علنی کردن بله رسمی کردن خیر
نمایش نسخه قابل چاپ
علنی کردن بله رسمی کردن خیر
تنهای عزیزم
بهتره هر چه زودتر ایشون به خواستگاری شما بیان و پدر و مادر در جریان قرار بگیرن.بذار خودش شرایطش رو واسه ازدواج مهیا کنه.عزیزم این اختلاف سنی مساله مهمی هست هر چند ممکنه شما الان نپذیری از ما.ازسر دلسوزی تصمیم نگیر گلم.به هر حال بهترین و عاقلانه ترین راه خواستگاری رسمی ایشون از شماست.درسته مسائل مالی نقش مهمی داره اما این مساله به ایشون ارتباط داره شما خودت رو درگیر نکن.بذار از هر راهی می تونه روزی حلال در بیاره.کار واسه مرد عیب نیست .:72:
سلام
از همه دوستان متشكرم .همه صحبتهاتون متين ومنطقي وقابل احترامه .:72:
خود من بارها به همين نتيجه رسيدم كه رابطمون بايد علني بشه وچندين بار هم سعي كرديم اما وقتي پاي عمل ميرسه ترس ازبرخوردهاشون خيلي خيلي زياد ميشه ومن خودم بشخصه منصرف ميشوم .يك قضيه اي كه ما هميشه بصورت ايده ال با ان نگاه ميكنيم پدر ومادرها هستند ،مقام وشان پدر ومادرها بزرگ وقابل احترامند اما بايد قبول كنيم كه نوع محبتهاشون هميشه كارساز كه نيست مايه دردسرم ميشه من از پدر ومادر خودم شناخت دارم وايشون هم از پدر ومادر خودشون وبارها مرور كرديم كه چه واكنشهايي ميخواهند انجام بدهند براي همين ميخواهيم تا ميتونيم شرايطي را مهيا كنيم كه كمتر بتونند سنگ جلو پامون بندازند شايد نظر وروش ما اشتباهه .
قراره انشالله تا عيد امسال قضيه خونه نامزدم معلوم بشه درحال خريدن يك خونه است واگر مرحله ساخت تموم بشه ازنظر مسكن خيالمون راحت ميشه واقدام واسه مراسم رسمي وخواستگاري صورت ميگيره .فقط دعا كنيد برامون .
منم بشخصه به هيچ كسي رابطه دوستي را پيشنهاد نميكنم اينقدر اين روابط پر تنشه بخصوص براي افرادي كه معتقد به مسائل شرعي وعرفي هستند كه دائم ادم دچار عذاب وجدان ميكنه .من وايشون هم مسلمانيم واين قضيه را ميدونيم اما ...
در هر صورت از همه دوستان متشكرم دعاي خيرتون را از ما دريغ نكنيد .
ديگه خسته شدم
كم آوردم ، كي مقصره من يا نامزدم يا خدا يا مردم يا دولت؟
راضي شديم به كار پروژه اي كار نگرفت
را ضي شديم به كار واسه مردم كار پيدا نشد
راضي شديم به كار كمتر از تخصص پيدا شد
ولي حقوق ندادن
سرمايه نداريم وكار نيست وامينت شغلي نيست
خونه را تحويل ندادن چجوري ديگه بايد اميدوار باشم؟
به چي؟
يه مدت زياديه خودم زدم به بي خيالي به غصه نخوردن به اينكه هر چي خدا خواست ولي چقدر نقش يه ادم بي خيال بايد بازي كنم چقدر بايد ببينم عزيزم داره روزبروز اب ميشه سنمون داره ميره بالا هيچي نداريم
به هر كس وهرچي چنگ ميزنيم نميشه
خانوادم كم وبيش در جريان قرار گرفتن ولي خواستگاري رسمي نيومد
چجوري بياد ؟ حتي يه درامد ثابت ماهيانه نداره
اوضاع خودمم بدتر ازاونه
اينگار خدا روزيمونو قطع كرده
دلم گرفته از زمونه از همه از خودم
چيكار كنم ؟ من صبر ميكنم ولي خيلي سخته
چرا مردم اينقدر بي وفا شدن چرا هيچ كس سر عهدش نميمونه
چرا شكم سيرها از گشنه ها خبر ندارن
چرا از اون بالاييه تا اون كارگره همه كار شكني ميكنند آه خدا ديگه به كي ميشه اعتماد كرد؟