RE: پشیمونم نامزدمو دوست ندارم
سلام ميترا جان
چند مسئله به ذهنم رسيد كه با تو در ميان مي گذارم .
به نظر من راه حل ميترا جدايي نيست
ميترا به شخصه با انتخاب اين فرد مشكل نداشت و اين مرد معيارهاي ميترا را داشته .................اما
ميترا از ديگران تاثير گرفته و حرف ديگران روي او تاثير گذاشته به نوعي كه به انتخاب خودش شك مي كند و اين حالت چنان در ميترا جان گرفته كه به مرحله ي تجربه ي تنفر رسيده و در حالت تخفيف يافته بي تفاوتي ( حسي بدتر از تنفر چرا كه حالت انفعالي دارد )
ميترا در اثر حرف ديگران به قياس نشسته و انتخابش را با سايرين مقايسه مي كند .ميعارهاي انتخابش را فراموش مي كند و به جاي درونيات و به ويژگيهاي ظاهري توجه مي كند و......تا جايي جلو مي رود كه حال بد و كم كردن وزن و .....را تجربه مي كند و....
ميترا به خودت نگاه كن ببين چه جاها ي ديگري به ديگران اجازه داده اي تا با تو و رندگي ات و انتخابهايت و...." بازي " كنند ؟!(اين بازي ميترا نيست اما از ديد من ميترا وارد بازي هايي مي شود كه ديگران راه مي اندازند و بعد خودش تبديل به يك بازيگر در نقش قرباني و زجر دهنده ي مي شود )
RE: پشیمونم نامزدمو دوست ندارم
ایشون یه براد داره که خارج از کشور زندگی میکنه و زمین تا آسمون با همسر من متفاوته یه روز که عکس ایشون رو دیدم گفتم خوش پوشه و غیر مستقیم به اینکه از چه تیپی خوشم میاد اشاره کردم ولی اهمیتی نداد براش ادکلن های گرون قیمتی خریدم ولی استفاده نمیکنه . چند دست لباس بهش هدیه دادم ولی نمیپوشه . کلا با خانوادش جور در نمیاد پدرش استاد دانشگاست جوری تیپ میزنه که دل هرکسی رو میبره ولی پسرش تو این باغا نیست .گاهی بوی عرق تنش منزجرم میکنه . اون تلاشی برای حفظ رابطه نمیکنه و به قول خودش چون از خانواده ی سرشناس و پولداریه به راحتی بهش دختر میدن در واقع عاشق من نیست اون فقط یه زن میخواد که اول خوشگل باشه دوم تحصیلکرده حالا من نشدم یکی دیگه. در مقابل هر حرف من فوری جبهه میگره فقط مقابله به مثل میکنه اصلا مثل پسرای دیگه بلد نیست ناز بکشه اگه من ناز کنم اونم ناز میکنه.
بله درسته جدایی بده ولی بدتر از اون زندگی بدون عشقه وقتی زنی شوهرشو یا بلعکس مردی زنشو دوست نداشته باشه تو زندگی از خود گذشتگی و فداکاری نمیکنه.
RE: پشیمونم نامزدمو دوست ندارم
میترا می خوام یه داستانی رو برات تعریف کنم ، داستانی که ممکنه نسبت به من که یک ساله توی این تالار هستم دید منفی ایجاد کنه ولی باکی نیست، اینجا یک محیط مجازیه و اگر بینی که نابینا و چاه است ...
میترا هشت سال پیش به میل و رغبت خودم با یکی نامزد کردم، پسر بدی نبود، قیافه معمولی و تحصیلکرده و فعال... خیلی جوون بود ، 24 سالش بود ... برادرم مخالف بود .. مادرم و همه ... چرا که فکر میکردن من کسی بهتر از اون گیرم میاد... دو سه سانتی قدش از من کوتاه تر بود ... من نامزد کردم .. پسر دیوانه وار عاشق من بود ولی از بس اطرافیانم و مادرم و برادرم و فک و فامیل به گوشم خوندن که این برازنده تو نیست آخر ازش سرد شدم ... اون که سردی من را حس می کرد شروع کرد به بداخلاقی و من هم بهانه جو تر از پیش شدم ... همینطور این سیکل لج و لجبازی ادامه پیدا کرد تا جدایی کامل... الان زندگی من رو بخون... میترا من نه خرافاتی هستم و نه زیاد مذهبی ولی من مکافات عملم را دیدم ... هر کاری بااون کرده بودم بدترش را محمد با من کرد ... تمام بی توجهی ها ... بی احساسی ... فرار از رابطه ... همه چیز.. و الان می فهمم که چه کسی را از دست دادم ... با اینکه در تمام 6 سال بعد جدایی حتی یک لحظه پشیمون نشده بودم بلکه خودم را قانع میکردم که کار خوبیکردم و ال بود و بل بود و .... اما بلاخره چی شد؟؟؟؟؟؟ من ضعیف بودم و بی مهارت و دهن بین ... من نتونستم از انتخاب خودم دفاع کنم ... هر دختر خوشگلی قرار نیست با پسر خوشگل ازدواج کنه .. چه میدونی اون دختر پسرهای مچ و زیبا چه مشکلاتی دارند؟ عمیق تر فکر کن میترا ... من نمیگم برگرد سر زندگیت یا چی ... فقط یه چرخی تو تاپیک های اختلافات زن و شوهر ها بنداز... چه میدونی شاید یکی از این زوج ها مثل همون هایی باشند که تو غبطه اش را می خوری و بخاطر آن زندگیت را خراب میکنی.... ظاهر را نبین دختر!
RE: پشیمونم نامزدمو دوست ندارم
:72:سلام میترا جان دودلی؛ و این دودلی حرف دلت نیست
خودت انتخابش کردی ولی اینکه شک کردی بخاطر حرف دیگران است
همه چیز زیبایی نیست زندگی خوب را ایمان و اخلاق میسازه
دوست داشتی که همسرت زیباترین مرد فامیل بود و چشم همه دنبالش بود و تو بخاطر لغزشهای همسرت در زندگیت آسایش نداشتی؟!
یا اینکه بهترین اخلاق و ایمان و ادب و شخصیت و خانواده رو داشت که همه براش احترام قائل باشند و در هرجا از خوبی او را مثال بزنند ؟!
کدوم رو میپسندی ؟ همسرت به کدوم یک از این شخصیتها نزدیکتره ؟ جامعه ما کدوم رو میپسنده ؟ این افرادی که از زیبا نبودن هممسرت حرف زدن کدوم رو میپسندن؟
اگه همسرت ایمان داره دست از این فکرا و حرفا بردار و بهش محبت کن تا محبتشو ببینی وقتی وارد زندگی زناشویی بشی زیبایی برات ملاک نیست مهمترین مسئله درک متقابله و آرامش داشتن ملاکه
اگه همسرت زیبا بود فقط دیگران تحسین میکنن و میگذرد ولی اگه همسرت درخانه اخلاق نداشت فقط تو باید تحمل کنی
طلاق حرف درستی نیست و برچسبهایی که براش میذارن بدتره شما الان زن و شوهرید نمیتونی تصمیماتت رو مثل قبل بگیری این وسط در طلاق هم بیشترین ضرر رو تو متحمل میشی
به خدا توکل داشته باش و روی دید و ذهنیات خودت کار کن و راجعبه مسائل قابل حل (طرز پوشش و زیبایی) هم با همسرت حرف بزن:72:
RE: پشیمونم نامزدمو دوست ندارم
روي صحبت من با دوستاني هست كه ميگن مينا بايد با همين انتخاب بسازه و خودش رو درمان كنه:
دوستان دقت كنيد كه خانم ميترا داره ميگه كه نميتونه اون پسر رو به عنوان همسرش قبول كنه ،بهش احساسي نداره!!
شماها مدعي هستيد كه مشكل از طرز فكر ميترا هست و اول بايد سعي كنه راه درمان ذهن خودش رو در پيش بگيره.. خب به نظرتون اين درمان چقدر به طول مي انجامه!!؟؟
فكر نميكنيد با گذشت هر ساعت و هر روز ،داره بيشتر و بيشتر با زندگي و احساسات يه مرد بازي ميشه!!؟
چرا نبايد زودتر اين شرايط تموم بشه!؟ آخه پسره كه به زور ميترا رو به عقد خودش درنياورده!گناه اون چيه!؟
RE: پشیمونم نامزدمو دوست ندارم
به قول همین دوستان زندگی و انتخاب همسر که عروسک بازی یا خرید کیف و کفش نیست که امروز این رو انتخاب کنیم و فردا پشیمون بشیم و دنبال یکی دیگه باشیم بنظر شما اگه با یک ماه تلاش و خودسازی این زندگی به طلاق منجر نشه و یکی به آمار طلاق اضافه نشه و به هر کدوم از این دونفر یه برچسب نخوره بهتره یا اینکه یک ماه دیگه هم به همین منوال طی بشه
مگه نمیگید که نباید با زندگی اون مرد بازی بشه ؟! اگه به ادامه منجر بشه برای اون اقا هم بهترینه
میترا خانم هم این انتخابه خودشه فقط با حرفای دیگران دو دل شده
RE: پشیمونم نامزدمو دوست ندارم
ميترا جان ميدونم چه حس بدي داري شك ودو دلي توان را از آدم ميگيره.بنظر من شما داري براي اينكه حس بهتري پيدا كني همش داري صبر ميكني.درسته صبر چيز خوبيه ولي نه هميشه اگه فكر ميكني واقعا از انتخابت راضي نيستي بذارش كنار قاطعانه .اينجوري بادست دست كردن اون پسره رو به خودت وابسته ميكنيا وخداي نكرده فردا بايد به قول سابيناي عزيز مكافات عملت رو پس بدي.مرگ يه بار شيونم يه بار تصميمت رو قاطعانه بگير يا واسه هميشه باهاش بمون وشك نكن ويا تمومش كن
RE: پشیمونم نامزدمو دوست ندارم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mehrdad_m
روي صحبت من با دوستاني هست كه ميگن مينا بايد با همين انتخاب بسازه و خودش رو درمان كنه:
دوستان دقت كنيد كه خانم ميترا داره ميگه كه نميتونه اون پسر رو به عنوان همسرش قبول كنه ،بهش احساسي نداره!!
شماها مدعي هستيد كه مشكل از طرز فكر ميترا هست و اول بايد سعي كنه راه درمان ذهن خودش رو در پيش بگيره.. خب به نظرتون اين درمان چقدر به طول مي انجامه!!؟؟
فكر نميكنيد با گذشت هر ساعت و هر روز ،داره بيشتر و بيشتر با زندگي و احساسات يه مرد بازي ميشه!!؟
چرا نبايد زودتر اين شرايط تموم بشه!؟ آخه پسره كه به زور ميترا رو به عقد خودش درنياورده!گناه اون چيه!؟
با مهرداد موافقم.
ميترا خانم شما بدترين كار دنيا را كردي. يعني بازي با احساسات يك آدم به خاطر خودخواهي هاي خودت.
ولي به نظرم بهتره ديگه ادامه ندي اين همه خودخواهي را.
RE: پشیمونم نامزدمو دوست ندارم
سلام خانم گل
دختر خوب و مهربون باید خدمتتون عرض کنم که معیار های شما در انتخاب همسر اصالت داشتند و این اصالت ها هستند که باقی می مانند. من نمی دانم که همسر شما از لحاظ اخلاق و ادب و نزاکت در چه حدی هستند و آیا واقعا همه آنها را دارند یا خیر ولی اگر شما از این معیارها مطمئن هستی و پاکی و نجابت ایشان برای شما حتمی است کمتر عجله کن و صحبت های دیگران را فراموش کن و خودت در تنهایی خودت تصمیم بگیر.
البته بگویم که تناسب اندام در رابطه با قراداد ازدواج بسیار مهم است. چون منجر به رضایت جنسی می شود. و رضایت جنسی بخش اعظم موفقیت در زندگی زناشویی ا تشکیل می دهد.
احساسی نباش و حتما پیش مشاور خبره برو. دلسوزی مادرانه برای همسرت نکن بلکه به خاطر خود او و آسایشش در آینده تصمیم درست و منطقی بگیر.
خانم گل من هم مثل شما خواستگاران زیادی داشتم چون من هم مثل شما قیافه زیبایی دارم ولی اون نه . دیگران به من میگفتند که تو خیلی سری و این حرف ها.
حتی خود من هم وقتی با ایشان برای خرید بیرون می رفتیم من کمی خجالت می کشیدم و دوست داشتم که مردی که به همراه من می آید بیرون فردی قد بلند و چارشانه باشد ولی این طور نبود.
چون من در دانشگاه بسیار فعال بودم و مدیریت چند کانون را به عهده داشتم همش یاد خواستگاران و پسرانی می افتادم که آنها با احترام و افتخار خاصی در کنار من راه می رفتند و با من برخورد می کردند.
حتی این مقایسه ها درباره رفتار شوهرم هم اتفاق می افتاد و من به او می گفتم که تو برای من احترام خاصی قایل نیستی و...
برادر من او را فردی امل می خواند و می گفت او خشک مغز است. چون هم من با خانواده ام تفاوت داشتم و مذهبی بودم و چادری و هم او شبیه من بود و تمام معیار های من را داشت. به جز مسایل ظاهری مثل قد و ..و به قول شما پا نمی داد.
حرف های خانواده ام در من تاثیری نکرد چون من عاشق او شده بودم و این مسایل را نمی دیدم و اصل نمی دانستم. وما هم عروسی کردیم. حالا من به عشق خود رسیده بودم ولی حرف های دیگران همچنان ادامه داشت تا جایی که مقایسه های شوهر من با داماد دیگرمان و حرف های خوار و برادرم درباره او آنقدر زیاد شد که در من تاثیر گذاشت و منجر به نفرت من از او شد. منی که عاشق واقعی او بودم.ومن رفتم پیش مشاور و به او گفتم که شوهر من اصلا من را دوست نداردو غیره..
ولی حرف های مشاور برای من مثل آب روی آتش شد و من به زندگی برگشتم.
مشاور به من گفت که همانطور که تو همه خوبی ها را باهم نداری او هم ندارد و آدم ها تغییر م یکنند و سعی کن زندگی ات را بسازی.
خواهر خوبم زندگی شیرین حاصل تلاش و سخت کوشی است.
این ها را نگفتم شما را مجاب به ادامه رابطه کنم بلکه گفتم تا بدانی مهم تو هستی و فقط همین .
به خدا خواهر و برادر تو می روند سر زندگی خودشان و تو می مانی و حوضت.
بدان که اگر ظلمی به این مرد به خاطر قیافه و اندامش بکنی باید هم در این دنیا و هم در آخرت پاسخگو باشی. پس منطقی باش و بدان که فقط فکر تو درباره زندگی ات مهم است.
ولی خواهر من یک توصیه:اگر توانستی که عاشق ارزش ها و اصالت های این مرد شوی ادامه بده و اگر نتوانستی خودت را قانع کنی ادامه نده.زندگی خوب حاصل همه تناسب ها است و بر خلاف زندگی مجردی فقط داشتن معنویت زندگی را موفق نمی کند.
چون روحیه شما با من و دیگران فرق دارد و هیچ دونفری شبیه هم نیستند.
خواهر من ادامه زندگی با مردی که عاشقش نیستی و تو را می آزارد اصلا کار آسانی نیست .من که عاشق بودم حرف های دیگران در من تاثیر کرد و این عشق بود که دوباره من را نجات داد . شما که هیچ... از همین الان عاشق نیستی.
بنشین و با خودت و فقط خودت تصمیم قاطعانه بگیر که آیا این مرد مناسب شما هست یا نه.
این را بگویم که تناسب اندام در رابطه با قرادر داد ازدواج بسیار مناسب است. چون منجر به رضایت جنسی می شود. و رضایت جنسی بخش اعظم موفقیت در زندگی زناشویی ا تشکیل می دهد.
RE: پشیمونم نامزدمو دوست ندارم
دوستان ما نمیخواهیم کسی را تشویق به ادامه و سازش بکنیم
ولی اینجا یک زندگی دارد به دلایلی که زیاد عمیق و ریشه ای نیست از هم میپاشد
ما فقط از میترا خانوم میخواهیم حرف این و آن را ول کرده و عمیق و همه جانبه فکر کند.
من الان باید بروم ولی برمیگردم و تجربیات خود را در اختیار این دوست عزیز میگذارم بلکه موردشان حل شد. چون من واقعا درک میکنم و در شرایط کاملا مشابه قرار داشته ام ولی 6 ماه هم الکی به مشاور پول دادم و راهنمایی خوبی نگرفتم. پس الان وظیفه خود میدانم این دوست را راهنمایی کنم. اگر هم لازم باشد می گویم فقط یک کلمه : طلاق نگیر!