RE: شوهرم بسيار حساس، ريزبين و بدبين است. بسيار به كمكتون نياز دارم.
من هم متاسفانه با این مشکل مواجهم، پست هایدی خیلی کامل و جامع بود، من که استفاده کردم ضمنا چیزی که با تجربه به من ثابت شده اینه که با این جور افراد اصلا نباید بحث کنی که بخوای توجیهش کنی چون اثر عکس میذاره و ضمنا رابطش با تو هم خراب میشه، همیشه از در دلجویی و اینکه حق با تو هست باید وارد بشی، باید احساس کنه که تو طرف اونی نه کسه دیگه ای.
RE: شوهرم بسيار حساس، ريزبين و بدبين است. بسيار به كمكتون نياز دارم.
واي همسفر جون واقعا راست ميگي. شوهر من انتظار داره به تمام بهانه گيريهاش حق بدم حتي اگه منطقي نباشه. آخه مگه ميشه هر بار من الكي بگم حق با توئه؟ اصلا اين روش درسته؟ در ضمن در طول زمان ديگه صبر و تحمل آدم سرمياد.
كارشناسان محترم خواهش ميكنم ما رو راهنمايي كنيد. در شرايط سختي هستم. هر راه غلط ، كلي توي رابطمون تأثير منفي ميذاره و من ديگه نميدونم بايد چيكار كنم؟ همچنان منتظر پاسخ دوستان و كارشناساي عزيز هستم.
RE: شوهرم بسيار حساس، ريزبين و بدبين است. بسيار به كمكتون نياز دارم.
من دو تا راه در پیش گرفتم که باعث شد حساسیت شوهرم روی رفتارهای خانوادم کمتر بشه، اولا اینکه وقتی دلخوریش و مطرح میکنه باهاش همدردی میکنم مثلا میگم آخی بمیرم برات این موضوع ناراحتت کرده؟ وقتی میبینه درکش میکنم آروم میشه، بعد نمه نمه رفتار اون فرد و براش تشریح میکنم که منظوری نداشته،یا اگه قابل دفاع نباشه و واقعا توهین آمیز بوده باشه میگم حق با توئه نباید این کار و انجام میداد، راه دوم اینه که در مقابل رفتارهای خانوادش کوتاه میام و خودش این و متوجه میشه که رفتارشون واقعا توهین آمیز بوده ولی من به خاطر همسرم کوتاه اومدم و فکر کنم کم کم اونم یاد میگیره.البته اوایل همسرم خیلی حساس تر بود خصوصا روی رفتارهای من، ولی به مرور که مطمئن شد دوسش دارم حساسیتش کمتر شده، البته متاسفانه الان داره تا حدودی رفتارهام شبیه اون میشه، منی که خیلی صبور بودم و مثبت نگر، احساس میکنم بدبین شدم نسبت به همه ی مردم.
RE: شوهرم بسيار حساس، ريزبين و بدبين است. بسيار به كمكتون نياز دارم.
همسفرجان از پاسخت بسيار ممنونم. من خودمم گاهي مثل تو از اين راهها وارد شدم، بنظرم جنبه مسكن موقت داره. من دوست دارم راهي پيدا كنم كه كلا اين نوع روحيه شوهرم تغيير كنه، ديگه واقعا خسته شدم كم آوردم. گاهي فكر ميكنم با اين منفي نگري همسرم اصلا نميتونيم با هم زندگي كنيم. با مرور زمان ديگه كاسه صبرم پرشده.
از دوستان ديگه و مشاوران محترم تمنا دارم بيان و به من و همسفر و امثال ما كمك كنن تا شايد يه درمان اساسي پيدا كرديم. با هزاران اميد اينجا اومدم كه بتونم راه درستو پيدا كنم:302::316:
من ديگهههههههههههههههههههه كم آورددددددددددددددددددم. پنج ساله ميخوام خوش بين بشه اما همچنان از هزاران برداشت مثبت كه ميشه داشت، برداشت منفي رو انتخاب ميكنههههههههه
:316::316::316::316::316::316::316::316::316::316:
RE: شوهرم بسيار حساس، ريزبين و بدبين است. بسيار به كمكتون نياز دارم.
عزیزم اینقدر نا امید نباش، شوهرم اوایل خیلی بدتر بود و علاوه بر بدبینی پرخاشگری هم داشت ولی خوشبختانه خودش میدونست مشکل داره و دنبال درمان بود پیش روان پزشک رفت و حدودا 6 ماه دارو مصرف کرد و دائما بهش مراجعه میکرد خییییلی بهتر شد طوری که هم من و هم خودش همیشه اون روان پزشک و دعا میکنیم، شاید همسر تو هم بیماره و خیلی رفتاراش غیر ارادیه، باهاش صحبت کن و راضیش کن که به پزشک مراجعه کنه، یه کار دیگه هم بکن به یک دکتر طب سنتی مراجعه کن و خصوصیات همسرت و بگو (البته تو چند تاش و بگی خودش مابقی رو بهت میگه!) باور کن که اختلالات مزاجی شدیدا روی افکار و رفتار آدما تاثیر میذاره، اون حتما راهنماییت میکنه که چه خوراکی هایی برای همسرت خوبه و چه چیزایی مضر:72:
RE: شوهرم بسيار حساس، ريزبين و بدبين است. بسيار به كمكتون نياز دارم.
سلام خانومی
من تمام قضیه را خوندم. من هم تجربه مشابهی داشتم. بهتون بگم که هیچ زمان سعی بر توضیح دادن قضیه و حل کردن مساله نداشته باشین. چون تاثیرش کاملا برعکسه
مواقع بهانه گیری همسرتون سکوت کنین و اگر پرسید چرا ساکتید بگین که این صحبتهای تو، اصلا جواب نداره چون منطقی نیست. دیگه هم هیچ جوابی ندین
بهترین کار برای فهماندن این موضوع به همسرتون اینه که در مورد رفتار خانوادش یکی دوباری همون بهانه ها را بیارین. خیلی کوتاه و بی توضیح. بذارین بفهمه حرف بی ربط زدن یعنی چی.
در آخر بگم که این قضیه با کمک روانپزشک و دارو درمانی بسیار خوب بهبود پیدا می کنه
حساسیت شما بدتر از بدتره.
اینا فقط تجربه من بود که کمکم کرد.
موفق باشی:72:
RE: شوهرم بسيار حساس، ريزبين و بدبين است. بسيار به كمكتون نياز دارم.
وقتي مشكلي بصورت ريشه اي حل نشه، مدام به شكلهاي مختلف بروز ميكنه. :302::302::302::302::302::302:
پنجشنبه عروسي خواهرم بود. شوهرم يه آشنا ميدان تره بار داره كه فقط سيب زميني و پياز داره، ولي هر وقت ميوه زياد ميخوايم به اون سفارش ميديم كه از دوستاش برامون ميخره. براي مراسم قرار شد ميوه رو شوهرم سفارش بده.
صبح روز عروسي پدر دوماد دوباره ميره برا ميوه ميگرده. شوهر خواهرم زنگ زد و گفت ميوه ها سفارش دادين؟ ما هم گفتيم آره. آدرس داديم كه پدرش بره پيش دوست شوهرم.
ديگه ما از همه چي بيخبر تا ساعت 6 عصر كه خواستيم بريم براي مراسم. موبايل همسرم زنگ زد، دوستش بود. كلي گلايه و ناراحتي كه من كه خودم ميوه ندارم و من براتون تهيه كرده بودم، اما طرف اينجا اومده و گفته اين ميوه ها درشته و گرونه و خلاصه نبرده. ميگفت من بخاطر شما آوردم ضرر كردم و از اين حرفا.
شوهرم هم بسيار عصباني و تاراحت و گفت من مراسم شركت نميكنم. منو پياده كرد و خودش مراسم نيومد. بعد از يه مدت مثل اينكه چند تا از اقوام نزديك بهش زنگ ميزنن و ميرن دنبالش و همه به اتفاق بهش حق ميدن و به زور و با زبون ميارنش. وقتي كه مياد به دوماد و پدرش ميگن كه شوهر من ناراحت شده، اونا هم ميان و عذرخواهي ميكنن. اما شوهر من اصلا از دلش پاك نميشه و فقط منتظره كه مراسم سالن تموم شه و بره. مراسم كه تموم شد خواستن خونه دوماد برن تا آخر شب، اما همسرم بعد از سالن اصلا نموند و منو گذاشت و رفت.
شوهر خواهرم منو ديد و گفت كه خيلي ناراحتم كه آقا ... از دستم ناراحته، هر چي ازش عذرخواهي كردم از دلش درنيومده. خواهشا بهش زنگ بزنيد كه بياد منزل ما و كلي تعارف.
*******
در اين قضيه من به همسرم حق ميدم كه ناراحت بشه و اونا هم واقعا كارشون بد بود.
اما ناراحتي من از همسرم اينه كه انتظار داشتم بعنوان يكي از صاحب مجلسا اون شب هيچي نميگفت تا مراسم تموم بشه و فرداي اون روز يا بعدا آدم بهشون بگه و گلايه كنه. يا حداقل بعد از عذرخواهي دوماد و پدرش ديگه تمومش ميكرد.
*********
شما رو به خدا قسم كمكم كنيد. دارم ديوونه ميشم. اصلا ازش بدم مياد كه كوچكترين صحه صدري نداره و تحت هر شرايطي بايد بايد خودشو خالي كنه و ناراحتيش رو بروز بده. ديگه خسته شدم. مشكلم حاد شده. اين روحياتش باعث شده ديگه نسبت بهش دلزده بشم و دوسش نداشته باشم. از حساسيت هاي روحيش، از اينكه ريزترين و درشت ترين مسائل رو گير ميده خسته شدم. اصلا من نميتونم با اين روحيه ادامه بدم، شايد طلاق تنها راهم باشه، وگرنه يك عمر بايد با مردم بجنگم، همچنان كه پدرش هم روحيه اي بدتر از آقا داره.
ازتون تمنا دارم كمكم كنيد. واقعا خسته و درموندم.
RE: شوهرم بسيار حساس، ريزبين و بدبين است. بسيار به كمكتون نياز دارم.
راستي يه چيز ديگه: روحيه شوهرم طوري هستش كه در همچين مواقعي بايد همه رو متوجه موضوع پيش اومده بكنه، بعدش همه بگن حق با تو هستش و حتما طرف ضايع بشه تا دلش خنك شه، وگرنه آروم نميگيره
RE: شوهرم بسيار حساس، ريزبين و بدبين است. بسيار به كمكتون نياز دارم.
دارم از ناراحتي منفجر ميشم. ترخدا كمكم كنيد. از همسرم متنفرم كه هميشه برام استرس ايجاد كرده.
خدايا هيشكي نيست به داد من برسه. اين همه راهبر اينجا بود و الان من تنها.
RE: شوهرم بسيار حساس، ريزبين و بدبين است. بسيار به كمكتون نياز دارم.
خيلي به كمك هاي تالار همدردي دل خوش كرده بودم، الان بعد از گذشت چندين روز كه گفتم دارم منفجر ميشم حتي يه پاسخ هم نيومد. يادمه قبلا همدردي ها بيشتر بود.