ممنوننقل قول:
نوشته اصلی توسط دختر مهربون
واقعا نیاز دارم یکی بگه بی رحم باشم!
نمایش نسخه قابل چاپ
ممنوننقل قول:
نوشته اصلی توسط دختر مهربون
واقعا نیاز دارم یکی بگه بی رحم باشم!
درود :72:
قطع این رابطه بدون شک درست ترین و منطقی ترین راه حل برای این موضوع است و یقینا تمامی افرادی که به این موضوع سر بزنند ؛ راهنمایی جز این نخواهند داشت .
اما این مورد را چگونه می توان سهل و آسان کرد را نمی توان با خاموش کردن موبایل یا تعویض سیم کارت یا غیره انجام داد ....
همیشه باید همانطور که وارد شدیم خارج شویم ، این کارها دقیقا مثل این است که شما از پله های یک ساختمان 20 طبقه بالا رفته اید و بعد از طی کردن مسیر آن هم پله پله ؛ بعد از رسیدن به آخرین طبقه ، پریدن از پنجره به سمت طبقه اول ! :305::305:
آدم ها دل دارند هرچند که از سنگ باشد . قطعا هر دوی این جوانان ما به همدیگر علاقه نصفه و نیمی دارند ، هر چند که از دید من این علاقه فقط و فقط عادت ای است که طی روزها ، هفته ها و ماه ها به هم کردند اما موضوع همان پرش 20 طبقه ای است .
همان طوری که وارد شدید باید پله پله خارج شوید. امکان این که پله ها رو سریع تر پایین بیایید هست اما پریدن قطعا ضرر بار است .
این که چه کار باید بکنید این دیگر مربوط به خودتان است چون شخصیت آن پسرک جوان را بهتر می دانید !:303:
امیدوارم موفق باشید :72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط spring.sp
" بهانه ممنوع "نقل قول:
نوشته اصلی توسط spring.sp
اگر تصميم گرفتي و مي داني كه كارت درست نيست ديگر اما و ولي و ....ندارد و كش دادن موضوع تنها يك بازي و تائيد طلبي و نوازش گيري مي شود كه اين اتفاقات مي تواند از راه هاي ديگري هم به دست بيايد .
مثلا
من تصميم خود را گرفتم و از جايگاه آگاهي به عواقب اين ارتباط در اين سن و ....انديشيدم .
و.........
و كلي تائيد و نوازش است كه بابت يك حركت اساسي و تصميم و انتخاب و.....در عمل و احساس و فكر در همين تالار و مدرسه و خانواده به سرت مي ريزد كه نمي داني با آن بايد چه بكني ....:104:
آخه....میخوام خودم قانعش کنم
اینجوری دیگه نمیتونه اذیتم کنه
میدونم پسر منطقی هست!
باهاش حرف زدم....
خیلی منطقی حرف میزد...
رابطمونو به حداقل رسوندیم...
ازحال هم بایک دوست مشترک باخبر میشیم...
میگفت تصمیمش جدیه..وچه قطعش کنیم چه نه اون تلاششو میکنه تا به جایی که میخوادبرسه...وبیاد!
منم برعکس همیشه باعقلم جلو رفتم
وکاری کردم که نه مشکلی پیش بیاد...نه به دریخوندنم لطمه بخوره
الانم فکرمیکنم اصلا وجود نداره..تا آینده!
eeeeeeee
باز برگشتی به حرف اولت که:163:
دوباره از اول پستها رو بخون:305:
این تردید همیشه میادسراغت و باید کنترلش کنی.تاپیک های مشابه زیاده.بگرد و همه رو بخون.
من مطمئنم که تو میتونی کنترل کنی و تصمیم درست بگیری چون دختر عاقلی هستی:72:
رابطتونو به حداقل نه
کاملا قطع کنید.کامل کامل
به ایشون حتی در ذهنتون هم فکر نکنید:160:
هر وقت اومد تو ذهنت بگو بسه و از تکنیک توقف فکر استفاده کن و زود سر خودتو به یه چیز دیگه گرم کن:160:
شک و تردید همیشه میاد سراغت اما به عنوان یه دوست بهت میگم عاقلانه ترین کار قطع ارتباطه.
تا چند سال دیگه خیلی چیزها عوض خواهد شد به امید اومدن اون در اینده نباش.
بچسب به درست و زندگی شخصیت:305:
شاد باشی و سلامت و پیروز
spring.sp عزیز سلام
من هم با نظرات همه دوستان موافقم
ببین من نمیدونم چرا ما دخترا فکر می کنیم معجزه میشه... من الان چندین ماهه نامزدیم بهم خورده...اوایل صبر
می کردم و میگفتم همه چیز درست میشه باز اما همین صبر کردنم باعث شده چنتا موقعیت خوب رو از دست بدم.
میدونی می خوام بگم کسی نمیدونه خدا قراره چی واسمون رقم بزنه پس بهتره با توکل بر خدا همه چیز رو به اون
بسپری و زندگی عادیتو بدون ارتباط ادامه بدی...حتی اگه اینجوری که گفتی باشه..اگه خدا صلاح ببینه باز اون آقا رو
سر راهت میگذاره اما اگه نخواد تو خودتو بکشی هم بی فایدست. من خودمو به دست تقدیر سپردم تا ببینم خدا
چی واسم میخواد... الان داغی و احساسی هستی...یکم که بگذره بیشتر با شرایط خودتو وفق میدی و می بینی
که بهترین کار رو کردی...پس از خدا بخواه که اون چیزی که به صلاحته واست رقم بزنه و اون آقا رو بسپر به خدا
خدا بهترین کارگردانه و مطمئنا بهترین آینده رو اگه با فرامینش برید جلو واستون رقم میزنه
حتی از حالش هم خبر نگیر از طریق دوستی مشترک!!!! اینجوری داری ناخودآگاه بازهم بهش
فکر میکنی و رو همه چیز زندگیت اثر میگذاره