RE: سر دو راهي عجيبي موندم.ميتونين كمكم كنيد؟(خواستگار یا دوست)
سلام
مرحبا و آفرين بر تو. ممنون از اراده و پشتكاري كه داشتي. اين نشون مي ده كه آينده ات برات مهمه. سعي كن پيروز باشي و خاطرات و گذشته فكر نكني. تو تصميمت رو گرفتي. محكم باش و نذار هيچ مسئله اي تو رو از اراده ات برگردونه. بعد از مدت كوتاهي به اندازه يك چشم برهم زدن مي توني آينده روشني داشته باشي و از تصميمي كه گرفتي پشيمان نخواهي شد.
كسي كه تكليف خودش را در زندگي نمي داند و ترديد دارد،نمي تواند زندگي اي با پايه هاي استوار براي شخص ديگري درست كند.
اين را به ياد داشته باش: جواني ات ،آينده ات و آينده فرزنداني كه خواهي داشت،مهمتر از خاطرات است.
RE: سر دو راهي عجيبي موندم.ميتونين كمكم كنيد؟(خواستگار یا دوست)
رابطه ما به بحت و دعوا تموم شد. هيچ وقت فكر نمي كردم پسري كه مي گفت اينقدر دوسم داره اينطوري منو بازي بده. با مني كه مي دونست چه جور دختريم. اين اولين تجربه من تو اين جور روابط بود و ضربه سختي هم خوردم. از نظر روحي الانم داغونم. هر كاري مي كنم نمي تونم اون وزها رو فراموش كنم. امتحانات پايان ترمم شروع شده و من هيچي نمي تونم بخونم. تو وضعيت بدي گير كردم. همش فكر مي كنم چرا با من اين كار رو كرد.كمكم كنيد كه ازش متنفر شم. ديگه هيچ دلخوشي به دنيا ندارم. از زندگي از همه همه چيز بدم اومده.من هيچ وقت نمي بخشمش،هيچ وقت
RE: سر دو راهي عجيبي موندم.ميتونين كمكم كنيد؟(خواستگار یا دوست)
خيلي وقت ها آدم فكر مي كنه زمان خيلي كند ميره. خيلي كند. الان دو ماهه كه همه چيز تموم شده. حتي تصور اين روزها رو نمي كردم. نمي دونم شايد همش امتحانه الهيه. فقط توكلم به خداست. توي اين دنيا فقط خداست كه بي منت ما آدمها رو دوست داري. هر چند كه ما آدمها بنده ناشكري هستيم. با اينكه دو ماه گذشته ولي هنوزم نتونستم اون روزها رو فراموش كنم. همش مي گم آخه چرا با من اين كا رو كرد؟ چرا؟؟؟؟ من چه گناهي كرده بودم. از شما ها ميخام كه كمكم كنين كه فراموش كنم يه روز همچين آدمي تو زندگيم بود. كمكم كنيد صبور باشم.
RE: سر دو راهي عجيبي موندم.ميتونين كمكم كنيد؟(خواستگار یا دوست)
عزیزم معلومه که تصمیمت 100% قطعی نبوده اگه به فکر شخصیت خودت و اینده ات :72:هستی باید خیلی قوی باشی.خدا رو شکر کن که فقط 6 ماه بوده.من کسی که دوستش داشتم 2 سال با همین حرفا منو دنبال خودش کشوند.کارم شده بود خواهش ازش برای اومدن به خواستگاریم.عین خودت امروز فردا میکرد.حتی قول شرف میداد که بعد از پایان تحصیلاتم که چیزی حالا بهش نمونده میاد اما از عمل کردن خبری نبود.حتی یکی دو ماه پیش که موضوع خواستگار سمجی که عاشقم شده بود رو براش گفتم انتظار داشتم غیرتی بشه و بجنبه.اول گفت باشه باشه قول میدم ظرف دوهفته بیام و..... سخت ترین روزهای زندگیم رو گذروندم و اخرش به این نتیجه رسیدم که اون هرگز نخواهد گفت:من نمیام منتظرم نباش برو سر زندگیت بنابراین همت کردم و بهش همه چیز رو گفتم و گفتم که من خط موبایلم رو عوض میکنم.حتی تحدیدش کردم و گفتم خانواده ام از ارتباط ما خبر دارن و تو هیچ غلطی نمیتونی بکنی.و کلی هرچه تحقیر شده بودم سرش خالی کردم و تمام.حالا یک ماهی میشه به اون خواستگارم جواب مثبت دادم و روز به روز بیشتر شیفته اش میشم.ازت خواهش میکنم به ادمای اینچنینی که ارزش دل پاک و عاشق تو عزیزم رو نمیفهمن یک ذره هم بها نده که فردا دودش توی چشم خودت میره.
RE: سر دو راهي عجيبي موندم.ميتونين كمكم كنيد؟(خواستگار یا دوست)
و اما فراموش کردنش.به عقیده من فراموش کردن اینجور چیزا امر محالیه ولی چیزی که مهمه اینه که با به یاد اوردن اونها احساس پشیمانی نکنی.و حسرت نخوری و به کاری که کردی مطمئن باشی و به اراده ات و اینکه برای خودت ارزش قائل بودی افتخار کنی.اشتباهات خودت رو بپذیری و به اونها به چشم مهمترین تجربه زندگیت نگاه کنی.و اینها زمانی قابل دستیابیه که تو تصمیمی که گرفتی کاملآ منطقی و درست و با ارزیابی همه احتمالات بوده باشه.و به درست بودن تصمیمت واقف باشی .که خدا رو شکر من همینطور بودم و به نظر میاد تو هم ادم عاقلی هستی.برات ارزوی موفقیت میکنم.
قدر دل پاک خودت رو بدون و شادی رو وارد زندگیت کن
RE: سر دو راهي عجيبي موندم.ميتونين كمكم كنيد؟(خواستگار یا دوست)
سلام به mahtabjun عزيز اميدوارم خوب و خوشبخت باشي
هفت ماه از جدايي من و اون گذشت سر يه موضوعي خاص كاري رابطه من و اون دوباره شروع شد
اون بهم گفت تو تو اون مدتي كه با هم بوديم خيلي اذيتم كردي منو تهديد مي كردي تو فشارم مي زاشتي مي گفت من فقط ازت زمان خواستم همين.
نمي دونم حق با اون هست يا نه؟
بهم گفت اگه قرار باشه دوباره با هم باشيم بهت دو ماه فرصت مي دم كه ايراداتو برطرف كني انوقت راجع به خودم، خودت و رابطمون و تعهدي كه بين خودمون ميخام بذاريم فكر مي كنم و تصميم مي گيرم. برام يه شرط ديگه هم گذاشت اينكه اگه يه روزي قرار شد با هم ازدواج كنيم مادرش بايد منو تائيد كنه يعني نظر مادرش براي ازدواج ما مهمه آخه اون تك پسر خانواده است با اين شرايط من نمي دونم چه تصميم بگيرم اينكه اين دو ماه با هم باشيم و بعدش تصميم نهايي براي تعهد بين خودمون بگيريم يا نه؟ از طرفي من دوسش دارم خيلي زياد اين چند ماهي چند تا خواستگار داشتم ولي كسي نمي تونست براي من اون باشه و اينو هم بگم كه من و اون همكاريم منو راهنمايي كنيد