-
RE: بی علاقگی همسر
من یه پیشنهاد دارم.وقتی که برگشت سر خونه زندگیش حالا دوستان بهتر راهنمائی می کنن که تو کوتاه بیای یا بذاری خودش بیاد.به هر حال وقتی اومد همه اینائی که دفعه آخر گفتی تو یه نامه براش بنویس .گاهی نامه خیلی تاثیر می ذاره و گاهی معجزه می کنه.البته اینو نگو که ازش سرد شدی.توی نامت درد و دل کن.گله کن خیلی محترمانه و حتی معذرت هم بخواه.بهش بگو تو بعضی چیزا مثل درس خوندنت زیادی حساس بودم و همه اینا به خاطر اینه که دوست دارم و تحمل سختی کشیدن شب امتحانتو ندارم.حرفای عاشقانه بزن.بگو دوست نداری دیگه تنهات بذاره.
اشکان خان اون حرفت که گفتی قرار بود مونس هم باشیم منو تحت تاثیر قرار داد مطمئنن همسرتون رو هم تحت تاثیر قرار می ده.بعد همراه یه شاخه گل بده بهش.البته باید اوضاعتون عادی باشه.نه اینکه وقتی وضع خونه متشنج بود.
-
RE: بی علاقگی همسر
علت رفتارهاي خانمتون سن كمشه. مي توني با رفتار درست اونطور كه مي خواي بارش بياري.
به شرطي كه شما براش نشي پدر و مادر دوم اش و مثل پدر و مادرش لوس اش كني.
هميشه باهاش متعادل باش.
-
RE: بی علاقگی همسر
با تشکر از رایحه جان
عزیزم مشکل منم سر برگشتنشه چکارش کنم راه نمیاد
-
RE: بی علاقگی همسر
احتمالا کم سن هست و این کارهاش از روی بی تجربگیش هست
-
RE: بی علاقگی همسر
دفعه اوله می ره یا هر دفعه بعد از قهر این کارو میکنه؟.اگه برای بار چندمه قبلا چه طور برگشته؟بیشتر توضیح بده تا دوستان همدردی راه حل بدن
-
RE: بی علاقگی همسر
با تشکر از تموم دوستان
دفه اوله میره یعنی اولین باره دعوامون به اینجا کشیده که رفته.قبلا هر بار حرفی چیزی پیش می اومد حتی اگه مقصر هم بود خودم دلم نمی اومد ناراحت باشه فوری از دلش در می آوردم حالا به نظرم زیاده روی کردم که دیگه به دلجویی های منم کاری نداره و برنمیگرده.
-
RE: بی علاقگی همسر
ایشون چند سالشونه؟
چند روزه که رفتند؟
و اینکه آخرین دفعه سر چه موضوعی دقیقا بحثتون شد و ایشون چه جوری رفتند؟
تا الان برای برگردوندن ایشون چه کارهایی انجام دادید؟
-
RE: بی علاقگی همسر
با تشکر برا همراهیتون
دل عزیز خانومم 23 سالشه
یه هفته قبل ماه رمضون رفت
همون جریان آبرو ریزی تو خیابون که گفتم.
باش چند بار تماس گرفتم رفتم سراغش ولی بی فایده بود
چن روز پیش هم با یکی دیگه از درساش مشکل داشت رفتم پیش استاده به زور برگشو در آورد نگا کردم می بینم شعر عشقولانه واسه استاده نوشته آتیش گرفتم دوسداشتم زمین دهن باز کنه برم توش .این درحالیه که سر اون امتحان طبق معمول نخونده بود رفتم واسش سوالا رو به هزار بدبختی و جیمز باند بازی دزدیدم آوردم با جواب بش دادم فقط برگه رو پر کرد
استاده بخاطر همون چند بیت بش نمره نداده بود گفت این چیه نوشته این همکارا ببینن در موردم چی فکر میکنن؟؟خلاصه موندم مخم هنگ کرده بود گف به خودش بگو بیاد زنگ زدم اومد همینا رو بخودشم گفت ! اینم جواب داد شعر واسه امام زمان نوشتم منظورم شما نبودی خلاصه به زور نمره قبولی رو گرفتیم ولی افسوس.............
بعدش ازش پرسیدم شما که هم سوالا رو داشتی هم جوابا رو چرا واسه استاد اونم کییییییییییی کسیکه تا دیروز که مجرد بود نمی تونست محترمانه حرف بزنه همیشه حرفاش دوپهلو بود طوری که حتی خوشم نمی اومد بشینم سر کلاسش..........
میگه شعر درمورد امام زمان بوده اشکالی نداره .میگم : خدایی تو این چند ترم که باش درس داریم یه بار حرف دینی از دهن این بیرون زد که شعر ........بنویسی .
هیچی آخرش تو ماشین به زور که انگار هیچی نشده چندتا معذرت خواهی کرد
بعد یه روز نمی دونم 2 روز منم گفتم اشکال نداره اشتباه کرده.ولی دفه دیگه شعر واسه کسی ننویس حتی اگه بیفتی میگه من واسه همه می نوشتمو مینویسم مگه اشکالی داره......... بعدشم دعوا و خیابونو قهر
ولی هیچ چیز یعنی هیچ چیز تو عمرم اینقد خوردم نکرده بود
تازه بعد این گند کاریش بخاطر رفع و رجو کارش بیاد بم فهش بده ولی من نتونستم مث خودش جوابشو بدم بنظرم کسی که حرمتمو نگه نمیداره نباید من محترمانه باش رفتار کنم .آخه دلمم نمیاد بش فش بدم...........
ای بابا دیگه حالو حوصله نوشتن رو هم ندارم
از تموم دوستان که لطف میکنن و همراهیم میکنن ممنونم.
منظورم از چن روز پیش همون قبل ماه رمضونه
-
RE: بی علاقگی همسر
وقتی حرفهای شما رو می خونم احساس می کنم دارین در مورد یه دختر پانزده شانزده ساله صحبت می کنین.این خانم که اصلا شرایط ازدواج نداشتند باید اینا رو قبل از ازدواج روش یه کم کار می کردین .ولی بهترین راهی که به ذهن من می رسه اینه که مشکلاتشو بهتره توی یه محیط رسمی عنوان کنین.مثلا اینا رو در حضور پدر و مادرش خیلی جدی بگین و ازش توضیح بخواین که بدونه قضیه دیگه از بچه بازی گذشته و یا اینکه برینش مشاوره و در حضور اون مساله رو عنوان کنید که ببینه عکس العمل ها نسبت به رفتارش چی هست .به نظرم نمیاد خودتون خیلی بتونین تغییرات خاصی ایجاد کنین..
نمی دونم خانواده فهمیده و منطقی داره یا نه و یا اینکه روابط شما باهاشون در چه حدی محترمانه و منطقی هست ولی اونا بی تاثیر نیستن.امیدوارم زودتر حل شن.
-
RE: بی علاقگی همسر
چقذر بهش توجه می کنید؟چقدر نیازهای عاطفیشو تامین کردید؟من نمی گم کارشون درسته ولی فکر نمی کنید با این جلب توجهش می خواسته یه چیزایی بگه؟فکرشو بکنید یه آدم 23 ساله اینقدر امتحان دانشگاش بی اهمیت بوده که این کارو کرده؟.یعنی یه چیزی آزارش می داده یه چیزی خیلی بزرگتر از امتحانش و حتی آبروش.