RE: حرف خانواده ام رو گوش بدم یا آنچه که فکر میکنم درست تر هست رو انجام بدم؟
سلام.تسنیم جان به انتخاب شما و همچنین این ثبات قدمتان افرین میگویم:104: شوهر شما باید به داشتن هچین خانمی افتخار کنه .با مادرت قاطعانه اما با احترام و با دلایل منطقی صحبت کن.جواب میده منم شرایط تقریبا مثل شما دارم.وقتی شما تونستی مادرت رو قانع کنی مطمئن باش اونم طرفدارت میشه و جلوی بقیه می ایسته.در ضمن مواظب باش شوهرت خیلی خودش رو وقف خونواده اش نکنه:305: چون نتیجه معکوس میده. راستی یه کم از اخلاقیات خانواده همسرت بگو
RE: حرف خانواده ام رو گوش بدم یا آنچه که فکر میکنم درست تر هست رو انجام بدم؟
ببخش تسنيم جان من نمي دونستم شما عقد كردين.:316:
RE: حرف خانواده ام رو گوش بدم یا آنچه که فکر میکنم درست تر هست رو انجام بدم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط jili4000
سلام.تسنیم جان به انتخاب شما و همچنین این ثبات قدمتان افرین میگویم:104: شوهر شما باید به داشتن هچین خانمی افتخار کنه .با مادرت قاطعانه اما با احترام و با دلایل منطقی صحبت کن.جواب میده منم شرایط تقریبا مثل شما دارم.وقتی شما تونستی مادرت رو قانع کنی مطمئن باش اونم طرفدارت میشه و جلوی بقیه می ایسته.در ضمن مواظب باش شوهرت خیلی خودش رو وقف خونواده اش نکنه:305: چون نتیجه معکوس میده. راستی یه کم از اخلاقیات خانواده همسرت بگو
Jili عزیز
ممنونم از لطف شما :72:پدر همسرم کشاورز بودن و وقتیکه شوهرم بچه بوده به رحمت خدا رفتن.مادر شوهرم به سختی بچه ها رو بزرگ کرده. همسرم از بچگی کار می کرده و همزمان درسش رو هم خونده تا مقطع فوق لیسانس.در حال حاضر خواهر و برادرهاش همگی سر خونه و زندگی خودشون رفتن و کمک چندانی به مادرشون نمی کنن .ولی ایشون به خاطر احترام و علاقه زیادی که به مادرشون دارن از لحاظ مالی مادر و برادر کوچکترشون رو حمایت می کنن.خانواده شوهرم ساده و بی تکلف هستن و هنوز اون صداقت و صفای روستا رو حفظ کرده و دارن.اما خانواده مادریم اصلا این خوبی ها رو نمی بینن و فقظ ظاهراونها رو می بینن .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ليلا موفق
ببخش تسنيم جان من نمي دونستم شما عقد كردين.:316:
لیلای عزیز میدونم که هدف شما خیر هست و قصد کمک داشتین.ممنونم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شب نم
دوستان عزیز این خانم عقد کردن و الان همسر اون آقا هستن. چرا اصرار دارید که منصرفشون کنید و پیشنهاد طلاق گرفتن می دهید؟
تسنیم عزیز،
بهتره از همین اول زندگی تمرین کنی و حواست باشه که نقش و وظایف همسرت را در زندگی خودت بپذیری ( باور کنی ) و بهش محول کنی. ایشون مسئول تامین اقتصادی خانواده هستند. این وظیقه را با دلسوزی بی جا و .. ازش نگیر یا به خودت منتقل نکن.
بهتره که یک مراسم عروسی داشته باشید. به هر شکلی که خودتون صلاح می دونید. می تونید توی تالار با شرایطی که مادرتون می گه باشه ولی مهمونهای کمتری دعوت کنید. می تونید خودتون ماشین عروس را تزیین کنید یا سفره عقد بچینید یا لباس عروس را به جای خریدن، موقتی بگیرید و با این صرفه جوییها به همسرتون کمک کنید. اما اینکه اصلا مراسم نگیرید درست نیست.
این لطف های مکرر یه روز تبدیل به وظیفه می شه. این دلسوزیها کم کم به توقع از طرف مقابل تبدیل می شه و ... اجازه بدید همسرتون مرد خانواده باشه. با دلسوزی ضعیفش نکنید.
شبنم جان از راهنمایی ات ممنونم.
عزیزم خیلی دوست دارم بدونم حد و حدود این دلسوزی ها دقیقا چقدر می تونه باشه و به چه صورت نمود پیدا کنه خوب هست وایجاد عادات بد نمی کنه.من و همسرم الان توی همه کارها با هم مشورت می کنیم و البته بیشتر اوقات به آنچه من می گم عمل می شه .آیا همین رفتار می تونه ایشون رو ضعیف کنه؟؟
از دوستان دیگر هم ممنون می شم راهنمایی کنن.
RE: حرف خانواده ام رو گوش بدم یا آنچه که فکر میکنم درست تر هست رو انجام بدم؟
سلام خواهر خوبم.
من فقط در اینجا از اتفاقی که برای خودم افتاده مگویم تا مطمئن بشوی که کاری که میکنی درسته.
من دارای خواستگاران بسیاری بودم و از میان تمام آنها مردی را انتخاب کردم که از لحاظ خانواده ام در سطح ما نبودن و از لحاظ فرهنگی با خوانواده ام فرق داشتند و لی با خود من منطبق بودند وچون راستش را بخوهید من خانواده مذهبی ندارم و دوست داشتم با یک مرد مذهبی ازدواج کنم ولی خانوادم مخالف بودند.
فرض کنید همسر من ریش های بلند می گذاشت و من همین چیزها را می پسندیدم و لی مادرم در شب عروسی اصرا می کرد که همسرم کروات بزند و من هم چون او دوست نداشت نذاشتم چیزی به او تحمیل بشود.
البته بگویم که خانواده من در اصل همسرم را به خاطر من قبول کرده بودند و چون من بسیار صبر کرده بودم تا با فرد دلخواهم ازدواج کنم آنها هم مجبور بودند ما را بپذیرند.
ولی مهم این است که ما یعنی من و همسرم با هم اختلاف فرهنگی کمی داشتیم. البته فشارهای پدر و مادرم گاهی او قات روی من تاثیر می گذاشت و من هم مثل آنها فکر می کردم ولی الآن بعد از دو سال هیچ اثری از آن اختلافات نیست .چون من همسرم را بسیار خوب درک کردم و او را چون دوست داشتم در جایگاه خودش پذیرفتم و با درک بالا همه اختلافات را کم کم حل کردیم.
حال میخواهم به شما بگویم که اگر شما از ایمان،صداقت و انعطاف پذیری و شعور همسرت مطمئن هستی روی حرف خودت بایست و البته درباره عروسی گرفتن حتما عروسی را بگیر (به علت های گوناگون این را خدمتتان عرض می کنم)
ولی تا جایی که می توانی سرفه جویی کن.
حرف پدر و مادر را درباره مهریه و عروسی گرفتن گوش کن که اینها از محکمات زندگی است و بعدا کسی نیست از شما به خاطر عروسی نگرفتن تشکر کند.
RE: حرف خانواده ام رو گوش بدم یا آنچه که فکر میکنم درست تر هست رو انجام بدم؟
[quote=tasnime_elahi]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط jili4000
عزیزم خیلی دوست دارم بدونم حد و حدود این دلسوزی ها دقیقا چقدر می تونه باشه و به چه صورت نمود پیدا کنه خوب هست وایجاد عادات بد نمی کنه.من و همسرم الان توی همه کارها با هم مشورت می کنیم و البته بیشتر اوقات به آنچه من می گم عمل می شه .آیا همین رفتار می تونه ایشون رو ضعیف کنه؟؟
از دوستان دیگر هم ممنون می شم راهنمایی کنن.
تسنیم عزیز،
این حد و حدودها نسبی است و بستگی به فاکتورهای مختلفی داره. شما دختر عاقلی هستی و خودتون در عمل راحت می تونید این حدود را در زندگیتون پیدا کنید.
شما از درست کردن غذا برای همسرتون لذت می برید و این را راهی برای ابراز محبت و علاقتون می دونید و با این کار از نظر روحی ارضا می شید. حالا فرض کنید که همسرتون هر شب به شما بگن که برای اینکه خسته نشی نمی خواد غذا درست کنی و از بیرون غذا می گیریم. ایشون قصدشون محبت است و شما هم در نگاه اول خوشحال می شید. اما در واقع یکی از راههای ابراز محبت شما و ارضای روح شما ازتون گرفته می شه. این کار اگر چند بار در ماه باشه، جالب و لازم است. اما اگر همیشگی باشه به ضرر فضای عاطفی خانواده است.
همسر شما از تامین اقتصادی شما لذت می بره و احساس قدرت می کنه. وقتی نیازهای مادی شما را برآورده می کنه از نظر روحی ارضا می شه. انگیزه تلاش بیشتر پیدا می کنه. حالا اگر شما توقعات اقتصادیتون را کم کنید، شاید در نگاه اول خوشحال هم بشن، اما در واقع شما به طور غیرمستقیم راه ابراز علاقه به همسر را ازشون گرفتید. احساس خوشایندی که از تامین نیاز شما بهش دست خواهد داد را ازش گرفتید. یکی دوبار چشم پوشی از خواسته ها، صرفه جویی و ... مثل همان چند بار در ماه بیرون غذا خوردن است. اما تکرارش؟؟
همسر شما از سن پایین کار کرده و مطمئنا در این زمینه مرد قوی و قابل اعتمادی هست. اینکه شما مراسم نخواهید کمک مالی به ایشون است. اما در مقابل خانواده تون احساس ضعف می کنه. اعتماد به نفسش را ممکنه کم کنه. بذارید در مقابل خانواده شما احساس تحقیر نکنه. حالا که خودش هم مایله، مراسم بگیرید. مخصوصا که این مراسم در نگاه خانواده و اقوام هم به همسرتون موثره. صرفه جوییهای دیگه ای می تونید توی زندگی شخصیتون بکنید که اقوام هم خبر نداشته باشند و همسرتون زیر سوال نره.:72:
RE: حرف خانواده ام رو گوش بدم یا آنچه که فکر میکنم درست تر هست رو انجام بدم؟
tasnime_elahi عزیز الان میفهمم چی میگی
اینکه گفتی کسی که کسی رو بخواد پای عشقش می ایسته راست گفتی..مثل خودت عزیزم
که پای عشقت وایسادی...خیلی بهت تبریک می گم بابت استقامتت...اما به مرد جماعت حتی
بهترینش ، لطف زیادی که بکنی فکر می کنه وظیفته... پس با عرف جامعه زندگی کن چون اینجا
مدینه فاضله نیست و ما بین همین مردم زندگی می کنیم و خوردمون می کنن اما جاهایی که
حرف کاملا غلط میزنن کار درست رو انجام بده...بهر حال مادر و پدر هم زحمت کشیدن تا به اینجا
رسیدی پس کمی هم به دلشون راه بیا نه کامل...بگو وسع ما یه مراسم عروسی سادست...
آدمن میفهمن حال بچشون رو ... این که اصلا رضایت دادن به ازدواجت یعنی درکت می کنن...
تو هم درسته که همسر خوبی داری اما بهش بگو تلاشش رو بکنه واسه اینکه به مرور زمان تو
دل خانوادت جا باز کنه!!! این وسط باید زیرک باشی...هم حرف خانوادت رو گوش بدی هم کار
درست رو انجام بدی...لطفا "یا " نذار بین این دو چون هر دو جزئی از وجودتن
خوشبخت باشی عزیزم