-
RE: درد دل پسر ها
سلام به همه ی دوستان مخصوصا اقا عارف که این تاپیک رو ایجاد کردن
بله، متاسفانه این سختی ها برای آقا پسرها و جود داره و نمی شه هیچ کدوم رو انکار کرد ، چون واقعیتی که الان در جامعمون باهاش رو به رو هستیم ،اینه!
من کاملا بهتون حق می دم که گله کنید یا همون درد دل ، راه حلی هم به ذ هنم نمی رسه ، فقط اومدم که یه همدردی کرده باشم!
به امید روزی که شروع یه زندگی اینقدر سخت نباشه!....در واقع ،نمی دونم به امید کِی!
اما به یه چیزی واقعا اعتقاد دارم و اون اینه که بعد از ازدواج و شروع زندگی ، برکت وارد زندگی میشه . یعنی خدا آدم رو لَنگ نمی ذاره. خیلی سختی ها وجود داره ، اما وقتی به معنای واقعی توکل به خدا داشته باشی از جاهایی کمکت می کنه که اصلا انتظارش رو نداشتی.
پس زیاد هم نترسید... از شما حرکت از خدا برکت؛ اگه هرروز بشینید و این لسیت مشکلات سد راه ازدواجتون رو بخونید که بچه هاتون به جای بابا ، باید بهتون بگن بابا بزرگ!:D
اما در کل باید بگم که وجود این قبیل مشکلات مالی رو واقعا می پذیرم و بهتون حق می دم ! نمی دونم واقعا چی کار باید کرد! خدا به همه جوونها کمک کنه:203:
-
RE: درد دل پسر ها
نادیا خانم ارجمند و ساعی؛بیایید به اشتباهات و اشکالاتی که ناخودآگاه در سخن شما هست و با تمام احترامی که برای آن قایلم،نگاهی بیفکنیم:
**1-شما خودتون دیده اید که خیلی از آقا پسرها تا وقتی حرف ازدواج به میون می آید فورا بر می گردند و می گویند من تا ماشین و خونه و حقوق آنچنانی نداشته باشم ازدواج نمی کنم.**
1>>>حواستان باشد،آنها می گویند تا حقوق بخور نمیری که بتوانیم حداقلها را داشته باشیم نه حقوق آنچنانی و خونه و ماشین و تازه چرا می گویید من آن جوانها را دیده ام؟!!من که تا به حال چنین جوانهایی با این اوصاف سرکار را ندیده ام.
**2-در ضمن من به حرف خودم ایمان دارم چون من و همسرم با کمترین داشته هامون و بدون کمک پدرامون زندگی رو تشکیل دادیم و هر دوی ما سطح توقعات مادیمون را کاهش دادیم با اینکه مثل خیلی از جوانهای دیگه دوست داشتیم حداقل امکاناتی را برای رفاه بیشتر داشته باشیم ولی به این موضوع امیدوار بودیم که اگر تلاش کنیم مطمئنن بهترین زندگی رو در آینده خواهیم داشت و لذت چنین زندگی که با دسترنج و زحمت خود ما بدست می آید از لذت هر زندگی دیگری که شروعش با همۀ امکانات بوده بیشتر خواهد بود.
2>>>این سخن شما با عرض پوزش ناشی از احساس محرومیت شما از چیزهایی است که باید می داشتید و نداشتید.می بخشید من نمی گویم که شما چنین هستید و توهینی نکردم،تنها می گویم این حرف شما علتش آن است،همین.به زبان دیگر شما دارید می گویید اگر پسر یا دختری در اول ازدواج والدینشان به آنها خانه،ماشین یا پول بدهند،این زندگی و آنچه را که مالک آنها هستند،هیچ لذتی برایشان دربر نداشته و از آن چیزها تازه خجالت هم می کشند و احساس بدی از داشتن بی زحمت آنها دارند.**
شما اگر شرایطی داشته اید که این ابزارها را نداشتید،اصلاً مایه خجالت یا کمبودی اساسی نیست،چنانکه از آن سوی نیز،زوجهای جوانی که پدر و مادرهایشان این چیزها را در اختیار فرزندانشان گذاشته اند،اصلاً نباید در درون خود از نظر اعتماد به نفس مشکلی داشته باشند یا خود را تنبل و نازپرورده بینگارند.درست مانند:متعصبان جاهلی که می گویند،بله آقا:آن مردم غرب که همواره در عیش و نوش هستند و حجاب ما را هم ندارند،در آتش جهنم اند و روزی(که معلوم نیست کی می آید!!!) به عذاب خدا گرفتار می آیند.
3-**در مورد سطح تحصیلات هم باز خودتون خوب می دونید افرادی که مقداری تحصیلات دانشگاهی داشته باشند متأسفانه
دچار چنان غروری خواهند شد که برای کار کردن به دنبال کارهای سبک و پشت میز نشین هستند.
غافل از اینکه افراد موفق همیشه از صفر شروع کردند تا به موفقیت های بزرگ رسیدند و اگر خوب به اطرافمون نگاه کنیم نمونه های فراوانی را خواهیم دید.**
3>>>می بخشید،اما باید دانست که این صفر تحصیل کرده ها با صفر افراد عامی بیسواد بسیار تفاوت دارد.به سخن دیگر اگر در دانشگاه برای رشته های کارشناسی چهار سال دانشجو را تربیت می کنند،برای اهداف و جایگاه های ویژه ایست.
این سخن شما درست به این معناست که در یک کارخانه تولید قطعات ماشین،یک مهندس مکانیک جامدات را در جای یک کارگر خط تولید بگماریم یا یک مهندس معمار یا عمران را بجای یک کارگر ساختمانی با حتی معمار تجربی ساختمان!!!!
ببینید دوست گرامی؛یا شما در این مملکت زندگی نمی کنید یا می خواهید شعار دهید و همین جور الکی حرفی زده باشید!!جان من،عزیز من،برای یک فرد درس خوانده باید موقعیتی کاری در حد صفرِ در شأن او(نه کمتر و نه بیشتر) باشد تا او بتواند پا بگیرد.
هر چند که به مبارکی و میمنت در شمال تهران نگهبانهای برجهای مسکونی همگی دارای مدارک لیسانس و فوق لیسانس هستند و پزشکانی که هفت سال درس خوانده اند،مسافرکشی می کنند و سوپر دارند و البته پس از سالها من بسیاری از آنها را می شناسم که خانه که هیچ،ماشین شخصی هم ندارند و این موارد تصدیق می فرمایید که ناشی از *غرور* آنها نیست.
هموند ارجمند،اندکی واقع بین باشید . . . .
**4-تازه این 400.500 هزار تومانی که شما گفتید فکر نمی کنم مبلغ اندکی باشه من خیلی ها رو می شناسم که با نصف این حقوق ولی با برنامه ریزی صحیح تونسته اند زندگی خود را اداره کنند.**
4>>>شما در کجای کره زمین زندگی می کنید؟در سوئد،نروژ یا کانادا یا درست تر بگویم شاید در روستاها و شهرهای کوچک که تازه در موارد اخیر هم باید شنیده باشید که خط فقر شدید و نه معمولی 380 هزار تومان است.شما براستی چه می گویید؟؟؟؟!!!!!!آیا خوردن گوشت کیلویی 10000 تومان و برنج کیلویی 3000 تومان با این شندرغاز حقوق کارشناسان استخدام بخش دولتی و غیردولتی امکان پذیر است؟؟؟؟اگر به مبارکی آن زوجهای جوان بچه دار شدند،می توانند حتی پول پوشک نوزادشان را بدهند؟؟؟؟شوخی نمی کنم،بروید بهای پوشک را از داروخانه ها بپرسید و دفعات قضای حاجت یک نوزاد را تخمین بزنید و نسبتش را با حقوق عادی یک فرد بسنجید؛آیا حق ندارند سالی یکبار غذایی بیرون شهر بخورند یا سه چهار سالی یکبار مسافرتی فقیرانه بروند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اینها را نه به عنوان خُرده گیری من از سرکار،که به مثابه دردلی واقع بینانه و نه دیدگاهی بدبینانه بگذارید؛چرا که اگر نوشتارم در پست هفمِ گفتارِ:*نگاه به شهر از بالا* بخوانید،در آنجا گفتم که:
*درباره بدبینی هم بگویم طرز تفکر طیبعی و نظر ما به جهان خارج،پیروِ آنچه در بیرون می گذرد بوده و داده های محیط پیرامون لاجرم نتیجه ای مانند همان داده ها را خواهند داد و بس؛البته خود را گول زدن مقوله ای کاملاً جداست.*
-
RE: درد دل پسر ها
آرش عزیز سلام
خیلی ممنون از لطفت
در مورد صحبتهای شما باید بگم عزیز من هرگز دوست ندارم با حرفهایم باعث آزار و رنجش کسی بشوم اگه حرفی هم زده ام از روی تجربه اندکم هست و اگه باعث رنجش شما شده ام عذرخواهی می کنم .
اما شما می دونید که هر زمانی سختی ها و مشکلات خاص خودش رو داره
اگه الان کسی با پایه حقوق 300 هزار تومان از پس خرج و مخارج زندگی و کرایه خونه بر نمی یاد
خب در زمان ما هم همینطور بود باور کنید 8 سال پیش در آمد همسر من 40 هزار تومان بود و که این 40 هزار تومان رو باید طوری برنامه ریزی می کردیم که از پس کرایه 20 هزار تومانی و قسط وام و خورد و خوراک و مهمان داری و مابقی مخارج بر می آمدیم.
شما چرا فکر می کنید من نمی تونم درک کنم که جوانهای امروزی برای شروع زندگی با چه مشکلاتی رو به رو هستند مگه من از پشت کوه اومدم.
اما من حرفم این هست که با همۀ این مشکلات و با تلاش بیشتر و کم کردن توقعاتمون می تونیم یک زندگی خوب و ساده رو شروع کنیم.
-
RE: درد دل پسر ها
شما که در اوایل زندگی با آن مشکلات دست و پنجه نرم کرده اید،صددرصد همه اینها را در یافته اید و هزار درصد که تجربه فراوانی هم دارید و از طرفی اصلاً کسی جسارتی به شما نکرده است،اما سخنان شما اگر خودتان داوریی منصفانه کنید،آیا مقرون به صحت است؟
در ضمن من یکی به مدیریت مالی خانمها باوری راسخ دارم و نیز کلاً درایت،مهربانی و راهبری آنها را در زندگی زناشویی و خوش به حال همسرتان با این زن مدیرِ مدّبرِ عاشقِ باهوشیِ شکیبایی که دارد و شما هسید و به حق هم هستید.
(آیا نصیب من عَزَب هم چنین همسری خواهد شد؟آیا اصلاً لیاقت چنین بانویی را دارم؟)
-
RE: درد دل پسر ها
گرد آفرید عزیز
من کوجکتر از اونی هستم که دارای این همه خصوصیات خوبی که گفتید باشم
ولی باور کن خیلی ها با همین روش تونسته اند زندگی خوب و قشنگی برای خودشون بسازند
یعنی با قناعت ،کم توقعی و تلاش مضاعف
-
RE: درد دل پسر ها
گردافريد عزيز سلام
درسته كه مي گيد با اين حقوق نمي شه يك زندگي رو به صورت معمولي چرخاند و حتي گوشت هم نمي شه خورد ولي مگه ادم مي تونه چي كار كنه در اين مورد كم كردن خواسته ها پاك كردن صورت مسئله نيست پاك كردن صورت مسئله يعني از بين بردن خودمون و نبودن خودمون ، كم كردن خواسته فقط راحت تر كردن مسئله و پيچ و خمهاي مسئله است من هم با شما موافقم و مي دانم كه شايد نيم بيشتر مردم در ايران به سختي زندگي مي كنند و خيلي راحت نمي توانند به خواسته هاي خودشون برسند ولي خب چي كار مي شه كرد ؟ شما راه ديگه ايي داريد ؟ فكر مي كنيد اگه بريم خارج از ايران مسائل درست مي شه ؟ ايا اونجا شغل مناسب پيدا مي شه ؟ فكر نمي كني اگر بريم اونجا بايد با همين شرايط و شايد حتي بدتر و با يك شغل پست تر زندگي كنيم و از طرفي هم مهر ايراني بودن و پست بودن را در اونور با خودمون حمل كنيم ؟ همه ما مي دونيم كه درامدها كمه و كفاف يك زندگي رو نمي ده و نمي شه باهاش خواسته هاي زن و بچه رو فراهم كنيم ولي چاره چيه ؟ ازدواج نكنيم ؟ تا كي مجرد بمونيم ؟ تا كي مي تونيم بي هدف با اين دوست بشيم با اون رابطه داشته باشيم ؟ پس خواسته تشكيل زندگي و زن و فرزند كه دير يا زود براي ادم به وجود مي ياد و چي كار كنيم ؟ شما مي گيد همه رو سركوب كنيم ؟ مگه شما نبوديد كه مي گفتيد وقتي ادم تشنشه بهش نمي شه گفت كه مومن باشه و تشنگي رو بزار كنار ؟ پس وقتي ادم مي خواد ازدواج كنه و شرايط مكفي براي ازدواج نداره چي كار بايد بكنه ؟
چرا بايد بگم با كم كردن خواسته ها ما نه تنها صورت مسئله رو پاك نكرديم بلكه راه حل صحيح اون و پيدا كرديم و فقط مسئله رو اندكي راحتتر كرديم و ميان بر زديم . وگرنه با اين وضع مد و اشيا رنگاوارنگ كه هر روز يك مدلش مي ياد توي بازار بايد اونقدر پولدار باشي كه خدا مي دونه . لازم نيست حتما انواع لوازم برقي رو بخري بزاري توي اشپزخونت لازم نيست ماشين مدل بالا سوار بشي لازم نيست اول زندگيت بري بالا شهر خونه بخري يا اجاره كني كه بخواي توي مضيقه باشي . لازم نيست هر لحظه هر مدي كه وارد مي شه بري و سرتاپا خودتو عوض كني . ممكنه توي مجردي اينكارو مي كردي ولي حالا كه متاهلي ديگه نمي توني . در ضمن اين هم بگم اگر توي مجردي اينكارو نمي كردي و پولاتو جمع مي كردي الان مي تونستي چيزهاي بيشتري داشته باشي . لازم نيست هي بري مدل گوشيت و عوض كني هزار تا چيز ديگه كه لازم نيست و مي شه حذفش كرد . من نمي گم كه راحته . سخته و با جوانهاي اين دور و زمونه به سختي مي شه ولي اگه يك نفر هدفش زندگي باشه مي تونه
-
RE: درد دل پسر ها
سلام بچه ها
ممنون از لطفتون
راستش منن اینها رو گفتم که بدونید پسر ها چقدر برای تشکیل خانواده مشکل دارن (البته دختر ها هم همینطور) اما پسر ها بیشتر- واقعا با این حقوق ها زندگی کردن بسیار سخته راستش من پدر مادرم دو هفته ایست خارج از کشور رفتن و من خرج خونه رو به گردن گرفتم واقعا سخته اونم خیلی سخت فقط کافی یه روز شما هم امتحان کنید
من اینها رو گفتم که بگم که تو زندگی هم دختر هم پسر شرایط رو درک کنن چه خانم کار کنه و چه اقا و توقع بیجا از همدیگه نداشته باشن و میشه با کمترین امکانات هم زندگی رو شروع کرد اما باید طرف مقابل هم میتونه با این کساله کنار بیاد فردا روزی نظرش عوض نمیشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
راستی از honarmand عزیزو نادیا همراه و گرد آفرید همدرد وzeinab خانم واقا Arash27 ممنون که واقعا موضوع رو درک کردید
-
RE: درد دل پسر ها
هنرمند جان،بنده به سخنان دردلانه شما احترام می گذلرم،اما بیشتر آن را نمی توانم بپذیرم.شما دارید سخن از چشم پوشی از چیزهای تفننی و فانتزی و مرفه می کنید و من دارم سخن از برآوردن پایین ترین ضروریات زندگی می کنم.سخن شما هم راستا با سخن بنده نیس،پس اندکی عنایت فرمایید.
بله،در خارجه بودن سختی دارد،اما اگر با خرد پیش برویم،بسیار هم خوب است.جهت استحضار شما و دیگران من باور دارم که چیزی به عنوان مهر و محبیت ایرانی اصلاً وجود خارجی ندارد و اگر هم انسان دوستیی هست،همه مردمان کشورهای جهان همینگونه اند و بلکه بهتر.
لب سخن من آن است که گفتم و افزون بر آن اینکه اگر قصد زندگی نسبتاً درخور و در شأن خود را دارید،باید کلاه در کلاه کنید و دلالی و با کار معمولی نمی شود حتی زندگی کرد.
-
RE: درد دل پسر ها
سلام
جناب گرد افرید
صبحت های شما متین
صبحتی که من می کنم شاید شما باور نکنید شاید بحث همان برکتی باشه که دوست عزیزمون گفتند
پدر من الان با مدرک دیپلم و بازنشسته حقوق 300هزار تومان داره با همین حقوق بهترین ها را پوشیدیم بهترین ها را خوردیم یه خونه 3 طبقه از خودمون داریم که البته دو طبقه اش تکمیله دست مستجر هم نمی دهیم با همین حقوق دانشگاه رفتیم با همین حقوق وام خرید یک زمین را دادیم که الان اون تو مایه های 60 /70 میلیون است
شاید به این بوده که هیچ وقت خانواده ام رو پایه تجملات و خرج های اضافه نبودند
شاید همین بحث قانع بودن این جا مطرحه بحث گرانی که شما عرض می کنید برای ما هم بوده
-
RE: درد دل پسر ها
چه جوری؟؟؟؟نمی شود با 300 هزار تومان نمی شود.کسی که در اوایل زندگی خانه،ماشین و زمینی را که شمال دارید،ندارد با سیصد هزار تومان نمی شود این چیزها را بدست آورد.
حساب دودوتا چهارتاست،یعنی مثلاً:زمین=10 میلیون بهای اولیه اش.100 هزار تومان هم هر قسط وام آ«.10000000/100000=100؛یعنی:100 ماه یا نه سال و 4 ماه طول می کشد تا افساط ان تمام شود.با 200 یا 300 هزارتومان نمی شود،زندگی کرد.
پدرتان یا از جوانی ارثی چیزی داشته است یا سالها پیش چیزهایی خریده یا کار دومی هم دارد.
باید این مطلب را بگویم که:البته من اصلاً مهاجرت را به خارجه توصیه نکرده و می توان با درایت و کوشش در همینجا زندگی ای آبرومند ساخت.