شده.زیاد شده.راستش مغرور نیستم مخصوصا توو زندگیموننقل قول:
نوشته اصلی توسط mahi91
نمایش نسخه قابل چاپ
شده.زیاد شده.راستش مغرور نیستم مخصوصا توو زندگیموننقل قول:
نوشته اصلی توسط mahi91
طرزاشناییتون به چه شکل بوده؟
حتماخصوصیات مثبتی داشته که باهاش ازدواج کردی.چندتاازخصوصیات خوبشوهم بگو
رابطه رو خودت قطع می کنی یا قطع می کنه؟قبل از ازدواج از این روابط داشتی؟تو این روابط دنبال چی هستی؟
شوهرت اون چیزیو دنبالشی بهت می ده؟از طرف شوهرت کمبودی احساس می کنی؟
معمولا دنبال چه جور آدمهایی میرید؟
سلام عزیزم
روابطی که گفتی عشق مینامی در چه حدی هست؟ایا فکر نمیکنی این روابط رو جایگزین سرگرمی مفید گذاشتی؟شاید تنوع طلب هستی و تنوع خاصی در زندگی نداری و با این عشقا تنوع و هیجان درست میکنی
بهتر بیشتر توضیح بدی کمی واضح تر و مفصل تر بگو اینجا خیلی از دوستان راهنمایی های مفید میتونن بهت کنن موفق باشی
گاهی خودم و گاهی هم طرف مقابلم.بله داشتم .دنبال یه همدمو دوست .گاهی میده گاهی هم نه.بله احساس کمبود عشق ...نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
کسایی که خیلی احساسی باشن و یه رابطه ی رومانتیک داشته باشن .اکثرا تحصیل کردن و خوشتیپ .خوش قیافه.کسایی که حتی نگاهشون منو زیرو رو میکنه .... مهم اینه که به دلم بشینه وگرنه حتی نگاهشونم نمیکنم!و البته سعی میکنم آدمایی رو انتخاب کنم که به نظر قابل اعتماد تر و معقول تر باشن تا اگر رابطه ام ادامه داشت بازم بخوامش یه جور آدمایی که توو خیابون کمن!نقل قول:
نوشته اصلی توسط یک زن امیدوار
با یکیشون تا حد بالایی بود( رابطه )(چند سال)از مجردیم عاشقش بودم اما اونم متاهل بود و من مجبور شدم ازدواج کنم با اینکه میدونم اون آدم ,تنهایی میتونست واسه کل عمرم فقط خودش بسم باشه حتی حرف زدنش منو دوونه میکرد فقط اون بود که منو نگه میداشت و اصلا بهش نمیخواستم خیانت کنم . من به خاطر مذهبی بودن شوهرم خیلی تغییر کردم یه جوورایی هیجان زندگیم رفت .اهل هیچی نیست جز اخبارو کتاب حتی موزیکم که میذارم میادو خاموشش میکنهنقل قول:
نوشته اصلی توسط ویدا@
این رفتار شما بیشتر بیماری است.
بهتره با روانشناس صحبت کنید
شما که به خاطر رشته تحصیلی باید بهتر بدونید مشکلتون را واین که به چه کسی باید مراجعه کنید
بعید میدونم مشکلتون اینجوری تو تالار حال بشه
حدود و عمق رابطه ها چجوریه؟
تا چه حد جلو میرین?
در مورد شاهد خیانت والدین بودن یک سوال دارم
شما تنها میدونستی؟ منظورم اینه که چون سنتون کم بود یا ... اون والد جلوی شما احتیاط نمیکرد و شما فهمیدی؟
یا اینکه خیانت اون والد لو رفت و با مشکلاتی که تو خونه به وجود آمد فهمیدی؟
احتمالا حالت اول؟
سارای عزیز
فکر میکنم ازدواجی با میل و رغبت نداشتی و فقط برای مسایلی ازدواج کردی
عزیز من بهتره به این فکر کنی که به هر حال ازدواجی انجام شده و نیازه بهش متعهد بمونی فکرش کن اگه شوهرت این رفتار کنه چقدر برات تحملش سخته
یک مطلب دیگه هم هست و اون اینه دنیای دوستی دنیایی هست که دو طرف همه توجهشان به نیازهای عاطفی و نیازهای غریضی هست و رفع این نیازا در اولویت هست اما در زندگی مشترک با بر اورده شدن این نیاز مسایل دیگری در اولویت قرار میگیرد و شما احتمال زیااااااد دنیای دوستی را میطلبی و گرایشت به دنیای دوستی هست به نظرم دو راه داری یا به دنیای دوستی برگرد و مستقل زندگی کن یا عشق را در وجود همسرت پیدا یا ایجاد کن وظیفه هر زنی هست که خودش را به مردش نزدیک کنه و کانون عشق و عاطفه در خانه به وجود بیاره و شما این انرزی را غیر کانون زندگیت صرف میکنی که خودت بهتر میدونی عاقب خوبی نداره پس دوست گلم بهتره یه جلسه خصوصی با خودت بزاری و تکلیفت با خودت مشخص کنی یا هم زندگی مشترک و هم شیطنت با هم نمیشه یکیش انتخاب کن نظرم کاملا شخصیه و کارشناسی نیست امیدوارم بهترین راه را پیدا کنی
ممنون از توجهتون .بله من سنم کم بود و جلوی من اینکارو انجام میداد .نقل قول:
نوشته اصلی توسط شب نم
همسرم استادم بود .آره تحصیل کرده اس و اهل خونه و خوانواده .اصلا تا حالا یه بارم دروغ نگفته بهم و خیلی مودبهنقل قول:
نوشته اصلی توسط mahi91
سلامنقل قول:
نوشته اصلی توسط سارا25
خیلی خیلی ببخشید ها ، ولی این هایی که نوشتید فقط و فقط میشه براش یک دلیل گذاشت
با عرض پوزش " هوسرانی"
ولی آیا شما یک شخص هوس ران هستید؟!