RE: باز هم سفرهای تابستانه خانومانه مادر و دوستاش
آقای خارپشت به نظر من به هیچ وجه به این سفر نرین
اگه امیدی باشه که نظری مثبت بشه این امر توسط مادرتون صورت می گیره اگرم امیدی نباشه رفتن شما تاثیری نخواهد داشت.
به هر حال شما در صورتی که به این سفر برین دائم احساس زیر نظر بودن می کنید و به هیچ وجه آرامش نخواهید داشت پس از سفر فکرتان اون قدر مشغول سفر هست که عملا تا مدتی بعد از برگشت هم قادر به کار بر روی پایان نامه تان نخواهید بود.
ضمن این که معمولا در چنین رفتارهایی معمولا دو برداشت متفاوت از طرف خانم ها صورت می گیره: یکی این که از مسئولیت پذیری و مهربانی طرف تعریف می کنند و او را به خوبی می شناسند و دیگر این که برعکس او را به چشم یک "نوکر" نگاه می کنند و شخصیتش را نمی پسندند! (من هر دوی این دیدگاه ها را از خانم ها شنیده ام )
شما نمی دانید کدام برداشت ایجاد می شه اما اگر امیدی باشه حتما حضور مادرتون همون تاثیر را خواهد داشت و در غیر این صورت هم حضور خودتان بی تاثیره
RE: باز هم سفرهای تابستانه خانومانه مادر و دوستاش
سلام:72:
نقل قول:
مادر معتقده ریحان و تا حدی مادرش به این وصلت راضین و مشکل فقط استاد
استاد هم شما رو خوب میشناسند و هم ریحان رو , شاید شاید دلیل مخالفتشون معقول باشه و به چیزایی توجه می کنند که سایرین بی توجهند. شاید واقعا الان زمان مناسبی برای ازدواج دخترشون نباشه و این موضوع وابستگی چندانی به شما هم نداشته باشه.
اینو نگفتم که ناامید بشید , گفتم که شاید تو برنامه ریزی هاتون در این جهت تاثیر داشته باشه.
:72:
RE: باز هم سفرهای تابستانه خانومانه مادر و دوستاش
سفر کنسل شد :(مثل اینکه مادر ریحان مشکلی براش پیش اومده و نمیتونه بیاد البته از اولش هم خیلی جدی قبول نکرده بود
به احتمال زیاد پدر ریحان موافقت نکرده
اما در مورد سن ریحان
ریحان نوزده ساله است اما رفتار بچگانه یا ساده لوحانه ای نداره و بدون فکر کاری نمکنه یا حرفی نمیزنه ، این خیلی برام مهمه
من تا قبل از پایان ترم مطالب درسی و غیره رو براش میل میکردم و گاهی وقتا چند بیت شعر یا نوشته خودم رو بهش ضمیمه میکردم
حتما در جریان هستین رابطه ما یه مدت خیلی خوب نبود ولی بعد دوباره به حالت عادی برگشت
بعد از اون ازش اجازه خواستم که در طول مدتی که همدیگرو نمیبینیم (تعطیلات تابستون ) مطالبی رو که دوست دارم بازم براش میل کنم و ارتباطمون حداقل از جانب من قطع نشه
اما اون گفت اگه اینکارو نکنم بهتره :(
ایمیلی که به بچه های کلاس و همینطور ریحان داده بودم رو بعد از این قضیه دیگه چک نکردم
تا اینکه چند روز پیش خیلی اتفاقی دوباره اونو چک کردم
یه متن کوتاه برام گذاشته بود که توش بابت رفتاری که نسبت به من داشت عذرخواهی کرده بود ، اخرشم دوبیت شعری رو که من قبلا براش فرستاده بودم به همراه دو بیتی که خودش اضافه کرده بود گذاشته بود
تاریخش مال یه ماه پیشه ، من یه ماه بهش جواب ندادم !
ریحان هنوز هم به من علاقه دارم حالا دیگه هیچ شک و شبهه ای نمونده
و اما پدرش ، اخرین باری که دیدمش حدودا بیست روز پیش بود خیلی باهم حرف زدیم و به اینجا رسیدیم که بهتره این قضیه دو یا سه سال دیگه پیگیری بشه
و اینکه من میتونم تو این مدت به کسای دیگه هم فکر کنم اما قطعا ریحان خواستگاری رو نمیپذیره ، وبعد از این مدت هم هیچ تضمینی وجود نداره که ریحان با من ازدواج کنه
منم قبول کردم که دیگه باهاش هیچ ارتباطی نداشته باشم ،تو دانشگاه نبینمش و احیانا سعی نکنم باهاش تو اینترنت هیچ نوع ملاقات مجازی داشته باشم
اما حالا نمیدونم باید چکار کنم
نمی خوام دوباره قضیه خواستگاری رو با پدر ریحان مطرح کنم
به قول شما شاید استاد چیزی میدونه که من نمیدونم
حتی نمیتونم جواب ریحان رو بدم چون به استاد قول دادم
RE: باز هم سفرهای تابستانه خانومانه مادر و دوستاش
سلام خارپشت عزیز،:72:
امیدوارم از دیشب تا الان براش جواب نفرستاده باشی:)
به نظر من اگه الان برای ریحان خانم چیزی بنویسی، اوضاع بدتر میشه.
یک ماه پیش اونو نوشته. شاید از اینکه براش جوابی ننوشتی ناراحت شده باشه. اما تا الان که یک ماه گذشته، دیگه با جواب ندادن ِ شما کنار اومده.
ضمن اینکه خودت هم گفتی که به پدرش قول دادی.
پس دیگه زیاد بهش فکر نکن.
(هرچند مطمئنم تا الان همه ی متنی که برات فرستاده بود رو حفظ شدی:) )اما دیگه نخونش تا وسوسه نشی که براش جواب بفرستی.
سفر هم که کنسل شد یه جورایی راحت شدی دیگه از اینکه تصمیم بگیری بری یا به پایان نامت برسی.:)
در مورد عصبانیت و این جور مسائل هم اگه دوست داشتی یه تاپیک دیگه باز کن و با جزییات بیشتری توضیح بده تا اگه کمکی از دستمون بر میومد، بیایم کمک:72:
RE: باز هم سفرهای تابستانه خانومانه مادر و دوستاش
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دختر مهربون
سلام خارپشت عزیز،:72:
امیدوارم از دیشب تا الان براش جواب نفرستاده باشی:)
به نظر من اگه الان برای ریحان خانم چیزی بنویسی، اوضاع بدتر میشه.
یک ماه پیش اونو نوشته. شاید از اینکه براش جوابی ننوشتی ناراحت شده باشه. اما تا الان که یک ماه گذشته، دیگه با جواب ندادن ِ شما کنار اومده.
ضمن اینکه خودت هم گفتی که به پدرش قول دادی.
پس دیگه زیاد بهش فکر نکن.
(هرچند مطمئنم تا الان همه ی متنی که برات فرستاده بود رو حفظ شدی:) )اما دیگه نخونش تا وسوسه نشی که براش جواب بفرستی.
سفر هم که کنسل شد یه جورایی راحت شدی دیگه از اینکه تصمیم بگیری بری یا به پایان نامت برسی.:)
در مورد عصبانیت و این جور مسائل هم اگه دوست داشتی یه تاپیک دیگه باز کن و با جزییات بیشتری توضیح بده تا اگه کمکی از دستمون بر میومد، بیایم کمک:72:
نه چیزی براش نمیفرستم
یه مدت صبر میکنم ، بعد دوباره با پدرش صحبت میکنم
میدونه که دوسش دارم لازم نیست چیزی براش بفرستم
الان ارامش بیشتری دارم
واین همون چیزیه که الان بهش نیاز داشتم
شاید اگه یه ماه پیش این میلو میدیدم خیلی چیزا تغییر میکرد
شاید اون چیزی که بنظر شر میاد خیری درش باشه
مطمئنم که مصلحت همین بوده
صبر میکنم