RE: نمیدونم که باید جدا بشم یا ادامه بدم
سلام عزیزم نگین جان لطف کن سن خودت و همسرتو بگو،
برداشت من اینه که تفاوت سنی داشته باشید.
بیشتر از خصوصیات همسرتون بنویسید؛
برام جالبه که 7سال تحمل کردید یعنی تو این 7سال همیشه این دلخوریا رو ازش داشتید و ادامه دادید و دم نزدید و الان به چه دلیل بعد از 7سال از زندگیتون گلایه دارید
ایشون از اون اول هم ابراز علاقه نمیکرد (باوحود اینکه میگید دوستون داشته و شما دوستش نداشتید) فکرنمیکنید همین تلقین (از اولشم دوستش نداشتم) باعث این مشکلات شده؟!
شابد این مشکلات به دلیل تفاوت حنسیت باشه و به دلیل عدم شناختتون فکرمیکنید اینا نقصه یه مطالعه رو کتاب مردان مریخی زنان ونوسی اثر جان گری داشته باشید
با اینحال تا اطلاعات کاملتری نداشته باشم نمیتونم جواب قانع کننده ای بدم
RE: نمیدونم که باید جدا بشم یا ادامه بدم
سلام آناهیتای عزیز!
به تالار خوش آمدی:72:
عزیزم شما باید برای مشکل خودت یه تاپیک جداگانه باز کنی تا دوستان و مشاوران تالار به کمکت بیان.
برای این کار اول به انجمن مورد نظرت برو ( مثلا روانشناسی عمومی و مشکلات فردی) بعد روی موضوع جدید کلیک کن و هر چه میخواهد دل تنگت بگو:43:
اینجوری میتونی از نظرات دیگران بهره مند بشی.
RE: نمیدونم که باید جدا بشم یا ادامه بدم
نیلو جان واقعا ممنون که جواب دادی. الان خیلی احتیاج دارم به اینکه یکی از بیرون به شرایطم نگاه کنه.
من 32 هستم و شوهرم 34.
بله من همیشه دلخوری داشتم. البته همیشه سعی کردم که با خودش صحبت کنم. چون به صحبت تو زندگی زناشویی اعتقاد زیادی دارم. به چند دلیل تا حالا ادامه دادم:
- خودم آدم بی مشکلی نیستم و از مشکلاتم خبر دارم و بنابراین فکر میکردم که منم مقصرم در بوجود آمدن یک سری رفتارها.
- مصمم بودم به ادامه زندگی. به خصوص که چون اول شوهرم رو دوست نداشتم و با علم به این موضوع ازدواج کردم همش احساس گناه داشتم و اینکه من نمیتونم به این راحتی زندگی یکی دیگه رو خراب کنم. برای همین واقعا سعی کردم که زندگیم رو بسازم و به خاطر این احساس کم نذارم . البته اینم بگم که بوده وقت هایی که خیلی حس کردم دوستش دارم اما خیلی زود از بین رفته.
حالا چرا دیگه تحملم تموم شده:
- می بینم که افسرده شدم. چاق شدم. از خودم و هیکلم بدم میاد. به شدت عصبی شدم. میخوام همه چیز رو بزنم بشکونم گاهی. آدمی نیستم که خودکشی کنم اما گاهی فکر میکنم ای کاش میشد خودکشی کرد. همه اینا باعث شده که فکر کنم چرا باید تحمل کنم؟ نگران خودم شدم. ذهن جنسیم هم خراب شده. فکرهای بدی میکنم گاهی که اگر لازم شد و جرات کردم بازش میکنم. یک جورایی فکر میکنم همسرم در رسیدن من به این شرایط موثر بوده. به خاطر ایرادهای همسرم نه دیگه علاقه ای به لباس زیبا خریدن دارم. نه دوست دارم غذای جدید بپزم. نه دوست دارم محصولات جدید رو امتحان کنم. عاشق سفرم اما دیگه هیچ انگیزه ای برای برنامه ریزی و سفر رفتن ندارم. حتی برام مهم نیست که زندگیم رو بهبود ببخشیم. چون می دونم برای هر کدوم از اینها احتمالا باید یک انرژی اضافه صرف کنم. در یک کلام حس زندگی در من مرده. حتی من که عاشق بچه بودم دیگه دوست ندارم بچه دار بشم.
نیلو جان من کتابی که گفتی رو علاوه بر چندین کتاب دیگه (از جمله چراغ دل زنت را روشن کن و چراغ دل مردت را روشن کن) خوندم و از همسرم هم خواستم بخونه. اونم هر سه تای این کتابایی که اسم بردم رو خونده. من حتی چیزهایی که یادش میرفت رو تایپ میکردم میگذاشتم رو دسکتاپ کامپیوتر که بخونه و یادش بیاد. انصافا هم تمام این کارها خیلی اثر ها داشته. هرچند اگر من باز ول کنم همه چیز مثل اول میشه. انگار تمومی نداره هر چی درست میکنی باز خراب میشه. این منم فقط که به فکر بهبود زندگی هستم. شوهرم انگار خیالش راحته که یکی هست که حواسش به زندگی هست.
میدونم شوهرم منو خیلی دوست داره. ابراز علاقه هم میکنه اونقدری که به هر حال من تا حالا باور داشتم که منو واقعا دوست داره. اما الان یک کم هم شک کردم که منو برای چی دوست داره؟ حس میکنم چون می تونه بامن پز بده بگه این زنمه. شایدم این فکر خیلی بی انصافی باشه. نمیدونم واقعا. اینجاش رو مطمئن نیستم. :(((
چرا شاید اینکه از همون اول دوستش نداشتم به هر حال یک مشکلاتی ایجاد کرده. به هر حال اونم حتما می فهمیده. البته رفتارهای خودش از روز اول حلقه خریدن باعث شد که این حس شدیدتر بشه. اما بعدا که روابط بهتر شد من به جایی هم رسیدم که خیلی دوستش داشتم اما میگم خیلی عمیق نبود. هنوزم گاهی این اتفاق می افته اما خیلی راحت از بین میره.
خیلی حرف زدم امیدوارم همش کلی گویی نبوده باشه و یک کم روشن کرده باشه ماجرا رو.
RE: نمیدونم که باید جدا بشم یا ادامه بدم
سلام اناهیتا جان شما پاسخگوی سوال نگین هستید یا جداگانه مشکلتان را در اینجا مطرح کردید؟ متوجه نمیشم میشه توضیح بدی؟
RE: نمیدونم که باید جدا بشم یا ادامه بدم
نیلو جان من آناهیتا نمیبینم اینجا؟
من عنوان یکی از پستهام رو عوض کردم. شاید اونو میگی...
RE: نمیدونم که باید جدا بشم یا ادامه بدم
نه عزیزم یکی از دوستان تازه وارد مشکلش رو دز تاپییک شما مطرح کرده بود گیج شدم که حذف شد
(خودم آدم بی مشکلی نیستم و از مشکلاتم خبر دارم و بنابراین فکر میکردم که منم مقصرم در بوجود آمدن یک سری رفتارها)
میشه در این مورد توضیح بدی؟
RE: نمیدونم که باید جدا بشم یا ادامه بدم
مشکلاتی مثل زودرنجی. نکته بینی گاهی.
چرا هیچ کس نیامده اینجا کممکک جز نیلو ... :( آیکون گریه شدید نداره اینجا؟ از اینا : (((((((((((((((((
نیازمند یاری سبزتان ...
RE: نمیدونم که باید جدا بشم یا ادامه بدم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط negin-mardani
( آیکون گریه شدید نداره اینجا؟ از اینا : (((((((((((((((((
نیازمند یاری سبزتان ...
:302::302::302::302::302:
RE: نمیدونم که باید جدا بشم یا ادامه بدم
عزیزم من فکر میکنم همین حساسیت بیش از حد و زودرنجیت باعث این مشکلات شده
سعی کن چندوقت رو خودت زوم کنی فکرمیکنم بهتر بشی
دوست داری تو زندگیت همه چی به میل منطق تو باشه و بخاطر همین خودتو عذاب میدی و اینقدی که این مسائل برای تو مهمه برای همسرت مهم نیست
اگه دوسش داشتی راحتتر با این مسائلش کنار میومدی ولی حالا نقصاشو پررنگ میبینی و درکنارش این تلقینه (دوسش ندارم) واقعا مضره واگه هم بخواد عشقی دروجودت شکل بگیره ناخوداگاهت مانع میشه
همش هم تو مقصر نیستی فکرمیکنم همسرت از اون دسته مرداییه که تا بفهمن عشقشون فقط مال خودشونه کمتر به روش میارن و فراموش میکنن که طرف مقابلشون یه ونوسیه که اگه بخوان همیشه این ونوسی رو داشته باشند باید مکررا بهش بگن که دوسش دارن
باید این موضوع رو به همسرت گوشزد کنی
RE: نمیدونم که باید جدا بشم یا ادامه بدم
به سنجاب : کاش همه جوابا اینقدر زود میومدن ...