یاد باد انکه سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
نمایش نسخه قابل چاپ
یاد باد انکه سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
پيش از اينت بيش از اين غمخواري عشاق بود
مهرورزي تو با ما شهره آفاق بود
تکیه بر خاک کردم خاک بر پشتم نشست :72: دوستی با هر که کردم عاقبت قلبم شکست
آنقدررنجی که دنیا بر دل ما میکند :72: بر دل هر کس کند او ترک دنیا می کند
گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
بسوختیم در این ارزوی خام و نشد
ای آنکه زنده از نفس توست جان من
آن دم که با توام، همه عالم از آن من
در رفتن جان از بدن، گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود
گر تیغ بارد در کوی ان ماه
گردن نهادیم ا لحکم لله
نقل قول:
نوشته اصلی توسط navay ashna
بيا اي شيخ و از خمخانه ما شرابي خوركه در كوثر نباشد
بشوي اوراق اگر همدرس مائي كه علم عشق در « دفتر» نباشد
چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را
که کس مرغان وحشی را از این خوشتر نمی گیرد ........