RE: تفاوت سطح علمی من و همسرم
راستش نمی خواستم در این تاپیک چیزی بنویسم چون این تاپیک مربوط به خواهرم است اما وقتی پاسخ اقای sci را دیدم نتوانستم سکوت کنم. ابتدا از حضور اقای sci خیلی خوشحال شدم. اما احساس می کنم با دو پست از مراجعه کننده انصاف نیست که اینطور در مورد مراجعه کننده قضاوت شود. خواهر من )soozan1) همیشه در طی این 13 سال زندگی مشترکش مثل یک زن سنتی نجیب با تمام مشکلات زندگیش ساخته و تلاشهای زیادی برای درست شدن زندگیش کرده و هر چه ما از زندگی انها فهمیدیم از طریق رفتار همسرش بوده. از لحاظ مادر بودن و همسر بودن هیچ وفت چیزی کم نگذاشته. و فقط 1 سال است که او برای درس خواندن از شهرش خارج شده که انهم هر هفته یا هر زمان که بتواند به شهر خودش بر می گردد تا کنار همسرش باشد. امیدوارم اگر شما الگوهای رفتاری نامناسب در رفتار خواهرم می بینید عنوان کنید تا او بتواند رفتار درست را در پیش گیرد نه اینکه او را به مشاور حضوری رجوع دهید. چون خواهر من پیش مشاورهای گوناگون رفته (خیلی قبل تر از اینکه شروع به درس خواندن کند) و زندگیش تغییری نکرده.
امیدوارم خواهرم خودش بیاید و در این تاپیک مشکلاتش را عنوان کند تا شاید به کمک شما دوستان حل شوند.
RE: تفاوت سطح علمی من و همسرم
خواهر عزیز خانم دلجو دلتنگ
حتما خواهرتون رو توصیه کنید که اطلاعات بیشتری از خودشون بدهند...
هیچ قصد قضاوت ایشون رو نداشتم و ندارم و فکر هم نکنم قضاوتش کرده باشم..
امیدوارم ایشون مسائل اصلی خودشون رو مطرح کنند.
ضمنا اگر مشکل فقط خواهر شما بود که مشاوره حضوری رو به ایشون توصیه نمی کردم... همسر ایشون هم مشکلاتی دارند و متاسفانه دسترسی به همسرشون نداریم برای همین گفتم مشاوره حضوری
لطفا پست رو با دقت بخونید
RE: تفاوت سطح علمی من و همسرم
سلام
در حضور دوستان شاید درست نباشه اینو بگم ولی
خواهر عزیز من
عجیبه
که شما همه چیزهایی که در زندگی زن و مرد یه اصله رو از روش رد می شی و سریع اینو می گین که من از درس خوندن دست نمی کشم
شما از نیازهاتون می گین (من باید درس بخونم...من باید برای ادامه تحصیل به شهر دیگه برم..بچمو باید نگه دارند...مرد من باید منو درک و همراهی کنه)
ولی از نیازها شوهرتون چیزی نمی گین
به نظر شما شوهر شما تو این وضعیت باید شما رو درک کنه یا مثل همین موقعیت که توش هستین پیش بیاد
........................................
RE: تفاوت سطح علمی من و همسرم
[align=justify][align=justify][align=justify]سلام
زن و شوهر و فرزند، هر سه در زندگی حقوقی دارند. هم شما حق ادامه تحصیل دارید، هم همسرتون حق دارند شما رو پیش خودشون داشته باشن و هم فرزندتون حق داره پدر و مادرش رو داشته باشه
به نظرم باید چاره جویی بشه تا این حقوق برقرار بشن با حداقل مشکلات
به نظر میرسه که مشکل اصلی شما با همسرتون مربوط به قبل از شروع دکتراتون میشه. چون نوشته بودید که به خاطر مشکلاتی که داشتتید خواستید ادامه تحصیل بدین
میشه بگید اون مشکلات چی بودند؟
ممکنه همون مشکلات ادامه دار شده باشند و چون هنوز حل نشدند، مساله به قوت خودش باقی مونده باشه
[/align][/align][/align]
RE: تفاوت سطح علمی من و همسرم
عزيزم
خانم سوزان بسيار ديده ام كهع وقتي همسري در حال درس و كاره بانوي خانه بايد بمونه و آتش كانون گرم خانواده رو گرم نگه داره و..
اما وقتي همين بانو به هر علت بخواد دور بشه اي بسا انگشت ها هم طرفش گرفته بشه كه چرا ايشون خونه نيست و .. و..
اين يك ديد گاه كلي يه و در جامعه ماهم رايجه.اينو نه براي بحث با دوستان براي دانستن اين كه ما با چه نوع هنجار فرهنگي زندگي ميكنيم بيان كردم.
مورد دوم اينه كه به نظر نميرسه به خاطر تفاوت تحصيلات دچار عدم تفاهم و تبعات اون شده باشيد عزيز من!الان بياييد چنين ارزيابي كنيم كه:
سطح تحصيلات همسرتون چه تاثيري در برداشت ايشون از وضع شما و خودشون داره؟
مشاركت ايشون در حضور و نگه داري از بچه چقدره و چطوره؟
مال شما چطوره؟
تا چه زماني شما از ايشون و كوچولو دور هستين؟
چطور ميشه اين دوري رو كمرنگ كرد؟
و نهايتا آيا چقدر همسرتونو دوست داريد و چقدر مايل ايد باهاشون ادامه بدين؟به نظرم وقتي ما چرايي براي زندگي داريم چگونه هايي براش پيدا ميكنيم. اما وقتي اون چرا كمرنگ ميشه يا گم ميشه چگونه هامون هم شكل" نميشه "و "ممكن نيست" پيدا ميكنن.سوزان عزيز الان جدا از اين كه همسرتون پدر كوچولوي عزيز تون هستند چقدر مرد زندگي و همسر شما هستن؟به انگيز ه هاي ابتداي زندگي بربگردين و مرور كنين. آيا اون انگيزه ها هنوز براتون مطرح ان؟ چرا بله؟ چرا نه؟
بعد از اين مرحله درباره گام دوم فكر كنيم.:72:
RE: تفاوت سطح علمی من و همسرم
ممنون از همه. من جواب این دو دوست رو می دم که جواب سوالهای بقیه دوستان هم داده شده باشه.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohsenazizi
[align=justify][align=justify][align=justify]سلام
زن و شوهر و فرزند، هر سه در زندگی حقوقی دارند. هم شما حق ادامه تحصیل دارید، هم همسرتون حق دارند شما رو پیش خودشون داشته باشن و هم فرزندتون حق داره پدر و مادرش رو داشته باشه
به نظرم باید چاره جویی بشه تا این حقوق برقرار بشن با حداقل مشکلات
به نظر میرسه که مشکل اصلی شما با همسرتون مربوط به قبل از شروع دکتراتون میشه. چون نوشته بودید که به خاطر مشکلاتی که داشتتید خواستید ادامه تحصیل بدین
میشه بگید اون مشکلات چی بودند؟
ممکنه همون مشکلات ادامه دار شده باشند و چون هنوز حل نشدند، مساله به قوت خودش باقی مونده باشه
[/align][/align][/align]
بله. مشکل من از انجایی شروع شد که ازدواج من به اجبار خانواده ام انجام شد و من از ابتدا از همسرم خوشم نیامد. من در این مدت 12 سال تلاش کردم این حس را تبدیل به حس خوبس کنم اما نتوانستم. من تمام چیزهایی که همسرم می خواست بودم اما او هیچ کدام توقعات مرا بر اورده نمی کرد. البته شاید در واقع در توانش نبود که بر اورده کند. من و همسرم در هیچ زمینه ای تفاهم نداریم و این به دو فرهنگ متفاوت ما بر می گردد.
و تمام اینها باعث شده که من همچنان نتوانم همسرم را دوست داشته باشم و برای بودن با او دیگر نمی خواهم تلاش کنم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ملاحت1
عزيزم
خانم سوزان بسيار ديده ام كهع وقتي همسري در حال درس و كاره بانوي خانه بايد بمونه و آتش كانون گرم خانواده رو گرم نگه داره و..
اما وقتي همين بانو به هر علت بخواد دور بشه اي بسا انگشت ها هم طرفش گرفته بشه كه چرا ايشون خونه نيست و .. و..
اين يك ديد گاه كلي يه و در جامعه ماهم رايجه.اينو نه براي بحث با دوستان براي دانستن اين كه ما با چه نوع هنجار فرهنگي زندگي ميكنيم بيان كردم.
مورد دوم اينه كه به نظر نميرسه به خاطر تفاوت تحصيلات دچار عدم تفاهم و تبعات اون شده باشيد عزيز من!الان بياييد چنين ارزيابي كنيم كه:
سطح تحصيلات همسرتون چه تاثيري در برداشت ايشون از وضع شما و خودشون داره؟
او خود هم از این موضوع از ابتدای ازدواجمان ناراحت بود. در اوایل عقدمان متوجه شدم که به دروغ به دوستانش گفته که من دیپلمه هستم. و خانه دارم. در حالیکه من در ان زمان دانشجوی فوق لیسانس بودم.
او چندین بار شروع کرد تا ادامه تحصیل دهد اما خیلی زود خسته می شد و تلاش زیادی نمی کرد. بیشتر برایش استرس اور بود.
مشاركت ايشون در حضور و نگه داري از بچه چقدره و چطوره؟
ایشون از ان مردهایی نیست که توجه زیادی به بچه داشته باشد. خانواده ایشون هم همینطور هستند و کلا در زندگی زیاد برای بچه وقت نم ی گذارند.
مال شما چطوره؟
من بعد از بچه دار شدن بیشتر اوقات غیر از زمانهای خیلی کوتاهی که سر کار بودم با فرزندم بودم و با او بازی می کردم و همه امور فرزندم با من بود و حتی او را مهد هم نگذاشتم. در ان زمانهای کوتاه هم که سر کار می رفتم فرزندم را خانواده ام نگه می داشتند.
تا چه زماني شما از ايشون و كوچولو دور هستين؟
هم اکنون فرزندم پیش من است و همسرم و من هم هر هفته اخر هفته ها در کنار هم هستیم. اما 2 سال دیگر درسم طول می کشد.
چطور ميشه اين دوري رو كمرنگ كرد؟
در حال حاضر با رفت و امد کردن و تماسهای تلفنی داریم این دوری را کمرنگ می کنیم.
و نهايتا آيا چقدر همسرتونو دوست داريد و چقدر مايل ايد باهاشون ادامه بدين؟به نظرم وقتي ما چرايي براي زندگي داريم چگونه هايي براش پيدا ميكنيم. اما وقتي اون چرا كمرنگ ميشه يا گم ميشه چگونه هامون هم شكل" نميشه "و "ممكن نيست" پيدا ميكنن.سوزان عزيز الان جدا از اين كه همسرتون پدر كوچولوي عزيز تون هستند چقدر مرد زندگي و همسر شما هستن؟به انگيز ه هاي ابتداي زندگي بربگردين و مرور كنين. آيا اون انگيزه ها هنوز براتون مطرح ان؟ چرا بله؟ چرا نه؟
همونطور که گفتم من از ابتدا همسرم را دوست نداشتم و انگیزه اولیه ای وجود ندارد. شما درست حدس زدید. من همسرم را دوست ندارم. و در تمام این 12 سال فیلم بازی کردم. من نه اخلاق همسرم را دوست ندارم و نه وجهه اجتماعی و نه ظاهر همسرم را دوست دارم. اراول اون چرا وجود نداشت اما من زیاد چگونگی تشکیل دادم. اما نشد.
نمی دونم باید جواب سوالتون که همسرتون چقدر همسر شما هستن رو چی بدم . درست متوجه منظورتون نشدم.
بعد از اين مرحله درباره گام دوم فكر كنيم.:72:
باز هم ممنون. منتظر پاسخهای شما هستم.
RE: تفاوت سطح علمی من و همسرم
فقط برات ارزوی شادی بیشتر میکنم نه غم بیشتر
RE: تفاوت سطح علمی من و همسرم
من که میگم درسو بزار کنار این همه تلاش برای چی وقتی نتونی از زندگیت لذت ببری ؟
RE: تفاوت سطح علمی من و همسرم
[
بله. مشکل من از انجایی شروع شد که ازدواج من به اجبار خانواده ام انجام شد و من از ابتدا از همسرم خوشم نیامد. من در این مدت 12 سال تلاش کردم این حس را تبدیل به حس خوبس کنم اما نتوانستم. من تمام چیزهایی که همسرم می خواست بودم اما او هیچ کدام توقعات مرا بر اورده نمی کرد. البته شاید در واقع در توانش نبود که بر اورده کند. من و همسرم در هیچ زمینه ای تفاهم نداریم و این به دو فرهنگ متفاوت ما بر می گردد.
و تمام اینها باعث شده که من همچنان نتوانم همسرم را دوست داشته باشم و برای بودن با او دیگر نمی خواهم تلاش کنم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ملاحت1
عزيزم
خانم سوزان بسيار ديده ام كهع وقتي همسري در حال درس و كاره بانوي خانه بايد بمونه و آتش كانون گرم خانواده رو گرم نگه داره و..
اما وقتي همين بانو به هر علت بخواد دور بشه اي بسا انگشت ها هم طرفش گرفته بشه كه چرا ايشون خونه نيست و .. و..
اين يك ديد گاه كلي يه و در جامعه ماهم رايجه.اينو نه براي بحث با دوستان براي دانستن اين كه ما با چه نوع هنجار فرهنگي زندگي ميكنيم بيان كردم.
مورد دوم اينه كه به نظر نميرسه به خاطر تفاوت تحصيلات دچار عدم تفاهم و تبعات اون شده باشيد عزيز من!الان بياييد چنين ارزيابي كنيم كه:
سطح تحصيلات همسرتون چه تاثيري در برداشت ايشون از وضع شما و خودشون داره؟
او خود هم از این موضوع از ابتدای ازدواجمان ناراحت بود. در اوایل عقدمان متوجه شدم که به دروغ به دوستانش گفته که من دیپلمه هستم. و خانه دارم. در حالیکه من در ان زمان دانشجوی فوق لیسانس بودم.
او چندین بار شروع کرد تا ادامه تحصیل دهد اما خیلی زود خسته می شد و تلاش زیادی نمی کرد. بیشتر برایش استرس اور بود.
مشاركت ايشون در حضور و نگه داري از بچه چقدره و چطوره؟
ایشون از ان مردهایی نیست که توجه زیادی به بچه داشته باشد. خانواده ایشون هم همینطور هستند و کلا در زندگی زیاد برای بچه وقت نم ی گذارند.
مال شما چطوره؟
من بعد از بچه دار شدن بیشتر اوقات غیر از زمانهای خیلی کوتاهی که سر کار بودم با فرزندم بودم و با او بازی می کردم و همه امور فرزندم با من بود و حتی او را مهد هم نگذاشتم. در ان زمانهای کوتاه هم که سر کار می رفتم فرزندم را خانواده ام نگه می داشتند.
تا چه زماني شما از ايشون و كوچولو دور هستين؟
هم اکنون فرزندم پیش من است و همسرم و من هم هر هفته اخر هفته ها در کنار هم هستیم. اما 2 سال دیگر درسم طول می کشد.
چطور ميشه اين دوري رو كمرنگ كرد؟
در حال حاضر با رفت و امد کردن و تماسهای تلفنی داریم این دوری را کمرنگ می کنیم.
و نهايتا آيا چقدر همسرتونو دوست داريد و چقدر مايل ايد باهاشون ادامه بدين؟به نظرم وقتي ما چرايي براي زندگي داريم چگونه هايي براش پيدا ميكنيم. اما وقتي اون چرا كمرنگ ميشه يا گم ميشه چگونه هامون هم شكل" نميشه "و "ممكن نيست" پيدا ميكنن.سوزان عزيز الان جدا از اين كه همسرتون پدر كوچولوي عزيز تون هستند چقدر مرد زندگي و همسر شما هستن؟به انگيز ه هاي ابتداي زندگي بربگردين و مرور كنين. آيا اون انگيزه ها هنوز براتون مطرح ان؟ چرا بله؟ چرا نه؟
همونطور که گفتم من از ابتدا همسرم را دوست نداشتم و انگیزه اولیه ای وجود ندارد. شما درست حدس زدید. من همسرم را دوست ندارم. و در تمام این 12 سال فیلم بازی کردم. من نه اخلاق همسرم را دوست ندارم و نه وجهه اجتماعی و نه ظاهر همسرم را دوست دارم. اراول اون چرا وجود نداشت اما من زیاد چگونگی تشکیل دادم. اما نشد.
نمی دونم باید جواب سوالتون که همسرتون چقدر همسر شما هستن رو چی بدم . درست متوجه منظورتون نشدم.
بعد از اين مرحله درباره گام دوم فكر كنيم.:72:
باز هم ممنون. منتظر پاسخهای شما هستم.
[/quote]
خب جان و دلم پس موضوع تنها تفاوت تحصيل نيست اما در زمينه تفاوت تحصيل فاصله بين شما دهان باز كرده و به صحبت در آمده.براي اين بخش بايد به سوال آخر برگردم.گاهي يك مرد تنها همسره يك خانمه گاهي تنها پدر بچه اش. الان با توجه به اين كه شما در گير تحصيل هستيد غير منطقيه كه ازتون بخوام به جايگاه همسرتون در قلبتون و اين كه اين جايگاه رو مي خواييد يا نه دقت كنيد .
اما اين سوالي يه كه بالاخره بايد روزي از خودتون بپرسيد و ته دلتون بهش جواب بدين.
علل در كنار هم موندن زوجين متفاوته:
بعضي دوستن
بعضي عاشقن و خواهان هم..
بعضي تنها همو تحمل ميكنن و دروناً با هم ارتباطي ندارن.
صحبت ما در مورد بخش سومه. همسر شما يه انسانه بي شك خوبي هايي هم داره( شايد بخاطر همين شما در امكان ادامه تحصيل پيدا كردين.
چندي پيش دوست ارجمندمون سابينا جدولي فراهم كرد و براي تصميم گيري مزايا و معايب نوعي از زندگي رو سنجيد .
سر فرصت و در آرامش شما هم چك ليست خودتونو تهيه كنين : مثلا خوبي هاي همسرم و نكات نيازمند اصلاح او
آنچه شما نياز داريد و تغييراتي كه در او ايجاد كرديد
اين چك ليست هم مي تونه مد نظر شما باشه
آنچه مي خواهم( همينجور شماره بذارين )و انچه دارم
و نهايتا يك چك ليست براي سنجش اين كه اگر با همسرتون بمونيد چه مي شه و اگر خداي ناكرده جدا بشيد چطور؟
چك ليست تعيين شده خودتونو در هنگام خشم يا آزردگي يا فشارهاي روزانه ملاك قرار ندهيد .چندروز بعد بعد دوباره نگاه كنيد و ببينيد چقدر منصفانه است . حتماً وجود فرزند عزيزتونو هم در نظر بگيريد . اون وقت فكر كنيد . :72:
RE: تفاوت سطح علمی من و همسرم
سلام دوستان . راستش من می خواستم یک تاپیک جدید ایجاد کنم ولی گفتم در ادامه این تاپیک باشه که دوستان بهتر بتونن راهنمایی کنن. من خواهر soozan1 هستم . خواهر من به اصرار من این تاپیک رو باز کرد و البته دیگه پیگیرش نیست. چون فکر می کنم انگیزه ای برای درست کردن زندگیش نداره. بیشتر دنبال وکیل و این چیزهاست .
حالا من از شما کمک می خواهم. دلم می خواهد یک جوری به خواهرم کمک کنم. راستش زیاد نگران خواهرم نیستم. بیشتر نگران دختر نازنینش هستم. اگر ممکنه دوستان منو راهنمایی کنن که چطور می تونم خواهرم رو ترغیب کنم که به درست کردن زندگیش هم به عنوان یک گزینه نگاه کنه.