RE: چگونه با قرار گرفتن زیر رادیکال کنار می آیید !!!؟
سلام عليكم:72::72::72:
نميدونم ميتونم لب به سخن وا كنم، يا حرفام با سانسور سياسي - اجتماعي مواجه ميشه؟!!!
بيايم قصه رو از اول تعريفش كنيم:
"دكتر شصت چي به اتاق عمل! "، "دكتر شصت چي به اتاق عمل! "، :54: "مباركه بدنيا اومد". "سالم سالم، تقديم به شما"
اولش بدنيا مياي (بهتر بگم همون اول از دنيا ميري). از بساط شيرخشك و مامانا و ... كه بگذريم، ميري مدرسه، كلاس اول و دوم "آب، بابا، نان، جنگ، 13 آبان ...." رو ياد ميگيري كه چطور مينويسن. كلاس سوم و چهارم از طرف مدرسه ميبرنت اردو!!!
" آخ جون! اردو":73: شال و كلا ميكني ميري، اردو. ميبيني واااااااااااي چقدر آدم! كوچيك وبزرگ، اومدن اردو. اونم وسط خيابان. "مگه تو خيابونم اردو ميرن؟!". "مگه ارد همون پيك نيك نيست؟ مگه با ماشين نميرن يه جاي سرسبز؟ چرا جلوي ماشينا رو گرفتن"
اولين حق خوري رو توي جامعه همون جا ياد ميگيري و ميفهمي اردو از همه چي مهمتره. حتي اگر زني توي يك اتومبيل در پشت اردو پا به ماه باشه؛ حتي اگر كسي رو به موت باشه. دومين درس زندگي اجتماعي درس هيتلره! ياد ميگيري كه چطور مشت به دهن اين و اون بزني.
به خودت افتخار ميكني كه بزرگ شدي و اردو ميري.
ميگذره و ميگذره و ميگذره .....
ميرسي به سن بلوغ، باز هم بهت احساس بزرگي ميدن، ياد ميگيري بايد حرفتو (البته اگه حرف تو باشه!) مكتوب كني و از يه شيار كوچيك عبورش بدي. (درس سوم)
بزرگتر ميشي از ترس سربازي (كارخونه آدم سازي!) هول و ولا برت ميداره كه كنكور قبول بشي. بعد از دو سال پشت كنكور اردو زدن، بالاخره توي انتخاب هفتمت (البته اگه انتخاب تو باشه)، مهندسي ترميم سيبيل گربه در شهرستان محبوب برره رو قبول ميشي. بعد از كلي جر و بحث با خونواده ميري برره.
به به! به به! خيلي ممنونم!:73:
يه جاي پرت، وسط دو تا كوه و بيابون 3000 متر پايين تر از سطح دريا. خيابوناش گله رو ان نه ماشين رو! سر كلاس درس، به به! به به! انواع و اقسام مونثي جات سر كلاسن. دوري از پدر و مادر، آزادي تا حد به سزايي مطلقت، باعث ميشه كه به خيلي جاها كشيده بشي. قليون، سيگار، حشيش، شيشه (ديگه توپ مثل قديما برات محبوب نيست، حالا محبوبت شيشه است!!!) مشروب، دختر، سكس، فساد .... ياد ميگيري شبا تا صبح حكم كني! ياد ميگيري كه بايد چاپلوس و چرب زبون باشي تا كارت پيش بره. حالا چه تو گرفتن نمره، چه تو زدن مخ! (درس چهارم)
سال دوم و سوم تازه ميبيني كه، "نه آقا ترماي پايين چقدر گند زديم" شروع ميكني به شستن گند و كثافتا! تا سال پنجم و ششم طول ميكشه، آخرا تازه ميفهمي كه نه بايد كار كنم، پول دربيارم. تكليف محبوب دلم چي ميشه؟ بايد برم خواستگاري
ميفتي به تن دادن به هر كاري، هر كاري يعني هر كاري. كلاهبرداري، گرون فروشي ... نكني كلات پس معركه است. (درس پنجم)
ميرسي به زماني كه درست تموم شده و مدركتو نميدن. عصبي ميشي و خط و نشون ميكشي. ياد ميگيري كه با هوار و داد كردن هم ميشه گليم رو به سمت بيرون آب هدايت كرد! (درس ششم)
مدركتو ميگيري و ميري سر كار، خودتو به آب و آتيش ميزني تا يه پولي جور كني و پس اندازش كني. حالا بعدش ارشد يا سربازي. كه بعدش بتوني سنت پيامبر رو به جا بياري! تحت اين همه فشار، محبوب دلت تو زرد از آب در مياد. "كي بود؟! كي بود؟! من نبودم." ياد ميگيري كه بايد خيانت كني و از اعتماد ديگران سو استفاده كني. تا بتوني بارتو ببندي! حالا ميخاد مديرعاملت باشه يا زنت. (درس هفتم)
ميري سربازي، اونجا ياد ميگيري كه هر وقت به يه جايي رسيدي بايد زيردستاتو تحقير كني. (درس هشتم)
مياي بيرون، تازه ميفهمي مملكت چه خبره، بابا بنزين گرون شده، رييس جمهور كي عوض شد؟! اصلا اينجا كجاست؟
افسرده و درمونده و وامونده، آويزون كوچكترين روزنه محبت ميشي. زن ميگيري. و كل زندگيت (هشت روز هفته) ميشه كار و كار و كار .... بي پولي و بي پولي و بي پولي.
و درساي تئوري كه ياد گرفتي رو بصورت عملي اجرا ميكني و به ديگران (مخصوصا بچه هات) ياد ميدي.
مگه زكات علم، چيزي غير از علمه؟!
انسان دقيقا مثل يك ضبط صوته، در سنين پايين تر فقط قدرت ضبط دارد و هر چه سنش بالاتر ميرود. قدرت ضبطش پايين و پخشش بالا ميرود.
خب! به نظر شما ميشه كتاب درسي زندگي اجتماعيمونو عوض كنيم؟
خاكستري از نسل سوخته
RE: چگونه با قرار گرفتن زیر رادیکال کنار می آیید !!!؟
http://upload.wikimedia.org/wikipedi...Khiabani-3.jpg
سلام فرشید ،
پستت توی نوع خودش جالب و قابل تامله ولی اصلا فکر نمی کردم یه همچین دیدگاهی درباره ی زندگی داشته باشی .
من که تا زنده ام به حرکت و تکاپوم ادامه می دم و از زندگیم به خاطر تنوعش لذت می برم و خیلی امیدوارم و همین امید باعث می شه که همیشه مبارزه کنم . نا امیدی رو مبدا و منشا شکست می دونم و چون به هدفم ایمان دارم و به لطف خدا توکل می کنم مطمئنم که پیروز می شم .
یا علی مدد است .
RE: چگونه با قرار گرفتن زیر رادیکال کنار می آیید !!!؟
:72:عليك سلام عزيزم:72:
منظورم نااميدي نبود. منظورم اين بود كه بايد ارزشها رو عوض كرد. بايد از همون اول تزريقات ذهنيمونو تغيير بديم. متاسفانه سرمونو گرم معضلات مذكور كردن.
من كل حرفم اين بود كه سرفصلهاي هشت گانه (كه مطمئنا بيشتره) كتابمونو عوض كنيم. و سوالي هم كه در انتها پرسيدم جواب بود نه سوال!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط fnh63
خب! به نظر شما ميشه كتاب درسي زندگي اجتماعيمونو عوض كنيم؟