در مورد سوالاتون باید بگم
نه هیچوقت رابطه با کسی نداشتم
من فرزند اخر خانوادم یک دخترم و سه تا هم برادر دارم
سطح خانوادم متوسطه پدرم کارمند هستند و برادر اخرم تو تحصیل و کار خیلی موفقه و دو تا برادر دیگم زندگی معمولی دارن هر سه تا ازدواج کردن
نمایش نسخه قابل چاپ
در مورد سوالاتون باید بگم
نه هیچوقت رابطه با کسی نداشتم
من فرزند اخر خانوادم یک دخترم و سه تا هم برادر دارم
سطح خانوادم متوسطه پدرم کارمند هستند و برادر اخرم تو تحصیل و کار خیلی موفقه و دو تا برادر دیگم زندگی معمولی دارن هر سه تا ازدواج کردن
شما نسبت به ازدواج انگیزه دارید؟هدف دارید؟
با دیدن زندگی بردارانتان با همسر هایشان چه حسی به شما دست میدهد؟
راستش خیلی دلم می خواد کامل کننده وجودم رو پیدا کنم کسی که همراه هم باشیم پشتیبانم باشه و پشتیبانش باشم اگر به ازدواج به این دید نگاه کنم واقعا دلم می خواد ازدواج کنم ولی اینکه فقط ازدواج کنم که یه کسی تامینم کنه منم بشم یه زن خونه و حالا یه فعالیتیم در حدی که حوصلم سر نره انجام بدم نه اینجوری نمی تونم و حس می کنم همه موردایی که باهاشون صحبت کردم عاقبت زندگیم یه همچین عاقبتیه من یه ادم بلند پرواز می خوام که یه بال برای پرواز کم داره و من اون بالش باشم نه یه کسی که خستس و فقط یه کسی رو می خواد که تنهاییشو پر کنه
در مورد برادرام راستش حق با شماست زندگی خانوادگی اونها زیاد خوب نیست و زیاد راضی نیستن برادر بزرگم که خیلی مشکل داره و در مرز طلاق سالهاست که دارن زندگی می کنن اون دو تا هم چندان زندگی رضایت بخشی ندارن
پر کردن تنهای هم یکی از دلایل ازدواج است،نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahareh.v
منظورت از بلند پرواز چیه؟
خواستگارهای شما تحصیل کرده بودن؟
در ازدواج های سنتی،علاقه تدریجی است، بدین شکل که وقتی طرفین برای شناخت از هم چند جلسه وقت میگذارند ،هر چه جلوتر بروند و از طرف مقابل شناخت پیدا کنند،و البته باید معیارها را نیز باشد، در این فاصله است که علاقه نیز پیدا میشود
شما بعد از اینکه ظاهر خواستگار راپسندیدید، بعد از آن برای شناخت اقدام میکنید، سعی کنید مهارت شناخت پیدا کردن را بیاموزید، اینکه با چه نوع سوال های میشود در فاصله زمانی کم به کلیات خصوصیات رفتاری و شخصیتی طرف مقابل پی برد.
چه نوع سوالاتی باید در جلسه خواستگاری از یکدیگر بپرسیم؟
بابت لینکی که معرفی کردین ممنونم خیلی مفید بود
در مورد تحصیلاتشون بله از نظر تحصیلی سطح بالایی بودن ولی بازم می بینی به چیزی غیر از همین کار کردن فکر نمی کنن یعنی همون اهل دل بودن که گفتم که درونشون نمی بینم
در مورد اینکه پرسیدین با سوال اینو می فهمم باید بگم نه فقط از حرفای دیگشون و سوالایی که از من می پرسن که حول یه سری چیزای سطحی می گذره [/color]اینو حس می کنم به نظر شما با چه سوالایی میشه اینو فهمید
البته یه سوال ازشون می پرسم که چه قدر دوست دارین اگر کاری از دستون برومد برای کسی انجام بدین و اکثرا می گن مثلا تاجایی که بتونیم که خوب این جواب یه جورایی به دلم نمیشینه سوال دیگه در این زمینه به نظر شما چی می تونه باشه
در مورد بلند پروازی اینکه از نظر کاری و تحصیلی اهداف بزرگی برای اینده داشته باشه و در اون راستا تلاش کنه و به اینکه یه درامدی داشته باشه و یه زندگی اروم راضی نباشه جالبه بگم دو تا از موردایی که باهاشون صحبت کردم اینقدر من از این سوالا پرسیدم و رو اینکه چرا نمی خواین ادامه تحصیل بدین ازشون سوال پرسیدم بعدش امتحان دکترا داده بودن و یکیشون فهمیدم بعدا که قبول هم شده بود
[شما بعد از اینکه ظاهر خواستگار راپسندیدید، بعد از آن برای شناخت اقدام میکنید،
[color=#9400D3]خوب شاید یکی از عمده مشکلهای منم همینه همین پسند اولیه که هیچوقت اتفاق نیفتاده مگه نباید به دلت بشینه و کششی درونت ایجاد شه و بعد ادامه آشنایی صورت بگیره؟ اخه این حس در من هیچوقت ایجاد نمیشه
واقعا نمی دونم چرا؟ تعجبم از همینه
ممنونم لطفا بازم راهنماییم کنین
سلام bahareh.v عزیز
منم دقیقا مشکل تو رو دارم. امیدوارم مشکلت حل شه، پستت رو دنبال میکنم شاید به درد من هم خورد.
البته یک چیزی هست. تو تو ذهنت شخص خواستگار رو با یک شخص خاص مقایسه نمیکنی؟ یک شخص خاص یا ترکیبی از ویژگی های اشخاص خاص؟
من سه سال پیش یک خواستگار داشتم که خیلی خوب بود ولی اون موقع هنوز آمادگی ازدواج رو نداشتم و الان مشکلم اینه که همه رو با اون مقایسه میکنم.
سلام
اگر از من هم بپرسند برای کمک کردن اقدام میکنم،جواب میدهم تا آنجا که بتوانم، واقعیت هم همین است،شرط اول زندگی برای کسی که میخواهد تشکیل زندگی بدهد،داشتن شغل ،وضعیت اقتصادی مناسب و زندگی آرام است، این یعنی هدف یک انسان،یعضی ها شرایط برایشان فراهم است و ادامه تحصیل میدهند
شما خودتان به این نوع پیشرفتها که در نظر دارید عمل میکنید؟
بازهم روی ارسال 9 تأکید میکنم،و اینکه سعی کنید دیگاه تان نسبت به زندگی و مقوله ازدواج واقعبینانه باشد
خوب بله راستش من خودم دنبال این اهداف هستم و فکر می کنم کسی می تونه شرایط منو بپذیره که خودشم یه همچین فکرایی داشته باشه
یه سوال دیگم داشتم اینکه من تا چه حد باید راجع به این اهدافم با اونها صحبت کنم چون در دو مورد که باهاشون گفتم براشون سوتفاهم ایجاد کرده بود که من شاید نقشم به عنوان زن برام مهم نیست در صورتیکه اینطور نیست و حتی یکیشون می گفت بعد از شروع زندگی اگر تا این حد دنبال درس و کار باشی دیگه حتی فرصت رسیدن به خودتم نداری ولی من مطمئنم اینجور نمیشه چون تا حالام نشده و من از پس ابعاد مختلف تونستم بر بیام
اتفاقا من خیلی احساساتی هستم و نقش زن و مرد رو هم قبول دارم و اینکه همسرم احساس شادی کنه ولی خوب دلم می خواد باهام همراهی کنه همون جور که منم حاضرم با کم و زیاد کنارش بمونم تا اونم به اهدافش برسه چه جوری باید اینو ازش بخوام که سوتفاهم براش ایجاد نکنه
پارمیدا جان امیدوارم مشکل توام حل شه نه عزیز من هیچ کسو تو ذهنم ندارم ای کاش داشتم این فکر گاهی برای خانواده خودم هم ایجاد میشه که من دلم با کس دیگس در صورتیکه اینطور نیست
البته اگر بخوام بگم من و برادر اخرم که 5 سال از من بزرگتره خیلی به هم نزدیک بودیم اون همه کس من بود دوست، خواهر نداشتم همدم تنهاییم همه کسم ومنم برای اون همین بودم بهترین لحظاتی که از زندگی یادمه کنار برادرم بوده اون برای من آرزوهای بزرگی داشت و وقتی من یه موفقیتی به دست می اوردم از صمیم قلب شادی رو تو صورتش می دیدم منم برای اون همین بودم اگر کسی ناراحتش می کرد می خواستم چشماشونو در بیارم :302:
بعد از هم دور شدیم اون ازدواج کرد و از 5 سال پیش هم از ایران رفت از اون موقع من یه گم شده دارم می تونم بگم هیچ وقت بعد از دور شدن از اون از صمیم قلب نخندیدم و شاد نبودم حالام تاکید داره من همه تلاشم و بکنم که برای دکترا برم پیشش ولی خوب خانوادم می خوان که من ازدواج کنم و مجرد به من همچین اجازه ای نمی دن
شاید تو زندگی دنبال این حس باشم حسی که دور از خودخواهیه کسی که موفقیت من شادش کنه و منم ارزوم خوشبختی و شادی اون باشه حسی که به جز با برادرم باهیچ کس تجربه نکردم
آقای کیوان و بقیه کارشناسا اگر میشه در این مورد راهنماییم کنین مشکل ازدواج و درگیری خانوادم با این موضوع برای من و اونا مشکل بزرگی شده یعنی این حس به برادرم می تونه تو انتخایم دخیل باشه اگر اینطوره باید چی کارش کنم
سلام
عزیزم دیدی گفتم یک شخص خاص تو ذهنته!
با سلام
شما احتمال دارد که دچار وسواس عملی باشید یا حداقل میزانی از شخصیت وسواسی را داشته باشید.
این طبیعی هست که تا وقتی کسی را نپسندیدیم انتخاب نکنیم. اما اگر آستانه انتخاب ما بالا باشد به حدی که غیر نرمال به نظر برسد، دلیل اینست که ما دنبال بهتر می گردیم. این بهتر هرگز نخواهد آمد. چون هر بهتری، بهتر بعدی را به دنبال خود خواهد داشت و این همان کمالگرایی هست.
معمولا کسانی که به خودشان بیشتر تا دیگران بهاء می دهند، در زمان ازدواج بیشتر با مشکل روبرو می شوند. در ازدواج یک طرف شما هستید، اما یک طرف دیگر را هم باید در نظر بگیرید. شما دنبال کار و تحصیل و ... هستید و حالا یک آقایی هم لازم دارید بیاید شما را کامل کند.
در حالیکه در ازدواج نیازهایی درون دو نفر هست که باید حداقل بخش مهمی از آن در ازدواج و به کمک هم حل شود.
شما هنوز این نیاز را درون خودتون درست درک نکردید.
نه عاطفی، نه جنسی، نه فکری
در ناخودآگاه شما، اکنون یک خودکفایی مخفی هست.
به نظرم برای سروسامان دادن به نظام فکری ات در مورد ازدواج به جلسات مشاوره حضوری نیاز د ارید. لایه هایی عمیق تر از آنچه اینجا می نویسید در شکل دهی رفتار شما موثر هست که گاهی خودتان نیز از آنها اطلاع کافی ندارید.