به نظر من هم اول دليل اين رفتارها را در خودت جستجو كن. البته من هم قبول دارم كه محيط هم مي تونه تاثير گذار باشه ولي اول خودت را بررسي كن.
نمایش نسخه قابل چاپ
به نظر من هم اول دليل اين رفتارها را در خودت جستجو كن. البته من هم قبول دارم كه محيط هم مي تونه تاثير گذار باشه ولي اول خودت را بررسي كن.
باور کنین من همیشه تو اینجور مسائل اول از همه به خودم دقت میکنم.راستش من قیافه مظلومی ندارم.اهل رودروایسی هم نیستم و خیلی رک حرفم رو میزنم.طوری که گاهی ممکنه دیگران برنجند.برای همین پسرا اغلب بهم میگن بی رحم یا دل میشکونی و....اون مشتری هم مشتری ثابت شرکت بوده اما اونروز من دفعه اول بود که میدیدمش.اصلا 1دقیقه هم طول نکشید.فقط فاکتورش رو دراوردم و گفتم انقدر بدهکارین.پاشد گفت ببینم چه جوری حساب کردین.همون لحظه..اصلا خودم غافلگیر شدم.فقط به زور خودمو خلاص کردم و نمیدونم چی تو دستم بود زدم تو سینه اش و از شرکت زدم بیرون.تا بره.موقع رفتن بهم میگه خیلی خوشگلی خیلی عالی بود.یعنی چی؟یعنی چی؟پررررررررررررررررروووو ووووو.وقیح:320::320::320::
از رفتارم تقریبا مطمئنم چون نه فقط سر کار بلکه با فامیل و تو دانشگاه هم همینجوریم.تو دانشگاه تقریبا اکثر کسایی که پیشنهاد میدادن کسی رو واسطه میکردن و میگفتن میترسیم خودمون بگیم مطمئنا میگه نه.
خودم رو این چیزا حساسم.حتی موقعی که بام میحرفیدن و حس میکردم تو صورتم دقیقن یا خیره من به یه طرف دیگه نگاه میکردم یا کاری مثه این.لباس کوتاه و تنگ هم نمیپوشم.از ارایش جیغ و جلف هم بدم میاد
خیلی شده دوست پسر دوستام بیان بهم پیشنهاد بدن و اونا رو ول کنن.چند بار با دوستام سر همین بحثم شد.حتی یکی از دوستای صمیمیم با اینکه میدونست من بی تقصیرم خیلی ناراحت شد و قهری طولانی داشتیم.خوب من چیکار کنم؟؟:302:(واقعا نمیدونین چه حس بدیه در حالیکه من واقعا همچین ادمی نیستم)
اون دخترا هم وقتی از شرکت زدم بیرون پاپوش درست کردن.(حیف که چندبار میخواست اخراجشون کنه و من نذاشتم).وگرنه وقتی من اونجا بودم مافوقشون بودم.اصلا با هم خیلی خوب بودیم.اما رفتارای صاحب شرکت رو میدیدن و اونم هی بهشون میگفت شما بد کار میکنین و از فلانی یاد بگیرین حساس شدن.
ضمنا خیلی ها رفتاری خیلی جلف داشتن یا حتی تموم سعیشونو میکردن به صاحبای شرکت نزدیک شن.چرا اونا نه؟چرا من بیچاره؟
:302::302::302::302::302::302:کاش میشد مثه این شکلکها زار زار گریه کرد.الان که دارم مینویسم از حرص سردرد گرفتم.حالا بلاخره من واسه کار چه کنم؟
من میدونم همه جا خوب و بد داره و واسه خیلیا این اتفاق ممکنه بیفته اما من دیگه کشش ندارم برم یه جای دیگه و اینجوری بشه باز.
آي آي آي دنبال مشكل در خودت نگرد! مشكل در شما نيست بهار خانومي بيا اينم چند تا مثالنقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار66
پروانه دوست كوهنوردم دختر ساده و سنگينيه در شهر نه چندان بزرگ ما داشت 5 عصر بهار تو شركت كار ميكرد رييس 50 ساله شركت اومد و صورتشو آورد جلو و پروانه هم ايشنو هل دادو ..
زهرا محجبه است و بسيار جدي اما صورت زيبايي داره.. ارباب رجوع بعد 15 دقيقه صحبت كاملا جدي ناگهان يه نامه زير فاكتور كار ايشون گذاشت و ..
سهيلا اونقدر جديه كه منم باهاش شوخي نميكنم در آخرين شركت قبلي همكارشو به خاطر رفتار زشت پرت كرد به..
شادي عميقا آرومه اما در دومين شركتي كه برا حسابداري مراجعه كرد درو كوبيد و اومد بيرون و به دوستانمون گفت باورتون ميشه گفتن ميشه ببينيم كه اندام شما..
من واقعا براي اين كه واسه دوستان چنين مثالهايي زدم بسيار بسيار بسيار عذر مي خوام . اما بهار جان قضيه خشونت و آزار نسبت به بانوان ابعادي بسيار پيچيده تر و پنهان تر از اين حرفا داره. مسئله ابعادي اجتماعي داره و مورد شخصي نيست و به شما برنميگرده پس در خودت دنبال عيب نگرد!بخصوص اگر كسي هستي كه موجه و صريح و جدي رفتار ميكني. اتفاقا شرمنده كه بگم برخي از اين افراد بيمار دل دنبال افراد مناسب ومو جه و سر سنگين ميرن!
مختص محيط هاي كار هم نيستن.تو خيابون و محل تحصيل هم هستن. در محيط هاي دولتي هم هستن منتها در مواردي كه نظارت وجود داره از رفتار هاي ديگري براي آزار قرباني شون استفاده ميكنن. مي گم قرباني چون حتي اگه برخورد در حد نگاه نامناسب يا آزار كلامي يا سخن كنايه آميز باشه و خانم مورد نظر موافق نباشه قرباني محسوب ميشه!
قدم اول مشكل از سوي تو نيست.
قدم دوم محيط كارتو عوض كن.اونقدر تا جايي رو پيدا كني كه معتبر تر باشه.اگه خويشاوند يا آشنا يا دوست خانوادگي از نزديكانت كه با تجربه و مستحكم باشه و در اونجا كار كنه چه بهتر.
منم محل كارهاي زيادي رو عوض كردم تا يه محيط امن پيدا كنم دوستم!:72:
من و بهار و هزار تا دختر دیگه که میخوایم تو این جامعه کوفتی گلیم خودمونو از آب بکشیم بیرون باید با هزار تا آدم مزاحم سر و کله بزنیم و در بیشتر موارد مغلوب بشیم. خدا نکنه یه ذره یکی بر و رو داشته باشه یا سر و زبون . همه سریع بی جنبه می شن . تو محیط های کاری هم که کار کردن زیاد و دستمزد کم مختص خانم هاست. به نظر من همونطوری که تو میدون ها گشت ارشاد می زارن و به موی دختر ها گیر میدن و تحقیرشون می کنن، باید یه جایی برای حمایت از اونها هم وجود داشته باشه. به نظر من تو جامعه ما اکثر آقایون بلانسبت آقایونی که اینجا حضور دارند بیمار جنسی هستن!
دوستان ممنونم.وقتی این تاپیک رو درست کردم اول میخواستم حذفش کنم چون فکر میکردم مرور خاطرات ازار دهنده باعث اذیت شدنم میشه اما الان خیلی ارومم.حس میکنم حداقلش این بود که با گفتنش یه کم اروم شدم
این واقعا یه معضله.وقتی تو میری سر کار و فکر میکنی همه نیروت رو باید بذاری تا کارت رو خوب انجام بدی اما بعد میفهمی حواست باید به هزار تا چیز دیگه هم باشه.وقتی این جور ادما میدونن جایی نیست که باز خواستشون کنه و نهایتا اون دختر از اون محل کار میره و خوب به جاش یه دختر دیگه میاد و (معذرت میخوام)شاید به اندازه قبلی سختگیر نباشه.درسته این موضوع برای همه دختر و پسرا صدق نمیکنه اما کم اتفاق افتادنش هم زیاده
واقعا چرا بعضی اقایون فکر میکنن چون دارن حقوق طرف رو میدن معنیش اینه که کامل در اختیارشونه؟(وقتی مینویسم کفرم در میاد)
مردان ایرانی بیمار جنسی نیستن بلکه صرفا استانه تحریکشون به نسبت کشورهایی غربی پایین تره
خانم های ایرانی هم به همین ترتیب ، یه نگاه هرزه ، یه تنه توی خیابون و یا تیکه پرانی های غیراخلاقی اون ها رو از پا درمیاره
و به شدت میرنجونه
البته با تلاشی که همه ما خواسته یا ناخواسته برای رسیدن به جوامع غربی داریم این استانه روز به روز بالاتر میره
و در مقابلش زن و شوهرها دیگه به راحتی نمی تونن همدیگرو تحریک و ارضا کنن ، مطمئن باشین بالا رفتن استانه تحریک اقایون نه تنها امنیت جامعه رو تضمین نمیکنه بلکه به کلی مفهوم خونواده رو از بین میبره
معنی حضور انسانی در جامعه داشتن اینه که به هیچ وجه کوچکترین تحریک کنندگی در رفتار و گفتار و ظاهرتون نباشه
اما شما میگین با وجود اینکه همه این مسائل رو لحاظ میکنین باز هم کسی پیدا میشه با عنوان مشتری ، که به خودش اجازه چنین رفتاری رو میده !
من دیده و یا شنیده بودم که مثلا کرایه تاکسی رو میخوای بدی ، راننده بالاخره یه جوری دستت رو لمس میکنه و مثلا با این کارش احساس رضایت میکنه ، اما بلافاصله پاشو میذاره روگاز و پشت سرش رو هم نگاه نمیکنه
راننده تاکسی با اون شرایط کاری سخت ، موقعیت مالی واجتماعی وسطح فرهنگی پایین ، بنظر انجام یه همچین عملی خیلی دور از انتظار نیست
اما کسی که مشتری ثابت یه شرکته ؟؟!! ایا نگران موقعیت خودش نیست ؟ ایا تو اون شرکت مشتری چنان جایگاهی داره که میتونه با یکی از کارمندها چنین برخوردی داشته باشه و باز هم به فعالیتش ادامه بده ؟
این در مورد مشتری اما در مورد رییس شرکت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار66
شما فکر میکنین ما داریم کجا زندگی میکنیم ، راز بقا رو ندیدن ؟!
کسی که داره از جیب خودش ، حقوق شما رو پرداخت میکنه ، لزوما یه ادم منصف و خداترس نیست
میتونه هر درخواست غیرقانونی و غیر مشروعی رو هم از شما داشته باشه
نهایتش اینه که شما میگی نه ! پس برو گمشو از شرکتم بیرون !
من یه زن نیستم ولی با من هم یه همچین رفتاری شد ، کارفرمای من پدر زن برادرم بود ، و چون حاضر نشدم در کلاهبرداری به ظاهر قانونی اون ها مشارکت کنم ، خیلی محترمانه عذرم رو خواستن
خیلی به این مسائل فکر نکنین ، مسئله اصلی شما جذاب بودن غیر طبیعی و از نظر من عجیب شماست هر دختری بالاخره یه قشر خاص از اقایون جذابه و اگه رفتار مناسب و موقرانه ای داشته باشه با یه سری از پیشنهادات ازدواج مواجه میشه
اما اینکه شما در همه مکان ها با انواع پیشنهادات اعم از دوستی و ... روبرو شدین یه مقدار جای سوال داره
واقعا بنظر شما چرا پسرا ول کن شما نیستن ؟
شما چه ویژگی دارین که اقایون نه چندان با اخلاق (بهتر بگم هرزه) رو به خودتون جلب میکنین ؟
فرافکنی نکنین ، همه ما داریم تو همین جامعه زندگی میکنیم ، ولی برای همه ما این داستان شما یه مقدار عجیبه
پس در رفتارتون دقیق بشین و یا حتی نظر نزدیکان و به خصوص همکارا و دوستانتون رو در مورد رفتار و برخورد خودتون بپرسین
اینکه بیایم همگی با هم شرکتای خصوصی و جامعه و مردای ایرانی رو لعن و نفرین کنیم هیچ فایده ای نداره
خودتون رو بررسی کنین بهار عزیز :72:
منم با نظر خارپشت موافقم
قبلا هم گفتم که باید دلیل این اتفاقات رو تو خودت جستجو کنی
یا شایدم محیط کاری که انتخاب می کنی خیلی افتضاح هستن و این چیزا توش عادیه
اخه من هرچی فکر می کنم می بینم این شرایط تو هر محیطی نمی تونه به این وضوح اتفاق بیفته
البته بهار این اتفاقات فقط مختص ایران نیست حتی یه مبحث هست تو مدیریت به نام آزارجنسی خانمها تو محیط کار
که بدون انقدر این اتفاق زیاد بوده که دیگه یه مبحث تخصصی درسی براش قائل شدن
این آزار حنسی فقط پیشنهاد نیست گاهی عقب افتادن از پیشرفت یه خانم هست
مثلا وقتی خانمی با ریس خودش زیاده از حد گرم می گیره خیلی زودتر ارتقا پیدا می کنه ولی اون خانمی که کارش بهتر بوده و مستحق ارتقا بوده به خاطر رعایت شئونات اخلاقی درجا میزنه (این چیزارو هم شامل میشه )
تو فقط این مشکلات برات تو محیط کاری پیش می اد مثلا تو دانشگاه هیچ کس بهت جسارت نمی کردهههه؟
به نظر من هیچ مردی نباید به خودش یه همچین جرأتی رو بده که مستقیما از دختری درخواست نامشروع داشته باشه مگر اینکه اون دختر قبلا یه چراغ سبزی نشون داده باشه. باور کنید من هم تو یه محیط خوب و سطح بالا و به ظاهر مذهبی کار می کردم . ولی انواع و اقسام آدمهای روانی و بی جنبه به پستم می خوردن . در حالی که خیلی هاشون متأهل بودن و من اصلا اصلا یه مرد متأهل برام هیچ جذابیتی نداشت و رفتارم باهاشون مودبانه و خیلی رسمی بود.ولی اونها به بدترین شکل خواسته خودشونو مطرح می کردن. ببخشید خارپشت جان اینو اگه نشه بهش گفت "بیماری جنسی"چه واژه ای می شه درموردش به کار برد؟در ضمن اینکه آستانه تحریک یه مرد پایین باشه به نظرم اصلا چیز خوبی نیست. به خاطر همین آستانه تحریک آقایونه که با وجود اینکه زن و بچه دارن تا یه دختر خوشگل می بینن دست و پاشون شل میشه و به هزار تا شکل سعی می کنن باهاش یه رابطه ای داشته باشن. اگر یه زن و شوهر همدیگرو بخوان و به حقوق هم احترام بذارن و عشق هم باشن،فکر نمی کنم چیزی یا کسی براشون تحریک کننده تر از همدیگه باشه . من فقط اسم اینکارو میذارم بیماری جنسی و مزاحمت
جناب خارپشت من کی مردای ایرانی و شرکت های خصوصی رو نفرین کردم؟!!!!!ضمنا شاید باید کلمه بعضی رو هم پررنگ میکردم که بهش بیشتر دقت کنید.چیزی که من اینجا نوشتم یک روی سکه هست روی دیگرش اینه که تو همون 2 شرکت اول (شرکت سوم چند روزبیشتر نرفتم)پیشنهاد ازدواج داشتم ازطرف مشتریا که خیلی محترمانه با خونواده اومدن جلو.خوب مشکل من این قضیه ایه که اینجا نوشتم با اون خواستگاری ها مشکل نداشتم که اینجا بنویسم.من هیچ وقت با قطعیت درباره چیزی حرف نمیزنم شاید شرکت بعدی انقد خوب باشه که جبران همه گذشته بشه شاید هم بد باشه.مشکل من ترسیه که با این اتفاقات برام ایجاد شده که اگه یه بار دیگه برم امتحان کنم و بد باشه واقعا داغون میشم.شاید شرکت بعدیش خیلی عالی باشه اما من دیگه توانی برام نمیمونه که ادامه بدم.
اصلا مرد ایرانی یا غربی برام فرقی نداره.شاید خودخواهانه به نظر بیاد اما من میگم اگه پسری میخواد کاری کنه بره بیرون شرکت یا حداقل بره سراغ کسی دیگه.بله من بارها از خودم پرسیدم چرا من؟چرا من؟بارها راجب این موضوع با دوستام صحبت کردیم.باور کنید شرکت سوم یه مقنعه پوشیدم شبیه چادر بود تا مقنعه.یا یادمه یه شرکت رفته بودم واسه استخدام صاحبش بعد از صحبتی که کردیم گفت براساس معیار ما که کار و ظاهر هست چون مشتریامون فلان و بهمانن شما رو انتخاب کردیم.فقط همین کلمه ظاهر کافی بود که من بگم نه مسیر خونمون دوره نمیام
مسئله اصلی شما جذاب بودن غیر طبیعی و از نظر من عجیب شماست
این حرفتون داره دیوونم میکنه.حس بدی بهم میده.خیلی بد.نمیدونم شاید من خیلی ضعیفم که نمیتونم با این مسائل کناربیام.من تا حالا فکر میکردم این مسائل واسه خیلی دخترا پیش میاد.من نمیگم ارایش نمیکنم یا چادریم یا موهام حتی یک سانت هم بیرون نیست اما در حد معموله.خوب تا این حد دوست دارم.بدم میاد بخاطر پسری خودمو محدود کنم یا وقتی میگم رفتارم با پسرا رسمیه یا حد و مرزداره واسه خاطر اون پسر نیست واسه اینه که خودم دلم میخواد اینجوری زندگی کنم.دوست من کارش رسمیه تو شرکت هم نیست چادریم هست و اکثر اوقات ارایش نمیکنه اخلاقامون شبیه همه با این تفاوت که اون از کل کل کردن خوشش میاد اما من برام اهمیتی نداره اما همین مشکل واسش پیش اومده بود.بله اتفاقی که با ادمای درگذر رخ میده رو هرچند سخت ولی میتونی فراموش کنی اما شرکت دوم که مجبور بودم همیشه اون ادمو تحمل کنم سخت بود.یه جوری بهم اس میداد انگار دوست دخترشم هر شب اس میداد ازت ناراحتم چرا امروز بام اینجوری برخورد کردی(منظورش رسمی بود) واقعا دیوونه کننده بود.واقعا خیال میکرد من دوستشم؟!!!بازهمه اینها رو میشد تحمل کرد اما وقتی چکمو کرده بود منگنه واسه تحت فشار گذاشتن من و چون پدرش....بود میگفت واسه پدرت پاپوش درست میکنم و فردا با مامور میام سراغ پدرت.نمیدونی چه زجری کشیدم به روش نمیوردم در ظاهر محکم بودم جوری که میگفت هیچ حرف بدی نمیزنی اما چیزی که میگی تا عمق وجود ادمو میسوزونه (بهتر) اما در باطن داغون. شاید قصه به نظر بیاد اما همین بود.هیچ وقت یادم نمیره شبی که عموم ازدخترش میگفت که چند ماهه سرکار میره و میپرسید چرا کارام رو ول کردم و دیگه نمیخوام سر کار برم من که گریه کردن برام سخته بغضم یهو ترکید و هق هق گریه کردم و گفتم اینجوری شده عموم به گریه افتاد و به پدرم گفت دخترتو باید طلا بگیری که با این شرایط ادامه نداده. اون شب خیلی نحس بود برام.
من نمیخوام منو طلا بگیرن فقط میخوام این به قول شما قصه ها دیگه واسه من اتفاق نیفته.خواسته زیادیه؟
جالب اینجاست اون پسر به من میگفت تو دردی به من زدی که دیگه به هیچ دختری اعتماد نمیکنم
من نمیخوام بگم اون پسرا گرگ بودن.من کلا ازاین چرندیات بدم میاد.من فقط حس تلخمو ازاون اتفاق گفتم.انقد که کار این صاحب شرکت ناراحتم کرد کار اون مشتری ازارم نداد(دوباره اشتباه برداشت نکنید که کار اون مشتری ناراحتم نکرده).شاید برای پسرا یه لحظه باشه و تمام اما ترسی که این چیزا تو دلم گذاشته حسابی...
اقای خارپشت چیزایی از من میپرسی که خودم جوابشو نمیدونم.اره چرا اون مشتری این کارو کرد؟از موقعیت خودش نترسید؟نمیدونم.واقعا نمیدونم.اما اون شرکت این جور نبود که هرکسی به خودش همچین اجازه ای بده(منظورم اینه که تو این زمینه وجهه بدی نداشتن)
این چیزایی که میگی رو من هزاران بار با خودم گفتم....خسته شدم.بسه دیگه نمیخوام راجبش فکر کنم.بیخیال
اقای خارپشت با کمال احترام دیگه تو این تاپیک برام پست نگذارید حرفاتون فقط ازارم میده.ممنونم
بهار عزیز
دوستان خیلی راهنمایی های جالبی بهت گفتن
بهتره ناراحت نشی و حساس نباشی
اتفاقا خارپشت عزیز نظر رک و جالبی مطرح کرده
عزیزم بدون حساسیت مطمئنا بهتر میتونی از راهنمایی ها استفاده کنی
موفق باشی خانوم