RE: نمیدونم شوهرم کی راست میگه کی دروغ؟؟نمیدونم کدوم حرفشو باور کنم!!!!
میگه آزاد میخوام باشم، میگه کاری به کارم نداشته باش، میگه تا وقتی که درسم تموم نشده همونجا بمون (پول ندارم من) یا مثلا بعضی وقتا که دیگه میخواد عصبیم کنه میگه دوست دختر هم بگیرم کارم نداشته باش،فقط واسه صحبت کردن دوست دختر میگیرم :((
آخه این حرفا رو میزنه منم خدا خودش میدون که کوتاه اومدم.
در مورد فیس بوکش هم بهش گفتم، خندید (از روی خجالت) گفت اینا همش حرف بود که زادیم، وگرنه از این خبرا نیست،فکرهسو نکن.
دیشب با اینکه خودش هم بچه رو میخواسته،میگم خیلی سخته که این موقهٔ زایمانم پیشم نسیتی،میگه خود کرده را تدبیر چیست!! اینم از دلداری دادنش.
اصلا میدونید چجوریه.... آدمی هست که هر اتفاق بعدی که تو زندگیش بیفته میگه مقصر تو هستی.
ازش خسته شدم. واقعا ازش خسته شدم و داره ازش بدم میاد دیگه. خیلی شخصیتمو خورد کرده.
بهم میگه تو از پشت دهات اومدی. در حالی که خودش مال رستست و من بزرگ شدهٔ لندن و هیچوقت هم به روش نیاوردم. آدم بی ادبی هست اصلان :302:
RE: نمیدونم شوهرم کی راست میگه کی دروغ؟؟نمیدونم کدوم حرفشو باور کنم!!!!
آزاده جان،
شما خیلی وابسته به همسرت هستی و به هیچ وجه هم نه حاضر به تغییری و نه حاضر به حرف شنوی و ... فقط هر چند وقت یه بار می آیی یه چیزایی می نویسی و می ری.
زمانی که تاپیکت را شروع کردی وضعیت رابطه شما و همسرت خیلی بحرانی بود اما در همون وضعیت عجیب و غریب اقدام به بچه دار شدن کردی ( همون موقع راحت می شد جدا شد ). الان هم که دیگه فعلا کاریش نمی شه کرد.
شوهرت به واسطه ی شغلش، از روستا به شهر اومدنش، تحصیلات خوبش، همسر از لندن گرفتنش و ... خودش را گم کرده و به این راحتی ها هم پیدا بشو نیست. به فکر خودت باش و فقط روی خودت و بچه ات سرمایه گذاری کن و سعی کن شاد و محکم و سلامت زندگیت را بکنی.
RE: نمیدونم شوهرم کی راست میگه کی دروغ؟؟نمیدونم کدوم حرفشو باور کنم!!!!
عزیزم تو که تا دو هفته دیگه داری زایمان میکنی نباید انقدر خودتو اذیت کنی،ناراحت نباش.
بزرگترها از این حرفهای شوهرت خبر دارند؟
سعی کن باهاش صحبت کنی و خیلی منطقی و البته قاطع ازش بخوای و بهش یاداوری کنی که شما الان یه خونواده هستید و اینکه پیش هم باشید و زیر یک سقف با مهربونی باهمدیگه زندگی کنید از هرچیزی مهمتره حتی اگه شده از بعضی از مخارجتون کم کنید.
این طوری نه شما و بچتون تنهایید و نه اون نیاز به حرف زدن با دوست دخترش داره:163:
بهش بگید تا وقتی درست تموم نشده سعی میکنم از مخارج اضافی صرف نظر کنیم و...
تازه واسه رزیدنتی یه چهار سالی طول میکشه، تا اون وقت تکلیف من چی میشه؟
با آرومی بهش بگو من ازدواج نکردم که حتی بچمم تو خونه پدرم بزرگ کنم. دوست نداری سایت رو سر زن و بچت باشه؟ دوست نداری خودت تربیتش کنی؟حس پدر بودنتو تجربه کنی؟
ایشا... کارشناسای تالار میان و راهنمایی لازمو بهت میدن .فعلا آروم باش و غصه نخور
فکر میکنم شوهرت این حرفا رو تو عصبانیت زده؟ این طور نیست؟
وقتی آدم عصبانی میشه یه چیزی میگه نباید خیلی جدی گرفت.
RE: نمیدونم شوهرم کی راست میگه کی دروغ؟؟نمیدونم کدوم حرفشو باور کنم!!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
azadehh_mm عزیز
ریز بینی های نابجا ، کنجکاوی و تجسس و ... آفت زندگیست .
راه شما این است :
مدتی البته مدید ، از تمرکز بر شوهرت بیرون بیا ، و فقط روی خودت متمرکز شو . ، اینکه در درجه اول آرامش داشته باشی . و سپس خودت را آنالیز کنی و بیشتر بشناسی و بسازی . تمام همتت این باشه که در هر شرایطی بهترین رفتار را در عین قوت و اقتدار و سلامت داشته باشی . اعتماد به نفس و عزت نفست را بالا ببر و برای آرامش و لذت بردن و رضایت از زندگی وابسته به هیچ عامل بیرونی نباش ، عوامل بیرونی در جای خود فقط وسیله هستند نه آفریننده . حوزه دید و نگاهت را وسیعتر کن .
با خدا ارتباطتت را قوی تر کن و سعی کن مشاوره حضوری بروی . تمام هدفت فعلاً روی خودت وشناخت بیشتر خودت ، رفع اشکالات و تقویت قوتها ، و آموختن مهارتها باشد . در ارتباط با همسرت فعلاً به حداقل ها هم راضی باش و در مقابل رفتارهای خوبش تحسینش کن و هرجا رفتارش نامناسب بود بدون آنکه شخصیتش را هدف قرار دهی از عملکردش اعلام ناراحتی کن ، آنهم کاملاً عاطفی ( نه به حالت ضعف ) خواسته ها و ناراحتی هایت را تنها در موقعیت های گل و بلبلی آنهم گذرا و با تدبیر مطرح کن . مطرح کن ، اما بگذر و هیچ توقعی برای تغییر نداشته باش . هرجا تغییر دیدی ابراز خشنودی از رفتار کن اما به رویش نیاور که تغییر کرده .
خلاصه :
از تمرکز روی همسرت بیرون بیا . و روی خودت و ارتقاء و آرامشت کار کن و آرامش و لذت و رضایت را از درون خودت و ارتباط با خدا جستجو کن .
.
RE: نمیدونم شوهرم کی راست میگه کی دروغ؟؟نمیدونم کدوم حرفشو باور کنم!!!!
آزاده عزيز
فقط رو خودت تمركز كن و مراقب بچه ات باش .
شايد اگه من بيشتر رو خودم كار كرده بودم و عزت نفسمو حفظ مي كردم و كمتر وابسته همسرم بودم خودم زودتر از شوهرم تقاضاي طلاق مي دادم .
به هر حال تو سعي كن رو اين وابستگيت به همسرت خيلي بيشتر كار كني و عزت نفس خودت رو دست كم نگيري .قوي باش و سعي كن همونطوري كه فرشته گفت بگردي ايراداي خودتو پيدا كني . هر وقت خودتو پيدا كردي و دونستي كه داري راه درستو ميري خودت كم كم ميبيني كه اصلا نيازمند محبت آدماي اطرافت نيستي و خودت واسه خودت ارزش بيشتري قائل ميشي عزيزم .
كمتر تو كاراي شوهرت تجسس كن تا خودت از نظر رواني آسوده تر باشي . مخصوصا تو اين دوران بارداري خيلي بايد به فكر چيزايي باشي كه برات ارام بخشه . :43: بدنبال چيزهايي نرو كه تنش زاست و باعث بهم ريخت اعصابت ميشه دوست گلم .
متاسفم كه تاپيك من باعث اين شد كه تو دوست خوبم تو اين شرايط ناراحت بشي . ولي ازاده جان من اصلا ديگه ناراحت نيستم . اگه هركاري از دستم برمي اومد كردم به خاطر حفظ زندگيم بود و تعهدي كه به زندگي مشتركم داشتم . تمام سعيمو كردم و اصلا نميذارم به حساب كوچيك كردن خودم . مي ذارم به حساب اينكه مي خواستم تمام تلاشمو بكنم واسه حفظ زندگيم . چون واقعا هم همين بود . شايد اوائلش خيلي وابسته همسرم بودم ولي بعدها خيلي بهتر شدم و تلاشم فقط اين بود كه فرصتي پيش بياد تا زندگيمو بسازم كه خوب متاسفانه يا شايدم خوشبختانه فراهم نشد .
RE: نمیدونم شوهرم کی راست میگه کی دروغ؟؟نمیدونم کدوم حرفشو باور کنم!!!!
ممنون از همگی
شب نم عزیزم شاید این خواست خداست که توی این دوران با این همه مساله و مشاجره خیلی نسبت به قبلان ریلکستر هستم. من فکر جدا شدن از شوهرم نیستم، امیدم به خداست و به راهنمایهای شماها ایشالا که زندگیم از تاریکی در بیاد و درست بشه.
آفتابه همدردی، خانوادش از اینکه شوهرم میگه خونه نمیتونم بگیرم خبر دارند، واقعیتش اینه که جلوی من همشون طرف منو میگیرن اما خدا میدونه که پشت سرم چه چقلیی به شوهرم نمیکنن. باهاش خیلی آروم و منطقی صحبت کردم در مورد خونه گرفتن، بهم میگه اگر انتقالی گرفتم میتونیم خونه جور کنیم وگرنه تهران نمیتونیم. منم دیگه نمیدونم درست گفتم یا نه، بهش گفتم اوکی، اگر انتقالی نگرفتی واسه منو بچه یه خونه بگیر تو شیراز.گفت باشه،اما حالت لجبازی داشت جوابش!!
بیشتره وقتا شوهرم عصبانی یا ناراحته. بعضی وقتا دیگه فکر کنم دلش بحالم میسوزه چون میبینه من خیلی آروم هستم،هرچی میگه هیچی نمیگم. مثلا وقتای که میبینم هیچ اتفاقی نیفتاده و بازم داره با حالت بد صحبت میکنه با آرومی بهش میگم میشه یکم حالت مهربانتری داشته باشی صحبت کنی؟که میره رو کاناله مهربونی........
چشم فرشته عزیزم. اینجور که معلومه مشکله اصلی خودم هستم. دیگه سعی که نه واقعا عمل میکنم به راهنمایهای که کردین.
سبکتکین عزیزم ممنون از اینکه پست زدی برام. از وقتی که شوهرم پسورد فیس بوکش رو عوض کرده راحتتر شدم.
دعا کنید برام:323:
RE: نمیدونم شوهرم کی راست میگه کی دروغ؟؟نمیدونم کدوم حرفشو باور کنم!!!!
تورو خدا یکی بگه که چیکار کنم شوهرم جذب من بشه،چیکار کنم دوستم داشته باشه؟؟؟ خسته شدم دیگه،
من میخوام شوهرم منو دوست داشته باشه،همین، توقعم زیاده؟؟
این سیاست زنانه که میگن چیه آخه؟؟ من هرجور رفتار میکنم، هرچی با محبت،با احترام با خنده با صبوری جلو میرم هیچ فایدهٔ نداری. مطمئنم که دوسم نداره، مطمئنم.:302:
بهم امروز گفت خدا کنه بچه مثله تو بدشانس نباشه..:302:
RE: نمیدونم شوهرم کی راست میگه کی دروغ؟؟نمیدونم کدوم حرفشو باور کنم!!!!
سلام آزاده عزیز
عزیز دلم این همه بار منفی و روانی به خودت وارد کرده ای و دائما به خودت می گویی "مطمئنم که دوسم نداره" و
دائم احساس می کنی که روزی هزاران بار در خود می شکنی و عزت نفس و روح و شخصیتت را هزاران بار زیر سوال
می بری با برخوردهای منفعلانه ات و توقع داری زندگی زیبا هم بشود؟؟؟ یک سر به این تاپیک بزن و پست هایی را که
می زنم بر اساس واقعیات زندگی دنبال کن و ببین داری سر خودت و روحیه و شخصیتت چه بلایی می آوری!!!
پس بیا به جای بهانه گیری و دنبال محبت گشتن و خسته بودن ، به خاطر این هدیه رحمت الهی - یعنی دخترت - دنبال یک
راه حل برای خودت باشیم چون می دانم اگر تفکرات ، باورها ، عشق ، اعتماد به نفس و عزت نفس درونت را بالا
ببری محبت را از خودت دریافت می کنی و به خودت و فرشته کوچکت هدیه می کنی و چنان زیبا ، با اعتماد به
نفس و مقتدر می شوی که دیگر به هیچ کس وابسته نخواهی بود و بسیار با جرات و جسارت در خصوص زندگی و
رفتار با شوهرت برخورد خواهی کرد!
بدان هر انسانی جذب اقتدار و عزت نفس و اعتماد به نفس ما خواهد شد و شوهر شما هم از این امر مستثنا
نیست!
پس بیا آزاده گذشته را در گذشته ها جا بگذاریم و آزاده دیگری که بسیار مقتدر و آزاده هست با تولد فرزندت متولد
کنیم...این آزاده خودش را دوست دارد و عاشق خودش و فرزندش است!...رفتارهای نامناسب را در کمال آرامش
اما مقتدرانه و جرات مندانه پاسخ می دهد و این بار با اعتماد به نفس و به جا پاسخ های مقتضی می دهد!
این آزاده آرامش را درون خودش جستجو می کند و به دنبال این است که خودش ، خودش را خوشبخت کند و
دوست بدارد!...اهل مطالعه و دانش زیاد است و با شکوه و با وقار!
آن وقت فکر می کنی باز هم همسرت برای مصاحبت پیش دیگری می رود؟؟؟...معلوم است که نه!
او وقتی می بیند همسرش مقتدرانه زندگی را از سر گرفته حال این اوست که به تکاپو می افتد!
حالا فهمیدی چرا فرشته مهربان گفت روی خودت کار کن؟...برای مثال وقتی می گوید "خود کرده را تدبیر
نیست!" به جای گریه یا سکوت به او بگو اتفاقا من در شکل گیری بچه نقشی نداشته ام و این تدبیر شما بوده و
حتی نوع جنسیت بچه را هم پدر تعیین می کند نه مادر! و بگو بچه هر دو ماست نه من و بگو که من تنها او را حمل
می کنم!...البته با آرامش و عزت نفس درون این ها را با اعتماد به نفس بگو و منفعلانه برخورد نکن تا او بیش از این
پیشروی نکند!
در واقع کاری نکن که دلش برای شما بسوزد یعنی حس ترحم و وابستگی را از او بگیر!!!!
مردها اصلا از زنان وابسته و ترحم برانگیز خوششان نمی آید!
مردها عاشق زنان مقتدر ، باعزت نفس و با اعتماد به نفس بالا و جسور هستند!
این یعنی سیاست زنانه که مردت را تشنه خودت کنی!
حال فهمیدی ایراد کار کجاست؟
درست شبیه مادربزرگ من رفتار می کنی و این به ضررت تمام می شود اگر عزت نفست را بالا نبری
نظرت چیست؟
RE: نمیدونم شوهرم کی راست میگه کی دروغ؟؟نمیدونم کدوم حرفشو باور کنم!!!!
سلام
بهار غمگین ممنون از پست قشنگ و امیدوار کنندهٔ که زدین برام!
به خدا من از خودم نمیگم که (مطمئنم دوسم نداره).بعضی وقتها میشه که اصلا بهم این کلمهٔ دوست دارم رو نمیگه،منم نیز دارم شدید به این جمله که ازش بشنوم،که خودم تلفنی ازش سوال میکنم همسریی دوسم داری؟ که میگه آره!!!!!! اما چند روز بعدش میزنه زیر حرفش. خودش که اصلا بهم زنگ نمیزنه،مجبورم خودم زنگ بزنم که البته متوجه هستم دارم زیاد روی میکنما که حتا خودش میگه تو هر روز زنگ میزانی.بعدش میگه هفتهٔ یک بر بهت زنگ میزنم. خوب من دلم میخواد وقتی دلش تنگ میشه برام زنگ بزنه،که بهم میگه اونجوری که باید ۱ سال بگذره :(
:302:
اما با اینحال،چشم هفی شما و فیشت جان و بچهای دیگرو پرینت کردم که همیشه هر لحظه که دیدم دارم بی راهه میرم که دوباره زنگ بهش بزنم بخنمشن و جلوی خودمو بگیرم.
تو خدا برام دعا کنید ،مخصوصا این شبای عید.:323:
RE: نمیدونم شوهرم کی راست میگه کی دروغ؟؟نمیدونم کدوم حرفشو باور کنم!!!!
دیدید نتونستم بازم. از خودم متنفرم که نمیتونم مقاومت کنم و بهش زنگ نزنم.
از خودم بدم میاد که اجازه میدم هر حرفی دلش میخواد رو بهم بزنه. دلم واسه مادر پدرم میسوزه ، این همه زحمت کشیدن واسعم که خوشبختم کنن ولی ۳ ساله منو دادن شوهر و هنوز تو خونشون دارم زندگی میکنا.. انگار نه انگار که داماد دارن.
من خیلی غصه دارم میخورم خیلییییی زیاد.. دارم روانی میشم،یعنی شدم اما به روی خودم نمیرم.
از شوهرم بدم اومده، دوست دارم خفش کنم، اما همش میخوام که دوسم داشته باشه،به غیر از من با کس دیگهٔ نباشه.
خدا دیونه شدم:302::302::302::302::302: