RE: مشکلات کوچک و بزرگ زندگی من(به کمکتون احتیاج دارم)
همدم عزیز ممنون که پیگیر مشکلات من هستی:46:
من که تا قبل از خواستگاری نمیشناختمش ولی خانوادش میگن که قبلت اینطوری نبوده، یعنی تا قبل از سربازی .مثل اینکه دوران خدمتش منطقه خیلی دوری بوده و خیلی بهش سخت گذشته.مامانش میگه تا قبل از اون اهل مسجدونماز وروزه بوده.نمازش همیشه اول وقت.رفتارشم طوری بوده که با همه فامیل رفت و آمد داشته. ولی با من راجع به اون دوران چیزی نمیگه ولی میدونم که سیگار کشیدنش از همون موقع شروع شده
در مورد ازدواجش هم خانوادش خیلی بهش اصرار کردن و قبول نمی کرده ولی منو یکی معرفی کرده و خودش پسندیده و به خانوادش گفته. همیشه میگه از ازدواج کردنم پشیمونم و لی از اینکه تورو انتخاب کردم خوشحالم:43:
بارها شده باهاش صحبت کردم و گفتم که از رفتارت ناراحتم.خودشم قبول داره ولی میگه چیکار کنم من ایجوریم.
مشکل خاصی تو صحبت کردن ندارن فقط وقتی با کسی میخاد صحبت کنه که زیاد باهاش راحت نیست سرخ میشه و عرق میکنه و هیکل ریز نقشی هم داره.
خواهش میکنم اگه راهکار خاصی به نظرتون میرسه بهم بگید:323:
RE: مشکلات کوچک و بزرگ زندگی من(به کمکتون احتیاج دارم)
حس میکنم تو سربازی اذیتش کردن مثلا مسخرش کردن اونم دیگه از آدمها دل خوشی نداره
با شغلش مشکل نداره؟ با مردم تو شغلش ارتباط داره؟
به اجبار جایی ببریش خوب نمیشه ممکنه ترسشم بیشتر بشه
از بقیه فامیلش اگه با کسی راحتی بپرس قبل از سربازی واقعا خوب بوده؟نذاری خانوادش بفهمن
حتما برو پیش روانشناس:316:
درمورد سربازیش ازش بخواه برات خاطره هاشو بگه ببین چی میگه جوری نپرس که شک کنه ها وقتی حالش خوبه و دارید میخندید و تنهایید ازش بپرس قبلشم براش جوک بگو ببین حالتاش تغییر میکنه؟:303:
اعتماد به نفسش پایینه باید تو کارات ازش نظر بخوای و از نظراتش استفاده کنی و با اشتیاق ازش تعریف کنی همیشه باید حمایتش کنی جوری وانمود کن که بهش نیاز داری