RE: جلوگیری از خودکشی دوستم
درود
میفهمم حال ایشونو.
باید فورا به یک روانپزشک مراجعه کنید.البته در این شرایط خیلی سخته ایشونو ببرید و میشه گفت امکانش کمه که بیان.
شما لطف کنید به دوستی آشنایی بگید دارو نورتریپتیلین 25 رو از داروخانه بگیرن و به دستتون برسونن.داروی خیلی ارزونیه.
ضد افسردگی سه حلقه ای هستش که اثرش زودتر از سایره.
اوایل خواب آوره میتونید بهش به عنوان قرص آرامبخش بدید.
هر چند تجویز دارو در صلاحیت من نیست ولی در شرایط فعلی کاری نمیشه کرد.ایشون در شرایط بسیار حساسی هستن و ممکنه هر لحظه کاری که نباید بشه صورت بگیره.
اگر موافقید بگید که دوز قرص رو بهتون بگم.:72:
RE: جلوگیری از خودکشی دوستم
برام پیغام خصوصی بفرستید اگه اینجا نمی تونید بگید.
من فعلا حتی یک لحظه ام ایشون رو تنها نمی زارم که بتونه کاری بکنه. ولی نمی تونم تا ابد پیشش بمونم. خودم یک هفته دیگه باید برم دانشگاه. حداکثر بتونم یک هفته دیگه بمونم پیشش. و هر کاری که بتونه ایشون رو منصرف کنه توی این یک هفته می تونه اتفاق بیوفته
RE: جلوگیری از خودکشی دوستم
می تونید با مراکز درمانی تماس بگیرید به ضورت اوزژانس می آن می برنشون برای درمان.
خودشون بلد هستند که به چه شکلی این افراد را ببرند. به اورژانس زنگ بزنید و مساله را بگید.
یک آپشن دیگر هم این است که با خانواده اش تماس بگیرید و موضوع را بگید. مساله ساده ای نیست که بخواهید با پنهان کاری و من بمیرم تو بمیری حلش کنید. کسی که به این نقطه می رسه نیاز به درمان جدی داره و حمایت خانواده در این کار خیلی مهمه. با خانواده اش تماس بگیرید و موضوع را بگید. دیگه بقیه اش به خودشون مربوط است که پی گیر وضعیت دخترشون باشند.
فکر می کنم شما زیادتر از حد معمول خودتون را درگیر مساله کردید. خانواده این دختر مذهبی نمی گن دو شبانه روز است ایشون کجاست و باکیه؟
به فکر عواقب کار خودتون هم باشید. اگر خدای نکرده اتفاقی براشون بیفته تا بخواهید ثابت کنید هیچ کاره اید آبرو و زمان زیادی ازتون می ره. تا بخواهید ثابت کنید قرص مذکور را خودش خورده و شما به زور بهش ندادید و ........
در ضمن به عنوان یک خانم می گم، اینکه شما الان خودتون را بکشید کنار خیلی بهتر است و ضرر عاطفیش کمتر است تا زمانی که ایشون امیدوارتر و وابسته تر شود.
این کارش هم به نظرم بیشتر یک نمایش است برای شما. برای جلب توجهتون و مطمئن شدن از اینکه بالاخره می خواهید باهاش باشید یا نه. بکشید کنار، قاطع و محکم و کامل تا بدونه می خواد چه کار کنه. الان به امید شماست که داره بازی بازی می کنه.
کامل یعنی اینکه حتی سوشال فرزندز و جاست فرندز و این حرفها هم نباشه. نذارید ضربه عاطفی بعدی را از طرف شما بخوره. اون باید اصولی و علمی درمان بشه، نه با وابستگی عاطفی به نفر بعدی.
RE: جلوگیری از خودکشی دوستم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط nazanin1366
سعی کنید از علاقه ش به خودتون برای آروم کردنش استفاده کنید
:305: نه این روش غلط هست، اگر هم کار کنه مسکن موقتی هست نه درمان
ادمهایی که تصمیم به خودکشی می گیرند شرایط روحی متزلزلی دارند شکننده و آسیب پذیرند وقتی به یکی می گن می خوان خودکشی کنن در واقع از اون فرد درخواست کمک کردن
از طرفی اونی که بخواد خودکشی کنه و به اون درجه رسیده باشه به کسی اطلاع نمی ده
در هر صورت اصلا حرفشو نباید شوخی گرفت
این قسمت رو درست اومدی ، درخواست کمک داره منتها اگه به این درخواست پاسخ داده نشه ، امکان اینکه امیدش قطع بشه هست
نمی دونم در این خصوص چه راهکاری رو میشه داد
ببین به نظر من اینجوری اومده که این خانم از شما خوشش اومده و توی این مدت دیده شما ابراز نکرده ای ، حال از این طریق خواسته که نظرتون رو بفهمه
البته نمی دونم تا چه حد این برداشت من می تونه درست باشه
چون من دلیل محکمی برای اقدام به خودکشی نمی بینم
آیا چیز دیگری هم هست که وجود داشته باشه و اون خانم به شما نگفته باشه؟
RE: جلوگیری از خودکشی دوستم
[quote=بالهای صداقت]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط nazanin1366
نمی دونم در این خصوص چه راهکاری رو میشه داد
ببین به نظر من اینجوری اومده که این خانم از شما خوشش اومده و توی این مدت دیده شما ابراز نکرده ای ، حال از این طریق خواسته که نظرتون رو بفهمه
البته نمی دونم تا چه حد این برداشت من می تونه درست باشه
چون من دلیل محکمی برای اقدام به خودکشی نمی بینم
آیا چیز دیگری هم هست که وجود داشته باشه و اون خانم به شما نگفته باشه؟
سلام. اول اینکه خداروشکر فعلا تونستم متقاعدش کنم که دست از خودکشی برداره. حالا بماند چجوری ولی خداروشکر بهش امید واهی ندادم که آره من می خوامت و عاشقتم و از این حرف های صد من یه غاز.
در مورد علاقه، اینکه خیر. ایشون علاقه ی زیادی به اون صورت ندارند که بگم بدون من می میره و اینها. توی این 3 روز هم هیچ چیزی ابراز نکرده و فقط گفت چون می دونستم آدم محکمی هستی باهات در میون گذاشتم. گفتم که ایشون یه فمنیست دو آتشه هستن و کلن نسبت به مردها دیدگاه خوبی ندارن.
نکته بعدی اینکه امروز توی حرفهاش فهمیدم که تبعیضی که بین اون و برادر کوچیکش بصورت افراطی بوجود اومده یه دلیله. دوم هم افراطی بودن مادرش به طوریکه گفته تا این مجرد توی این خونه هست، خدا و فرشته ها من و پدرت رو نفرین می کنن. پدرش آدم منطقی هست ولی مادرش به شدت روی اون نفوذ داره و هر حرفی بزنه حتی با عقل پدرشون جور در نیاد ولی باز اجرا می کنن.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شب نم
می تونید با مراکز درمانی تماس بگیرید به ضورت اوزژانس می آن می برنشون برای درمان.
خودشون بلد هستند که به چه شکلی این افراد را ببرند. به اورژانس زنگ بزنید و مساله را بگید.
یک آپشن دیگر هم این است که با خانواده اش تماس بگیرید و موضوع را بگید. مساله ساده ای نیست که بخواهید با پنهان کاری و من بمیرم تو بمیری حلش کنید. کسی که به این نقطه می رسه نیاز به درمان جدی داره و حمایت خانواده در این کار خیلی مهمه. با خانواده اش تماس بگیرید و موضوع را بگید. دیگه بقیه اش به خودشون مربوط است که پی گیر وضعیت دخترشون باشند.
فکر می کنم شما زیادتر از حد معمول خودتون را درگیر مساله کردید. خانواده این دختر مذهبی نمی گن دو شبانه روز است ایشون کجاست و باکیه؟
به فکر عواقب کار خودتون هم باشید. اگر خدای نکرده اتفاقی براشون بیفته تا بخواهید ثابت کنید هیچ کاره اید آبرو و زمان زیادی ازتون می ره. تا بخواهید ثابت کنید قرص مذکور را خودش خورده و شما به زور بهش ندادید و ........
در ضمن به عنوان یک خانم می گم، اینکه شما الان خودتون را بکشید کنار خیلی بهتر است و ضرر عاطفیش کمتر است تا زمانی که ایشون امیدوارتر و وابسته تر شود.
این کارش هم به نظرم بیشتر یک نمایش است برای شما. برای جلب توجهتون و مطمئن شدن از اینکه بالاخره می خواهید باهاش باشید یا نه. بکشید کنار، قاطع و محکم و کامل تا بدونه می خواد چه کار کنه. الان به امید شماست که داره بازی بازی می کنه.
کامل یعنی اینکه حتی سوشال فرزندز و جاست فرندز و این حرفها هم نباشه. نذارید ضربه عاطفی بعدی را از طرف شما بخوره. اون باید اصولی و علمی درمان بشه، نه با وابستگی عاطفی به نفر بعدی.
شما منظورتون اورژانس اجتماعی هستش؟
این خانم با خانواده اش چند ماهی هست که قطع رابطه کرده و رفته خونه ی پدریشون که هیچ کس زندگی نمی کنه ساکن شده. البته من دسترسی به خانواده ایشون ندارم و هرکاری هم کردم نذاشت شماره ی خونشون رو از تو گوشیش بردارم و گوشی رو زد به دیوار خرد کرد و سیمکارت رو هم شکوند.
بله من به فکر عواقبش بودم. اگر تنهاش می زاشتم الان باید نعشش رو می بردن خانواده اش خاک می کردن. ولی من از خودم و آبروم گذشتم تا یکی دیگه زنده بمونه. اگر می خواستم به فکر اینها باشم که باید امشب حلواش رو خیرات می کردیم.
بنده قراره تا چند ساعت دیگه اینجارو ترک کنم و ازش قول گرفتم که دختر داییم رو بفرستم پیشش. چون می خواد کنکور بده و دنبال یه جای آروم هست و اینجا هم خونه ی ویلایی بزرگی هست ومی تونه هم درس بخونه و هم با بودن کنارش کمکش کنه. از طرف مادرشون ایشون عاق شدن. فقط بخاطر اینکه نمی خواست توی سن24 سالگی ازدواج کنه.
من توی این سه روز هیچ روی خوشی نشون ندادم که بگم بخاطر من خودکشی نکن و من دوست دارم و از اینجور حرف ها. تمامش داشتن از اینور و اونر حدیث و آیه میاوردم براش که این گناه بخشودنی نیست و امیدی به رحمت خدا نداشته باشه و براش کتاب ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد رو خوندم تا قدر نعمت زندگی رو درک کنه. خودم هم تصمیم دارم حتی در حد دوستی هم نباشم و کاملا رابطه رو قطع کنم. ولی به تدریج. حداکثر توی دو تا سه هفته. فقط الان بهم بگی چکار کنم؟ چکار کنم تا دوباره به فکر خودکشی نیوفته؟ روانپزشک یا روانکاو ببرمش؟ چجوری امید به زندگی رو درونش شعله ور کنم؟
ممنوم. از همتون که برای بار دوم کمکم کردید ممنونم.
RE: جلوگیری از خودکشی دوستم
این خانم افسردگی دارن تنها زندگی کردن این خانم درست نیست بیشتر افسرده میشن
خانواده مذهبی نمذاره دختر جوونشون تنها زندگی کنه