RE: ايا خواستگارم منصرف شده ؟ايا وابسته به خانوادشه
از تك تك دوستان بخاطر جوابشون ممنونم ولي من اين شرايطو چندين بار گفته بودم ايشون هم قبول كرده بود حتي در مورد مهريه ايشون خودش گفته بود كه هر چي خودت بگي همون . ولي تو اون شب اصلا بحث به مهريه نكشيد باور كنيد خيلي خرد شدم جلوي خانوادم يكي اين هست يكي بشينه و سعي كنه طرفو متقاعدكنه اگه جور نشد جريان منتفي بشه يكي هم هست كه بلافاصله پا شه اونم مني كه اين همه اصرار كرده بودند تا قبول كنم من خواستگاراي سمج تر از اينا هم خيلي داشتم ولي چون خود پسره بدلم اصلا نمي نشست جواب رد دادم من از برخوردشون ناراحتم تو روند اشنايي ايشون خيلي به من وابسته بودنو البته مثلا! من دو بار بخاطر شرايط شغلي ايشون نظرم عوض شد خواستم بگم ديدم خيلي وابسته هست و از چشاش و رفتارش ميتونستم بفهمم بنابراين ديگه به كات كردن فك نكردم
ولي در طول رابطه هم چند بار هم بهش گفتم كه وابسته نشه و چون دوتا مرحله داشتيم 1 بله برون 2:ازمايش كه هر وقت من نگرانيامو ميگفتم ايشون ميگفت نه هيچ مشكلي نخواهد بود حتي اگه ازمايش هم جور نشه يعني به لحاظ ژنتيكي مشكلي در رابطه با بچه دار شدن باشه ايشون ميگفت كه بازم من پا پس نميكشم و برام مهم نيس ميگفت اگه خونوادم مهريه رو قبول نكنن خودم هرچي كه باشه قبول دارم حتي اگه خانوادم كنار بكشن خودم هستم تا اخرش خب منم بعد اينطور مطمئن كردنا باورش كردم و منم بهش علاقه مند شدم من زود باور نيستم كه اگه بودم هزار بار پيشنهاد هاي بيرون قبول ميكردم ولي نكردم ازادي داشتم و محدود نبودم ولي خودم قبول نكردم ولي اين فرق ميكرد همه چي رسمي بود حالا خدا و شكر نذاشتم حدو مرز از بين بره وگرنه نميتونستم خودمو ببخشم ادم بخاطر يه احساس اينقد اذيت ميشه چه برسه به بقيه چيزا
من نميخوام بزور نگهش دارم خواستگاراي خيلي خيلي بهتر از ايشون هم دارم ولي تو اين جريان احساسم درگير شده احساسم خرد شده جلوي خانوادم غرورم شكسته
مامانش عصر زنگيد برا مدارك موندم يعني چيه منظورش؟
من تو رفتار خودش موندم كه چرا الان 4 روزه خبري ازش نيست چون 4روز پيش كه زنگ زدم و جواب نداد درست صبحش خودش بهم اس داده بود يا شب قبلش با اس حرف ميزديم خيلي معمولي و عادي
و اصلا بحثي نبود كه ايشون بعد اون اصلا نه زنگ زده نه اس به اس و زنگ منم ج نداده تو اين رفتار موندم فقط ميخواد تصميم رو بندازه گردن من اينكه من انتخاب كننده باشم ازم ميخواست كه كوتاه بيام ميتونه دليلش اين باشه؟؟؟؟؟يا كلا منصرف شده ؟؟؟؟ مساله من شرط و اين حرفا نيس مساله اينه موندم كه ايشون كه اين قضيه رو ميندازه گردن خانواده تو بقيه مسايل هم اينطور خواهد بود ؟من دوست دارم كه همسرم و خودم مشكلاتمونو حل كنيم نه اينكه هرجا گير كرديم بدوايم پيش مامان اينا
اگه ايشون اينا رو قبول كرده بود حالا زده زيرش فردا چه تضميني هست كه تو بقيه مسايل نزنه زيرش؟؟؟؟؟؟؟؟؟قضيه اينجاس كه تا حالا هر چي خواستم به نوعي توجيه كرده و نشده اگه از اينا هم كوتاه بيام ديگه هميشه ياد ميگيره كه من بايد كوتاه بيام من اخلاقم طوريه كه ميگم همه چي بايد دو طرفه باشه از يه چيز من بايد بگذرم از يه چيز ايشون همه چي نصف نصف 50% من50% ايشون نه مرد سالاري رو ميتونم تحمل كنم ونه مرد ضعيف رو قبول دارم لطفا نظر بدين و راهنماييم كنين ممنون
RE: ايا خواستگارم منصرف شده ؟ايا وابسته به خانوادشه
این که جواب نمی ده شاید واسه اینه که می خواد فکر کنه و شاید نمی دونه اگه شما دوباره خواسته هاتونو بگید چه جوابی باید بتون بده من احساس می کنم اونم الان با خودش درگیره
از یه طرف به شما علاقه داره و از طرف دیگه شرایطتونو نمی تونه بپذیره،واسه همین سعی می کنه از مواجه با شما اجتناب کنه ...ببین این که قبلا همه چی و قبول کرده و الان حرفش تعییر کرده شاید به خاطر اینه که عواقب قولهاشو نمی دونسته،و فقط از روی احساس تصمیم گرفته.در مورد این که آیا اون به خانوادش وابسته هست یا نه به نظر من فقط با این مورد نمی تونی محک بزنی و باید ببینی تو شرایط دیگه چه طور عمل می کنه مثلا تو تعیین محل سکونت یا کارش یا موارد دیگه
عزیزم بپذیر که اون هم حق انتخاب داره در این که شرایط شمارو بپذیره یا نه و به نظر من شما اصلا کوچک نشدید اونها در اینکه شما دختر شایسته ای هستید شک نداشتندو ندارند وگرنه واسه ازدواج با شما انقدر اصرار نمی کردند فقط با این شرایطتون مشکل دارن...همین:46:
RE: ايا خواستگارم منصرف شده ؟ايا وابسته به خانوادشه
عزیزم اون پسر پیداش نیست شما فکر مسائل آینده هستی که تو زندگی فلان کار رو نکنه؟ همونطور که گفتم شاید به خاطر بی اطلاعی عقب کشیده و حق هم داره مگه نه؟ شما حق طلاق می خوای...
مهریه ی بالا هم می خوای... من هم اگه پسر بودم و می یومدم خواستگاریت می ترسیدم, ترس هم داره, همه رو نمی شه با خودت مقایسه کنی که دختر خوب...
من وقتی بحث حق طلاق رو مطرح کردم خیلی جا خورد اول بعد گفت یعنی با حق طلاق مهریه هم می شه تعیین کرد؟ گفتم آره اما اگه به من باشه مهریه برام مهم نیست و یا کم تعیین می کنم... گفتم قراره اسم تو بره تو شناسنامه م و عقد کنیم, بخاطر یه مهریه ی بیخود هیچوقت نمی یام شخصیتم رو خورد کنم و خانواده ها رو اسیر کنم... اینطوری خب مطمئن شد.:72:
شما که خواهان شرایط نصف نصف یا کوتاه اومدن نصف نصف هستید من نمی بینم نصف خودتون رو کوتاه اومده باشید؟ به نظر من حداقل مهریه ت رو کمتر بگیر یا اگه قبول نکردند و خودت هم راضی نیستی بی خیال بشی چون این کشمکش ها جز اینکه پرده های احترام رو بین خانواده ها برداره چیز دیگه ای نداره.:305:
اگه بهت زنگ زد باهاش صحبت کن و بگو از طریق خانواده اقدام کنه و نه بیشتر خودت اصلا بهش زنگ نزن.:305:
سارا جون هم خیلی قشنگ توضیح داد حتما به حرف هاش فکر کن عزیزم.:72::46:
RE: ايا خواستگارم منصرف شده ؟ايا وابسته به خانوادشه
ممنون سارا جون متين عزيز و بقيه دوستان از وقتي كه گذاشتيد
خوشحال ميشم از شنيدن نظراتون و راهنماييهاتون
ديشب بعد از اس من كه فرستاده بودم كه( قضيه تموم شده نظرت رو رك بهم بگو هرچي كه باشه برام محترمه ) تا صبح اس ميداد و تو اساش جريانو گفت سارا جون حدست درسته ميگه تو اين چند روز با خودش درگير بوده و واقعا نميدونسته بهم چي بگه چون ميدونه وقتي با هام حف ميزنه كم مياره و نميدونه چي بايد بگه برا همين با اس راحتره شرايطم براش سخته و اذيتش ميكنه ميگه شمايي كه تعيين ميكني تموم شده يا نه ميگه از طرف من تموم نيست تا وقتي كه شما بخواي تموم كني گفت مداركشم برا كار جديدش ميخواد ولي با جديت هم ازم ميخواد كه قيد شرط و مهريه رو بزنم صبح اول وقت هم زنگ زده بود كه من متوجه نشده بودم و جواب ندادم صبح خواهرش اومد و مداركو برد منم فعلا فقط مداركشو دادم و جوابي كه بهش دادم تو اس اين بود كه فعلا بايد هر دو مون فكر كنيم و هر دو مون تصميم بگيريم چون ايشون تصميم رو به نحوي مي ندازه گردن من
ساراي عزيز من متوجه هستم كه ايشون حق انتخاب دارند ولي اگه همون اوايل كه من گفتم نظر الانشو ميگفت شرايط فرق ميكرد نه اينكه نظر من جلب بشه بعد به عمل كه رسيد بگه من اون موقع نميدونشتم چيه به چيه اينطوري احساس منم درگير نميشد من از اين ناراحتم
من ميگم يكم من كوتاه بيام يكم ايشون .ايشون هم بايد يكم به خواسته من توجه كنه .حرف من اينه
متين عزيز من هم مهريه سنگين و هم حق طلاقو با هم نميخوام بهش هم گفتم كه اگه حق طلاق با من باشه مهريه كم شد مساله اي نيست كم باشه. منتها مثل اينكه ايشون بدون حق طلاق هم نظرشون به يه چيزه خيلي كمه تل مي عزيز ميشه ازت خواهش كنم بهم بگي كه اين حق طلاق شما به چه صورته محضريه ؟ وكالتي ؟ شرط ضمن عقده؟و مهريه هم تعيين كردين و اين حق طلاق كلا مال شماست يا باشروطي يا مثلا نصف نصف
ميدونم اين شرط جز شرط ضمن عقد باشه ولي ما از چند تا دفتر دار پرسيديم اصلا گفتن نميشه مگر اينكه پسر تو ثبت اسناد وكالت بده اونم بعد از عقد!!!!چند جا هم گفت كه ضمن عقده
RE: ايا خواستگارم منصرف شده ؟ايا وابسته به خانوادشه
سلام دوستان من همون تل می هستم اما با اسم و جنسیت و سن!!! تعجب نکنید اگه نام کاربری م تغییر کرده...:72::46::43::72:
آرامش جون من هم هنوز ازدواج نکردم و فعلا دارم فکر می کنم اما دختر خاله م وقتی داشت ازدواج می کرد همون موقع حق طلاق رو گرفت یعنی ضمن العقد بود... یه قسمت از عقد نامه نوشته بود حق طلاق با مرد یا زن؟ که دختر خاله م حق طلاق رو زد زن... (تیک زد) البته اونا از قبل توافق نکرده بودند و شوهرش واسش مهم نبود حق طلاق با اون باشه یا با همسرش مهریه ی دختر خاله م هم در حد متعارف بود و تا الانم که 7 سال از ازدواجشون می گذره گوش شیطون کر خیلی زندگی خوبی دارن (البته گاهی بحث دارن اما این بحث کردن ها لازمه ی هر زندگی هست و تا این بحث ها نباشه زندگی درست بنا نمی شه و مثل دیوار کج می ره بالا). :72:
حالا نظر من در مورد شما اینه: اینکه مهریه ت رو خیلی پائین هم نندازی مثلا 12 تا!!! من می گم در یه حد متوسط بنداز که هر دو طرف راضی باشن... اینکه ایشون کوتاه بیاد یا نیاد با خودشه شما تا حدی که برات مقبوله کوتاه بیا اگه پسر هم قبول کرد که خوشبخت بشید اگه نه حالا اونقدرواجب نیست که چون طرف از روی بی اطلاعی حرفی زده بخوای روی ازدواج اصرار کنی و بخوای بگی غرورم خورد شده و ... جلوی ضرر رو از هر جا بگیری منفعته... اگه به توافق رسیدید که ازدواج میکنید اگه نه اصرار نکن عزیزم:305:.
RE: ايا خواستگارم منصرف شده ؟ايا وابسته به خانوادشه
ممنون تل مي يا متين عزيز از جوابت خانمي
نمي دونم چجوري حرف زدم كه فكر ميكنيد اجباري رو اين ازدواج دارم من اصراري ندارم و دليلي بر اصرار وجود نداره دلم پر بودشايد به اين دليل كه تا حالا در مورد هيچ كدوم از خواستگارام وارد فاز احساس نشده بودم و اين اولين بارم بود كه خودمو درگير احساس كردم ولي نهايتا ميتونم رو احساسم كنترل داشته باشم در اين مورد فعلا به نتيجه نرسيدم و تا چند روز ديگه مشخص ميشه. و اصلا اصراري نيس
شاد باشي خانمي:72:
RE: ايا خواستگارم منصرف شده ؟ايا وابسته به خانوادشه
سلام خلاصه اي از ما وقع ميگم
خانواده خواستگارم و خودش فرداي جلسه بله برون تماس گرفتن و ميخواستن كه ما از شرطمون بگذريم ولي ما قبول نكرديم (واقعيتش چون من دلخور هم بودم تو تماسي كه خودش هم باهام داشت خوب صحبت نكردم و عصبي بودمو ) قرار شد كه بعد از چند روز وقتي پدر من از مسافرت برگشت تماس بگيرن و دوباره صحبت بشه بدر من هم چند روزي طول كشيد مسافرتش .و تو اين مدت هم خانوادش دوباره تماس گرفتن ونهايتا قرار شد وقتي پدر من برگشت ما خودمون بهشون بگيم .ولي وقتي پدر من برگشت عليرغم اينكه قرار بود ما زنگ بزنيم پدرم قبول نكرد و ميگفت خودشون بايد زنگ بزنن.
بعد اون و تو اين مدت مسافرت پدرم چندين بار من با خواستگارم صحبت كرديم ولي خب هربار به بحث ميكشيد البته ايشون سعي ميكرد كه اروم باشه ولي خب من حرف خودمو ميزدم تا اينكه ايشون ديگه تلفني صحبت نكرد و فقط اس ميداد تا چند روز و اس ام اسي صحبت ميكرديم و بعد از چند روز چون رو من هم از طرف خانوادم فشار بود من زنگ زدم كه ايشون ج ندادن تا اينكه عصرش از طرف خانوادشون تماس گرفتن (چند روز بعد از برگشتن پدرم ) ولي پدرم ميگفت لحنشون طوري بود كه انگار خسته شده بودن خلاصه چون خواستگارم خودش اينجا نبود ما قبول نكرديم كه بدون ايشون جلسه اي باشه و قرار شد بعد از اومدن ايشون باشه
بعد از اخرين تماس خانوادش ما ديگه حتي اس هم نميداديم تا اينكه مادرشون تماس گرفتن و مدارك ايشون كه پيش ما بود رو خواستن كه براي كارش بهش نياز داشت منم همون موقع يه اس دادم كه اگه قضيه تموم شده رك بگو هرچي كه باشه نظرت برام قابل احترامه .ايشون هم تا صبح اس كه چه عرض كنم طومار ميدادن كه نه اينطوري نيست و من فقط نميدونم بايد چيكار كنم نميتونم باهات تلفني صحبت كنم چون كم ميارم و از اين حرفها تو تموم اس هاش هم اين بود كه از من ميخواست كه از شرط و مهريه سنگين بگذرم ايشون بنوعي تصميم رو مينداختن گردن من و از من هم ميخواستن كه كات نكنم منم صبحش بهش اس دادم كه هردومون بايد فكر كنيم و تصميم بگيريم و هردومون بايد كوتاه بيايم ايشون هم گفت باشه .صبحش خواهرش اومد و مداركش رو برد
ولي بعد چند روز كه من فكرامو كردم و خواستم بگم ديگه ايشون ج ندادن منم چند روز صبر كردم نهايتا پدرم وسايلشونو (هدايا)برد پس داد .
بعد اون قضايا من خيلي فكر كردم و يجورايي خودمو مقصر يدونستم چون واقعا وقتي تو اين سايت مي اومدم و مشكلا و راهكارا رو ميخوندم خيلي چيزا ياد گرفتم و ميشه گفت متوجه خيلي از اشتباهاتم شدم برا همين واقعا پشيمون بودم چون خودمو مقصر ميدونستم و بعد از ايشون خواستگارهاي متعددي داشتم ولي همه رو با ايشون مقايسه ميكردم من خواستم كه اين قضيه رو فراموش كنم ولي هرچي ميگذشت بيشتر خودمو مقصر ميدونستم و بيشتر حسن هاي ايشون و وجه هاي تشابهمون يادم ميومد (البته من عاشقش نيستم )و ايشون هم اشتباهاتي داشتن
اشتباهات من يكيش اين بود كه تقريبا ميشه گفت تحت عنوانين مختلف غرور مردانشون رو پايين اوردم (حتي تو همون مراحل شناخت) و قبل از گفتن و بعد از گفتن شرط
اشتباه دومم اين بود كه بعد از اون ماجرا قشنگ از خانوادشون بدگويي كردم يعني در واقع خودم كاري كردم كه حرف اونا رو قبول كنه و از من بترسه وبره سمت خانوادش . در صورتيكه واقعا من خانوادشو دوست داشتم و دوست نداشتم بعد ازدواج هم كوچكترين بي احترامي كنم و تو همون دوران هم بهشون احترام ميذاشتم ولي خب بجون ايشون غر هم ميزدم تو بعضي موارد مخصوصا بعد از جريان بله برون .در صورتيكه ايشون هم از پدر من دلخور بود ولي هيچ وقت بروم نمياورد .
اشتباه سومم اين بود اواخر زيادي در دسترسش بودم برعكس اوايل
اشتباه ديگم اين بود كوقتي به يه چيزي گير ميدادم ديگه ول كن نبودم و بايد حرفمو تموم ميكردم و اعتراف ميكنم كه بعضا عصبي ميشدم در صورتيكه ايشون اروم مي بودن و اون موقع ها كه ميديدن عصبي ميشم ميگفتن بذاريم بعدا صحبت كنيم ولي مگه من قبول ميكردم
خيلي زود ناراحت ميشدم و انگار يجورايي ايشون به ناراحت شدنم عادت داده بودم
البته با اينايي كه گفتم فك نكنيد من يه دختر بد اخلاق و بي ادبي هستم نه اتفاقا خيلي مودبانه هم رفتار ميكردم و مواقع عادي رفتارم باهاشون خيلي هم خوب بود .اينا مال وقتي بود كه بحثي پيش ميومد تقصير منم نبود خانوادم هر روز يه چيزي ميگفتن و تحت فشار بودم و عصبي .همشون از سر بيتجربگي و نداشتن مهارت بود
اشتباهات ايشون هم اين بود كه شهامت نداشت يعني به من قول هايي داد كه نتونست جلوي خانوادش رو حرفش بمونه نتونست به خانوادش بگه كه من قبلا اين شرطو قبول كردم و كمي وابسطه به خانواده بود
خلاصه من وقتي اومدم اين سايت متوجه شدم واقعا متوجه شدم كه خيلي مهارتم كمه و همه مشكلاتم از بي تجربگي و بي مهارتي بوده مثلا من يجوري صحبت ميكردم كه ايشون فكر ميكرد من ميخوام همه كاره خونه بشم و ايشون قراره خانه داري كنه از بس كه از حق و حقوق نابرابر صحبت ميكردم (در صورتيكه واقعامنظورم اينطوري نبود و من اصلا همچين مردي مورد قبولم نيست)برا همين وقتي جريان حق طلاقو گفتم با اين ذهنيتي كه براش درست شده بود و حرفهايي كه خانوادش ميگفتن واقعا ترسيد البته همه اينا مال 3 هفته اخر بود وگرنا اوايل مشكلي نبود
حالا تو اين سه ماه هم مشكلامو فهميدم و خودمو مقصر ميدونم و هم اينكه يه سوال وتناقصي تو ذهنم بود كه حل نميشد ونميتونستم به خواستگاراي ديگم فكر كنم (با خودم گفتم كه يه بار براي هميشه اين موضوع رو حلش كنم يا برميگرده و يا كلا فراموش ميكنيم همو بهتر از اين هست كه هي بشينم و عذاب وجدان داشته باشم و خودمو مقصر بدونم كه )تا اينكه امشب يه اس ام اس زدم به ايشون چون از شماره خودم نزده بودم اولش نشناخت بعد كه يه نشوني دادم در واقع از يكي از خاطراتمون اسم بردم فوري شناخت و خيلي خوشحال شد و باورش نميشد كه من باشم و ميگفت كه هر لحظه جلو چشماش هستم و خاطراتمون هنوز براش زندس ازم خواست كه فردا تلفني با هم صحبت كنيم حالا ميخوام بدونم فردا اگه پرسيد چرا اس دادي چي بگم واقعيتو بگم يا يه بهونه ديگه بيارم خلاصه چجوري صحبت كنم كه غرور خودم هم نشكنه ؟؟؟؟؟؟؟؟
ممنون ميشم راهنماييم كنين
:325::325::325::325:
RE: ايا خواستگارم منصرف شده ؟ايا وابسته به خانوادشه
RE: ايا خواستگارم منصرف شده ؟ايا وابسته به خانوادشه
نقل قول:
من نميخوام بزور نگهش دارم خواستگاراي خيلي خيلي بهتر از ايشون هم دارم
این جمله رو از خیلی از خانم ها می شه شنید و همیشه به نظر من خنده دار و بی معنیه! چون اولین چیزی که به ذهن متبادر می شه اینه که اگر از چیزی بهتر و بالاترش هست چرا باید گزینه ی پایین تر رو انتخاب کرد؟؟ پس اگر بخواهیم حرف شما رو صادقانه و درست فرض کنیم حتماً برآیند شرایط خواستگاری که ردش کردید از خواستگاری که قبولش کردید پایین تر بوده وگرنه هیچ انسان عاقلی گزینه ی پایین تر رو به گزینه ی بهتر ترجیح نمی ده.
در مورد مشکلاتتون اول باید بگم که خواستگار شما بر خلاف سنشون کمی کودک و ناپخته هستند. این حرف یعنی چی که می گویند من فکر می کردم شما شوخی می کردید!! مگه موضوع به این مهمی شوخی داره. شما مستقیم به ایشون حرفتون رو زدید و ایشون هم بله و چشم تحویل داده. این نشون می ده تصمیم گیریشون همینجوری هورتی و بی تامل هست و نظر ثابتی نمی تونه داشته باشه.
در این که شرایط شما رو رد کنه حق داره اما باید از اول قبول نمی کرد که بعد بزنه زیرش. شما هم باید در نظر بگیرید یا حق طلاق یا مهریه. جفتش با هم رو هیچ پسر عاقلی قبول نمی کنه.
RE: ايا خواستگارم منصرف شده ؟ايا وابسته به خانوادشه
تصميم نهاني عزيز ممنون از راهنماييت
شب شكن عزيز
عزيزم شما مختاري هر طور كه دوست داري فكر كني و من لزومي نميبينم كه اينجا كه كسي منو نميشناسه دروغ بگم و احتياجي هم ندارم كه شما حرف منو قبول كنين يا نه .
اينقد هم شجاعت دارم كه اشتباهاتم رو بپذيرم و براي تبرعه خودم دروغ بافي نكنم .
چيزي كه وجود داره اينه كه من از نظر فقط اخلاقي با ايشون مچ بودم و توي اين قضيه هم براي اولين بار احساسم درگير بود و چون متاسفانه يا خوشبختانه دختر احساساتي هستم به احساسم بها ميدم و چون يه جورايي دلم پيش ايشون مونده بود ديگه نميتونستم به بقيه خواستگارام فكر كنم يجورايي تصميم گرفتم يه سريش كنم اين قضيه رو تا بهتر بتونم حداقل فراموش كنم الانم چند تا خواستگار دارم كه واقعا شرايطشون خوبه ولي خوب من همش يه دلم پيش ايشونه
همه حرف من و مشكل من هم همين نوع برخود ايشون بود ولي خوب از يه طرف هم بهشون حق ميدم (چون همه خودشونو خوب نشون ميدن )ولي من بر خلاف باطنم خودمو بد نشون دادم نه همون طوري كه واقعا هستم و ايشون يه خورده ترسيد
بهرحال ممنون از راهنماييت :72: