RE: به جدایی و طلاق می اندیشم
دوست عزیز سلام من هم توی موقعیتی مثل شما بودم یعنی عروسی برام گرفتن که اگه نمیگرفتن بهتر بود خیلی ساده و سطح پایین .ولی دارم سعی میکنم از اون به بعد به کارای همسرم نگاه کنم و در موردش قضاوت کنم آخه طلاق فقط راه فراره من هم مراسم عروسیم و اینکه به هیچکدوم ا آرزوهام نرسیدم برام حسرت شد ولی سعی کردم فراموشش کنم و زدگیمو به خاطر اونکه گذشته تلخ نکنم
RE: به جدایی و طلاق می اندیشم
دوست عزیز ania
سلام
از اینکه با من احساس همدردی کردی متشکرم ولی در مود شما حداقل یک کار ی انجام دادند نه اینکه مثل من بطور کلی حذف کنند و بهانه بیارند
می دانی حس اعتماد من به همسرم از دست رفته و نمی تونم باورش کنم
میدانی عزیز ایشون از اول هم قصد جشن گرفتن نداشته و فقط داشته من را بازی می داده و هی فرصت را از دست می داد چند بار بهم قول داد که 4 ماه دیگه 6 ماه دیگه ولی دریغ و صد افسوس آخه یکی نیست بگه تو که قصد جشن گرفتن نداشتی چرا قول می دادی و من را سر کار می ذاشتی از همون اول می گفتی من هیچ پولی ندارم و حتی پول بلیطم را هم قرض کردم اومدم
مشکل من عنوان نکردن واقعیت از طرف همسرم بوده و الان نمیتونم ازش بگذرم چرا که بر این باورم که کسی که اساسی ترین اصول یک زندگی را رعایت نکرده یعنی صداقت و درستی را بکار نبرده قابل اعتماد نخواهد بود به نظر شما می توان اعتماد کرد؟
RE: به جدایی و طلاق می اندیشم
با سلام.من یه سوال داشتم همسرتون فقط توی همین یه مورد که گفتین سر حرفش نموند یا کلا این طوریه؟
البته بگم کاملا در مورد مراسم عروسی بهت حق میدم من خودمم با این مشکل تا حدودی درگیرم (حتی با این که تقصیر همسرمم نبود!) اما معتقدم اگر فقط در این یک مورد ایشون سر حرفش نبود راهکارهایی هست تا حال شما رو بهتر کنه اما اگه کلا ایشون این جور آدمیه باید بیشتر توضیح بدین.
موفق باشید
RE: به جدایی و طلاق می اندیشم
اگر به برابر معتقدی، دیگه این توقع که اون برات خرج کنه چیه؟ یا اینکه اون برات جشن عروسی بگیره؟ :305:
برابری یعنی برابری! جفتتون تلاش کنین برای رسیدن به چیز هایی که می خواین! :311:
شما توقعات یه زن سنتی رو داری و رفتار ایشون هم متناسب با همون توقعات هست. :324:
RE: به جدایی و طلاق می اندیشم
حق داری براناراحت بودن اماطلاق راهش نیست 1شوهرمن منودست خالی فرستادآرایشگاه که اگه پس اندازنداشتم خدامیدونست چه آبروریزیی میشد2 عکاسمون بعدازشش ماه ازعروسیمون زنگ زدکه پس عکساتونونمیخواین؟شوهرم گفت توبده من الان کارت همرام نیست بعدامیدم که ندادبازمن پولشودادم 3لباس عروسمو ازخانم دوستش گرفت آورددادگفت اینومیپوشی بدون پرسیدن نظرمن که دوستش دارم یانه توی عروسی دامادهیچی خرج نکردبلکه خرج ومخارج باعروس که من باشم بود.حالاببین اگه کلاعروسی نمیگرفت خوب بودیااینطوری؟؟؟؟؟؟؟:302::302::3 02:
تازه پول خیاط لباس پاتختیموهم خودم دادم:163:
RE: به جدایی و طلاق می اندیشم
پینک باتر فلای. منم خرج آرایشگامو خودم دادم. چون شوهرم یه قرون پول تو جیبش نبود. بعدشم خرج و مخارج عروسی با پول کادوهایی که تو عروسی دادن دادیم.شوهر منم هیچی خرج نکرد. عروس پاگشا هم بهم نداد. بعدشم اون شب رو بیخود و بی جهت تو دهنم زهر مار کرد. روبینا جون یه سری به مشکلات بزن تا ببینی بقیه خانما چه مشکلاتی دارن. اون وقت از فکر طلاق بیرون میای. البته میدونم عزیزم شما خیلی ناراحتی. باور کن منم یه همچین حسایی داشتم. میتونم درکت کنم. عزیزم هر وقت یه پولی دستتون اومد یا یه چیزی پس انداز کن. مراسم سالگرد عروسیتو یه جشن کوچیک بگیر. یا حداقل اگه پول اینم ندارین هر وقت پولی دستتون اومد لباس عروس بپوش عکس بگیر. یکی رو میشناسم بعد از هفت سال عروسی لباس عروسی پوشیده عکس گرفته. با این کار ممکن حداقل کمی ارضا بشی.