RE: چرا هميشه در جواب بدي توصيه به عروسا اينه كه سكوت كنند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام عزیزم به همدردی خوش اومدی:43:
فرهنگ مادرشوهرتون با شمافرق میکنه شاید بخاطر اختلاف سنتونه
تا الان برداشت من اینه که اون دوست نداره با همسرتون برید تهران چرا جشن عروسی نمیگیری؟
خیلی بده که همش سکوت کردی گریه کردی اینجوری هرچی دلش خواست میگه همینجورم ادامه میده:101:
باید جوری رفتار کنی که فکر نکنه ساده ای نیازی به صمیمیت نیست اما باید بهم احترام بذارید وقتی میری خونشون محل بهت نمیذاره چی کار میکنی؟
مسائل خصوصی تونو نذار دخالت کنه
رفتار شما صحیح نبوده
RE: چرا هميشه در جواب بدي توصيه به عروسا اينه كه سكوت كنند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ممنون از نظرت عزيزم.ما دوسال بيشتره كه عروسي كرديم گفتم دارم از اول ماجراهايي كه تا الان برام پيش اومده رو مينويسم.وقتي ميرم و اين رفتار رو ميبينم فقط سكوت ميكنم و سعي ميكردم اون اوايل كه من برم جلو و اون رو از اين حالت دربيارم اما انگار براي خودم بدتر ميشد چون فكر ميكرد هالو هستم و از خوم هيچ سياست و زيركي ندارم ولي من مدنظرم اين بو د كه مغرور نباشم.متواضع باشم و دخترش باشم ولي اي كاش اين كارو نميكردم....... تا روزبه روز بي احترامي به من و شوهرم و خونوادم بيشتر نميشد.
RE: چرا هميشه در جواب بدي توصيه به عروسا اينه كه سكوت كنند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
[/size]سلام مریم جون:72:
عزیزم توی این مورد فقط باید صبر داشته باشی و تلاش کنی البته اگه از ته دل دوست داری رابطه ات با مادر شوهرت بهتر بشه .
باید ذهنیت منفی که مادر شوهرت داره رو برطرف کنی که آسون نیست ولی شدنیه . ببین افکار منفیش در مورد شما چیه ؟ اونها رو برطرف کن . مثلا فکر میکنه شما نمیذارید اون با پسرش تنها باشه پس با همسرتون برنامه ای بریزید که گاهی اوقات که شهرستان هستید همسرتون با مادرش بره بیرون و بعد از برگشت شما با روی خوش ازشون استقبال کنیدو به مادر شوهرتون بگید : خوش گذشت مامان , خوب مادر و پسر خلوت کردنا , انشاالله همیشه خوش باشید .:311:
این که گفتم فقط یه مثال بود ولی شما حتما یه چیزایی در مورد ذهنیت مادر شوهرتون نسبت به خودتون میدونید پس اونا رو تغییر بدید و برای این کار اصلا انتظاری نداشته باشید چون برای دفعات اول ممکنه حتی حرفای ناراحت کننده ای بشنوید و اگه دست از کارتون بردارید ذهنیت مادر شوهرتون بهتر که نمیشه هیچ بدتر هم میشه پس باید تحمل و صبر زیادی به خرج بدید .
منم این مشکلات رو داشتم اگه شما 3 ساله دارید تحمل میکنید من 6 سال تحمل کردم و 6 سال کارهایی رو که به شما دارم میگم انجام بدید انجام دادم و حالا تازه چند ماهه که دارم نتیجش رو میبینم .
ما هم تهران هستیم و خانواده همسرم شهرستان و دقیقا همینطور بود نه وقتی میرفتیم از استقبال مادر شوهرم خبری بود نه وقتی برمیگشتیم از بدرقه . اما حالا تا برسیم صد بار به من زنگ میزنه و وقتی میخوایم برگردیم تا از زیر قرآن رد نشیم و برامون صدقه نندازه و آب پشت سرمون نریزه هیچ جا نمیره .
عزیزم مریم جون سخت نگیر همه چیز درست میشه[size=x-large]