RE: گناهم اینه که جو زده شدم
آره دقیقا من تحت تاثیر جماعت قرار گرفتم.اما وقتی تو جمع حاضر شدم اونائی که ساده تر ظاهر شده بودن رو دیدم گفتم ای کاش منم این طور کرده بودم یعنی از همون اول معذب بودم و پشیمون.و از اینکه خودمو گم کرده بودم پریشان حال.
امیدوارم بیشتر همراهیم کنید تا خودمو پیدا کنم.به تازگی هم ماشاالله اونقدر عروس جدید وارد طایفه شوهرم می شه و مادر شوهرم از خوبی هاشون تعریف می کنه و عمدتا من اون ویژگی رو ندارم واقع سر درگمم می گم پس من باید چه جور باشم.تازگی ها هر چی فکر می کنم ویژگی بارزی در خودم بیابم موفق نمی شم.هر کی به یه حسنی معروفه.یکی تمیزی،یکی به سادگی،یکی به زبون و.....
RE: گناهم اینه که جو زده شدم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط رایحه عشق
آره دقیقا من تحت تاثیر جماعت قرار گرفتم.اما وقتی تو جمع حاضر شدم اونائی که ساده تر ظاهر شده بودن رو دیدم گفتم ای کاش منم این طور کرده بودم یعنی از همون اول معذب بودم و پشیمون.و از اینکه خودمو گم کرده بودم پریشان حال.
امیدوارم بیشتر همراهیم کنید تا خودمو پیدا کنم.به تازگی هم ماشاالله اونقدر عروس جدید وارد طایفه شوهرم می شه و مادر شوهرم از خوبی هاشون تعریف می کنه و عمدتا من اون ویژگی رو ندارم واقع سر درگمم می گم پس من باید چه جور باشم.تازگی ها هر چی فکر می کنم ویژگی بارزی در خودم بیابم موفق نمی شم.هر کی به یه حسنی معروفه.یکی تمیزی،یکی به سادگی،یکی به زبون و.....
عزيزم تو هم به خوبي هاي خاص خودت معروفي فقط هنوز اونا رو پيدا نكردي.ديگران مي تونن الگو هاي مناسبي برامون باشن اما نه اونقدر كه ما خودمونو عين اونا كنيم. اون وقت من مستقل ما چي ميشه. اين خوبه كه بخواي خوبي بياموزي. اما بده كه بخواي براي راضي نگاه داشتن ديگران و جلب حمايتشون خوبي رو كسب كني. شما هم يه حسن بزرگ. ميل به بهتر شدن و بهتر موندن!
در ضمن سعي مي كني عيوب خودتو ببيني و اونقدر خود پسند نيستي كه اين عيبا رو كتمان كني عزيزكم!
ميل به كامل و خوب شدن مادر تمام خوبي هاست.اينو نميبيني؟:72:
RE: گناهم اینه که جو زده شدم
خیلی ممنون ملاحت جان.حرفات واقعا آرام بخشه.
من واقعا تشنه راهنمائی های شما دوستان بودم شاید به خاطر همینه که الان خیلی آروم هستم.خودم باورم نمی شه به این زودی نتیجه گرفتم البته هنوز باهاتون کار دارم:311:
آخر هفته هم یکی از فامیلای همسرم که اونا هم از مکه برگشتن دعوتیم مطمئنم این مجلس بسیار بسیار تجملی تر از مجلس قبلیه چون طایفه پدر شوهرم برعکس طایفه مادر شوهرم بسیار به ظاهر اهمیت بدن.قراره بریم شهر دیگه همه منتظرن ببینن زن همسری کیه آخه تا حالا نرفتیم اونجا.و خیلی زیر ذزه بینم.مطمئنا اونجا زمینه جو زدگی بیشتره:311:
تصمیم دارم هر جور که خودم مناسب می بینم تو مجلس حاضر شم.برام دعا کنید.ازین به بعد می خوام خودم باشم.و البته رفتارهای درستو الگو قرار بدم.
RE: گناهم اینه که جو زده شدم
حرفاتو درك ميكنم عروس خانم چون خودم هم اين شرايط رو دارم دوست دارم بين فاميلاي شوهرم خوش ظاهر باشم.
فقط يه سوال اين مجلسي كه قراره بريد مردونه زنونه جداست؟
اگرجدا باشه من خودم آرايشي رو كه دوست دارم ميكنم ولي به حرمت خونه خدا هر لباسي رو نميپوشم ممكنه يه كت و دامن شيك بپوشم.
RE: گناهم اینه که جو زده شدم
من با کت و دامن موافقم.مرد و زن جدا هستن.من منظورم حد آرایشه یعنی در حد مجلس عروسی نباید باشه کاری که من کردم:163:
در ضمن از بهار و ماهی عزیز ممنون که منو شرمنده گلنوش نکردن و به جای من رتبه دادن
حالا گلنوش جان بی حساب شدیم یا هر کی باید خودش حسابشو پاک کنه:311:
RE: گناهم اینه که جو زده شدم
سلام عزيزم
راستش من هنوز وارد زندگي مشترك نشدم ولي نظرم رو ميگم و به همين دليل شايد خام باشه ولي به هر حال نظرمه:
به نظر من مشكلي اين وسط وجود داره اينه كه شماميخواي انگار جوري باشي كه ديگران ازت راضي باشن و چون بين دو خانواده ي متفاوت گير كردي نميدوني چيكار كني كه هردو ازت راضي باشن؟
مگه اين نيست كه تو هر كاري هم كه كني يا اين خانواده ناراحت ميشه يا اون خانواده؟ يا مادرت ناراحت ميشه كه چرا اينقدر ساده هستي و يه كمي بايد به خودت برسي !!! يا مادر شوهرت ناراحت ميشه كه چرا (به نظرش) اينقدر به خودت رسيدي....
به نظرم عزيزم خودت باش!!! همونجوري باش كه خودت و شوهرت راضي هستين و دوست دارين نه جوري كه مادر شوهرت يا مادرت دوست دارن!!!!
به نظرم شما مشكلي نخواهي داشت و نيازي نيست كل زندگيت جوري باشه كه ديگران ميخوان و چيزي كه باعث حل مشكلتون ميشه يه كلمه است و اون "رعايت" هستش... رعايت در حد اعتدال جوري كه اعتقادات خودتون خدشه دار نشه
كي گفته كه رفتارهاي مادرشوهرت درسته و ايشون به طور محض درست ميگن؟؟؟ و خداهم از ايشون راضيه؟؟؟ همين غيبت كردن ها و تهمت زدن ها خودش گناهان بزرگي هستش.... پس ايشون هم كامل نيست عزيزم
در ضمن از طرف ديگه ساده و بي آلايش بودن خوبه عزيزم ولي نه اينكه آدم مثلا توي مجلس عروسي لباس تو خونگي بپوشه.... اين يه جورايي نميدونم به نظر من بي احتراميه!! حالا لباس پوشيده خوبه ولي لباس هاي پوشيده اي هم هستن كه در خور مجالس باشن و حالا اونقدرم زرق و برق نداشته باشن كه موجب فخر فروشي بشه !!! حالا شايد مادر شوهرت خيلي به اين ساده بودن اعتقاد داشته باشه ( حالا درست يا غلط ، افراطي يا .... بلاخره اعتفاد داره ) و هرچا ميشه اصلا ناراحت نميشه كه ديگران راجع بهش چه فكري ميكنن و چون كاملا از روي اعتقادات محكمش عمل ميكنه ولي شما چي عزيزم؟ رفتارهات نشون ميده كه اونقدرها هم مثل مادر شوهرت به كارهايي كه ميكنن اعتقاد زيادي نداري
خلاصه عزيزم به نظر من كه تو سعي كن خودت باشي... و چيزي باشي كه فكر ميكني درسته نه افراط كن و نه تفريط !!! ما آدما هركاري كنيم بلاخره يه سريا هستن كه از دست ما ناراضين چون سلايق آدمها متفاوته و سلايق همه يه جور نيست كه بشه همه رو راضي نگه داشت!! پس خودت باش و جوري باش كه به نظرت درسته و جوري باش كه شوهرت هم دوست داشته باشه
به نظر من همين حد اعتدالي كه گفتي خيلي خوبه... بودن مثل مادر شوهرت كه اصلا درست نيست ( به نظر من) و بودن اونجوري كه مادرت دوست داره هم از نظر خودت درست نيست... پس جوري باش كه از نظر خودت درسته !! جوري كه از رفتن اونجوري توي عروسي يا مجالس خجالت نكشي ( از سادگي) و در عين حال عذاب وجدان نگيري ( از زيادي به خود رسيدن)
اگه مادر شوهرت اصلا اصلا آرايش دوست نداره !! و اگه مادرت خيلي آرايش دوست داره !! تو ميتوني حد اعتدال باشي مثلا ته آرايش داشته باشي... يعني مثلا هميشه درجه آرايشت يه درجه از ديگران پايين تر باشه ،مثلا جايي كه همه خيلي غليظ آرايش ميكنن تو ميتوني آرايش در حد متوسط يا كم داشته باشي كه خودت هم راضي باشي حالا ميتوني زماني كه پيش مادر شوهرت هستي يه كمي به خودت كمتر برسي يا اگه پيش مادرت ميري يه كم بيشتر به خودت برسي ( كلا يه كم بيشتر يا يه كم كمتر) تا اونا هم احساس خوبي نسبت بهت داشته باشن ولي سعي كن شخصيت و اعتقادات خودت رو داشته باشي و در هر صورت حفظ كني ولي اينكه هرجور كه اونا ميخوان باشي به نظرم حق اختيار رو ازت ميگيرن.... من اينجوري حس بردگي بهم دست ميده !! زندگي كردن هرجور كه ديگران ميخوان و دستور ميدن !!! انگار كه آدم شخصيت مستقلي نداره يا حق انتخاب نداره درصورتي كه خدا به همه انسانها حق انتخاب داده
تو در قبال مادر شوهرت مسئول نيستي و ايشون هم خدا نيست كه هرچي ميگه درست باشه و شما هم مجبور باشي جواب پس بدي
به نظر من كه حس آزاد بودن و مستقل بودن و آزادي عمل يه حس خيلي قوي و دوست داشتني هستش!! پس چرا بايد خودمونو درگير حرفاي خاله زنكي ديگران كنيم و جوري كه اونا دوست دارن رفتار كنيم شايد روزي برسه كه بعد از 10 سال بفهيميم كه يه عمر طوري بوديم فقط يك نفر دوست داشته ولي در عوض 1001 نفر (اون يك نفرش منظورم خودمونيم) دوست نداشته و نميپسنده زندگي اينجوري به نظر من يعني اسارت
من آخرين پستي كه ديدم پست ملاحت جون بود
حالا كه پستم رو ارسال كردم ديدم سه تا پست ديگه اضافه شده:311:
ولي خوب به خاطر اينكه اينهمه تايپ كردم دلم نيومد پاكش كنم:302: خوب خوبه شما درست رفتار ميكني عزيزم
همونطور باش كه خودت ميپسندي
موفق باشي:72:
RE: گناهم اینه که جو زده شدم
بله
خودت باش.
برا خودت معیار داشته باش. معیاری که قابل اتکا باشه.
معیاری که بتونی رفتارت رو با اون محک بزنی.
قبل از انجام هر کاری یه تامل بکن. ببین رفتارت با اون معیار مطابقت داره و بهش نزدیکه.
فقط زود نپرس که چه چیزی رو معیار قرار بدم !!
RE: گناهم اینه که جو زده شدم
حنان عزیز کار خوبی کردی حرفائی که نوشته بودی رو پاک نکردی و ممنون ازین که وقت گذاشتین.:72: حرفاتونو قبول دارم.مخصوصا راجع به گناه غیبتی که می کنن.اما خوب هر کی یه عیبی داره
byby ممنونم از تذکرت هر چی می گذره چیزای جدیدتری یاد می گیرم
RE: گناهم اینه که جو زده شدم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط رایحه عشق
آخر هفته هم یکی از فامیلای همسرم که اونا هم از مکه برگشتن دعوتیم مطمئنم این مجلس بسیار بسیار تجملی تر از مجلس قبلیه چون طایفه پدر شوهرم برعکس طایفه مادر شوهرم بسیار به ظاهر اهمیت می دن.قراره بریم شهر دیگه همه منتظرن ببینن زن همسری کیه آخه تا حالا نرفتیم اونجا.و خیلی زیر ذزه بینم.مطمئنا اونجا زمینه جو زدگی بیشتره:311:
تصمیم دارم هر جور که خودم مناسب می بینم تو مجلس حاضر شم.برام دعا کنید.ازین به بعد می خوام خودم باشم.و البته رفتارهای درستو الگو قرار بدم.
اون موقع که اینا رو نوشتم هنوز شک داشتم به حرفام عمل کنم.اما من تو این مجلس اون جور که خودم خواستم و دوست داشتم حاضر شدم.به هیچ وجه خجالت نکشیدم که ازون یکی جوونا ساده تر بودم. واقعا الان حالم خوبه.:227::310:
RE: گناهم اینه که جو زده شدم
این تاپیکو خیلی دوست دارم شاید تنها تاپیکیمه که به نتیجه انجامید .به خاطر همین دوست دارم مشکلاتم رو اینجا مطرح کنم.ملاحت عزیز و دیگر دوستان امیدوارم بازم بیاین و همراهی کنید.
امروز عقد دائی همسری بود.الان چند مشکل دارم.
1-جوزدگی خانواده شوهرم و مقایسه کردن که قبلا هم گفتم.در این موارد اگه مستقیما به خودم بگن چه رفتاری داشته باشم.
2-فرق گذاشتن.در این مورد دعا کنید شیطان وسوسه نکنه و تحملمو ببرم بالا.راه حل دارین بفرمائین
3-دوست دارم با این خانم رابطه خوب داشته باشم.و همش نگرانم در آینده او هم بشه سوهان روحم به جای دوست.