RE: حساسیت و زود رنجی زیاد
سلام به کمک شما دوستان خوبم تونستم با قضایای رابطم با خانواده همسرم کنار بیام
یه کم رابطمو تعدیل کردم
یه کم سعی کردم برام کم اهمیت بشن
یه کمم روی داشته هام و کسایی که دوستم دارند کار کردم
خلاصه تا الان مشکل خاصی نداشتم
حالا یه مشکلی که دارم اینه که به شدت منفی باف شدم هر اتفاقی که می افته فقط گزینه منفیش می اد تو ذهنم
خیلی دارم سر این مسئله اذیت میشم حتی یه جورایی دارم دچار افسردگی میشم
همین منفی بافی من باعث میشه به سمت منفی ها هم ناخوداگاه حرکت کنم
خواهش می کنم کمکم کنید
ممنون
RE: حساسیت و زود رنجی زیاد
:72:اقليماي عزيز اين جملات من بود قبل از دفاع از پايان نامه ام. قبل از اين كه برم ديدن استادم:"حتما مي گه افتضاحه.. ناجوره.. قابل دفاع نيست و.."
اما بارهاي آخر چنين مي گفتم:" خوبه اما بهتر خواهد شد.. كار داره اما ميرسي و..
و جالب اين بود كه اون ايده هاي مثبت كارايي منو بالا برد . باورم نميشد موضوعي رو كه تا ده روز قبلش از نظر استاد قابل دفاع نبود با نمره 19 دفاع كنم!بي شك تلاش من زياد بوده اما تنها ديد مثبت باعث شد بدون ترس و ترديد و نوميدي نگاه كنم و مغزم بتونه از امكانات بيشتري نسبت به زمان منفي انديشي استفاده كنه. چقدر خوبه اقليماي ما در موارد نامناسب اينجوري فكر كنه:موقعيت 1: لباس زيبايي برتن داره و به چشم همسر اونقدر كه بايد زيبا نمي ياد...
الف. خب خوشش نميومده باشه. خودم كه دوست دارم
2. چه جالب چقدر رو زيبايي من حساسه مي خواد بهترين باشم
3. دفعه بعد زيباتر خواهم بود
4. شايد امروز يه غمي مثه شيشه كبود جلو چشم همسرمو گرفته نميذاره منو خوب ببينه!
موقعيت 2:از دست دادن كار توسط همسر :
1. خب يه موقعيت بهتر با حقوق و مزاياي بيشتر سر راهشه
2. الان بيشتر به حمايتم نياز داره
3.چرا كه نه ؟يه تغيير لازم بود.
ببين عزيزم اينا مثال هاي خيلي كوچولويي از مثبت انديشي ان كه مغز و روح جوان تو يه اقيانوس ازشون تو خودش داره. اما چون شما تلاش نميكني از اين اقيانوس ماهي طلايي بگيري به قلابت فقط چكمه كهنه و بطري خالي گير ميكنه..
وقتي كارمو در يه ارگان دولتي با مزايا و حقوق بالا از دست دادم و با رييس مستبد و تازه به دوران رسيده محل كار دومم دعوا شد فكر كردم تقصير از خودمه . اما همون موضوعات باعث شدن من خود واقعي مو رو كنم.كسي كه هستم. كسي كه اگر كامند جايي بود مزدور كسي نبود.
من شغلي رو كه مناسبم بود نگه داشتم و شغلي رو كه با يه كف دست آدميت و آزاد انديشيدنم بود علي رغم مزاياش رها كردم.مثبت بودن بعضي شرايط بها معلوم ميشه. تو محكم و شادابي فقط به اين امر ايمان نداري. يه بار ديگه به خودت نگاه كن!
RE: حساسیت و زود رنجی زیاد
سلام ملاحت عزیزم
ازت ممنونم که همیشه منو با حرفات و راهنمایی هات اروم می کنی
حرفات جای بسی تامل داشت
شاید همسر منم به خاطر این حرف تو که:
وقتي كارمو در يه ارگان دولتي با مزايا و حقوق بالا از دست دادم و با رييس مستبد و تازه به دوران رسيده محل كار دومم دعوا شد فكر كردم تقصير از خودمه . اما همون موضوعات باعث شدن من خود واقعي مو رو كنم.كسي كه هستم. كسي كه اگر كامند جايي بود مزدور كسي نبود.
من شغلي رو كه مناسبم بود نگه داشتم و شغلي رو كه با يه كف دست آدميت و آزاد انديشيدنم بود علي رغم مزاياش رها كردم.مثبت بودن بعضي شرايط بها معلوم ميشه. تو محكم و شادابي فقط به اين امر ايمان نداري. يه بار ديگه به خودت نگاه كن
خودش میگه می خوام جایی باشم که عزت نفسم حفظ شه یه جورایی حرف شما رو می زنه
امیدوارم منم
RE: حساسیت و زود رنجی زیاد
سلام يه مدتي گير دادم به خودم
همش فكر مي كنم دارم اشتباه رفتار مي كنم
پرتوقع شدم خيلي زياد
يه هفته اي ميشه همسرم سر كار نمي ره
احساس بدي دارم در حاليكه مي دونم خودش به فكر و خيلي زود كاري مي كنه
منت مذارم واسه هر كاري كه انجام مي دم حتي ساده ترين كار ها كه قبلا با عشق و علاقه انجامش مي دادم
بهونه گيري در حد لاليگا مي كنم
چي كار كنم با خودم
همسرم ميگه مثل بچه هاي 12 ساله مي موني
كم طاقتي و اصلا نمي توني مقابل مشكلات وايستي