RE: lمشکل با سنتی بودن خانواده پسر
سلام
مرسی از راهنمایی همتون.
واقعا به نظرم سهل انگاری خونواده پسر بوده که فکر میکنند اگه چند وقت بگذره پسرشون بیخیال میشه ( عاشقی سوزی داره 25 روزی داره) ولی با این کارشون زندگی یه دختر رو نابود می کنند . آیا واقعا پسری که بزرگش کردند رو نمیشناسند ؟ واسش حق انتخاب و زندگی قایل نیستند؟
چطور آدم باید به خدا اعتقاد داشته باشه ،مسلمون باشه ،روزه بگیره ، حج بره ، ولی با جوونی و زندگی یه دختر بازی کنه . کاش خدا خودش هدایتشون کنه . منکه دیگه واقعا کم آوردم . واسم دعا کنید
RE: lمشکل با سنتی بودن خانواده پسر
سلام
خواهش میکنم یکی کمکم کنه .
دیگه واقعا خسته شدم . دیگه از مزاحمتهای خونواده این آقا خسته شدم . بدجور اعصابم بهم ریخته . همین یکی دو روز پیش دوباره خونوادش بهم زنگ زدند و هر چی تونستند بهم گفتند .(قبلشم خواهش و التماس کردند که به پسرشون نگم تماس گرفتند . که مبادا بره خونه دعوا کنه و توی روی باباش وایسه . باباش مریضه ) بعدم مادرش گفت من از هیچکی جز خدا نمیترسم ولی میگم بهش نگو چون بعدش ما هم میایم در خونه تون و آبروریزی می کنیم .
نمیدونم این چه امتحانیه که باید بدم
الانم از اون روز گوشیم خاموشه که پسرشون فعلا نتونه تماس بگیره . واقعا سر دو راهیم . هم دوسش دارم و نمیتونم کلا بیخیالش شم و هم نمیتونم آبروریزی یا مزاحمت خونوادش رو تحمل کنم . خصوصا که وقتی فکر میکنم بخام وارد خونوادشون شم ترس همه وجودمو میگیره . آخه چرا وقتی ما با منطق همو انتخاب کردیم و هردو مون متعهد و اعتقادات یکسان داریم باید خونوادش اخلاق و منطق و همه چیزو نادیده بگیرند . و فقط تعصب داشته باشند که حتما خودشون انتخاب کنند .!؟
واقعا نیاز به کمک دارم .
مزاحمت خانواده خواستگار(باید چکارکنم ؟کمکم کنید .)
سلام
خواهش میکنم یکی کمکم کنه .
واقعا نیاز به کمک دارم
RE: lمشکل با سنتی بودن خانواده پسر
سلام،
ببخشید اگر کمی رک می گویم، ولی به نظر من شما 5 سال پیش اشتباه کردی و حالا هم داری نتیجه ی این اشتباه رو می بینی.
وقتی ایشون شرایط ازدواج نداشتند، وقتی همون اول خانواده شون اقدامی نکردند و سربازی رو بهانه کردند، شما هم باید رابطه رو قطع می کردی و می گفتی هر وقت آمادگیش رو داشتید، با خانواده تشریف بیاورید.
نقل قول:
چطور آدم باید به خدا اعتقاد داشته باشه ،مسلمون باشه ،روزه بگیره ، حج بره ، ولی با جوونی و زندگی یه دختر بازی کنه . کاش خدا خودش هدایتشون کنه . منکه دیگه واقعا کم آوردم . واسم دعا کنید
حقیقتش من ایرادی در کار خانواده ی پسر نمی بینم.
اونها برای ازدواج پسرشون طرز تفکر خودشون رو دارند. شما رو مناسب ندیدند و برای همین هم اقدامی نکردند.
اشتباه رو شما و آقا پسر کردید. این شما بودید که رابطه رو کش دادید.
نباید این رابطه رو به این شکل ادامه می دادید.
الآن آقا پسر 3 راه دارد.
- آقا پسر با دلیل و منطق خانواده اش رو راضی کند و اونها با دل خوش جلو بیایند.
- یا اینکه کلاً قید این ازدواج رو بزند.
- و یا اینکه بدون رضایت خانواده اش با شما ازدواج کند.
به نظر من راه سوم اشتباه است. به این خاطر که اگر بدون رضایت خانواده ازدواج کنید، اونها هیچ وقت شما رو نمی پذیرند و در بهترین حالت شما رو تنها خواهند گذاشت. ولی ممکن هم هست که در آینده باز هم مشکلات دیگری برای شما ایجاد بشود.
شما می توانید در این تصمیم گیری به آقا پسر کمک کنید.
به نظر من به او فرصت بدهید که مثلاً تا 1-2 ماه دیگر با رضایت خانواده اش به خواستگاری شما بیاید. و بگویید که اگر نیامد، این ازدواج از نظر شما منتفی است.
رابطه ی خودتون رو هم با او قطع کنید.
در کار اونها هم هیچ دخالتی نکنید.
اگر مادرش هم تماس گرفت بگویید که رابطه رو قطع کردید.
اینطوری می توانید بفهمید که پسر در حل کردن مشکلات چقدر توانایی دارد و چقدر می تواند روی پای خودش بایستد.
امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیرید.
موفق باشید.
RE: lمشکل با سنتی بودن خانواده پسر
شاید من رابطه م اشتباه بوده ولی به انتخابم شک نداشتم و ندارم .
واسه همین چند سال پیش خواستم بهش فرصت بدم که خودشو جمع و جور کنه و بعد بیاد .
چون فکر میکردم دلیل مخالفت خونوادش فقط همینه . ولی الن فهمیدم که با اصل قضیه مشکل دارند یعنی انتخاب از جانب پسرشون .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamed65
حقیقتش من ایرادی در کار خانواده ی پسر نمی بینم.
اونها برای ازدواج پسرشون طرز تفکر خودشون رو دارند. شما رو مناسب ندیدند و برای همین هم اقدامی نکردند.
یعنی واقعا ایرادی توی کار هاشون نیست ؟ نباید از اول صادق میبودند و دلیل اصلی رو میگفتند؟
باید حتما منو تحقیر کنند که فقط نظرات خودشونو تحمیل کنند؟
منکه فعلا قطع رابطه کردم ولی مطمئنم رفتار اونها هم منطقی نبوده اصلا . هرکسی حق انتخاب داره . خصوصا در مسئله ازدواج .
RE: lمشکل با سنتی بودن خانواده پسر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Matin_Alone
سلام مرسی
ولی دیگه واقعا نمیدونم چکار باید بکنم و چی درسته . آخه من 5 سال منتظر شدم که شاید نظر خونوادش عوض شه ولی حالا تازه فهمیدم با فامیل نبودن من مشکل دارند .
واقعا کلافه شدم دیگه . از طرفی شرایط خونواده که بهم گیر میدند که پسر بی اراده ای رو انتخاب کردم از طرفی خونواده اون که ازدواج فامیلی دوست دارند و با پسر 28 ساله شون مثل 8 ساله رفتار میکنند . از طرفی هم خودم که خونواده ها واسم خیلی مهمند و رضایتشون .
اشتباه شما این بوده. تاوان اشتباهتون را امروز باید بدهید.
5 سال پیش هم می دونستید خانواده اش مخالفند. یعنی همان اول ارتباطتون.
پسر 28 ساله ای که انتخابش و حرفش برای خانواده اش اهمیتی نداره می تونه مرد زندگی تو باشه؟ بهتر نیست یک مرد قوی تر و با اراده تری برای زندگیت انتخاب کنی؟
به هر حال یا این پسر ضعیف است و در خانواده نظرش و انتخابش مهم نیست یا خانواده اش درست تشخیص داده اند و شما مناسب هم نیستید، هر کدام از اینها که باشد ازدواج شما درست نیست. چرا اصرار دارید به زور خودتون را درگیر یک زندگی کنید که از اولش ناسازگاری و نارضایتی است؟
ولی حالا تازه فهمیدم با فامیل نبودن من مشکل دارند .
احتمالا این یک بهانه است. از اول هم می دونستند فامیل نیستید. اگر با ازدواج فامیلی مشکل داشتند از اول خواستگاری نمی اومدند. به هر دلیلی شما را مناسب پسرشون نمی دونن. خودت را کوچیک نکن.
RE: lمشکل با سنتی بودن خانواده پسر
Matin_Alone عزیز سلام
معلومه خیلی مستاصل شدی ولی عزیزم 1 پیشنهاد می کنم اونم اینه که همه چیز رو تموم کن اگه خانوادش راضی نشدن!!
نمیدونم قضیه ی منو میدونی یا نه؟ ...اینا که خواستگاریتم نیومدن ، مادر نامزد اسبقم منو با کمال
میل پذیرفت ولی 1دفعه بعد 1سال موقعی که میخواستیم راجع به عقد و عروسی صحبت کنیم
یه روز زنگ زد و گفت منصرف شدن ... همه چی تموم!!! ... حال الانت رو میفهمم...تازه میگن لطفا
جواب پسرمون رو نده!!! چون میدونن پسرشون سست عنصره و با 1 حرف میره طرف بادی که
وزیده...راجع به شما هم عزیزم من پیش مشاور حضوری رفتم هم خودم هم نامزد سابقم...بهم
گفت اونا با انتخاب خود پسر مشکل دارن و دوست دارن خودشون یکی رو واسه زندگی پسرشون
انتخاب کنن و گفت قطعا پسرشون رو بدبخت می کنن و گفت مادری که تهدید می کنه که
میام آبروریزی می کنم شخصیت جنجالی داره و این تیپ شخصیتا حاضرن بمیرن ولی به
خواستشون برسن...تازه فقط مادرش مخالف بود و همه راضی بودن...اما ترسیدم از اینکه :
- بعد از عقد نکنه طلاقم بده؟
- اگه بچه دار نشم یا مریض شم به پام می مونه؟
- اگه بچه داشته باشم و مادرش بگه اینو طلاق بده و اونم بده چاره کار چیه؟
و ....
واسه همین واسه حفظ حرمت ها و سلامتی مادرش که ناراحتیه قلبی داره مجبور شدیم همه
چیزو تموم کنیم...فکر نکن آسون بود چون که دقیقا حس می کردم وسط جهنمم و هنوزم از دلم
نرفته اما سعی کن همیشه صلاح خدا رو در نظر بگیری و راضی باشی به رضای خدا...
شب نم و بقیه راست میگن متین ، مرد ضعیف بدر ما نمیخوره!!!
بدون رضایت خانوادش ازدواج نکن!!! و تا رضایت ندادن دیگه باهاش رابطه نداشته باش!!!
اگه خواستی در این خصوص کارهایی که انجام دادم رو بگم
موفق باشی عزیزم
RE: lمشکل با سنتی بودن خانواده پسر
سلام مرسی از همه
ولی بهار جان حرفهات درسته . اونها واسه این بمن گفتند که جواب پسرشونو ندم که بهش بگن من جواب منفی دادم چون خودشون نتونستند راضیش کنند . الانم دو هفته ست جواب تلفن هاشو ندادم ولی یروز که زنگ زد صدای گریه شو شنیدم که گفت تورو خدا جوابمو بده . من و اون در مورد انتخابمون شک نداریم و اون حاضره بیخیال خونوادش شه و بیاد تنها خاستگاری ولی من نخاستم . دوست داشتم همه چی رسمی و بارضایت کامل باشه . ولی بیشتر دنبال یه راه منطقی هستم که مشکلم حل شه . و یطوری که خودمو کوچک نکنم خونوادش راضی شن . اگه راهی میدونی کمکم کن . آخه نمیدونم چرا یدفعه باباش سر لج افتاده . چون وقتی خونمون تماس گرفتند با کلی اصرار مامانمو راضی کردند که بیان خاستگاری وقتی اومدند هم برخوردشون خیلی خوب بود حتی قرار خواستگاری بعدی هم گذاشتند ولی نمیدونم چیشد . فکر کنم آقا یکم زیاده روی کرده و نتونسته بدون دعوا حرفشو بزنه واسه همین بیشتر لج کردند . چکار می تونم بکنم؟ نمیدونم کار درستیه یا نه ولی میخوام فعلا باهاش قطع رابطه کنم تا حساسیت خونوادش کمتر خصوصا باباش کمتر شه .(تمام این 5 سال همیشه باباش راضی بود و اون مامانشو راضی کرد بیاد خواستگاری ولی نمیدونم یدفعه چی شد که باباش اینقدر لج کرده که میگه یا بیخیال شو یا برو خودت بگیرش و دیگه پسر من نیستی و خونم نیا) واسه همین مامانش زنگ زد و اون حرفارو بهم زد وقبلش هم گفت من ازت خجالت میکشم ولی به پسرم جواب منفی بده و.....
RE: lمشکل با سنتی بودن خانواده پسر
Matin_Alone عزیز
اگه نظر من رو می خوای بهترین کار قطع ارتباطه...اینجوری چند تا سود می کنی که منم کردم و
بهش اشاره می کنم :
1- اینکه با قطع کامل ارتیاطتون (میدونم خیلی سخته اما بهتر از برزخیه که الان توش هستی) هم
حساسیت خانواده پسر کم میشه و هم تکلیف تو با اون آقا مشخص میشه و اون اگه تو رو بخواد
باید با رضایت قلبی تمام اعضای خانوادش باید بیاد سراغت وگرنه باید بره
2- بدون رضایت خانوادش باهاش ازدواج نکن و سعی نکن که یک پسر رو از خانوادش جدا کنی
چون 1 روز تو رو سرزنش می کنه
3- حکایتت مثل حکایت خودمه اما همه چیزو مثل من بسپر به خدا که هر چی صلاحه رقم
بزنه واسمون که اون بهترینها رو حتما واسه من و متین در نظر گرفته و داره امتحانمون می کنه
:72:
موفق باشی
RE: lمشکل با سنتی بودن خانواده پسر
مرسی
ما میخواستیم بریم پیش مشاور . یعنی کلا بدون مشاوره رفتن بیخیال شم؟ بعدم مطمئنم که خدا بهترینها رو رقم میزنه ولی این دلیل نمیشه که تلاش نکنیم . من معتقدم که اگه انسان کاری بتونه و واسه زندگییش نکنه بعدا بازخواست میشه .( نظر شخصیم اینه که باید تا آخرین تلاش رو در هر کاری کرد ) . وقتی خدا کسی رو سر راهم گذاشته که اینقدر خوب و مطمئن هست چرا بدون تلاش بیخیال شم !!!!!!!!
من آخرین پیشنهادی که به آقا دادم این بود که بریم پیش مشاور ، یه کار مستقل پیدا کنه که نیازی به خونوادش نداشته باشه و فعلا هم قطع رابطه کنیم تا حساسیت خونواده کمتر شه .
البته با توجه به شناختی که از این آقا و خونوادش دارم مطمئنم مشکلشون چیه . این آقا واقعا فهمیده و با شخصیته و در همه موارد اگه بتونه کمکی به کسی بکنه دریغ نمیکنه و به قول معروف تا الان پسر خوبه خونواده بوده و حالا که میبینند یکم افسرده شده یا بداخلاق شده یکم ( حقم داره چون خونواده ش بر خلاف تصوراتش عمل کردند و زندگیشو بهم زدند ) واسه همین فکر میکنند این دختره هنوز نیومده و ازدواج نکرده پسرشون ازشون دور شده حالا اگه وارد خونواده شه هر روز سوژه جدید دارند و ممکنه پسرشونو کاملا ازشون جدا کنه ، بنابراین خیلی حساس شدند و مخالفت می کنند . و این آقا هم چون اعصابش خورد شده به جای بهتر کردن شرایط بیشتر جو رو متشنج میکنه و نمی دونه چکار کنه و بجای حرف زدن یا کار منطقی با هم دعواشون میشه و شرایطو بدتر میکنه .