RE: از ازدواجم پشیمان شدم
من ماه عسل نرفتم فقط چند روز خانه خواهرش در شهرستان رفتیم و ان جا هم همش با فامیل بودیم- راستش بیشتر ترس است 1- ترس از رابطه جنسی- که به خاطر آن همیشه به خواستگارهام جواب منفی می دادم 2
- ترس از این که در همسرم در حقم ظلم کرده باشد-
راستش همیشه وقتی خواستگارهای خوبمرا به خاطرترسهام جواب می کردم همیشه عذاب وجدانداشتم وهمیشهمی ترسیدم از این که تنها بمانم برای همینهم تصمیم داشتم حتما ازدواج کنم-ولی حالاترسهام بیشتر است آیاترسهام طبیعی است یا نه- هنوز می توانم انتخاب کنم که یک دختر مجرد تنها باشم یا ترسهام بی معنی است و خودم یک زن شوهردار بدانم
همسرم از من دوراست و یک هفته بعد از عقد از ایران رفت وقتی از او راجه مسائل مادیمونمی پرسم می گه من باید به صورت پاره وقت حتی شده دریک فروشگاه کار کنم واین قبول ندارد که او بایدمسئول خرج زندگی باشد می گه هر دو ما مسولیم ودر مسائل خانه هم هر دو ما- می گهاگر در آینده به حاطر شرایط زندگی تو نتونی کار کنی آن وقت پول منمبرای تو می شه اینها باعث شده که من این ترس داشته باشم من سرسعتر باید پذیرش بگیرم تا درس بخونم و یکا مار در زمینه رشته ام پیدا کنم وگر نه من تا آخر عمر باید فروشگاه کار کنم واو هممسی شه آقای دکتر- تمام این مشکلات بعد از عقد بوجودآمد
RE: از ازدواجم پشیمان شدم
چطور مي گيد تمام اين مشكلات بعد از عقد بوجود آمد. مگه شما شرايط شوهرتون را نمي دونستيد و باهاش ازدواج كرديد؟
آيا در تمام تصميم گيري هاتون اينهمه ترديد و ترس داريد؟
RE: از ازدواجم پشیمان شدم
چرا می دانست وشرایطش دوست داشتم برام قشنگ بود دوست داشتم دانشجوباشم
ولی نمی دانستم خانه سند نداره- نمی دانستم قرار هر روز بهم بگه برو خانه را به نامکسی بزنم- نمیدانستم سکه های من می برد بفروشد تا خرج سفرهاش را بده-اینجا بهمن گفت سرکار نرم تا زبان بخوانم ولی نگفت پولازکج امی یاری- نمی گه پول بلیط هواپیمااز کجابیارم- متدرخانه ای مردسالاربزرگ شدمکه دوستن داشتم ولی پدرم هیچوقت نذاشت ماطعم سختیهای مالی را بکشیم همسرم در خانواده زن سالاربزرگ شده که زنها باید در همه چی شریک باشند و بهخاطر مسائل مالی سختی بکشند- زن سالاری خانواده اش اول من جذب کرد حالا دفع
ترس از رابطه جنسی بین دخترها طبیعی است یا من فقط این ترس دارم
RE: از ازدواجم پشیمان شدم
ببينين به نظرم شما شرايطتون را (به دليل مهريه و خرجي دادن و ....................) متزلزل مي دونيد و تمام ترس تون هم از رابطه جنسي به خاطر شرايط متزلزل تونه؟
اگه بتونيد به لحاظ مهريه و خرج و برج سنگ هاتون را وابكنيد و با گذاشتن شرط و شروط شرايط متزلزلتون را ثبات بديد مطمئن باشيد ترس تون از رابطه جنسي هم از بين مي ره.
RE: از ازدواجم پشیمان شدم
ای کاش ازدواج نمی کردم من الان خودم بدبخترین دختر دنیا می دانم
[
شرایط الانتو با بعد از خدای نکرده طلاقت مقایسه کن خودت میبینی که چقدر داری ناشکری میکنی.
[/quote]
دوست عزیزم مرسی از صحبتهات که تا خدی التیام بخشمبودولیبعد طلاقمن همان آدمقبلی می شمو چیزی تغییرنمی کندنمی دانم شرایط بعدطلاقمچی می شه منوهمسرم هیچوقت با هم نبودیموخانوادهاش هم شهرستان هستند پسدرشرایط من هیچ تغییری بوجود نمی یاداگرالن جداشم ولی اگربا او بروم و زندگی کنم ومشکاتمان زیادترشهانوقتچی من آنقدر حس منفیدارم که هنوز نرفته در حال تلاش برای گرفتن پذیرش درشهرای دیگر غیرشهرهمسرم هستم او هم می داند ولی نمی تواندمخالفت کند
[
شرایط الانتو با بعد از خدای نکرده طلاقت مقایسه کن خودت میبینی که چقدر داری ناشکری میکنی.
[/quote]
دوست عزیزم مرسی از صحبتهات که تا خدی التیام بخشمبودولیبعد طلاقمن همان آدمقبلی می شمو چیزی تغییرنمی کندنمی دانم شرایط بعدطلاقمچی می شه منوهمسرم هیچوقت با هم نبودیموخانوادهاش هم شهرستان هستند پسدرشرایط من هیچ تغییری بوجود نمی یاداگرالن جداشم ولی اگربا او بروم و زندگی کنم ومشکاتمان زیادترشهانوقتچی من آنقدر حس منفیدارم که هنوز نرفته در حال تلاش برای گرفتن پذیرش درشهرای دیگر غیرشهرهمسرم هستم او هم می داند ولی نمی تواندمخالفت کند
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
نقل قول:
نوشته اصلی توسط as56
1-همسرم دانشجو دکترااست در یک کشور خارجی- هنوز کار نداردومن به خاطر او باید همه از صفر در یک کشور دیگر شروع کنم.
سلام عزیزم:46: زمان خواستگاری به شما نگفتند که باید با ایشون به خارج از کشور برید؟ در مورد شرایط و نحوه ادامه تحصیلتون در اونجا پرس و جو نکردید؟ با خودتون در این زمینه کنار نیومدین که باید از صفر شروع کنم؟!
2-از نظر مالی خوب نیست ولی همیشه به این فکر می کردم که او آینده دارد ولی او متعقد به تساوی حقوق مردهاو زنها است و اعتقاد دارد که من هم به اندازه او باید برای تامین احتیاجات مالی زحمت بکشم البته حیلی دوستداردمن هم ادامه تحصیل دهم.
خوب حالا صرف نظر از عقیده ایشون شما خودتون دوست ندارید شاغل باشید؟ آیا در این زمینه قبلا به تفاهم نرسیدید؟
3-به عنوان مهریه نصف از خانه خود را به من بخشید ولی تا زمان عقد به من نگفته بودکه خانه هنوز سند ندارد- من مایل به این کار نبودم ولی ایشان حاضر نبود سکه طلا مهر کنند البته حق طلاق را هم به من داده است.
من که فکر میکنم حالا نگیم همه ولی اکثر دخترخانوما دوست داشته باشند که مهریشون ملک باشه چون ملکو همون جا به نامت میزنند اما سکه رو کی داده کی گرفته.اصلا قضیه مهریه هم که یه چیز توافقیه و اجباری در انتخاب وجود نداره، درسته؟
حق طلاقو هم که به شما داده که کمتر مردی حاضر میشه چنین کاری بکنه.(فکر نمیکنم یکی از پسرای فامیل ما حاضر به چنین کاری بشه)
4-اجاره این خانه در تامین نیازهای مادی مادرشان است و برای من فقط مشکاتتش می ماند از قبیل این که الان قرار است خانه فروخته شودلذا هر دفعه به من می گوید قبل خروجاز کشور به خواهرش یا مادر خودم واگذار کنم تا خانه فروخته شود و خانه دیگری خریداری شود.
اما به زحمتش میارزه ها، نمیارزه؟
5-سکه های عروسی مون را فروخت تا با آن سفر ماه عسل برویم و همانطور 1 هفته خودش به شهرستان خودشان برود. تمام سکه های فامیل خودش خرج خودش گردید. من مادی نیستم ولی این کارش خیلی اذیتم کرد.
چرا اصلا واستون مهمه؟ خوب حالا خرج خودش کرده دیگه خرج کس دیگه ای که نکرده.بعد از ازدواج دیگه باید من و تو کنار گذاشته بشه.
6- ازرابطه جنسی وحشت دارم و هنوز با همارتباطی برقرار نکردیم .نسبت به همسرم اعتماد ندارم با این که خیلی مرد مهربانی است و همه فامیل و آشنا ها دوستش دارند.
خوب این که دیگه مشکل ایشون نیست. شما هم خیلی راحت میتونی با مطالعه ، بارفتن پیش دکتر زنان و .... اطلاعاتتو بالا ببری و ترسو کنار بذاری.
7-درست همزمان با ازدواج من طلاق خواهرم که دانشجوی دکترا است اتفاق افتادکه خیلی برام سنگین بود.
این موضوع به طلاق شما چه ربطی داره؟ اتفاقا جدایی شما بعد از یه ماه از جدایی خواهرتون زیاد جالب نیست. درسته؟
راستش اینقدر می ترسم که حاضرنیستم بروم در یک کشور دیگر میگم ازحالا جدا شم ودیگرهیچ وقتم ازدواج نکنم.
من واقعا نمیدونم شما به این چیزا قبل از ازدواجتون فکر نکردین؟!!!!
خوبیشام بگم اینکه مهربان است- هوام من و خانواده ام دارد- خسیس نیست- قدرشناس است- سالم است- اصلا عصبی نیست و در بدترین شرایط هیچوقت حرف نامربوطی نزده و فوق العاده حساس می باشد.
من تو نوشته شما فقط دو موضوعو دیدم:
1.یه شوهر خیلی مهربون،خانواده دوست،که اصلا خسیس نیست و......هزار تا خوبیه دیگه
2.یه دختر خانومی که نمیدونم قبل از ازدواج چرا به مهمترین مسائل زندگیش فکر نکرده جواب مثبت داده و حالا پشیمون شده!!!!!
یکی از اولین چیزاییی که با اومدن یک خواستگاری که تو خارجه به ذهن هرکسی میرسه همین (اینکه برید اونجا زندگی کنید،دوباره تحصیلتونو از صفر شروع کنید و شاغل بشید) نیست؟
خواهر خوبم ناشکری نکن وهرلحظه خداتو هزار مرتبه شکر کن.
اولی که عنوان تاپیکتونو دیدم با خودم گفتم چه مشکلی هست که خانومو پشیمون کرده؟
شرایط الانتو با بعد از خدای نکرده طلاقت مقایسه کن خودت میبینی که چقدر داری ناشکری میکنی.
دوست عزیزم شرایطم فرقی نخواهدکرد
RE: از ازدواجم پشیمان شدم
شما يا مشكل اصلي ات را نمي گي. يا اينكه مشكلي نيست و بي خود مي خواي بزني زير همه چيز.
RE: از ازدواجم پشیمان شدم
مرسی لیلاجان از نظرهات- منمی خواهم بروم پیش مشاوره - لطفا اگر مشاوره خوب می شناسید بهم معرفی کنید- مشکلم 2 تا است اولی ترسم ازرابطه جنسی استکه براش خیلی هم مشاوره رفتم ولی هنوز ترسشودارم 2- من به شوهرم خیلی اعتمادداشتم و فکرمی کردم خیلی پسر خوبس است ولی الان با توجه بهشواهد این حس رادارمکه در حقم ظلم کرده- ائ به من گفته که درزندگی همه چی با هم مساوی تقسیممی کنیم لذا چون بهش اجهاف نشه بند اول عقد نامه راکه می گفت اموال بعد جدای نصف می شه را حاضر نشد امضا کندمنم چون هدفم زندگی بود از کنارش رد شدم از طرفی هم حانوادهه می گفت او که حقت بهت داده پس حرفشو قبول کن- حالا می ترسم می گم چرا بهش اعتماد کردم- همین الان من نمی توانم هیچ تصمیم درزمینه حانه ای که مهرم کرده داشته باشم اگر او رابطه بهم بزند من هیچی ندارم- او که برایش مهم نبود و سکه هاس سر عقدمون فروخت بعدشهم من نمی توانم هیچ تصمیم برای اموالم در آینده بگیرم- احساس می کنمازمسوئ استفاده کرده- نمی دانم راجع به این مسائل باهاش حرفبزنم یانه-
او به من می گفت که همه زندگیشم ولی مگه می شه کسی همه زندگی آدم باشد و به خاطر اون داره می ره یک کشور غریب ولیبهش اطمینان ندهکه از ساپورتش می کند- وقتی می گم مسائل مالی ماچی می شه می گه من برات کارپاره وقت در فروشگاه پیدا می کنم که باا«می توانین هزینه هایمان را پوشش دهیم از نظر او کار در فروشگاه خارج هم هیجانش از کاردفتری الانم بیشتر است و هم حقوقش-
اوداره درس می خوند و بعدش یک کار خوب پیدامی کند ولی من چه - من نمی توانم بهش تکیه کنم- او می گه تو همبایدکمک کنی تا همهچی ما نصف بشه- وقتی می گم تامین احتیاجات زن با مرداست می گه آن در صورتیکه که زن بدون اجازه مرد هیچ کاری نکند دردرزندگی مدرن امروزه - من قبل عد هم دراین زمینه با هممشکل داشتیمولی او می گفت فکرهایمن بیهوده است- منقبولش کردم چون دیدم او بدون پشتوانه در یک کشورخارجی خودش رت خوبتدترهمی کنه ولی خالااین برداشت را دارم که او فقط فکرخودش است
RE: از ازدواجم پشیمان شدم
سلام دوست عزیز
من فکر می کنم علی رغم سنتان شما از لحاظ روحی واعتماد به نفس در حد پائینی هستید این مشکل شما را حتی درصورت مجرد بودن با مشکل مواجه خواهد کرد....
اول باید به صورت منطقی بامسئله کنار بیائید ... درست نیست که تا به حال به خاطر مسائل جنسی یا خیلی موارد بیهوده ازدواجتان را به عقب انداخته اید......همه اینها نوعی ازعدم مسئولیت پذیری شما رانشان می دهد.
من خودم مدت 4 ماه میشه عقد کردم من خودم شرط کرده بودم که حتما می خوام بعد از ازدواج کار کنم تا زمانی که توانائیشو داشته باشم . وایشون هم قبول کردن حتی خواهر شوهرم این مورد کار کردنشو تو عقدنامشون به امضای شوهرشون رسوندن حتی من خودم پشیمونم که من چرا این کارو نکردم ....
البته بگم حالا شما نسبت به وضعیتی که دارین برای زندگیتون لازمه که هر دوتون فعالیتهاتون رو شروع کنین ...ولی لحن گفتن فرق می کنه که به چه صورتی گفته بشه ...
درمورد رابطه زناشوئی هم اینقدر حساس نباشین ترس طبیعیه حتی من هم در این مورد ترس واسترس دارم ولی دلیل نمیشه که رو این مورد اینقدر حساس باشین ومانور بدین .... این همه آدم رو زمین زندگی کردن ورابطه داشتن چیزی شده؟؟/ یعنی چی؟
بهتره اگه ترسی یا دلنگرانی با همسرت داری باهاش در میون بذاری وبیشتر باهاش حرف بزنی هر چه رابطتت با نامزدت صمیمی با شه ترسهات کمتر خواهد شد. ولی نباید حرفها ی کنایه دار و بی ربطی بزنی ...
موفق باشی
RE: از ازدواجم پشیمان شدم
دخترخوب
فکرنمی کنی واسه قضاوت کردن یه کم زوده.عزیزم میشه فقط نیمه خالی لیوان رو نگاه نکنی.آنچه شما ازش نگرانی مسائل جنسی و مسائل مالی هست.مسائل جنسی که ترس و استرس اش اوایل دوران عقد کاملا طبیعیه. مسائل مادی هم با کمی سیاست و درایت می تونی درستش کنی.شما سعی کن به جای فکر کردن به این مسائل وقتت رو صرف یادگیری مهارت های زندگی زناشویی کنی. مطمئن باش زندگی متاهلی از مجردی خیلی بهتره عزیزم.به شرطی که خودت رو واسه مقابله با هر گونه مشکلی آماده کنی.اگه بتونی عشق و امید همسرت بشی اون هم هر چی داره و نداره به پات می ریزه عزیزم.
RE: از ازدواجم پشیمان شدم
ممنونم- کمی دیدم بازترشد ولی از نظر شما همه حق با همسرم است و دارم اشتباه درموردش فکر و قضاوت می کنم- من همیشه دختری بودم که همه با او مشورت می کردند حالا خودم کم آوردم- همسرم اصلا به حرف کسی گوشنمی دهد عادت کردههمیشهحودش تصمیم بگیرد- این را هم باید اضافهکنم در خانواده من هیچ وقت مسئولیتی نداشتم همیشه یا درس خواندم یا کارکردم- هیچوقت بدون خانوادهجایی نرفتم و همیشهبا مادرمبودم و بیشتر کارهام را هم مادرم انجام می داد- ولی همسرم تنها زندگی می کرده و الان 3 سال است که در خارج کشور تحصیل می کند و سرد و گرم زندگی را لمس کرده و همیشه می دانسته دختری هستم سنتی-