با فردی که برای جلب محبت دروغ می گه باید چه رفتاری داشته باشم ؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط بی دل

من در تعجبم که چرا بلاکش نمیکنی؟!!! چرا اینقدر بهش فکر میکنی؟ چرا براش تاپیک باز کردی و داری هی مسئله رو هر لحظه مرور میکنی؟

یه مدت با سرطان شما رو مشغول کرده الان هم با خودکشی. شما هم نه پیغمبری نه مدد کار اجتماعی و نه خانواده اون آدم و نه چاهی هست که بخواهی کسی رو ازش حذر بدی.
مشکل فقط شمایی و حضورت برای اون آدم. پس لطفا هر چه سریعتر این رابطه را قطع کن. هم ای میلت و مسنجر ات رو بروش بلاک کن. و هم فکرت رو در موردش متوقف کن. به همین سادگی به همین خوشمزگی:303:

---

بی دل رابطه ای وجود نداره که بخوام قطعش کنم
فقط حس دلسوزی دارم بهش ..
واقعا درست می گی ولی بزار دلیل اینکه بهش فکر می کنم رو بگم
دلیلش اینکه تو مدتی که فکر میکردم مریض به هر دوست و آشنایی که داشتیم رو انداختم تا بتونم یه وقت ویزیت براش بگیرم بره اونجا
یکی هم بود که تلفنی برای سلامتی مریضا دعا می کرد تو مشهد بود زنگ زد بهش اسم و فامیل اینو گفتم ...
تو این مدت همیشه یه روزم نبوده که از ذهنم دور بمونه
ختم سوره یاسین رو برای شفای مریضا خودم و 50 نفر دیگه براش خوندیم
این 50 نفر همشون دوستاو خانواده و فامیل من بودم که ازشون خواستم این کارو براش بکنن
چون می دیدم جوورن و تازه اول جوونیش با یه درد بی درمون دست به گریبان دلم براش خیلیی می سوخت .
دیگه چطور می تونم بی تفاوت باشم ...حق ندارم یعنی !
الان که فهمیدم دروغ گفته بیشتر از اینکه عصبی باشم ناراحتم
از اینکه چرا یه فرد می تونه انقد دروغ بگه تا فقط جلب توجه دیگران رو کنه
چی عایدش شد از این دروغ ها
چرا من این همه وقت صرف کردم برای یه چیز کاملا دروغی
دلم می خواست یه درس حسابی بهش بدم نمی دونستم باید بی تفاوت باشم یا باید به روش بیارم
بلاک نکردم ولی اصلا ی بارم جواب ندادم

ای جاااااانم:46:

این همه دعا کردی و ختم یاسین و... فکر میکنی کار بیخودی کردی و هدر رفته؟ نه عزیزم همه اون حسهای خوب که از دعا کردن داشتی و اون انرژیهای مثبتی که توی فضا پخش کردی، انعکاسش قبل از همه به خودت برگشته و حال خودت رو خوب کرده. خدا رو شکر که اون ادم هم بیماری سرطان نداره. ببخشش و از سر راهش برو کنار. و همه اون حسهای خوبی همدردی رو که داشتی با کینه و خشم و یاس و ... جایگزین نکن چرا که این حسهای بد هم اول دامن خودت رو میگیره فکر کردی چرا حضرت یونس اون بلا به سرش اومد و بعد میگفت "رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی..." ؟ چون از قومش نا امید شده بود ویه نفرین کوچولو کرده بود.

اصلا میخواهی اون کارهای قشنگی رو که کردی و حالا فکر میکنی باطل بوده رو بفرست بیاد سمت من. به جااااااااااااان خودم سخت محتاجم به اون دعاهای خالصانه و قشنگت و دروغی هم در کار نیست. درد من قطعا کمتر نیست و آماده ام به محض اینکه اون انرزیها رو پاس بدی اینور تو هوا بقاپمش.:72:

با کمال میل
ایشالا زود زود تمام مشکلاتت حل شه عزیزم
مرسی از حرفایی خوبت :72:
راستش بی دل صبح تو همین تالار یه موضوعی رو سرچ کردم و یه سری مطالب برام اومد و تو موضوعاتی که اومده بود یه تاپیکی بود که به نظر من اصلا بیشتر داستان بود و نمی تونست واقعیت داشته باشه و تا حدود 99 درصد هم مطمئنم که واقعی نبود ولی دیدم چقدر اعضای اینجا براش وقت گذاشتن و بهش راهنمایی کردن و تشویقش کردن
دیدم من باز نسبت به اونها خیلی تیزم :311::311::311:
می گم به هر حال اون احتیاج به کمک داشت حالا کمک روحی نه جسمی
چون روحش واقعا مریض بوده و دعاهای منم واسه بیماریش بوده که انشالا بیماری روحیش شفا بیابه :311:
:72: