-
RE: مشکل واقعا از کجاست؟
دل عزیز اینکه دلت می خواد شوهرت درخطر نباشه خیلی خوبه و می تونی با همین لحن ازش بخواهی که در کنار اینکه داره همین کارش رو انجام می ده، دنبال کار بهتری هم باشه.
اما در مورد تحصیلات؛
یه سوال دارم وقتی شوهرت اومد خواستگاریت، تحصیلاتش چی بود؟
چرا راضی شدی با اون سطح تحصیلات زنش بشی؟
چی شده که الان خواسته ات عوض شده؟ صرفا دیدن پیشرفت تحصیلی اطرافیان؟ آیا این اسمش چشم و هم چشمی نیست؟ می دونی چشم و همچشمی چه آثار سوئی تو زندگی داره؟ نباید اجازه بدی اسیرش بشی؟
می گی شوهرت 11 ساعت کار می کنه، پس وقت زیادی برای درس خوندن نداره. تازه بر فرض اینکه استعداد و تواناییش رو هم داشته باشه.
ببین خانمی اگه مجرد بودی و خواستگار برات اومده بود و ازش قول گرفته بودی که به شرط ادامه تحصیل و گرفتن مدرک بالاتر زنت می شم. بهت می گفتم غلطه! بشین فکراتو بکن اگه همیجوری می خواهیش زنش شو و اگه تحصیل خیلی برات مهمه صبر کن تا اول مدرکشو بگیره و بعد زنش شو.
نمی دونم منظورم رو گرفتی یا نه؟
عزیزم بشین خواسته هات رو بازنگری کن. بعضیهاش غیرمنطقیه و لازمه حتی از ذهنت هم حذفش کنی و بذار فقط اونهایی باقی بمونه که منطقی و قابل دستیابی است. اون وقت هم شوهرت با انبوهی از خواسته روبرو نمی شه که ناگزیر به هیچکدومشون بخاطر زیادیشون بها نمی ده و هم وقتی خواسته ای قابل دستیابی و منطقی و مفید باش، میشه تمام فکر و ذهن رو متمرکز اون کرد و برای رسیدن بهش تلاش کرد.
ببخشید من یه پستی اینجا گذاشتم که الان نیست!!!!!!!!
تو ارسالهای خودم که سرچ می کنم، هست ولی روش کلیک می کنم فقط به این تاپیک منتقل میشه و پستم رو نمی بینم!
علت چیه؟!
http://www.hamdardi.net/imgup/20514/...249af9cdef.png
-
RE: مشکل واقعا از کجاست؟
"شما گفتی من یه تنوع می خوام، اون هم مردونه ترین تنوع را که به نفع خودش هست انتخاب کرده و می خواد ماشین عوض کنه"
شب نم عزیز؛ این جمله ات واقعا خوب بود.
اریاناز جان؛ با نظرت در مورد بچه موافقم.
آقای محسن از نظرتتون ممنونم.
"ببين به نظرم شما اجازه ندارين و نبايد در خصوص شغل و تحصيلات همسرتون نگران باشين و تلاش كنين چون در اينصورت به مرور زمان اعتماد به نفس و مردانگي اش را ازش مي گيرين و بااين كار هم مسئوليت خودتان را زياد مي كنين و هم اون احساس قبل را نسبت به همسرتان نخواهيد داشت."
لیلا جان؛ شما درست میگید در مورد اعتماد به نفس؛ این کلمه رو از خود همسرم هم شنیدم.
"نوع تفكر هر انساني باعث رنجش دروني خودش است."
آنی عزیزم؛ دوست دارم که این کار رو انجام بدم؛ یعنی زمان! اما می ترسم؛ می ترسم که وقتی پای بچه ای بیاد وسط، دیگه هیچ وقت نتونم به اون چیزهایی که یه روزی آرزوش رو داشتم برسم! خواهش می کنم معنی جمله ات رو در مورد مشکلم برام باز کن و توضیح بده که چه جوری باید ببینم این زندگی رو؟
بچه ها! دیروز در مورد خونه با همسرم صحبت کرده ام! بهم گفت که فروش خونه که فعلا امکانش نیست؛ چون مادرم قبول نمیکنه و میگه دوست ندارم مردم بگم، حالا که شوهرش مرد، خونه و زندگیش رو نتونستن یک سال حفظ کنن و اون هم پاشیده شد! پس، فکر فروش خونه و عوض کردنش، می مونه برای بعد از سالگرد آقام.
ولی بعد از ماه رمضان، می خوام یه اتاق خواب در بیارم از خونه مون؛ که هم برای بچه دار شدنمون مشکلی نباشه هم حریم خصوصی مون حفظ بشه!
بچه ها! باز هم منتظر نظراتتون هستم!