RE: دید جامعه نسبت به من چگونه است؟
پروانه ی عزیز
وقتی عنوان تاپیکت رودیدم و شروع به خوندن پستت کردم عمیقا ناراحت شدم
متاسف شدم که چرا زندگی ات به اینجا رسید
مسلما تو و همسرت روزی که با هم آشنا شدید با هم پیمان بستید که زندگی سراسر عشق و محبت رو بنا کنید
می خواستید در کنار هم به آرامش برسید
اما .... اکنون
اولین پست از اولین تاپیکت رو توی تالار خوندم
اون روزی که نوشته بودی که همسرت قهر کرده و رفته و تو دلتنگش هستی
اختلاف فرهنگی هردو خانواده را متوجه شدم ، همین طور علاقه و دوست داشتنی که نسبت به همدیگر داشته و دارید ، حتی اینکه هرکدوم به زبان خودتون به یکدیگر ابراز علاقه می کنید
یه سئوال توی ذهنم پررنگ شد
پروانه ی چند ماه پیش با پروانه ی امروز چه فرق هایی کرده؟
مسلما اگر به گذشته برمی گشتی در انتخاب همسر دقت بیشتری می کردی ، می دانم
اما اکنون و در این وضعیت پروانه برای بهبود زندگی اش چه آموخته؟
تو الان بالغ تر شده ای و با خوندن مقاله ها و تاپیک ها خیلی نکات آموخته ای ، مگه نه؟
به نظرت آیا میشه از لا به لای این نکات و راهکارها برای بهتر شدن زندگی ات چاره ای بیندیشی؟
دلت برای زندگی که با عشق شروع کرده ای می سوزد، اینطور نیست؟
به نظرتو زندگی ات آیا ارزش این رو داره که برای آخرین بار و آخرین فرصت یکبار دیگه از نو آغاز کنی و اینبار از راه درست برای ساختنش تلاش کنی؟
RE: دید جامعه نسبت به من چگونه است؟
پروانه عزيز سه تا از بهترين دوستان من از همسراشون جدا شدن تازندگي سالم عادي و بي عقده اي رو داشته باشن. دو خانم و يك آقا.
نه از نظر من و نه از نظر بسياري از كساني كه نظراتشون برام محترمه اونا انسانهاي داراي نقصي نيستند. البته خانمها ناگزيرن به علت نظرات احمقانه اي كه درباره بانوان جدا شده از همسر وجود داره خيلي بيشتر مواظب خودتون باشن.كمي سخت تر رفتارروحشونو نشون بدن و...
دوتا شون چون تكفل فرزندانشونو برعهده دارن( هم يكي از خانمها و هم يه آقا)به خاطر وجود بچه ها شرايطشون كمي خاصه. اما هر سه ارزشمندن.
خنده داره برات از تو يه انيميشن فاكت بدم اما حرف خوبو بايد از همه جا شنيد يه جمله اي هست كه يه غول درباره خودش مي گه ..اون غول ميگه زماني فكر ميكردم بايد خودمو تنها از دريچه چشم ديگران ببينم اما حالا مي دونم باور آگاهانه خودم درباره خودم مهم تره..
و در ضمن بايد بگم بهم خوردن نامزدي به اندازه طلاق حتي در همون اذهان هم ديد بدي نداره
در ضمن تصور ميكنم يادم رفت بگم اون سه نفر چنان شخصيت هاي خوبي هستن كه شما 5 دقيقه بعد از صحبت باهاشون يادتون ميره .. كه از همسرشون جدا شدن يا.. تنها خوبي اونا شخصيت جذابشون رو پر رنگ ميكنه..:72:
RE: دید جامعه نسبت به من چگونه است؟
بالهای صداقت عزیز وقتی پستتان را خواندم اشک در چشمانم جمع شد. شما درست می گید ما با عشق شروع کردیم من اعتراف می کنم که هنوز هم دوستش دارم. اما وقتی اون حاضر نیست برای بهتر شدن اوضاع کوچکترین قدمی برداره من یک تنه و به تنهایی چی کار می تونم بکنم؟ 3هفته هست که کوچکترین تماسی با هم نداریم. قرار شده بود من برای طلاق اقدام کنم و وقتی نامه از دادگاه برای اون اومد بیاد و امضا کنه. اما نتونستم. علاقه ام مانعم میشه. هر چند الان خودمو مطلقه می دونم اما هنوز شهامت اقدام رسمی رو ندارم. بهم فرصت نمیده بالهای صداقت خانوادشم منو دشمن خونیشون می دونن تو این شرایط چه کاری از دستم برمیاد؟ با همکار صمیمی اش چند وقت پیش صحبت می کردم می گفت دو تا عیب بزرگ داره غرور زیاد و محتاط بودن. با این اوصاف باز هم امیدوار باشم؟
RE: دید جامعه نسبت به من چگونه است؟
پروانه جان
عمق محبت و علاقه ات رو به همسرت گرفتم ، امید واهی هم نمی خواهم بهت بدهم ، منم خیلی فکر کردم که توی این شرایط چه کاری از دست تو برمیاد
از طرفی تو خودت رو مطلقه میدونی که این فکرت باعث میشه که کتاب این زندگی رو بسته شده ببینم از طرفی علاقه ای که بهش داری و مانع تو میشه که برای طلاق اقدام کنی می بینم نه این کتاب زندگی اگه بسته هم بشه تموم نمیشه
بین موندن و رفتن تعارضی هست که تو می بایست آن را مدیریت کنی
قصه زندگی من رو خوندی؟
خیلی وخیم بود
پر از اشتباهات ناخواسته جفتمون
تنها سرنوشت خودم در بین نبود من یه دختر کوچولو هم داشتم که آینده اش جلوی روم بود
یه زمان می گفتم برم با شوهرم بسوزم و بسازم که فقط اسم پدر بالا سرش باشه
یه زمان می گفتم آخه زندگی که توش همش تنش و ناراحتی و جر و بحث هست چه طور میتونه واسه آینده زندگی دخترم مفید باشه
اینجا هم عزیزم فقط تو هستی که میدونی تصمیم درست رو بگیری:72:
اینکه یکبار به خودت فرصت بدهی و سعی کنی یک تنه زندگی ات را بسازی
زندگی که بسیار سخت خواهد بود و خیلی زمان می برد تا ساخته شود
یا اینکه پا روی دلت بگذاری و چشمت رو به روی همه خوبی ها و عشق ها ببندی قاطعانه بری واسه طلاق اقدام کنی
RE: دید جامعه نسبت به من چگونه است؟
بالهای صداقت کاش همسرم فقط قبول می کرد که در کنارم باشه حاضر بودم خودم بدون کوچکترین انتظاری از اون تمام تلاشم رو برای زندگیم بکنم. اما مشکل بزرگم اینه که حتی حاضر نیست منو ببینه و یک کلام با من صحبت کنه. حتی صریحا هم نمیگه که قصدش طلاقه.بهم میگه تو طاقت نه شنیدن از من رو نداری.عادت کردی تسلیم خواسته هات بشم. میگه می بینی وقتی حاضر نمی شم باهات حرف بزنم و ببینمت و بهت جواب منفی می دم حرف جدایی رو میزنی. تو رو خدا شما بگین این حرفش منطقیه آخه؟ من از حرکات و رفتارهاش کاملا احساس می کنم که علاقه ای به زندگی نداره. نمی دونم خدا چرا اینطوری داره امتحانم میکنه. از 20 سالگی همیشه دعا می کردم و از خدا می خواستم یه همسر مناسب و نیکو بهم بده اما...... آخه دورادور من چطوری می تونم برای زندگیم تلاش کنم؟
RE: دید جامعه نسبت به من چگونه است؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط parvane123
حتی حاضر نیست منو ببینه و یک کلام با من صحبت کنه. حتی صریحا هم نمیگه که قصدش طلاقه.بهم میگه تو طاقت نه شنیدن از من رو نداری.عادت کردی تسلیم خواسته هات بشم. میگه می بینی وقتی حاضر نمی شم باهات حرف بزنم و ببینمت و بهت جواب منفی می دم حرف جدایی رو میزنی. تو رو خدا شما بگین این حرفش منطقیه آخه؟ من از حرکات و رفتارهاش کاملا احساس می کنم که علاقه ای به زندگی نداره
دوست عزیز
امیدوارم نظر درستی بدم من از میان صحبتهای خودتت به این نتیجه رسیدم که شوهرت
تنها و تنها ............ تنها "سکوت" می خواد یعنی نه صلح و آشتی و نه طلاق
به شما هم گفته به حرف من گوش نمی کنید
خوب بنده خدا راست میگه:302:
شما حرفتون این هست که یا صلح و آشتی و یا طلاق
یعنی دقیقا ضد حرف ایشان.
خوب اگه واقعا راست میگید و تغییر کردید و می خواهید زندگیتون رو بسازید از همین جا شروع کنید.
یکبارهم که شده به حرفش گوش کنید و سکوت کنید بدون هیچ اقدامی(نه اس ام اس و نه تلفن و نه واسطه و.....)
اجازه بدید اون سکوت رو بشکنه و بفهمه که شما به حرفش واقعا گوش دادید و عمل کردید.
این یعنی احترام به حرف همسرتون:43:
RE: دید جامعه نسبت به من چگونه است؟
آخ
"کاش همسرم فقط قبول می کرد که در کنارم باشه ، حاضر بودم خودم بدون کوچکترین انتظاری از اون تمام تلاشم رو برای زندگیم بکنم"
چقدر این جمله برایم آشناست ...
چقدر ای کاش ها گفتم و آه کشیدم که خدایا فقط همسرم کنارم باشه ،
فقط یه فرصت دیگه بهم بده ،
چقدر وقتی زندگی چکامه رو می خوندم
با خودم می گفتم ای کاش فقط یکبار دیگه همسرم قبول کنه ،
به خدا بدون هیچ انتظاری من تلاش می کنم ،
چقدر توی دلم حسرت کشیدم که ای کاش ...ای کاش... ای کاش
عزیزم به همین خاطر پرسیدم زندگی من رو خوندی یا نه
RE: دید جامعه نسبت به من چگونه است؟
سنجاب عزیز اگر مطمئن بودم این سکوت کارساز خواهد بود این کارو می کردم . 3 هفته میشه که ارتباطم باهاش قطعه 1ماه دیگه رم به همین منوال می گذرونم. اما من الان می ترسم از این درخواست هاش برای دور موندن می ترسم. از رفتارها و حرفهاش می فهمم که کمترین وابستگی به من به عنوان همسر نداره.من برای خودم آرزوهایی دارم آرزوی یه زندگی پر از عشق.....الان دیگه مثل 2-3 ماه قبل نیستم حالا دیگه منم ترسیدم منم امیدم به زندگیم کمتر شده.
بالهای صداقت عزیز من داستان زندگیتونو خوندم و بارها پیش خودم شما رو تحسین کردم .می دونم که در یه برهه زمانی به تنهایی و یک تنه برای زندگیتون تلاش کردین و خدا رو شکر موفق هم بودین. اما راستش یادم نمیاد که شما چطور همسرتون رو راضی کردبن برگردن سر خونه و زندگیتون؟ بهم بگین شاید در مورد همسر منم.......
RE: دید جامعه نسبت به من چگونه است؟
لطفا منو برای اینطور صحبت کردن ببخشید برای اینکه بهتر درک کنی میگم:163:
تاوقتی تو آویزونی اون می شه گریزون
وقتی تو گریزون باشی انشاالله اون می شه آویزون