سلام دوست عزیز
رابطه تون با خانوداده تون چطوره؟
چقدر اهل گفتگوی منطقی هستند؟
با همدیگه مشاوره ازدواج رفته اید؟
با خانواده تون غیر از موضوع مهریه ، در مورد ازدواج با این آقا هیچ اختلاف نظر دیگه ای ندارین؟
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام دوست عزیز
رابطه تون با خانوداده تون چطوره؟
چقدر اهل گفتگوی منطقی هستند؟
با همدیگه مشاوره ازدواج رفته اید؟
با خانواده تون غیر از موضوع مهریه ، در مورد ازدواج با این آقا هیچ اختلاف نظر دیگه ای ندارین؟
گل مریم عزیزم سلام
من رابطم تا 3 هفته پیش با خانوادم خیلی خوب بود. من در تمام مراحل زندگی همیشه راز دار و مشاور پدر و مادرم بودم. مثلا هر وقت با هم دعواشون می شد من می رفتم با هاشون صحبت می کردم تا آشتی کنن. خواهر و برادرم هر وقت مشکل یا مساله ای براشون پیش میومد یه جای پدر و مادرم اول به من میگن تا به واسطه نفوذی که من داشتم به گوش پدر و مادرم برسونن. خلاصه من تا چند وقت پیش فکر می کردم پدر و مادرم به عقاید و سلایق من احترام می ذارن و همونطوری که قبلا می گفتن منو دختر عاقلی می دونن.
پدرم اصولا آدم منطقی هست اما متاسفانه تحت تاثیر حرفای مادرم موضعشو تغییر داده.
می دونی الان فقط قضیه مهریه نیست. نمی دونم چرا پدر و مادرم بی دلیل سعی در ندیده گرفتن فاکتورهای خوب دوستم دارن. یه جوری بر خورد می کنن که انگار همه پسرا همینجورین و این هنر نکرده که این صفاتو داره.
به عنوان مثال 2 سال پیش دوستم با توجه به دانشگاهی که درس می خونه خیلی راحت می تونست بورسیه بگیره و از ایران بره و سختی هایی که مملکت ما داره رو نکشه. اون سال خیلی از دوستاش رفتن و مسلما الان اونجا خیلی موفقن. اون موقع بحث رفتن بین ما هم مطرح شد و منم گفتم صبر می کنم بری و برگردی و با هم ازدواج کنیم. اما اون با تمام علاقش به ادامه تحصیل و رفتن گفت نمی تونم تو رو بذارم و برم. تلاشمونو می کنیم یه روز با هم بریم.:43:
من که این حرفو به خانوادم زدم در حد 3 ثانیه سکوت کردن و انگار نه انگار به بقیه بحثشون ادامه دادن.
نمی دونم چرا می خوان اعتماد به نفس کسی که تا حالا جامعه و اطرافیان همیشه تاییدش کردن رو از بین ببرن.
هی ایرادای بنی اسراییلی می گیرن و انقد این ایرادارو بزرگ می کنن که میشه یه مشکل لاینحل.
مثلا چرا نشونی که آوردن ساده بود . چرا انقد از پسرشون تعریف می کنن و 1000 تا ایراد مسخره.
خانواده من اصلا به این موضوع توجه نمی کنن که بابا همه آتیشا از گور من داره بلند میشه ! یعنی اولین و اصلیترین کسی که با قضیه مهریه مخالفه منم.
هی فکر می کنن اونا این فکرو به من القا کردن.
می گن اون از چی می ترسه که نمی خواد مهر تو کنه. یا این خساستشو می رسونه یا مگه داره دختر بیوه می گیره که نمی خواد سکه بده یااگه اینجوری بشه ما اصلا رومون نمی شه سرمونو تو فامیل بلند کنیم و ...
هیچ کس متوجه نیست که این منم که کلا با موضوع مهریه مخالفم و اگه قرار من تو زندگیم آرامش داشته باشم حقوق مساوی لازمشه(به نظر من)
از طرفی این آقا که فقط عاشق چشم وابروی من نشده. بیشتر از طرز فکرم و تفاوت هام با سایر دخترا خوشش اومده. (جسارت نباشه. نطر همه واسه من محترمه) حالا من تو این 4 سال هی داد سخن دادم که من با این مخالفم. من با اون مخالفم. حالا که نمی تونم یهویی نظرمو عوض کنم.خوب چه فکری می کنه؟
فکر نمی کنه ممکنه همه حرفای دیگم مثل همین موضوع شعار باشه؟
فکر نمی کنه من از قصد این فیلمارو براش بازی کردم که به ازدواج بکشونمش؟
دوستان خیلی به هم فکریتون نیاز دارم.:325:
دوست پسر شما داره بر اساس منطق و تجربه و دیده هاش درست عمل می کنه و به حرف شما اعتماد نداره که بهش بگی من مهریه ام را از تو نمی گیرم یا برای رضایت پدر و مادرم 500 سکه مهرم کن. اما من قول می دم هیچوقت ازت نخوامش.نقل قول:
نوشته اصلی توسط rokhsareh_t
اما شما داری بر اساس احساس تصمیم می گیری و می گی گفته هر چی تو زندگیم به دست بیارم مال تو هست !!!
می تونم بگم 90 درصد حق هایی که شما گفتید حتی با ذکر در عقدنامه و امضای آقای داماد، ضمانت قانونی و اجرایی نداره. از کسانی که این حقوق را به خیال خودشون گرفته بودند بپرسید. ( اگر با یک وکیل هم صحبت کنی به شما خواهد گفت )نقل قول:
نوشته اصلی توسط rokhsareh_t
خانواده ای را که 20 سال باهاشون زندگی کردی و خودشون تربیتت کردند، حالا که بحث جدی شده و نوبت خودتون شده، می بینی که نمی شناسی.نقل قول:
نوشته اصلی توسط rokhsareh_t
چطور فکر می کنی پسر مردم را ( از یک خانواده و فرهنگ دیگه ) با 4 سال دوستی و کافی شاپ رفتن شناختی؟
حرف والدینت را گوش کن. مطمئن باش بد تو را نمی خواهند.
روشنفکر بازی و فمینتیست بازی را هم بذار کنار. موقع طلاق و مشکلات این نظریه ها به دردت نمی خوره. طبق قانون کشور طلاقت می دن، نه طبق نظریات فمینیستی کتابها ...