RE: 5سال دوستی وجدایی بدون دلیل
نقل قول:
نوشته اصلی توسط حنان
روژان جون ببين عزيزم گوش كن، من نميخوام راجع به رفتارهاي بچه گانه شما دوتا يا اينكه به درد هم ميخورين يا چيزاي ديگه بگم ،فقط اينو ميدونم كه شما اگه فقط ازدواج كنين ميتونين كنار هم باشين ،در غير اينصورت با دوستي هميشه همين اتفاقا ميوفته كه قهر ميكنين يا يكي سرد ميشه و ميگه چند وقت ازم خبر نگير و از اينجور چيزها !! ايشون الان نسبت به شما سرد شدن شما هم اونقدر اصرار ميكني كه خودتو كوچيك ميكني
عزيزم براي يه مدت بي خيالش شو سرتو به چيزاي ديگه گرم كن چون دوباره اگه الانم بري دنبالش همين ميشه ،خودتم ميگي از بعد اون ماجرا ديگه رابطه دوستي شما گرم نشد و عزيز دلم اينو بدون ديگه گرمم نميشه ،ديگه بعد از 5 سال همه چي براتون تكراري شده ديگه ،يا بايد به ازدواج ختمش كنين يا جدا بشين
اگرم قراره جدا بشي چه بهتر كه الان باشه نه اينكه ده بار ديگه اينجوري قهر و آشتي كنين
اگه دوستت داشته باشه و براي ازدواج بخوادت برميگرده
تو هم توي اين مدت سعي كن وابستگيتو بهش كمتر كني كه حالا اگرم ازدواج كردين وابسته نباشي بهتره چون بلاخره روزي مياد كه آدما مجبور ميشن از هم جدا شن پس چه بهتر كه آدم به كسي وابسته نباشه
به هر حال بهترين كار اينه كه سعي كني وابستگيتو كم كني ،اون آقا هم خودش بخواد مياد سراغت ،اگرم نخواد كه شما بري دنبالش فقط خودتو كوچيك كردي
موفق باشي
بخدا جفتمون از دوستی خسته شده بودیم فقط میگفتیم نامزد کنیم راحت بشیم 5سال حیلی زیاده برای دوستی درسته سنمون کمه ولی دیگه از دوستی زده شدیم دوست داشتیم نامزد کنیم الانم که اوضاع بدتر شده منم میخوام ببینم فقط که بر میگرده یا نه
میخوام وابستگی امو کم کنم ولی نمیشه .................................................. ..
به نظر منم فقط ازدواج مشکل ما رو حل میکنه:302:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط movafaghiyat
روژان ازدواج موضوع ساده ای نیست که بخوای اونو زور کنی یا اعصابتونو خورد کنید که مغازه نداره یا....
مساله مهمتر تو ازدواج بلوغ فکری هر دو طرفه من این رو از رو سن کمتون نمیگم از رفتاراریه واقعا بچه گانه میگم به نظر من مدتی در تماس نباشید به رفتارهاتون فکر کنید و بعد تصمیم منطقی بگیرید
بخدا مامانم همه اش میگه فلانی شوهرش مغازه داره خونه داره فردا ازم بپرسن دوماده شما چی داره بگم چی؟همه اش میگه مردم مردم مردم ................ اندازه خودش داره همیشه هم میگفت من اونجوری میام که مامانت بخواد .چند وقت پیش مامانم گفت این تو رو واسه پول میخواد در صورتی هم که من خرج اضافی واسش نکردم که بگم منو واسه پول میخواد حرف مامانو رو بهش گفتم کلی قاطی کرد ناراحت شد بعد موقع این دعوا برگشت گفت میخوام به مامانت بفهمونم که من تو رو واسه پول نیمخواستم...............
منم نمیخوام دیگه تماس بگیرم سیم کارتمم که شکستم دیگه ...
ولی دلتنگ ام چاره ای جز صبر کردن ندارم
RE: 5سال دوستی وجدایی بدون دلیل
نه عزیزم وقتی وابستگیتو قطع کنی و منطقی به این موضوع فکرکنی میبینی که با ازدواجتون هم مشکلات جدید پیش میاد
RE: 5سال دوستی وجدایی بدون دلیل
نقل قول:
نوشته اصلی توسط آتنــــــا25
پسری که گفتی شاغله؟ درآمدش برای تشکیل زندگی مناسبه؟
rojan چقدر عجولی همش 20 سال بیشتر نداری! 23 سال هم برای پسر زیاد نیست!
تب تند زود به عرق میشینه ها...! :305:
رفتارهات تماما از روی احساسات غلط و بدون فکر بوده. بقول خودت همین الان خودت از دست رفتارت کلافه ایی چه برسه به یکی دیگه... رفتارهای ما نشون دهنده شخصیتمون به آدمای دور و برمونه. کاری به این پسر ندارم کلی میگم، سعی کن به خودت مسلط بشی و تو آرامش تصمیم بگیری.
شما سر مسائل به این سادگی اینجوری رفتار صعودی و نزولی پیش گرفتی پس فردا تو زندگیت وقتی مشکلات بزرگ و جدی برات پیش بیاد اینجوری فکر میکنی بتونی از پسش بربیایی!؟
:305:
اول مطمئن بشید که بدرد ازدواج با هم میخورید یا نه!
از نظر شخصیتی، اخلاقی، خانوادگی، اعتقادی و.... میتونید از طریق تست شخصیت و مشاوره و اینجور چیزا مطمئن بشید.
اگه مطمئن شدین مشکل خاصی وجود نداره اونوقت به پسر یه مدت فرصت بده تا شرایط زندگی رو آماده کنه، خودشو پیدا کنه، یه برنامه ریزی درست کنه. مسلما داشتن آینده ای که رفاه بیشتری داره از بی گدار به زندگی زدن خیلی بهتره.
تو این مدت هم سعی کن یکم روی خودت کارکنی، تو همین سایت مطالب خیلی خوبی هست که شخصیت خودتو وسعت بدی و بهتر از اینی که هستی بشی. اگه خواستی میتونی از کارشناسا کمک بگیری درجهت شناخت بهتر خودت و برطرف کردن عیب هات و پررنگ تر کردن نقاط مثبت شخصیتت که حتما داری.
در کنارش سعی کن یه کاری هم تو این مدت شروع کنی مثل درس، ورزش، کلاس و ...
ممکنه تو این مدت (مثلا یک سالی که اون گفته) خیلی اتفاقا بیفته اما شما برنامه های زندگی خودتو داشته باش و ادامه بده ...
ضمن اینکه سعی کن طوری زندگی کنی که وقتی چیزی رو که جزو اهدافت بود و بدست آوردی ازش لذت ببری نه اینکه وقتی بدستش آوردی حتی یه روز هم بخاطرش خوشحال نباشی!
خیلی از اتفاقاتی که تو روابط بین فردی ما پیش میاد میتونه با برخورد درست تبدیل بشه به یکی از بهترین خاطرات زندگیمون که از مرور کردنش لذت ببریم.
بله بوتیک فروشی داره.
من میخوام رفتاره خودمو تغییر بدم خیلی زود عصبانی میشم سر هر موضوع کوچیکی قهر میکنم نه با دوست پسرم با مامان بابامم همینطورم باید خودمو اصلاح کنم مطالعه کنم.
راست میگین شما واقعا من باید رفتارم رو طوری کنم که با مشکلات بزرگتر کنار بیام ولی این الان واسه من مشکل خیلی بزرگیه تروخدا واسم دعا کنین کم اوردم دیگه
کلاس شنا رفتم ثبت نام کردم که سرگرم بشم وگرنه کلاس نرم دیونه میشم
نیلوفر جان من فقط میخوام بهش برسم تروخدا راه حلی بهم پشنهاد بدین که من بهش برسم نه اینکه جدا بشم
به نظر شما اگه من 2ماه صبر کردم بهم زنگ نرد چی کار کنم؟؟؟؟؟؟؟
RE: 5سال دوستی وجدایی بدون دلیل
سلام،
احساس می کنم ایشون خودش خواسته بهترین راه رو انتخاب بکند، ولی شما اصرار به ادامه داشتی.
او هنوز آمادگی ازدواج ندارد.
معلوم هم نیست کی شرایطش جور بشود و اینکه وقتی شرایطش جور شد، آیا اصلاً خانواده ها رضایت به این ازدواج خواهند داد یا خیر.
این رابطه احساسی بوده و آینده اش مشخص نیست.
بهترین کار همین قطع رابطه است. دوستان هم گفتند، شما وابستگی ات رو کم کن و سرت رو به کارهای دیگر گرم کن. اطلاعاتت را در مورد ازدواج بالا ببر. او هم هر وقت شرایطش جور شد، اگر واقعاً شما رو بخواهد، به خواستگاری خواهد آمد. همانطور که خودش هم گفته.
دیگر با او تماس نگیر.
فراموش کردن سخت است و وقت و انرژی می برد. صبور باش!
خیلی از ما که اینجا هستیم این درد رو تجربه کردیم. ولی بالاخره موفق شدیم.
مطمئنم شما هم موفق می شوی.
RE: 5سال دوستی وجدایی بدون دلیل
rojanخانوم
خسته شدن از دوستی یعنی هردو بخاطر بلاتکلیفی درباره مسائل آینده و فشار خانواده ها در تنش و بیقراری هستین پس این فاصله حداقل برای کمتر شدن این تنش ها و درست تر فکر کردن برای هر دوتون خوبه
رفتار شما بر نظر خانوادت در مورد دوستانت (چه دختر،چه پسر) هم تاثیر میزاره.
نقل قول:
چند وقت پیش مامانم گفت این تو رو واسه پول میخواد در صورتی هم که من خرج اضافی واسش نکردم که بگم منو واسه پول میخواد حرف مامانو رو بهش گفتم کلی قاطی کرد ناراحت شد
سعی کن این اخلاق را ترک کنی. عملکرد سیستم نقل و انتقالت بالاست!!! در زندگیت مشکل ایجاد میکنه.
بخاطر وابستگیت هم این مطلب را بخون کمکت میکنه
همیشه از فاصله ها
گله میکنیم
شاید یادمان رفته
که در مشق های کودکی
برای فهمیدن کلمات
کمی فاصله هم لازم بود!
RE: 5سال دوستی وجدایی بدون دلیل
وابستگيتو بخواي كم كني ميشه عزيزم ، منم اين دوران رو تجربه كردم ، خيلي سخته ولي غير ممكن نيست.
هرچقدر وابستگيت كمتر بشه چشمات بيشتر باز ميشه و واقعيات رو ميبيني. بايد حتما يه مدت جدا باشين ، اون هم حتما نياز به جدايي داشته كه ازت جدا شده پس تو اصراري نكن، در مغازه اش هم نرو اصلا. بشين سرتو به چيزاي ديگه گرم كن خوب 5 سال پيش هم ايشون اصلا براي شما وجود نداشتن چه جوري زندگي ميكردي؟ الانم همون كارارو بكن. آفرين خوب كاري كردي كه ميري شنا ، خيلي خوبه. نميدونم براي آروم شدنت هم بشين يه دفتر و كاغذ بردار هرچي كه توي دلته بنويس ،هر گله و شكايتي كه از اون داري يا هر مشكلي كه داري بنويس حد اقل اينجوري تخليه ميشي. يا بيا اينجا بنويس ،نميدونم هركاري كه فكر ميكني آرومت ميكنه رو انجام بده. آدم اوايلش كه از به اصطلاح عشقش جدا ميشه همش ناراحته و ميگه بدون اون ميميرم و از اينجور حرفا ،يه مدت كه ميگذره به اون بد و بيراه ميگه كه چرا ولش كرده و بدي هاش مياد جلوي چشمش و ميگه به خاطر اينكه ولم كرده نميبخشمشو تازه ميفهممم كه ......و بعد يه مدتم ميگه چه خوب شد ولم كردو خلاصه احساسات آدم دائما تغيير ميكنه و در نهايت خيلي بگذره بعد از 6 ماه تا يك سال وابستگيت از بين ميره يا خيلي كم ميشه و حتي اگه ديگه اونم برگرده ديگه بهش وابسته نيستي و منطقي نگاه ميكني و ممكنه خودت ازش بخواي كه بي خيالت بشه بجاي اينكه بشيني زانوي غم بغل بگيري
در ضمن توقعات شما هم از ايشون زياد بوده ،شما اول با ايشون دوست شدي در صورتي كه مغازه نداشته و... ،و حالا ميخواي اون همون شخصي بشه كه شما و خانواده ات ميخوان!!! ولي خوب اين خيلي سخته و منصفانه نيست، اگه شما ايشون رو ميخواستي بايد همينجوري كه ايشون هست بخواي !! اگرم داشتن خونه و مغازه و اينا واست مهم تره صبر كن يكي كه اومد خواستگاريت ببين اگه همه اينارو داره بهش جواب مثبت بده چون اگه طرف الان اين چيزها رو كه ميخواي نداشته باشه شايد تلاش كنه كه بهشون برسه ولي تضميني نيست و دلتو بهش خوش نكن
باشه موفق باشي
RE: 5سال دوستی وجدایی بدون دلیل
من دیگه نمی خوام منتطرش بمونم چون اینجوری بدتر خودمو داغون تر میکنم انتظار خیلی سخته.میترسم امید داشته باشم به برگشتنش ولی بر نگرده همون امید نداشته باشم بهتره ولی بخدا یک عالمه سوال اومده تو ذهن ام ؟؟؟؟؟؟؟؟ که چرا اینطوری شد دوستیمون؟اون که طاقت 2روز جداییمونو نداشت چرا راحت میگفت 1سال صبر کن وای خدا تو سن 20 سالگی باید افسردگی بگیرم
RE: 5سال دوستی وجدایی بدون دلیل
نقل قول:
نوشته اصلی توسط rojan
من دیگه نمی خوام منتطرش بمونم چون اینجوری بدتر خودمو داغون تر میکنم انتظار خیلی سخته.میترسم امید داشته باشم به برگشتنش ولی بر نگرده همون امید نداشته باشم بهتره ولی بخدا یک عالمه سوال اومده تو ذهن ام ؟؟؟؟؟؟؟؟ که چرا اینطوری شد دوستیمون؟اون که طاقت 2روز جداییمونو نداشت چرا راحت میگفت 1سال صبر کن وای خدا تو سن 20 سالگی باید افسردگی بگیرم
ببخش كه راحت نظرم رو ميگم اما فكر ميكنم بهتره كه نظر من رو هم بدوني:
به نظر من كه اين پسر پس از 5 سال از تو و رابطتون به كلي سرد شده و مطمئناً شرطي كه خانواده تو گذاشتن را الكي بهانه ميكنه و ديگه نميخواد با تو رابطه اي داشته باشه به نظر من التماسا و گريه هاي تو فقط اون رو سردتر ميكنه و مطمئن باش حتي اگر هم با اون پسر ازدواج كني زندگي سردي خواهيد داشت و چون 23 سال بيشتر نداره و 5 سال هم كه با تو دوست بوده يعني از 18 سالگي تنها با تو ارتباط داشته، حتماً به دنبال شانس هاي ديگهاي هست. در صورت ازدواج كه من محال ميدونم بايد خودت رو براي جنگ با رقيباي آينده ات آماده كني. اگه حرفاي منو باور نداري ميتوني امتحاناش كني. خيلي راحتى بهش بگو خانوادت شرايط فعليت رو قبول كردن و با عقد شما موافق هستند. اون وقت ببين چه جوابي بهت ميده. به نظر من وقتت را بيشتر از اين بيخودي تلف نكن. اگه تو اين 5 سال بيشتر به درس و زندگيت ميرسيدي به نظرت بهتر نبود؟ من كه فكر ميكنم تو رودربايسي اومده خواستگاري، بعد كه خانوادت شرايط گذاشتن بهانه كرده و ديگه كوتاه نمياد مطمئن باش حتي اگه خونه و مغازه هم بگيري.
RE: 5سال دوستی وجدایی بدون دلیل
عزیزم دوست داری الکی بهت دلداری بدیم که روز به روز وابسته تر بشی و انتظار بکشی که شاید یه روز برگرده و باهات ازدواج کنه چرا اینقد خودتو کوچیک میکنی ؟ ! یعنی ارزش این اقا اینقد بالاست و تو اینقد ازش کمتری؟
من نمیگم این اقا دوست نداشته یا از رو اجبار اومده خواستگاری نه؛ این اقا دوستت داشته وبرای همین اومده خواستگاریت که باهات ازدواج کنه ولی وقتی به مشکلات زندگی برخورده دیده توانایی مقابله با مشکلات رو نداره و زندگی فقط احساسات و دوست داشتن نیست و لازمه که به زندگیش سروسامون بده و در انتخابش تجدید نطرکنه و برخوردش با شما یعنی شک کرده به انتخابش و به زمان نیاز داره که اگه به یه تصمیم برسه برمیگرده و رسیدن به این تصمیم و قطعیت زمان میبره و شاید چند روز تا چندسال وقت بگیره بهتره که تو به زندگیت برسی و اگه اون به جوابی رسید برمیگرده با این حال اگه هم احتمالا برگشت من این ازدواج رو توصیه نمیکنم جتما با یه مشاور صجبت کن
RE: 5سال دوستی وجدایی بدون دلیل
سلام عزیزم رژان جان
خانم گلم مشکلتو یا بهتر بگم مسالتو که باهاش مدتیه درگیری امروز خوندم و همینطور نظرات دوستان عزیزمون رو. خوب دونستم که منم به نوبه خودم چند جمله ای رو نه بخاطر مواخه و ناراحت کردنت بگم بلکه بخاطر اینکه کاملا حستو درک می کنم که چی تو ذهنت میگذره برات دوتا سوال پیش اومده یکی اینکه ایا بهت خیانت شده یا نه؟ با اطمینان میگم خیانتی درکار نیست البته بستگی به این داره که برداشتت از خیانت چی باشه . دوم اینکه خسته شده یا نه اینم با اطمینان میگم اره. البته نه خسته شدن از تو بلکه خسته از این دوستی و کشش دادن اون از کارایی که کرده و تو کردی از اینکه ایا داره درست عمل میکنه یا نه و خیلی چیزای دیگه. اگه نظر منو بپرسی البته اگه ناراحت نشی بذار خیلی رک و راحت بگم دوستیتون از همون اول اشتباه بوده چرا که انتخاب همدیگه اونم تو اوج جوانی و بلوغ و تشخیص هویت که هنوز ساختار واقعی شخصیتتون ساخته نشده کاملا اشتباه بود . انتخاب از روی چیزی که اسمشو ما جونا اشتباها میذاریم عشق و دوست داشتن بدون شناخت قبلی و آگاهی. عزیزم اگه تو این 5سال عمرتو و فکرتو برای کسی گذاشتی که حداقل هراز گاهی میدیدش و ازت خبری میگرفت و این شده نتیجش من کسی رو میشناسم که هفت سال عمرشو فکرشو و مالشو برای کسی گذاشت که چندبار بیشتر ندیده بود و فقط تماس تلفنی داشت اونم از ناحیه دختر و تمام ثروتشو برای پیشرفت کار طرفش گذاشت و اونو به پله های ترقی رسوند فقط بخاطر اینکه دوستش داشت و میخواست با اون ازدواج کنه. و اخرش میدونی چی شد طرفش در کمال خونسردی و پررویی گفت که من زورت نکردم که کمکم کنی میخواستی نکنی الانم منتظر من نباش برو دنبال زندگیت اگه پول دستم اومد بدهیتو میدم دیگه رو من حساب باز نکن بهم زنگم نزن . خانمم حتی ازش بخاطر تمام این مدت تشکرم نکرده بود حتی تو سخترین روزها یادش نکرد و دلداریش نداد حتی سر قرار ملاقاتهایی که دختره میرفت نمی رفت و... میدونی البته یه فرقی بین تو و دوست من هست اونم اینکه تو این تجربه رو تو سن بلوغ و نوجوانی داشتی و اون تو سن جوانی و 22 سالگی .تو طرفو میدی و باهاش حرف میزدی ولی اون فقط با صدای طرفش زندگی میکرد و با خیالات و تخیلاتش. تو هنوز فرصت انتخاب دوباره رو داری ولی اون احساس میکنه که فرصتهای زیادی رو از دست داده و معلوم نیست که ایا فرصت خوبی براش پیش بیاد یا نه. تو مال و ثروتت رو از دست ندادی ولی اون تمام دارایشو از دست داده و در اخر اینکه نزذ طرف بی ارزش و کوچیک شده و مثل کسی که وظیفش بوده به اون کمک کنه و ...
عزیزیم بی خیال شو اولش سخته ولی میتونی با کلاسهای مختلف و بودن در کنار دوستان بقیه فرصتهاتو درست بسازی و زندگی کنی همه چیز که ازدواج با کسی که دوست داریم نمی شه. شاید قسمت تو این بوده که این تجربه رو بکنی تا در اینده بتونی انتخاب درستری داشته باشی و با چشم و گوش بازتر طرفتو محک بزنی و انتخاب کنی.
موفق باشی