اگه از زندگیش راضی نیست به هر دلیلی این مشکل من نیست ..خودش باید حلش کنه .عین همین راهی که من رفتم و عواقبش رو هم پذیرفتم ..اما دلم رو متاسفانه نمی تونم بازی بدم ..من هنوز شدیدا بهش وابسته هستم ..این وابستگی یه چیز عادی نیست و متاسفانه اونم همین حس رو داره ....نمی گه ولی درکش سخت نیست ..به هر حال من رهاش کردم اما انکار نمی کنم ته دلم انتظار می کشم شرایطی رو خودش فراهم کنه که ما با هم باشیم ..بدون دخالت من و بدون حتی اعلام من ........اینجا رو نمی تونم درک کنم اشتباه می کنم یا نه ...اینو باید سایرین بهم بگن..
اما با وجود اینکه میگین دلتون نمیخواد مردی تو زندگیتون باشه ناخوداگاه (شایدم خوداگاه ) از داشتن یه زندگی بدون احساس و هیجان های اینچنینی هراس دارین
خارپشت عزیزم برای منی که توی یه رابطه با اونهمه عشق و هیجانش بودم روابط دیگه خیلی بی معنا و بی هیجان به نظر میاد ..حتی گاهی فشار آور و اعصاب خرد کن ..این حرفتون درست نیست ..اگه می بینید در مورد این آقا ذره ای شک توی دلم هست به این دلیله که احساس می کنم شاید دارم اشتباه می کنم که نمی تونم بپذیرمش ..حرفی که همه بهم میگن..
ممنونم بابت حرفهات..
گلنوش عزیزم ..مشکل اینه که برای منم درک رفتار این آقا کمی سخته ..ایشون تا قبل از طلاق من از دوستان خانوادگی بودن و شدیدا مصر بودن ما رو با هم اشتی بدن ..در حالیکه مشکلات ما رو می دونستن و به من قبلش گفتن که همسرم صلاحیت زندگی نداره ..همین رفتارهاش گیجم کرده
آنی عزیزم:.
چرا که با این اوصاف بعد از طلاق تو به خودت زمان لازم را نداده ای که تنهایی کامل را تجربه کنی و به معیارهای خودت فکر کنی
آنی عزیزم منم همینو می خوام ولی واقعا نمی دونم چرا سایرین این فرصت رو بهم نمی دن ..ظاهرا خانواده خودمم از حضور این آقا و حمایتاش بدشون نمیاد !! اینطوری وجدانشون راحت تره که کسی حامی من هست!!
یک نکته که لازم است خیلی جدی و قاطع برخورد کنی مسئله ارتباط گیری فرید با این آقا ست . ابدا اجازه نده مردی از کانال نقطه ضعف تو ( یعنی فرید ) بخواد بهت نزدیک بشه . به نوعی این مرد داره با فرید و تو بازی می کنه و این کار ابدا درست نیست بعدها هم مطمئن باش از همین کانال آسیب می بینید . فرید را به شدت و با جدیت از این مسائل دور کن و اجازه نده کسی به او نزدیک بشود این بهانه ها را هم ابدا نپذیر . دوستی یک مرد جا افتاده و ............با یک پسر بچه ده دوازده ساله چه معنی داره ؟!این یک شیوه ی نخ نماست
مساله فقط فربد نیست ..متاسفانه ایشون توی تمام اطرافیان من نفوذ دارن و همه هم به شدت قبولش دارن و همه هم منو محکوم می کنن که اشتباه می کنم و اقلا حاضر نیستم به این رابطه زمان بدم و توی رفت و آمد هام باهاش بسنجم که می خوام ادامه بدم یا نه؟؟؟ این آقا در حال حاضر حلال مشکلات همه خانواده ما و دوستان نزدیک منه ..با همشون مستقل تماس داره .تقریبا هر روز با برادر هام در تماسه ..مشکل کاری و مالی همه رو رفع می کنه ..حتی دوستای نزدیکمم اینجا ایشون رو می شناسن ..کافیه من جواب زنگ ها و تماس هاشو ندم ..سریع به تک تک دوستام زنگ می زنه که فایزه کجاست و من نگرانشم !! اینکارهاش کلافه ام می کنه ...حتی توی ارتباط های کاری منم مداخله مستقیم داره ..به شریک کاری من گفته بود من اگه خودمم زندگیمو فروختم اجازه نمی دم فایزه سختی بکشه !! این حرفاش همه رو به داد ما خبر کرده ..اون یه مرد غریبه است و با خنده و کنایه به من می گفت حاج آقا بدجور دلش پیش شما گیره!!! الان برادرم رو بردم توی دفتر خودش و اونجا کار می کنه ..برادر من رشته اش معماریه و ایشون علاوه بر کارخونه و مواد غذایی ساخت و سازهای کلان توی تهران داره ..یه جورایی چشم همه شون به منه ..والا فربد بچه عاقلیه و منم باهاش صحبت کردم و قانع شده که قرار نیست ازدواجی صورت بگیره .اما بچه به ایشون علاقه داره و حتی به من می گه پس قول بده اگه یه زمان خواستی ازدواج کنی فقط با این آقا ازدواج کنی !!!!! آنی عزیزم کنترل فربد سخت نیست ..فربد از من شدیدا حرف شنوی داره و بچه عاقلیه ..اما این سرزنش های همه اطرافیان کلافه کننده هست..
مرد دوم هم که بهش احساس داری را به کل فراموش کن سخت هست اما ناممکن نیست . تو الان حکم مولتی ویتامین رابطه ی او و همسرش را داری بعدها که پیکره ی زندگی شان بی نیاز از ویتامین شد درست مثل ویتامین اضافی رسوب می کنی و ...............این انتخاب ابدا کم اشتباه تر از انتخاب دیگرت نخواهد بود . شان فائزه و لیاقت تو خیلی بیشتر از این داستان هاست که بخواهی ناجی رابطه و زندگی دیگران باشی . کلا به تو چه که دیگران در زندگی هایشان چه بدبختی هایی دارند و چرا دارند و چطور روابطشان درست شد یا نشد و .............؟! قدر خودت را بدان . نگران فقدان عشق در زندگی ات نباش اتفاق می افتد
نگران نیستم آنی عزیزم ..راستش اینقدر توی اون ارتباط سیراب شدم که هیچ انگیزه ای هم برای ایجاد رابطه دیگه ای ندارم ...ایشون توی بدترین زمان ممکن به من پیشنهاد داد شاید اگه می ذاشت یکی دو سالی می گذشت خیلی برام بهتر بود ...می خوام فراموش کنم اما سخته سخته سخته سخته ....واقعا سخته ..آنی عزیزم من ایشون رو رها کردم چون خودمم به این حرف رسیدم ..مدتهاست رسیدم ..از دست اون راحت شدم ولی از دست دل خودم نه!!!
در ضمن اگر حتی به پول نیازمند بودی معنی نداره که این آقا برات پول بفرسته و پولش را به رخت بکشه و بخواد از این کانال مخت رو بزنه !عاقل باش دختر خوب .
آدم اگر از گرسنگی با دل درد شب رابه صبح برسونه خیلی بهتر از این پولهاست که کلی حیله و نیرنگ و ...... با خودش همراه داره . حساب بانکی ات را مسدود کن و حساب دیگری در جایی دیگر باز کن و شماره حسابت را به این آقا نده و ..............آنی عزیزم من به پولهای این اقا نیازی ندارم ..خودش هم اینو می دونه ..الان ماشینی که فرستاده توی پارکینگ خاک می خوره ..دلم نمی خواد حتی امتحانش کنم ..شاید خیی ها حاضر بودن الان جای من باشن و برن دنبال عشق و کیفشون ولی من اینکاره نیستم ..پولهاشو بهش قسمت قسمت بر می گردونم ..البته کمک های خوبی بهم این مدت کرد ..شوهر من شریک دفتر منو که دوست صمیمیش بود تحریک کرد که دفتر کارم رو از من بگیرن ..اونم توی این مدت خیلی عذابم داد و در نهایت دفتر رو از من گرفتن و منو مجبور کردن سهمم رو بفروشم ..توی این مدت خیلی بی پولی کشیدم و ماشینم رو هم فروختم ..شوهرم حتی لج کرد و چک های اجاره خونه ما رو پرداخت نکرد ..با اینکه در تعهدش بود و خودش به اجبار ما رو آورد توی این خونه چون مدام نق می زد که ما باید بریم توی این محله خیلی گرون و از خونه خودمون ما رو آورد یرون ..اونو من اجاره دادم و اومدیم اینجا ..اختلاف قیمت اجاره اش خیلی بالا بود و شوهرم بخاطر اینکه منو آزار بده پرداخت نکرد ..من موندم با دفتری که تعطیل شد و کلی اجاره خونه و شهریه مدرسه فربد که خودش به تنهایی 20 میلیونی بود ...اینا رو این آقا و خانوادم و دوستام در جریان بودن ..این آقا سهم شرکت منو خرید و پول منو داد و خودش با شریکم طرف حساب شد ..یه جورایی منو از اون جو مرد بازار و لات بازار بیرون کشید و چک های اجاره رو خودش پرداخت کرد ..من نه راه پس داشتم و نه پیش ..نه می تونستم ول کنم بیام و نه بمونم ..انصافا ایشون اگه نبود معلوم نبود چی می شد ..پول شرکت رو که به من داد من پولاشو بهش پرداخت کردم هر چند که نمی گرفت اما اون زمان واقعا فرشته نجات بود ...من نیاز مالی ندارم آنی عزیزم اما مدیریت شرایطم عد از طلاق خیلی گره خورد ..شوهرم این شرایط رو برام فراهم کرد ..
آنی عزیزم من هیچوقت از اینکه واقعیاتو بهم بگین ناراحت نمی شم ..واقعا شما رو دوست دارم و اصا این تاپیک رو باز کردم که از دور به موضوع نگاه کنم و سایرین رو آینه کار خودم کنم پس لطفا منو از راهنماییهاتون محروم نکنین..
بهم بگین که در مورد رد کردن قطعی این آقا تصمیم اشتباهی نگرفتم ..
RE: نمی خوام باز م اشتباه کنم .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط f_z
خارپشت عزیزم دقیقا به همین دلیله که این رابطه رو گذاشتم کنار ..اونم باید با خودش صادق باشه ..اگه از زندگیش راضی نیست به هر دلیلی این مشکل من نیست ..خودش باید حلش کنه .عین همین راهی که من رفتم و عواقبش رو هم پذیرفتم .. ..من هنوز شدیدا بهش وابسته هستم ..به هر حال من رهاش کردم اما انکار نمی کنم ته دلم انتظار می کشم شرایطی رو خودش فراهم کنه که ما با هم باشیم
آنی عزیزم منم همینو می خوام ولی واقعا نمی دونم چرا سایرین این فرصت رو بهم نمی دن ..ظاهرا خانواده خودمم از حضور این آقا و حمایتاش بدشون نمیاد !!...
اون توی متن زندگی ما بود..من به پولهای این اقا نیازی ندارم ..خودش هم اینو می دونه ...این آقا سهم شرکت منو خرید و پول منو داد و خودش با شریکم طرف حساب شد ..یه جورایی منو از اون جو مرد بازار و لات بازار بیرون کشید و چک های اجاره رو خودش پرداخت کرد ..من نه راه پس داشتم و نه پیش ..نه می تونستم ول کنم بیام و نه بمونم ..انصافا ایشون اگه نبود معلوم نبود چی می شد ..پول شرکت رو که به من داد من پولاشو بهش پرداخت کردم هر چند که نمی گرفت اما اون زمان واقعا فرشته نجات بود ... هیچوقت از اینکه واقعیاتو بهم بگین ناراحت نمی شم ..و اصا این تاپیک رو باز کردم که از دور به موضوع نگاه کنم و سایرین رو آینه کار خودم کنم پس لطفا منو از راهنماییهاتون محروم نکنین..
بهم بگین که در مورد رد کردن قطعی این آقا تصمیم اشتباهی نگرفتم ..
تناقضات در رفتار و گفتار شما خیلی زیاده. شما خودت رو سر راه این آقایون قرار میدی آنها را وارد متن زندگیت میکنی، درگیر عواطف و احساسات عشقی میکنی یعنی با پا میکشی به سمت خودت بعد هم با دست پسشون میزنی.
یعنی چی که واقعا آمادگی ازدواج ندارم اما عشقم را میخوام و میخوام در اولین فرصت با هم باشیم. یعنی چی که پول اون اقای پولدار رو نمیخوام خودش هم میدونه ولی پولهای اون بود که منو از اون لات بازار کشید بیرون؟
مگه اون آقا کف دستش رو بو کرده بود که شما توی اون مقطع پول لازم داری؟ مگه اون اقا باد رو بو کرده بود رسیده بود به مادر و برادر و خانواده شما؟ ریز جزییات زندگیت و اطلاعات تلفن اعضای خانواده و حسابهای شخصی و ... را اون بنده خدا از کجا اورد؟ چرا وقتی با همه تیز هوشی زنانه ات از نیت اون اقا در زمان متاهلیت خبر دار شدی، باز هم دعوتش کردی و به ویلا و...اش رفتی؟ چی میشد از همون زمان این آدم پولدار دست و پا گیر عاشق پیشه را کنار میگذاشتی؟ البته ممکنه بگی میخواستی متوجهش کنی همسر داری، اما دلیلی برای همین هم نبود. کافی بود از جلوی راهش بری کنار.
این حرفهایی که میزنم با استناد به نوشته های حضرتعالی در طی چند سال اخیر است از همون زمان که موها و پوست و ...ات را در دوبی و... با کمک پزشکان و ماساژ و آرایش و...بزک میکردی و در معرض دید میگذاشتی و اعتراف میکردی که از دوستان همسرت گرفته تا استاد دانشگاه و غیره را با لوندیهات به خودت جذب میکنی. نه ببخشید! شما این نیت را نداشتی ولی سست عنصری آن مردان بود و حس تیز زنانه شما که از نیت اونها اگاه میشدی. بگذریم قصدم تخریب نیست اما به وضوح عشق به جلب توجه را در گفتار شما می بینم و می بینم که چقدر (خودآگاه یا ناخودآگاه) تمایل دارید که عین اسکارلت در "بر بادرفته"، مردان ملتمس عشق را دور خودتان جمع کنید و با بی توجهی پسشان بزنید و خود در نهایت تن به عشق مردی متاهل بسپارید که جز ذلت و رسوایی چیزی در پی ندارد. این اقای رت باتلر با همه ثروت و قدرت و وجاهتش و زنهای کاباره ای اش، و آنهم اشلی همسر دار که هم همسر وفادارش را دوست دارد و هم اینکه بدش نمیاید هر از گاهی از اسکارلت بوسه ای بگیرد و او را در آغوشش بفشارد.
هم پول و موقعیت این و هم عشق آن! هم خدا هم خرما...
کلا این ره که میروی به ترکستان است!
RE: نمی خوام باز م اشتباه کنم .
فائزه جان ، فقط یک نکته می خواهم اضافه کنم به پست های بسیار خوب و جسورانه و منطقی اعضا که در این تاپیک زده شده، آنهم این است که لحظه ای که ما فکر می کنیم خیلی زرنگیم و دنیا را روی انگشت کوچیکه خودمون می گردونیم، دقیقا همون لحظه شکست ما خواهد بود. حواست باشد، درست است که تو خانوم عاقل و سرد و گرم چشیده ای هستی، ولی نمیتوانی به اندازه این مردهای دور و برت زرنگ و گرگ باشی. مواظب خودت باش
RE: نمی خوام باز م اشتباه کنم .
خانم بی دل
من از صحبت های صریح استقبال می کنم چون خودم هم کلا آدم صریحی هستم .چند تا نکته را توی صحبت هایتان باید براتون توضیح بدم ..
این آقا نه در مورد شخص من که کلا در مورد همه اطرافیانش شخصیت معتمد و مشکل گشایی داره ..هر کسی که ایشون رو می شناسه این صفتش رو بارز ترین خصلتش می دونه ..من از گذشته ایشون اطلاعی ندارم اما توی این 2 سالی که با ایشون برخورد داشتم هر چند که رسمی کاملا متوجه شدم که ایشون وقت و زندگیش رو وقف اطرافیانش کرده ..از خواهر و برادر بگیر تا دوستان و حتی کارمندانش و حتی غریبه ها ..خودش شخصیتی داره که به اعتراف خودش از اینکار لذت می بره ..شاید چون توان مالی بالایی داشته و داره و همینطور خانواده ای نداشته این حس رو پیدا کرده که زندگیش رو وقف سایرین کنه ..این در مورد شخص من مصداق نداره ..حتی ایشون شوهر منم بارها کمک کرد ..من وارد زندگی ایشون نشدم ..ایشون وارد خانواده ما شد ..بارها ما رو خانوادگی به شهرشون دعوت کرد و ما رفتیم ..خودش مدام جویای اینه که ببینه کی مشکل داره و کمکش کنه که حلش کنه .من توی شهرشون هم خیلی خانواده ها رو دیدم که ایشون خرجشونو می ده ..اصلا خودش به من نگفت ولی همه همشهری هاش می شناسنش .اون زمان من اینقدر درگیر رابطه خودم بودم که هیچ توجهی به شخصی با این مشخصات مذهبی و مسن نداشتم ..اصلا به هیچ کسی توجه نداشتم ..الانش هم متاسفانه ندارم ..زندگی من محصور شده به خاطرات و لحظاتی که درست یا غلط با اون شخص داشتم ..این آقا روابط اجتماعی خیلی بالایی داره و ارتباط ما با ایشون همیشه خانوادگی بوده و الان هم هست ..ایشون از لحاظ شخصیتی معتمد اطرافیان هستن و اگه کسی بهشون اعتماد داره چیز عجیی نیست .اون سنگ صبور همه هست ..در مورد اینکه ایشون اطلاعات منو از کجا دارن گفتم که همه خانواده ما طی این 2 سال به ایشون به چشم بزرگ تر و معتمد نگاه می کردیم و ایشون در متن خانواده ما بوده ..پس داشتن اطلاعات من هم برای ایشون دور از ذهن نیست ..در ضمن ایشون شماره حساب شخصی منو ندارن ..بارها خواستن و من ندادم ..ایشون از طریق صرافی پول رو واریز می کنند و صرافی تماس می گیره و اعلام می کنه که بیا پول رو بردار ..من هر پولی گرفتم براشون پس فرستادمش نیازی نداشتم .تنها نیاز من مشکل من با شریکم بود که شوهرم برام عمدا درست کرد ..اونم مادرم از ایشون خواست منو از این وضعیت نجات بدن چون من توی سه چهار تا مرد بازاری اسیر شده بودم که هر کدوم برای پول منو تکه پاره می کردند و چون کسی اینجا نفوذی نداشت مادرم از ایشون خواست منو کمک کنن که ایشون خودشون سهم منو خریدن و خودشون طرف حساب اونا شدن .من از ایشون هیچوقت کمکی نخواستم ..
بی دل عزیز فکر نکنم یک زن باشی و درک نکنی وقتی زنی عاشقانه کسی دیگه رو دوست داره بخواد سعی کنه توجه کسی دیگه رو به خودش جلب کنه .منم از این قاعده مستثنا نبودم [size=large]..اصلا یادم نمیاد گفته باشم برای کسی لوندی کردم!!!!!!!
هر کسی منو از نزدیک می شناسه مسلما به حرف شما می خنده .چون من کلا شخصیت ساده و بی غل و غشی دارم .نه توی دانشگاه و نه هیچ جای دیگه هیچ کس تا به حال در من ندیده که بخواد جلو بیاد و پیشنهاد نا متعارفی بده ..ممکنه جذاب باشم که خودم خوب می دونم هستم و بارها اینو شنیدم اما خودم انسانی نیستم که بخوام عقده های روانی خودم رو با جذب دیگران تخلیه کنم ..خودم از چنین آدمهایی متنفرم ..چرا نمی خوای تصور کنی که سادگی و صداقت رفتار و بی توجهی من ایشون رو جذب کرده و باعث شده اینقدر مصر باشن ؟؟؟؟ این چیزیه که خودش هم بهش اعتراف می کنه ..اینهمه بدبینی برای چی ؟؟!!!بی دل عزیز اگه همه تاپیک های منو می خوندی می دیدی که نوشتم مدتهاست با لوازم آرایشم دست هم نزدم مدتهاست حتی برای تست های سالانه هم دکتر نرفتم ..مدتهاست موهامو رنگ نکردم شاید نزدیک 3 سالی هست ..همه به من معترضن که چرا خودم رو رها کردم ! شاید اصرار همه هم برای همین باشه که نگران هستن من زندگیمو مثل این چند سال حروم کنم .تنها تفریح من ورزشه و بس ...حتی دوست ندارم باشگاه مختلط هم برم ..خیلی وقته خودمو از یاد بردم....انصاف نیست اینقدر بدبینانه قضاوت کنین ..
من خودم دارم صادقانه اعتراف می کنم که تمام وجودم هنوز وابسته به شخص دیگری است و نمی توانم حتی تصور کنم کسی دیگر را بپذیرم .از شما کمک خواستم به من بفهمانید اشتباه می کنم یا نه!!!؟؟؟
خانم عزیز حتی شوهر من هم حاضر به از دست دادن من نبود ..با همه مسایلی که می دانست هنوز هم مصر به بازگشت است ..فکر نمی کنید شاید شما در اشتباه باشید ..فکر می کنید امثال این آقا که تماما دنیا دیده هستند و در سن اشتباه هم قرار ندارند به این مسایل فکر نمی کنند؟؟؟
من بازهم میگم که قصدی برای ازدواج ندارم ..اصلا مشکل من هم همینه ..نمی خوام کاری کنم که بعدها خودم رو بابتش سرزنش کنم ..این شامل هر دوروی قضیه هست .پذیرش یا رد ..می خوام درست تصمیم بگیرم ..همین
سابینای عزیزم من اصلا احساس زرنگی نمی کنم ..کاش می کردم ..بر عکس احساس می کنم زیادی ساده ام که توی همچین شرایطی گرفتار می شم ..خیلی دلم می خواست یه زن گرگ بودم ولی نه واقعا هستم و نه کسی منو با این صفت می شناسه ..اگه نوشته هامو بخونین گفتم که اصلا از بازی با کسی خوشم نمیاد .حتی دوست ندارم کسی رو معلق نگه دارم ..بارها به ایشون مستقیم و غیر مستقیم جواب رد دادم .چون دوست ندارم کسی دنبالم بیاد ...اختلال شخصیتی ندارم :325:
RE: نمی خوام باز م اشتباه کنم .
همین ابتدا ازهمه دوستان ومخصوصا ازفائزه عزیز عذرخواهی می کنم که وارد تایپیکشون شده ومی خوام یه گله بکنم.
برام خیلی جالبه که این همه راهنمایی های ارزنده شده،از همه جهات توسط کارشناسان بررسی شده وحتی شاهد
حضور مدیر همدردی هم هستیم اما بازهم صاحب تایپیک میگه مرغ من یه پا داره!!! اونوقت توی تایپیکهای دیگه تالار که
گاهی بحران زندگی کاملا مشهود هست هیچ کدوم ازاین کارشناسان نه نظری میدهند ونه حتی اثری از حضورشون
هست وفقط افرادی کم تجربه مثل خودمن وارد چنین تایپیکهایی میشیم و پیشنهاداتی میدیم که نه تنها کمکی نکردیم
بلکه مسبب حادتر شدن هم موضوع شدیم.!!!
RE: نمی خوام باز م اشتباه کنم .
من این تاپیک رو زدم که از دور به این قضیه نگاه کنم و اشتباهات و نقاط ضعف خودمو بدونم و اصلاحش کنم و اگه نقطه روشنی توی این قضیه هست پرورشش بدم .اگه اینطور که شما میگید من از این بازی لذت می برم که سرم رو با این بازی حسابی گرم می کنم و لذت می برم و استفاده خودمو می کنم !! چه نیازی دارم کسی بخواد بازیمو خراب کنه !!!
RE: نمی خوام باز م اشتباه کنم .
سلام و خسته نباشید دارم به همه دوستان
فائزه عزیز واقعا دوستان همدردی خیلی زیبا راهنماییت کردن امیدوارم بهترین راه برات باز بشه عزیزم
ضمنا از خانم بی دل عزیز به خاطر قلم رک و و زیبایشان کمال تشکر دارم مرسی